کد خبر: 725720
تاریخ انتشار: ۰۹ تير ۱۳۹۴ - ۲۱:۱۵
محمدرضا كائيني
تا چند دهه پيش، در همين اروپا و امريكاي حامي «دگرباشي جنسي»، همجنس‌گرايي امري فروكاسته به عده‌اي بسيار معدود و از مسائل دست دهم جامعه تلقي مي‌شد. جماعتي انگاشته مي‌شدند گرفتار به اختلالات ژنتيكي و بركنار از فطرت و غريزه بني‌آدم! در زمان ما اما، گو اينكه در نسل بشر يك جهش ژنتيك پيش آمده! و مادر طبيعت به توليد انبوه دگرباشان جنسي روي آورده است!
نگارنده تا جايي كه از عالمان ژنتيك و روانشناسي، واقعيت امر را جويا شده، آنان علاوه بر موضوع ناسور بودن ژن و هورمون، پاي احساس ناتواني در فاعليت جنسي و نيز ادا و اطوار‌هاي عده‌اي خاص را كه هماره «بوق تفاوت» به دست گرفته‌اند، هم به ميان مي‌كشند. داستان اين جماعت هرچه باشد، اعطاي حقوق مساوي با انسان‌هاي نرمال به آنها، اين پرسش را ايجاد مي‌كند كه اساساً معناي حق چيست؟ تطابق با واقع؟ كه همجنس‌گرايي ‌سازي است ناهماهنگ با فطرت و طبيعت. راه دادن به هر گروهي كه هر از چندي سر و كله‌شان در عالم پيدا مي‌شود، با مبناي پوزيتيويسم؟كه خب براساس آنچه بويش مي‌آيد، بايد تا چند سال ديگر حق زناي با محارم و بهره‌گيري جنسي پدر از فرزند و خيلي از اشكال ديگر اختلاط جنسي نيز به رسميت شناخته شوند!
غرضم از اين آسمان و ريسمان، اين بود كه تمامي اين شيرين‌كاري‌ها، معلول عجز و خلاصي بشر از اين پرسش بنيادين است كه «انسان كيست؟»وقتي براساس تجربه خلقت و فطرت، خود را از پاسخگويي به اين پرسش خلاص كنيم يا از نتايج و لوازم اخلاقي و قانوني آن بهراسيم، به هر گروهي كه به هر دليل و هر از چند، سري در ميان سرها درمي‌آورد، مدال رسميت مي‌دهيم! از منظر نگارنده، مشكل ما بيش از آنچه فهم دگرباشي جنسي باشد، دگرباشي ذهني است، ذهني كه اساساً از فهم و لوازم آن، استعفا داده است...
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار