کد خبر: 725667
تاریخ انتشار: ۰۹ تير ۱۳۹۴ - ۱۷:۲۵
سمانه صادقي

در ميان برج هاي سربه فلك كشيده شهر سراغ نخستين آسمانخراش ايران مي گيرم اما كمتر كسي است كه بداند اين عنوان به ساختمان هشت طبقه اي در مركز شهر تعلق دارد، بنايي كه به گفته ساكنين و همسايگانش با احتساب نيم طبقه بالاي پشت بام و همكف اش ده طبقه خوانده مي شود! از ايستگاه مترو سعدي كه به سمت ميدان بهارستان راهي مي شوم نرسيده به خيابان صف يا همان خيابان باغ سپهسالار ساختمان 8طبقه اي را مشاهده مي كنم كه با گذشت 64 سال همچنان يك سر و گردن از همسايگانش بلند تر است. اين بنا كه روزگاري اجر و قربي داشته و سبب حيرت بينندگانش بوده، مدتهاست به فراموشي سپرده شده و برخلاف هدف اوليه ساختش! امروز واحدهايش در اجاره توليدي هاي مختلف پوشاك و ليتوگرافي است. بنا درب كوچكي دارد، دربي كه به دالان و راه پله اي باريك و آسانسوري تك نفره ختم مي شود. آسانسوري كه اولين نمونه ساخته شده از نوع خودش در ايران است. آسانسوري كه از نمونه هاي خارجي اش چيزي كمتر ندارد و سالهاست مراجعين را تا طبقه هشتم همراهي مي كند. با آنكه اين آسمانخراش هشت طبقه سالهاست رنگ و بوي كهنه گي گرفته اما تماشاي شهر از فرازش حس غرور عجيبي را به همراه دارد. هرچند كه رواج اين نوع ساختمان ها در كشورمان سبب شد سيماي معماري ايران به كلي تغيير كرده، بي هويت شود!

***

به ساختمان بسیار بلندي که طبقات آن هر یک پس از دیگری قابل اقامت باشند آسمانخراش یا ساختمان بلندمرتبه گفته می‌شود و در دهه اخیر واژه برج برای اشاره به این مفهوم نيز کاربرد یافته‌ است. برای تعریف بلندي آسمانخراش استاندارد رسمی در دست نیست اما بلندای دست کم ۱۵۰ متر به عنوان معیار تعریف آسمانخراش‌ها عموما بکار می‌رود. این واژه نيز نخستین بار در اواخر سده نوزدهم برای ساختمان‌های بلند شهر نیویورک آمريكا بكار رفت. بعدها تاریخ نگاران معماری از کاربرد این واژه برای ساختمان‌های بلند آجری خودداری کرده و آن را تنها در مورد ساختمان‌های بلندمرتبه با اسکلت فولادی بکار بردند.

*مدرنيسم و رواج بلند مرتبه سازي

خوب است بدانيم مهم ترین دلیل ساخت آسمان خراش‌ها در غرب و اوج گرفتن روند بلندمرتبه سازی ظهور مدرنیسم است و از آنجا كه نیت اصلی و جوهره برج سازی«قدرت نمایی» است و در هیچ کجا برج سازی مانند آمریکا آنچنان رشد نکرد. از طرفي پيدايي شيوه معماري نوين بستگي كامل به توليد صنعتي دو ماده ساختماني نوظهور، يعني آهن و بتون داشت. معماران پيشتاز دوران صد ساله گذشته، برخلاف متقدمانشان كه دل به تقليد از بناهاي مهم تاريخي خوش داشته و آثاري چون«پارلمنت» لندن به شيوه احيايي گوتيك، و يا كليساي «ساكره كور» پاريس به شيوه رنسانس بر پا مي ساختند، در عمل به توان و زيبايي آن دو ماده ساختماني پي بردند (كه قبلا همانند مصالح دست دوم يا يدكي به كار گرفته مي شد) و متعاقبا شيوه معماري نويني در خور«عصر فلز و ماشين» به وجود آوردند.

به همين روي ساختمان« Home insurance building »(بیمه منزل) اولين آسمانخراش دنيا حدود 130 سال پيش(به سال 1884) درشيكاگو و در ۱۰ طبقه با ارتفاع 42 متر توسط مهندس«William Le Baron Jenney » ساخته شد. این اولین ساختمانی بود که در آن از فولاد سازه ای برای قابها استفاده شد. اما با این حال بیشتر سازه ساخته شده از آهن قالبگیری شده بود. همچنین این سازه اولین ساختمان بلندی بود که توسط قاب ضدحریق فلزی هم از داخل و هم از خارج محافظت می شد. با آنكه در سال 1890 ، 2 طبقه ديگر به آن اضافه مي شود سرانجام در سال ۱۹۳۱ جهت فراهم کردن فضای مناسب براي ساخت ساختمان« Field»تخريب مي شود. همچنين به مرور زمان با افول دوران مدرنیسم در جهان ساخت آسمان خراش‌ها در امریکا نیز به سردی مي گراید. بطوري كه امروزه از بیست برج بلند دنيا، ده برج در چین، پنج برج در خاورمیانه و چهار برج در ديگر نقاط آسیا، تنها یک برج در امریکا قرار دارد.

* عشق به ميهن و شجاعت يك معمار ايراني

اما علت ظهور و ساخت آسمانخراش در كشورمان با ديگر ممالك فرق عمده اي داشت. تمركز و جلوگيري از اتلاف وقت شهروندان تنها مسئله اي بود كه سبب شد يك مهندس ايراني دست به ساخت اولين آسمانخراش در ايران بزند. از ديدگاه اين فرد ساخت چنين ساختمان هايي در آن دوران عادي بود و عجيب بودنشان در آن بود كه مردم به ديدن چنين ساختمان‌هايي در كشور عادت نداشتند، وي معتقد بود كم‌كم اين نوع ساختمان ها با وجود مردم مأنوس خواهد شد!

مهندس هوشنگ خانشقاقي (۱۲99- ۱۳۸۵ تهران) فرزند «سرلشکر هادی خانشقاقی، حصن الدوله» و «شوکت الملوک خانشقاقی» از شاگردان کمال الملک است. وي كه همچون پدربزرگ خود میرزا مهدی خان شقاقی (ممتحن الدوله)* به معماري علاقمند بود در سال ۱۳۱۷ جذب دانشكده فنی و در سال ۱۳۲۲ در رشته راه و ساختمان از اين دانشكده فارغ التحصیل شد. ذهن خلاق و جست وجوگر خانشقاقی در سالهايي كه تمام پروژه‌های عمرانی کشور در دست مهندسان خارجی بود وي را بر آن داشت كه با مطالعه و تحقيق در كتابخانه دانشكده فني به درجه اي از علم دست يابد كه با كمترين امكانات دست به ساخت اولين آسمانخراش كشور بزند.

ماجرا از اين قرار بوده كه مهندس خانشقاقي پس از بازدیدي كه از یک ساختمان بلندمرتبه در پاریس(یک هتل) داشته به فکر ساخت یک آسمانخراش در تهران می‌افتد. چرا كه تهران كم كم در حال بزرگ شدن بوده و مهندس خانشقاقي فكر می كرده ساخت ساختمان هاي بلند هم بزودی در كشور رایج می شود. وي بخاطر عشق به ميهنش و پیش از آن که اجازه دهد افتخار ساخت چنين ساختمان هايي نصیب بیگانگان شود خود دست بكار مي شود، در خاطرات مهندس خانشقاقي آمده است:«باید كسی شجاعت شروع كردن می داشت و من داشتم».

*نخستين آسمانخراش ايران و معمارش در نگاه روزنامه روشنگر

خبرنگار روزنامه روشنگر در چهارم تيرماه 1333 در طبقه پنجم اين آسمانخراش به سراغ مهندس خانشقاقي مي رود و در خصوص چگونگي ساخت آن ساختمان بلندمرتبه با مهندسش به گفت و گو مي پردازد كه در ذيل مي خوانيد. نكته جالب توجه آنكه خواندن اين مصاحبه سبب خواهد شد خوانندگان با ديدگاه مهندس خانشقاقي و دقت نظري كه براي ساخت چنين ساختماني در محله اي با بافتي سنتي داشته، بهتر آشنا شوند، نكاتي كه معماران امروزيمان از توجه به آن ها غافل مانده اند.

*به طبقه پنجم اين عمارت رفتيم تا از صاحبش بپرسيم اين عمارت را براي چه اينقدر بلند ساخته است؟! آقاي مهندس هوشنگ خانشقاني كه خودشان نقشه ساختمان را كشيده‌اند و صاحب آن هم هستند از اين سؤال ما تعجب نكردند، خنديدند و گفتند:

اين ساختمان را براي هتل درست كرده بودم.

*خوب پس چرا هتل نشد؟

براي اينكه يك سوييسي كه در نظر داشتيم با او در روبه به راه كردن هتل شريك شوم،‌ از فكر خود منصرف شد.

*شما كه اينجا را براي هتل درست كرده بوديد، بفرماييد بدانيم روي هم رفته اين ساختمان چقدر اتاق دارد؟

روي هم رفته با زيرزمين و مغازه همسطح خيابان، كه آن را به عنوان يك سالن غذاخوري بزرگ حساب كرده بوديم(اكنون به فروشگاه پوشاك مبدل شده)، به اضافه يك اتاق روي طبقه هشتم اين بنا بيست و پنج اتاق دارد، يعنر هر طبقه سه اتاق.

*اتاق تنها را چه كسي اجاره كرده است؟

يك نقاش اجاره كرده است.

*راستي، بنايي به اين بزرگي آسانسور ندارد؟

هم دارد و هم ندارد.

