کد خبر: 726295
تاریخ انتشار: ۱۳ تير ۱۳۹۴ - ۱۵:۳۸
خاطرات و ناگفته‌هايي از منش سياسي و اخلاقي رهبر معظم انقلاب در گفت‌وگوي «جوان» با آيت‌الله سيداحمد علم‌الهدي - بخش نخست
محمدرضا كائيني

 

در خردادي كه بر ما گذشت، از بيست و ششمين سالروز رهبري «خورشيد انقلاب» عبور كرديم. حق آن بوده و هست كه در باب منش علمي و عملي رهبري، بيش از آنچه تاكنون صورت گرفته، پژوهش صورت گيرد، هرچند كه امروز آفتاب درايت او، جهاني را در‌برگرفته و اين فروغ به خودي خود، معرف خويشتن است. آنچه پيش رو داريد، گفت‌وگويي است كه با آيت‌الله سيداحمد علم‌الهدي (امام جمعه محترم مشهد مقدس) در باب خاطرات ايشان از منش فردي و اجتماعي رهبر معظم انقلاب انجام داده‌ام. اميد آنكه مقبول افتد.

بيست و ششمين سالگرد آغاز رهبري حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي(دام ظله) را پشت سر گذارديم. جنابعالي با توجه به سابقه طولاني آشنايي با ايشان، شايد بهتر از بسياري بتوانيد شمايي از سيره و سلوك اخلاقي و مبارزاتي رهبري را ترسيم كنيد. قديمي‌ترين خاطره‌اي كه از حضرت آقا داريد مربوط به چه زماني است؟ ارتباط دو بيت با هم بود؟ يعني مرحوم ابوي شما با مرحوم ابوي ايشان‌؟ يا ساير عوامل و مناسبات؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين(ع). بله، مرحوم پدر ما با مرحوم پدر ايشان، رفاقت و صميميت قوي و زيادي داشتند. والده ايشان هم با عمه ما بسيار مرتبط بودند و تا همين اواخر هم كه به رحمت خدا رفتند، با ايشان بسيار محشور بودند و طبيعتاً اين ارتباطات، باعث مي‌شد از دوران بچگي خدمت ايشان ارادت داشته باشيم. البته آقا با برادران بزرگ‌ترم بيشتر ارتباط داشتند، چون سن بنده كمتر بود. منتها من از همان آغاز، به آقا خيلي علاقه داشتم.

ايشان قبل از اينكه به قم تشريف ببرند، شاگرد مرحوم آيت‌الله ميلاني بودند. يادم هست در آن دوره، ايشان بسيار جوان بودند و حتي محاسن هم نداشتند. من در آن مقطع، بچه بودم و جامع‌المقدمات مي‌خواندم...

ظاهراً ايشان پس از بازگشت از قم هم، به درس آيت‌الله ميلاني مي‌رفتند؟ اينطور نيست؟

بله، به آقاي ميلاني علاقه داشتند و هر وقت فرصت پيش مي‌آمد به درس ايشان مي‌رفتند. منتها دوره‌اي كه من به آن اشاره كردم، مربوط به قبل از تشرف ايشان به قم است. خاطرم هست در آن دوره بنده مي‌رفتم و از پشت پنجره، كلاس درس را تماشا مي‌كردم! آقا هميشه رديف جلو مي‌نشستند و مقرر درس آقاي ميلاني هم بودند.

به هرحال، بعد از آن، آقا به قم مشرف شدند. خاطرم هست 16، 17 سال بيشتر نداشتم و با پدرمان به قم رفتم. سال 38 بود. با اينكه كم سن و سال و به محيط قم نا‌آشنا هم بودم، گشتم تا آقا را پيدا كنم. به مدرسه حجتيه و حجره‌شان رفتم و ديدم ايشان براي درس رفته‌اند. غرض اينكه از همان بچگي به آقا علاقه داشتم.

در سال‌هاي آغازين دهه 40، ارتباطم با ايشان بيشتر شد. چون گاهي در خدمت ايشان به سفرهاي تبليغي مي‌رفتم. در سال 41 در خدمت ايشان به كاشمر رفتم. هنوز طلبه سال اول بودم و ايشان در سطح خيلي بالايي بودند، اما هر دو منبر مي‌رفتيم. در سال 43 در گرگان در خدمت ايشان بودم و با هم منبر مي‌رفتيم. حشر و نشرمان با آقا زياد بود، ولي چون در اوقات درسي، ايشان به قم منتقل مي‌شدند و ما در مشهد بوديم، تقريباً ديگر ارتباطي نداشتيم. بعد هم كه به مشهد برگشتند، بيشتر يا گرفتار زندان بودند يا در تبعيد! بعد هم مدتي به تهران تشريف بردند و مثل سابق ارتباط نداشتيم، هر چند همچنان ارادت داشتيم. با پيروزي انقلاب ايشان در تهران ماندگار شدند و خدمتشان بوديم.

مكانت علمي آقا در فقه و اصول، يكي از سرفصل‌هاي مهم پژوهش درباره ايشان است. در دوره‌اي كه ايشان در مشهد بودند، سطوح عاليه راتدريس مي‌كردند. ظاهراً كفايه درس مي‌دادند. درآن دوره مكانت علمي ايشان را چگونه ديديد؟

موقعي كه آقا برگشتند، من درس مرحوم آقاي ميلاني مي‌رفتم. آقا در آن دوره، سطوح عاليه را مي‌گفتند، لذا افراد كم سن و سال‌تر از ما، سابقه شاگردي آقا را دارند. در مسئله علميت و فقاهت آيت‌الله خامنه‌اي، نمونه‌اش همين بود كه اشاره كردم كه من جامع‌المقدمات مي‌خواندم و آقا هنوز محاسن نداشتند و جزو مقررهاي درس مرحوم آقاي ميلاني بودند. يعني ايشان در سن مثلاً 16 سالگي، درس خارج مي‌رفتند، آن هم درس خارج آقاي ميلاني كه كيفيت و محتواي بسيار بالايي داشت. مي‌دانيد كه بسياري از بزرگان، مثل مرحوم علامه طباطبايي قائل به اعلميت ايشان بودند. تفاوت سن بنده با آقا تقريباً چهار سال است. اين سابقه علمي ايشان در مشهد است. از مشهد هم كه به قم رفتند، مرحوم آيت‌الله حائري...

مرحوم آيت‌الله حاج آقا مرتضي...

بله، مرحوم حاج آقا مرتضي حائري، اصلاً مخصوص ايشان درسي را شروع كرده بود! آقاي محصل يزدي به من گفتند: آن موقع كه درس خارج آقاي حائري مي‌رفتيم، يك روز ديديم كه حاج آقا مرتضي كمي دير آمدند! طلبه‌ها سؤال كردند: چرا دير تشريف آورديد؟ ايشان گفتند: امروز با فردي برخورد كرده‌ام كه او را براي اسلام بسيار مفيد مي‌دانم و از نظر استعداد و قدرت درك مطلب هم اين يك نفر به اندازه يك جمع برايم ارزش دارد! آقاي محصل مي‌گفتند: مي‌خواستيم ببينيم ايشان كيست كه استاد درباره‌شان از چنين تعبيري استفاده كرده است؟ ديديم حضرت آقا هستند! چون آقا در سطح اينكه درس‌هاي عمومي را استفاده كنند، نبودند و لذا آيت‌الله حائري درسي را مخصوص خود ايشان شروع كردند.

سال‌ها بعد، پس از اينكه مسئله رهبري و مرجعيت آقا مطرح شد، عده‌اي از فضلاي قم به دانشگاه امام صادق(ع) خدمت مرحوم آيت‌الله مهدوي كني (رضوان الله عليه) آمدند. بنده در آن زمان، در آنجا بودم. داخل پرانتز عرض كنم كه مرحوم آقاي مهدوي مجتهد مسلّم بودند، به‌طوري كه وقتي امام در نجف بودند، آقاي رفيق‌دوست مي‌گفت: ما چند نفر بوديم و به امام نامه نوشتيم كه عده‌اي در بازار هستيم و دسترسي به فتاواي شما نداريم! مقلد شما هم هستيم و در مبارزات هم مسائلي پيش مي‌آيد كه بايد تكليف شرعي خودمان را بدانيم، چه دستور مي‌فرماييد؟ مي‌گفت: در آن زمان امام از نجف نامه نوشتند كه: نظرات آقاي شيخ محمدرضا مهدوي، عين نظر من است و هر چه ايشان گفت، شما مي‌توانيد به عنوان تكليف شرعي عمل كنيد و اگر در فتاواي من هم مشكل داشتيد، از ايشان بپرسيد. يعني مرحوم آقاي مهدوي كسي بودند كه امام ايشان را جاي خودشان مي‌گذاشتند.

حالا اين گروه خدمت آقاي مهدوي آمده بودند. خودم در مجلس بودم. اينها گفتند: «حالا كه آيت‌الله خامنه‌اي رهبر مملكت شده‌اند، از جنبه فقاهتي ايشان را در چه پايه و جايگاهي مي‌دانيد؟» آقاي مهدوي پرسيده بودند: «شما خود مرا چگونه مي‌دانيد؟» پاسخ داده بودند: «ما شما را يك مجتهد مسلم و نظرتان را در اين مسئله صائب‌تر از همه مي‌دانيم». آقاي مهدوي فرمودند: «‌پس بدانيد كه ايشان در برخي از مسائل فقهي، نه تنها صاحب نظر كه صاحب مبناست!» اين حرف آقاي مهدوي يعني حضرت آقا در برخي از مسائل فقهي، مباني خاصي دارند. آقاي مهدوي گفتند: «من با ايشان بحث و صحبت كرده‌ام و مي‌دانم و شما از هيچ جهت نمي‌توانيد در شخصيت فقاهتي و علمي ايشان ترديد كنيد!». اين شهادت آقاي مهدوي بود.

مورد جالب‌تر: پس از آنكه مجلس خبرگان به رهبري حضرت آقا رأي دادند، از قول مرحوم آيت‌الله فاضل لنكراني نقل شد كه گفته بودند: ما خدمت مرحوم آيت‌الله گلپايگاني رفتيم و ايشان گفتند: خوب شد كه شما آقاي خامنه‌اي را به عنوان رهبر انتخاب كرديد، ما هم حاضريم رهبري ايشان را تنفيذ كنيم! آقاي فاضل درجواب گفته بودند: ايشان نيازي به تنفيذ شما ندارد، چون فرد مجتهدي است. بعد گفته بودند: شما حداقل مرا كه مجتهد مي‌دانيد؟ آقاي گلپايگاني گفته بودند: بله، من شما را مجتهد مي‌دانم! آقاي فاضل گفته بودند: حداقل 10 نفر نظير من كه شما مجتهد بودن آنها را قبول داريد، نه تنها به صلاحيت سياسي ايشان، كه با اعتقاد به مجتهد بودنشان به ايشان رأي داده‌اند!

الان كه مباني فقهي آقا را بررسي مي‌كنيم، مي‌بينيم كه ايشان در بسياري از مسائل فقهي نوآوري دارند. لذا در مكانت والاي فقهي و علمي آقا، به هيچ وجه ترديدي نيست. ايشان الان 26 سال است كه به طور مداوم درس خارج مي‌گويند كه اگر روزي اين درس‌ها منتشر شوند، سند مهمي درباره شأن علمي ايشان خواهد بود. علاوه بر اين در رهبري و در جنبه سياسي، دارند مبناي امام را ادامه مي‌دهند و امروز، ما به ازاي تداوم خط امام در زمينه استكبارستيزي، چند برابر زمان خود امام شده! و ايشان در ظرف اين مدت اين نظام را با چالش‌هاي فراواني كه در برابر آن وجود داشته است، مديريت كرده‌اند. اين يك استعداد عادي نيست، بلكه يك استعداد فوق‌العاده است.

هيچ وقت در جلسات فقهي ايشان بوده‌ايد يا اينكه با ايشان گفت‌وگوهاي فقهي داشته‌ايد؟ از اين جنبه چه خاطراتي داريد؟

در جلسات استفتاي ايشان نبوده‌ام، اما درباره خيلي از مسائل فقهي به بنده مراجعه مي‌شود و بنده با ايشان در ميان مي‌گذارم و مي‌بينم گاهي به نكاتي اشاره مي‌كنند كه ما متوجه نبوده‌ايم، اما ايشان با دقت و ظرافت خاص خودشان آن مسائل را ديده‌اند. اين دقت مخصوصاً در موضوع‌شناسي بسيار پيش آمده است و شايد در اين زمينه، كسي دقت و ظرافت ايشان را نداشته باشد كه مسائل را با تيزبيني بررسي كند و بعد با آن دقت و ظرافتي كه موضوع را تشخيص داده است، حكم صادر كند. آن هم نه در موضوعات جزئي، چون موضوعات جزئي به عهده مكلف است نه فقيه، اما موضوعات كلي كه قرار است حكم بر آنها مترتب شود، با آن دقت و ظرافتي كه آقا روي آنها نظر مي‌دهند، در كس ديگري نديده‌ايم.

مقداري بپردازيم به خاطرات شما از فعاليت‌هاي رهبري در دوران اقامت در مشهد. ايشان ابتدا رابطه بسيار صميمانه‌اي با مرحوم آيت‌الله ميلاني داشتند، اما در دوره‌اي به خاطر رفتارهاي برخي اطرافيانشان كه با ساواك مرتبط شده بودند، ارتباط ضعيف شده بود. از آن دوران چه خاطراتي داريد؟

يكي از ويژگي‌هاي برجسته حضرت آقا اين است كه ايشان موضوعات را كاملاً از هم تفكيك مي‌كنند. مثلاً ممكن است از نظر بينش سياسي يا اجتماعي با كسي اختلاف نظر داشته باشند، ولي هيچ وقت فضيلت‌هاي آن فرد را ناديده نمي‌گيرند و مسائل را با هم مخلوط نمي‌كنند. شايد كمتر كسي را مثل حضرت آقا پيدا كنيد كه در نظر كه هيچ، در ارتباطات هم تا اين حد، اهل تجزيه و تفكيك باشد. بنده بارها در خدمت آقا بوده و ديده‌‌ام كه ايشان به افرادي فوق‌العاده احترام كرده‌اند كه طرف از نظر من زير سؤال بوده است! و تعجب مي‌كردم كه چرا آقا اين‌قدر به او احترام مي‌كنند؟ بعد متوجه مي‌شدم مثلاً طرف از علميت بالايي برخوردار بوده يا فضيلت اخلاقي خاصي داشته است و آقا به خاطر اختلاف نظر سياسي، اين موارد را ناديده نمي‌گيرند.

اما در مورد سؤال شما، مرحوم آيت‌الله ميلاني در يك نگاه كلي، مرد مبارزي بود. مرحوم آيت‌الله انواري برايم نقل كردند: در ترور حسنعلي منصور اول خدمت ايشان آمدم كه فتوا بگيريم، ايشان فتوا نداد و گفت اگر بخواهيد شاه را بكشيد فتوا مي‌دهم!...

ولي براي منصور نداد...

نه، گفت: چون فايده ندارد! منصور را كه بكشيد، شاه هنوز هست و ريشه فساد شاه است! شاه را كافر حربي مي‌دانم، كشتن او لازم است و اگر براي كشتن او فتوا بخواهيد مي‌دهم! آقاي ميلاني با طاغوت و شاه، بسيار بد بود و آقا در اصل بينش، با آقاي ميلاني اختلاف نداشتند، بلكه پس از مدتي، در روش با ايشان زاويه پيدا كردند. مرحوم آقاي ميلاني در عين حال كه با نظام شاه و خود شاه بد بود، در روش خيلي از مبارزات را بي‌اثر و بي‌نتيجه مي‌دانست، يا ممكن بود روشي را نپسندد و آن را ناكارآمد بداند و در مقابل، شيوه ديگري را بپسندد.

مشكلي كه گاهي حضرت آقا يا آقاي طبسي و نيروهاي انقلابي در آن زمان با مرحوم آقاي ميلاني پيدا مي‌كردند، اختلاف در اصل مخالفت با رژيم شاه نبود، بلكه اختلاف در روش بود، نه بينش. منتها بعضي اوقات از طرف برخي از اعضاي بيت ايشان، رفتارهاي خوبي با آقا نمي‌شد! برخوردها هم از طرف بيت بود و نه از طرف خود آيت‌الله ميلاني، ايشان خودش، فوق‌العاده مبادي آداب بود. متأسفانه در بيت آقاي ميلاني شخصي بود كه با ساواك، دربار و رژيم ارتباط داشت و كاملاً بر بيت آقاي ميلاني مسلط شده و فرزند ايشان آقا سيدمحمد‌علي هم، به‌رغم اينكه آدم متديني بود، به‌شدت متأثر از آن شخص شده و آن شخص بر او مسلط شده بود.

آسيد مرتضي جزايري را مي‌فرماييد؟

نخير، آسيد مرتضي كه در تهران و آدم خاصي هم بود. او ابتدا جزو ملي‌گراها و اعضاي نهضت آزادي بود و عجيب سنگ آنها را به سينه مي‌زد! ولي بعد چنان با نهضت آزادي بد شد كه حتي اصل مبارزه را هم كنارگذاشت! آدم بسيار غيرمتعادلي بود! آدم‌هاي غيرمتعادل خيلي نمي‌توانند در ديگران نفوذ كنند. آدمي كه به او اشاره كردم با استاندار، ساواك و دربار رفيق و در بيت مرحوم آقاي ميلاني نفوذ كرده بود...

غير از آسيد مرتضي؟

بله. مال خود مشهد بود. بعد از انقلاب هم فراري شد و به انگليس رفت و الان هم در انگليس است. او جوري بر بيت مسلط شده بود كه تبديل به طرف مشاوره قوي آسيد‌محمدعلي شده بود و كار را به جايي رساند كه حضرت آقا، آقاي طبسي و مبارزان با مرحوم آقاي ميلاني زاويه پيدا كردند.

خاطره تلخي كه درهمان روزها شنيدم اين بود كه: خود آيت‌الله خامنه‌اي خدمت آقاي ميلاني مي‌روند كه در‌باره مبارزات و مسائل سياسي صحبت كنند. ايشان به آيت‌الله ميلاني فرموده بودند: مي‌خواهم با شما خصوصي حرف بزنم. آيت‌الله ميلاني فرموده بودند: چون خيلي از مسائل خارج از خانه خبر ندارم و آسيد‌محمدعلي وارد است، بايد با حضور او باشد. آقا فرموده بودند: من با حضور آسيد‌محمدعلي صحبت نمي‌كنم، چون ايشان با آن آقا رفيق است و هر چه بگوييم به او منتقل مي‌شود و انتقال به او هم يعني انتقال به ساواك! خلاصه آقا حاضر نشده بود در حضور آسيد‌محمدعلي با آقاي ميلاني صحبت كنند و بلند مي‌شوند و بيرون مي‌آيند. همان روز آقا را دستگير كردند! در ميان طلبه‌ها پيچيد كه آسيد‌محمدعلي باعث شده است آقا را بگيرند. مي‌گفتند: آقاي خامنه‌اي خدمت آقاي ميلاني رفتند و بعد هم چون مقاومت كرده بودند، و آسيد‌محمدعلي باعث شده بود آقا را بگيرند! البته اين هم نبود كه آسيد‌محمدعلي خودش برود به ساواك بگويد، ولي به رفيقش گفته و او هم اطلاع داده بود و آقا را گرفتند.

چنين حوادثي پيش مي‌آمد، ولي آقا هم به ديانت آقاي ميلاني، هم به تقواي ايشان و هم به علميت و فقاهت ايشان اعتقاد و علاقه داشتند. اخلاق آقا الان هم همين‌طور است كه خصوصيات افراد را از هم تفكيك مي‌كنند. الان هر وقت خدمت آقا مي‌رسيم، به مناسبتي بحث مرحوم آيت‌الله خويي كه مطرح مي‌شود، ايشان خيلي تجليل و احترام مي‌كنند و حتي فرزندان و نوادگان آقاي خويي هم كه خدمت ايشان مي‌رسند، خيلي آنها را احترام مي‌كنند و همه اينها به‌رغم آن است كه آيت‌الله خويي در صراط مبارزه و انقلاب نبود و حتي از دربار هم با ايشان رفت و آمد داشتند، ولي حضرت آقا جايگاه علميت و عظمت افراد را در زمينه فقهي، از بينش سياسي آنها تفكيك مي‌كنند.

قطب مبارزاتي ديگري كه در مشهد بود و در باره‌شان كمتر هم حرف زده شده، مرحوم آيت‌الله حاج آقا حسن قمي است. رابطه آقا با ايشان چگونه بود؟

آقا نسبت به آيت‌الله قمي، قلباً علاقه‌مند بودند، به خاطر سوابقي كه با ايشان داشتند. در اين‌باره خاطره‌اي را نقل مي‌ كنم كه ابعاد اين مسئله روشن شود. خدا رحمت كند مرحوم آيت‌الله انواري در سال‌هاي اوليه حصر آيت‌الله قمي، خواسته بود كه به ديدن ايشان برود. آقاي انواري در دوران مبارزات، با بيت آقاي قمي بسيار مربوط بود و از اينكه حالا كه انقلاب به پيروزي رسيده است، آقاي قمي كه مبارز آنچناني بود، حالا در خانه‌اش حصر شده است ناراحت شده بود. مأموران جلوي ايشان را گرفته بودند و ايشان هم عصباني شده و نهايتاً داخل رفته بود! بعد كه برگشت با ناراحتي زياد خدمت آقا رفت.

در دوران رياست جمهوري يا رهبري آقا؟

اوايل دوران رهبري آقا بود. آقاي انواري خدمت آقا رفته و با عصبانيت گفته بود: شما كه خودتان مشهدي هستيد و مبارزات آقاي قمي را مي‌دانيد، حالا اشتباهي كرده است، ولي درست نيست اين‌طور در خانه‌اش محاصره شود! آقاي انواري مي‌گفت: خوب كه حرف‌هايم را زدم، آقا فرمودند: «آقاي انواري! من علي خامنه‌اي پرورش يافته بيت آقاي قمي هستم!» تعبير آقا اين بود كه در خانه آقاي قمي بزرگ شده‌ام! بعد نكاتي را درباره اينكه چرا الان ايشان به اين وضعيت افتاده، فرموده بودند. در دوره حضورآقا در مشهد، ارتباط ايشان با آقاي قمي، صرف‌نظر از اينكه آقاي قمي در صراط مبارزه و ديدگاهشان كاملاً هماهنگ بود، ارتباط خانوادگي هم بود. آقاجعفر، برادر آقاي قمي، رفيق صميمي آقا بود، طوري كه اصلاً از هم جدا نمي‌شدند! ما در گرگان با آقا منبر مي‌رفتيم. آن زمان آقا‌جعفر از لباس در‌آمده بود. قبلاً معمم بود! يك روز آقا‌جعفر را در گرگان ديدم و چون لباسش را عوض كرده بود، او را نشناختم! ديدم يك نفر ساك به دست و كت و شلواري در خيابان گرگان مي‌پرسد: شما نمي‌دانيد علي آقاي خامنه‌اي كجاست؟ آقا‌جعفر در آن چند روزي كه آقا قرار بود در گرگان منبر بروند، بلند شده و آمده بود كه اين چند روز را هم از آقا جدا نباشد! و تمام مدت در گرگان با آقا بود. غرض اينكه صميميت و رفاقتش با آقا اين‌قدر زياد بود. طبيعتاً اين صميميت بين آقا و آقا‌جعفر باعث شده بود جدا از مسائل مبارزاتي، اين دو خانواده با هم رفت و آمد زيادي داشته باشند. بايد گفت كه البته تاحدي، خط مبارزاتي آقاي قمي را هم خود آقا مي‌دادند! يك مقدار افتادن آقاي قمي و بيت ايشان در خط مبارزه به خاطر همين رفاقت آقا و آقا‌جعفر بود، چون آقا در رفت و آمدها، اخبار را به ايشان مي‌رساندند. آقاي قمي آدم متعصبي بود. رابطه آقاي قمي با آقا، غير از رابطه آقاي ميلاني با آقا بود. در آن زمان نوجوان بودم و اين مطالب را از انعكاسي كه بين طلبه‌ها پيدا مي‌كرد، مي‌فهميدم. آقا تعطيلات را كه به مشهد مي‌آمدند، اساساً حشر و نشرشان با آقاي قمي و آقا‌جعفر بود.

چه شد كه در ادامه، كار به آنجا كشيد؟

آيت‌الله قمي ابتدا به خاش و بعد هم به كرج تبعيد و در خانه‌اي در محاصره بود و با كسي ارتباط نداشت. نمي‌دانم آقا در آن مدت پيش ايشان مي‌رفتند يا نه، منتها آقاي قمي در نزديكي پيروزي انقلاب كه به مشهد برگشت، عمده آنچه كه باعث شد ايشان به آن مواضع بيفتد اين بود كه برخوردهايي از جانب برخي از افراد، مخصوصاً آشيخ علي تهراني با ايشان شد كه در اين قضيه مؤثر بود. در آن زمان آشيخ علي تهراني در جريان مبارزه و انقلابي بود. او حتي از قبل، برخوردهايي با آقاي ميلاني مي‌كرد و خواه ناخواه در حاشيه او عده‌اي از طلبه‌ها هم برخوردهاي بدي مي‌كردند كه در حساس كردن آقاي قمي و موضع‌گيري‌هاي بعدي ايشان فوق‌العاده تأثير داشت. آقاي قمي به‌رغم اينكه آدم متعصبي بود، در مسائل سياسي فوق‌العاده ساده بود و با مسائل برخورد احساسي مي‌كرد كه البته همه ناشي از عصبيت ديني ايشان بود. اين برخوردها خواه ناخواه ايشان را حساس كرده بود. انقلاب كه پيروز شد، تمام آخوندهاي ضد انقلاب مشهد كه در آن زمان كم هم نبودند، در پناه آقاي قمي قرار گرفتند، چون قبلاً آستان قدس متعلق به دربار بود و عده‌اي از اين آخوندها هم در آستان قدس بودند و در آنجا منبر مي‌رفتند و غالباً وابسته به دربار و ساواك بودند. آستان قدس يك پايگاه قوي براي ساواك و ضد انقلاب بود. انقلاب كه به پيروزي رسيد همه آنها فكر كردند كه مردم به سراغشان خواهند آمد و كل اينها در پناه آقاي قمي رفتند! آقاي قمي هم به اينها پناه داد. منشأ پناه دادنش هم ـ خدا از سر تقصيراتش بگذرد ـ پسرش آقا محمود بود. پسرش با آنها رفاقت داشت و همه را در پناه آقاي قمي آورد و طبيعتاً به احترام آقاي قمي كسي متعرض آنها نشد! اين متعرض نشدن باعث شد اينها كم‌كم در خانه آقاي قمي لانه كنند...

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار