مذاکرات هستهاي ميان جمهوري اسلامي ايران و گروه 1+5 به روزهاي حساسي رسيده است چنانکه گمانهزني درباره تمديد و حتي به نتيجه نرسيدن مذاکرات نيز مطرح است. آنچه بر جهانيان مسلم گرديده آن است که زيادهخواهي 1+5 به ويژه اعضاي غربي آن زمينهساز ابهامات بسياري در روند مذاکرات شده است. نکتهاي که در برآيند رفتاري آمريکاييها مشاهده ميشود به کارگيري ادبياتي چندجانبه و چند پهلو است.
رفتار آمريکاييها نشانگر دو خط مشي از سوي آنان است که از سوي کشورهايي مانند فرانسه و انگليس نيز تکرار ميگردد. يک طرف اين معادله ادعاها و تاکيدات مکرر آنان بر بازرسي از مراکز نظامي و به ادعاي آنها ابعاد نظامي احتمالي است که براساس آن با محور قرار دادن آژانس در کنار بازرسي و نظارت بر مرکز هستهاي، دسترسي به مراکز نظامي و حتي بازجويي از دانشمندان هستهاي و مقامات سياسي و نظامي را نيز دربرميگيرد. بعد ديگر رفتاري غرب را بيان مطالبات و خواستههاي جديد ميتوان مشاهده کرد. براساس گزارشهاي منتشره آمريکاييها از يک سو بر سر تعداد سانتريفيوژهاي موجود در فوردو دبه کرده و حتي برخي خبرها از تقليل سانتريفيوژها از پيش از هزار عدد به 300 عدد حکايت دارد. در حالي که ظرفيت غنيسازي ايران در نطنز نيز به کمتر از 5/3 نيز درصد تقليل مييابد. رسانههاي غربي از جمله آسوشیتدپرس عنوان کردهاند غرب به دنبال اجراي طرح خروج اورانيومهاي غنيسازي شده ايران به خارج و بعضا فروش آنان به عنوان به اصطلاح منبع درآمد براي ايران هستند.
اجراي اين طرح به منزله حذف ابعاد گستردهاي از ذخايره اورانيوم ايران است در حالي که غرب همزمان به دنبال تحميل پروتکل الحاقي به ايران است که براساس آن تا زمان راستيآزمايي ايران حق غنيسازي با غني بالا ندارد. با اين شرايط طرح خروج اورانيوم غني شده از کشور به منزله حذف داشتههاي ايران است در حالي که همزمان تلاش خواهند کرد تا ايران را از غنيسازي جديد نيز بازدارند. عقبنشيني ايران از اراک و نوع فعاليت فورد و در قالب توسعه و تحقيق از ديگر مطالبات غرب است.
با توجه به روند مذاکرات هستهاي ميتوان گفت که غرب با ايجاد ابهامات متعدد در روند مذاکرات برآنند تا ايران را در بازي گزينش پيشنهادات وارد سازند در حالي که پذيرش هر کدام در نهايت تامين کننده خواست غرب ميباشد.
به عنوان مثال اين سناريو مطرح است که غرب با ادعاي عقبنشيني از بازديد از مراکز نظامي و عدم بازجوييها خواستار عقبنشيني ايران از دستاوردهاي هستهاي و امتيازات هستهاي بيشتر گدد که تبديل فعاليتهاي هستهاي ايران به يک دکور تشريفاتي هدف نهايي آن است. يا اينکه بلعکس ايران در ازاي داشتن برخي موارد هستهاي، اجازه بازرسي به مراکز نظامي و بازجوييها را بدهد.
ساختار رفتاري آمريکا چنان است که ايران هر کدام را که بپذيرد برنده معادله آمريکا باشد اگر بازديد از مراکز نظامي پذيرفته شود هدف غرب براي نفوذ به ساختار امنيتي ايران محقق ميشود اگر نپذيرد و عقبگردهاي هستهاي را بپذيرد باز هم خواست غرب در تبديل فعاليت ايران به يک ظاهر و چرخه تشريفاتي محقق ميشود.
البته بايد در نظر داشت که اين امر در گام نخست است و آمريکاييها پس از توافق احتمالي در قالب راستيآزمايي و شرط لغو تحريم براي هدفهاي بر جاي مانده گام برخواهد داشت تا در نهايت به خواست نهايي خود يعني باز کردن تمام پيچ و مهرههاي هستهاي ايران و حذف توان دفاعي ايران و پايان دادن به موقعيت منطقهاي آن دست يابند.
براين اساس در ايام باقي مانده مذاکرات بايد توجه داشت که نبايد گرفتار معادله چندضعلي آمريکاييها در قالب پيشنهادات و تهديدات آنان گرديد بلکه بايد صرفا براساس خطوط قرمز از پيش تعيين شده به مذاکرات پرداخت؛ چنانکه دكتر ظريف وزير امور خارجه کشورمان بارها به درستي تاکيد کردهاند شکست مذاکرات آخر دنيا نيست و نياز به توافق به هر قيمتي نميباشد.