*بله آقا؟

بله، دارد؛ براي اينكه جايش را ساخته‌ايم. ندارد؛ براي اينكه شما هم پياده تا بالا آمديد. ما در نظر داشتيم كه آسانسور از خارجه وارد كنيم ولي به علت نبود ارز و گراني آن، فكر عملي نشد و از آن جهت تصميم گرفتيم خودمان آسانسور بسازم و تا شش ماه ديگر ساختمان آن تمام مي‌شود.

*مگر شما كارخانه داريد؟

بله، كارخانه داريم و تمام نرده‌ها و در و پنجره‌هاي آهني و خلاصه هر چه را كه مورد احتياج بود، خودمان ساخته‌ايم.

*اين ساختمان را فرموديد خودتان نقشه‌كشي كرده‌ايد. بد نيست بدانيم كه اين بنا چقدر وزن دارد؟

اين بنا هشتصد تن وزن دارد. تعجب نكنيد. اين بنا روي پنجاه و شش متر تكيه كرده است.

*اين ديگر چشم‌بندي است!

نه، آقا چشم‌بندي نيست. اين بنا روي چند پايه مسلح كه هر كدام بيست در سي هستند، ساخته شده است. پي آن خيلي گود كنده‌ايم و شش چاه نيز حفر كرديم و در آن بتن مسطح ريختيم تا پايه‌ها محكم شود.

*چقدر ساختمان اين بنا طول كشيد؟

خيلي. چون كه مدتي شهرداري در كار ما دخالت كرد. بهانه گرفت و گفت كه اين بنا ممكن است درست حساب نشده و ريزش كند. ولي من چون مطمئن بودم كه درست حساب شده، از شهرداري مهندس خواستيم. مهندس آمد و حساب كرد و گفت حق با ماست و باز شروع به ساختن كرديم. خلاصه بيش از دو سال طول كشيد.

*چقدر خرج برداشت؟

سيصد و بيست هزار تومان. زمين آن هم چهل وهفت هزار تومان قيمت دارد. به اين ترتيب بايد حداكثر استفاده را از ارتفاع كرد.

* اين نوع ساختمان چه حسني دارد؟

جواب دادند: تمركز. الان كه شهر بزرگ است و مردم احتياجاتي دارند، اگر در مركز شهر ساختمان‌ها اينطور فشرده باشند، آن وقت مردم وقتشان تلف نخواهد شد.

* خب آقاي مهندس شقاقي، آيا شما براي راحتي مستأجرين فكري كرده‌ايد؟

بله. اينجا شوفاژ سانترال دارد، آب سرد و گرم هميشه وجود دارد. روز اول، خواستيم سانترال برق و تلفن درست كنيم، ولي به عللي موافقت نشد حالا هر طبقه‌اي خودش تلفن دارد. برق هم از برق شهر است.

*اداره برق به شما كمك نكرد؟

لازم نبود. ما به آنها كمك كرديم، بالاي عمارت يك اتاق شيشه‌اي به اداره برق داده‌ايم كه روشنايي شهر را مواظب هستند. تلفن هم دارند. هرجا را كه ديدند برقش خاموش شده به مركز خودشان تلفن مي‌كنند و برق آن قسمت روشن مي‌شود.

*براي آب چه مي‌كنيد؟

از آب چهارراه مخبرالدوله استفاده مي‌كنيم.

*راستي، شما تحصيلاتتان را كجا تمام كرده‌ايد؟

همين دانشكده فني تهران. ولي بعد از اتمام تحصيل در پايتخت‌هاي مهم اروپا مطالعاتي كرده‌ام.

*سخن پاياني

براي شناخت بهتر مهندس خانشقاقي و خدمات و نوآوري هايش به جمله اي كه وي در كتاب خاطراتش آورده است بسنده مي كنم، وي در اين كتاب نوشته است: «من و آدم‌هایی نظیر من فکر نمی‌کنیم موجودات فوق العاده‌ای هستیم. ما آدم‌هایی عادی هستیم، عادی و مثل پیچ. ماشینی هست که شما می‌خواهید آن را درست کنید و احتیاج به یک پیچ دارد. به اوراقچی مراجعه و این پیچ را پیدا می‌کنید و سرجایش می‌گذارید و ماشین راه می‌افتد؛ ما همان پیچ هستیم. باید ما را پیدا می‌کردند و سرجایمان قرار می‌دادند، اما رسم روزگار خلاف این بود. همین پیچ‌هایی را که مثال زدم دنیا را عوض می‌کردند. برعکس ممالک مترقی جهان، در مملکت ماکسی نبود که وقتش را صرف پیدا کردن این پیچ‌ها کند و حتی اگر پیدا می‌کردند هم آن را دور می‌انداختند! »

پي نوشت:

میرزا مهدی خان شقاقی (ممتحن الدوله) نخستین معمار دانش آموخته ایران در پاریس و طراح ساختمان‌های مهمی چون مجلس شورای ملی، مسجد سپهسالار (مطهری)، قصر فیروزه، پارک اتابک و... در عهد ناصری بوده‌است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار