کد خبر: 721146
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۵:۳۵
به بهانه اظهارات اخیر ظریف در باب رفع خصومت ایران و آمریکا
رعایت عرف دیپلماتیک در قبال کشوری که پایبند به آن باشد اشکال ندارد ولی نمی توان زیر سایه تهدید و ارعاب به اصلاح روابط خوش بین بود. انقلاب اسلامی ماهیتا در تضاد با منافع غرب و خصوصاً آمریکاست و این صف بندی بی‌جهت و بی مبنا نیست
 

دیدبان: دکتر ظریف اولین تحصیل کرده رشته روابط بین‌الملل در ایران است که متصدی وزارت خارجه شده است. این اتفاق در نوع خود اتفاق مبارکی است، اما اکنون که قریب به دو سال از دوره وزارت ایشان می گذرد نگرانی‌های جدیدی در حال بروز است. این نگرانی در تلقی آقای ظریف از دیپلماسی است. دیدبان در نوشتگان پیش روی از ضعف مبنایی «دیپلماسی لبخند» خواهد گفت. تلاش خواهیم کرد که از دایره انصاف پا فراتر نگذاریم.

تمام سیاست را نمی توان در کتاب ها یافت

از گذشته‌های دور تمایز سیاست به مثابه علم و فن بخشی از منازعات اندیشمندان و سیاستمدارن را شامل می شد. عده‌ای معتقد بودند حقیقت همانی است که بر روی کاغذ آمده و هنر سیاستمدار این است که دانش سیاست را با شرایط محیطی و زیستی خود تطبیق دهد. ولی برخی می گفتند که تجربه ثابت کرده است که کاردانی، تنها با علم حاصل نمی شود بلکه اولا نیازمند یک چهارچوب مشخص است که اهداف کلان و اصول را مشخص کرده باشد ثانیا محتاج زیرکی و ابتکاری است که بتواند با اتخاذ شیوه های درست آن اهداف را محقق کند.

گو اینکه دکتر ظریف دیپلماسی را با همان معنایی درک می کند در کتاب‌ها نوشته شده است. ایشان معتقد است می توان با آمریکا به عنوان یکی از بازیگران عرصه بین المللی وارد مذاکره شد در پایان با خوبی و خوشی هم ایران بُرده باشد هم آمریکا. آیا تصور صحیح است؟ آیا همه آنچه یک دیپلمات نیاز دارد در کتاب‌ها آمده است؟ در وزارت‌خانه‌ای که ایشان رهبری آن را بر عهده دارد یک دیپلمات برای اینکه شایستگی نمایندگی ایران در کشورهای جهان را داشته باشد و به عنوان سفیر کار خود را آغاز کند حداقل باید 20 سال تجربه کسب کرده باشد، مأموریت‌های مختلف را گذرانده باشد. ضرورت سپری شدن این همه سال برای چیست؟ اگر قرار بود تحصیلات کافی باشد دیگر چه نیازی به گذر زمان و صرف هزینه برای تربیت نیرو از سوی وزارت خارجه بود، می توانستیم از همان ابتدای استخدام بگوییم شما به عنوان سفیر ایران در فلان نقطه فعالیت خود را شروع کنید.

البته منکر این موضوع نمی شویم که ممکن است عده‌ای هر چقدر هم که در عرصه عمل سیاسی آزمون دیده باشند، فراز و فرودها را از نزدیک لمس کرده و چه بسا با تناقض مواجه شده باشند باز هم سعی کنند وقایع را در قالب آنچه خوانده اند تحلیل کنند یا اساسا این گونه یاد گرفته اند که رفتار بازیگران عرصه بین الملل را از دریچه خاصی فهم بکنند.

ظریف، آمریکا را دشمن نمی داند

وزیر محترم خارجه در گفت وگوهای مختلفی با رسانه‌ها، ماهیت روابط ایران با دیگر کشورها را توضیح داده است. نکته قابل توجه آنکه ایشان اصرار دارد از واژه «دشمن» استفاده نکند و خصومت کشورهای غربی از جمله آمریکا با ایران را به اختلافات عادی بین دو کشور تقلیل دهد. وی در بخش‌هایی از کتاب خاطرات آقای سفیر به این موضوع اشاره می کند:

«در دیپلماسی چندجانبه که باید هم‌زمان با 190 کشور کار کرد، در هر بحثی باید حداقل به 15 کشور اصلی از دوستان، مخالفان و رقیبان بیندیشید. من تلاش می‌کنم هیچ‌گاه از واژه دشمن استفاده نکنم.»

«ما اختلافات اساسی با آمریکا و غرب داریم، همان‌طور که تمام کشورها با یکدیگر اختلافات اساسی دارند، اما این دشمنی نیست، البته ممکن است گروه‌هایی باشند که هنوز نیاز به دشمن دارند، مخصوصاً در آمریکا، برای اینکه بتوانند سیاست‌های خودشان را پیش ببرند. آن‌ها دوستان ما نیستند و ما نباید ابزار و مهمات در اختیار آن‌ها بگذاریم.»

همچنین در مصاحبه اخیر خود با یکی از شبکه‌های آمریکایی با ادبیات دیگری این موضع را تکرار می‌کند که: «ما طبعا دلمان می‌خواهد که با غرب رابطه‌ای مبتنی بر احترام متقابل داشته باشیم. و دلمان نمی‌خواهد که با کسی دشمنی داشته باشیم.

وزیر امور خارجه ایران با بیان این که مردم ایران دلشان می خواهد ضمن تاکید بر حقوق و شان خود و برپایه احترام متقابل با غرب بده بستان داشته باشند، گفت: دراین میان عدم اعتماد و اطمینان وجود دارد که باعث تاسف است اما یک واقعیت است و آن اینکه مردم ایران هنوز به یاد می آورند که آمریکا چطور دولت منتخب آنها را سرنگون کرده است.

در مجموع، تاریخچه بدی میان دو ملت وجود دارد که ریشه در روان دوملت دارد که آن ها را به سمت وسویی که می بینیم سوق داده است والبته بهتر است وارد جزییات این که چه کسی درابتدا مسئول پیدا شدن این عدم اعتماد بوده است، نشویم.

آن چه مهم است این است که این واقعیت وجود دارد وحالا ما باید ببینیم که از طریق تعامل و گفت و گو قادر به ازمیان برداشتن این دیوار بی اعتمادی خواهیم بود یا نه و ببینیم که به دنبال برداشته شدن این دیوار آیا قادر به برداشتن قدم های بعدی خواهیم بود یا نه؟

آنچه ما به آن امید داریم این است که این روند به بنای اعتماد و اطمینان میان دو کشور منجر شود.»

جای پاسخ به این پرسش خالی است که آمریکا چه کار بکند دشمن خواهد بود؟ آیا می توان حضور غیر مستقیم آمریکا در تجاوز عراق به ایران را یک اختلاف اساسی تلقی کرد؟ آیا کشوری که حتی اجازه ورود داروهای ضروری به ایران را نمی دهد، خصومتی با ایران ندارد؟ دشوار نیست که تهدید های مکرر آمریکا و «گزینه های روی میز» را یک اختلاف قلمداد کنیم؟ مهمتر از همه آنکه چه کسی مسبب این بی اعتمادی بوده ایران یا آمریکا؟ کسی به خاطر نمی آورد که در آمریکا کودتایی کرده باشیم یا سفارت خانه مان جاسوسی کرده باشد یا آمریکا را تحریم کرده باشیم یا به همسایه های آمریکا تجاوز کرده باشیم؟ مگر جمهوری اسلامی علت این بی اعتمادی بوده که آقای ظریف می خواهد دیوار بی اعتمادی را کاهش بدهد؟

کاش می شد از آقای ظریف خواست لیستی از اشتراکات و اختلافات ایران و آمریکا را ارائه کنند تا ببینیم بهانه هایی که می تواند ایران و آمریکا را به هم نزدیک کند یا از هم دور کند کدامند؟

مگر چند آمریکا وجود دارد؟

یک اشتباهی که آقای ظریف دارد این است که او چند آمریکا در ذهن خود دارد. آمریکایی که در هیروشیما نسل کشی کرد و کودکان غزه را به خاک و خون کشید و اکنون در حالی که ظریف با وزیر خارجه اش قدم می زند و وی پا به خاک ایران می گذارد، مشغول جنایتی دیگر در یمن است. آمریکای دیگر کشوری است که می توان با او روابط متقابل و محترمانه داشت و اساسا غیرقابل اعتماد بودن، خودبرتربینی، غیرمنطقی بودن و عهد شکنی آمریکا یا یک توهم است، یا اگر چنین چیزی وجود داشته باشد ربطی به ایران ندارد و آمریکا حساب دیگری برای ایران باز کرده است. البته این یک واقعیت است که ایالات متحده نمی تواند هر اقدامی را علیه ایران انجام دهد. ایران کشوری مقتدر و مستقل، که شعار مردمانش «میمریم ولی ذلت نمی پذیریم» است. آمریکا در شرایط فعلی با وجود اینکه می خواهد، نمی تواند با ایران مشابه سایرین رفتار کند لذا چاره ندارد جز نشستن بر سر میز مذاکره. چه کسی می تواند منکر هدف آمریکا برای تغییر نظام جمهوری اسلامی باشد؟

ممکن است عده ای همه این موارد را «توهم توطئه» بدانند اما نباید پنداشت که اگر برخی درباره دسیسه و توطئه خیال پردازی می کنند، معنایش این است که همه آنها خیالی است.

«خوشبختانه ایران درگیر جنگ نظامى نیست امّا درگیر جنگ سیاسى است، درگیر جنگ اقتصادى است، درگیر جنگ امنیّتى است و بالاتر از همه درگیر جنگ فرهنگى است؛ یک جنگ است. یعنى این را اگر کسى نداند، آنوقت خواب خواهد ماند؛ اگر کسى نداند خواب خواهد ماند. همینقدر که ندانید دشمن در صدد حمله است و این حمله از کجا است و چگونه است، باید مطمئن باشید شکست میخورید؛ باید بدانید که دشمن چهکار میکند

اگر ظریف دافعه داشت...

در صحنه حیات اجتماعی میان افراد انسان روابطی حاکم است. ما کسی را دوست داریم و به او محبت می ورزیم و نسبت به کسی کینه و نفرت داریم. قسمت عمده ای از دوستیها و رفاقتها، و یا دشمنیها و کینه توزی‌ها، همه مظاهری از جذب و دفع انسانی است. این جذب و دفع ها بر اساس سنخیت و مشابهت و یا ضدیت و منافرت پی ریزی شده است. انسانها هیچ‌گاه بدون جهت با یکدیگر رفیق و دوست نمى‏شوند، کما اینکه هیچ وقت بدون جهت با یکدیگر دشمن نمى‏شوند.

افراد از لحاظ جاذبه و دافعه نسبت به افراد دیگر انسان یکسان نیستند بلکه به طبقات مختلفی تقسیم می‌شوند:

* افرادى که نه جاذبه دارند و نه دافعه؛ نه کسى آنها را دوست و نه کسى دشمن دارد، نه عشق و علاقه و ارادت {کسى‏} را برمى‏انگیزند و نه عداوت و حسادت و کینه و نفرت کسى را، بى تفاوت در بین مردم راه مى‏روند، مثل این است که یک سنگ در میان مردم راه برود.

* مردمى که جاذبه دارند اما دافعه ندارند؛ با همه مى‏جوشند و گرم مى‏گیرند، در زندگى همه کس آنها را دوست دارد وکسى منکر آنان نیست، وقتى هم که بمیرند مسلمان با زمزمشان مى‏شوید و هندو بدن آنها را مى‏سوزاند. غالباً خیال مى‏کنند که حسن خلق و لطف معاشرت و به اصطلاح امروز» اجتماعى بودن« همین است که انسان همه را با خود دوست کند. اما این براى انسان هدفدار و مسلکى- که فکر و ایده‏اى را در اجتماع تعقیب مى‏کند و درباره منفعت خودش نمى‏اندیشد- میسر نیست. زیرا همه مردم یک جور فکر نمى‏کنند و یک جور احساس ندارند و پسندهاى همه یکنواخت نیست. در بین مردم دادگر هست، ستمگر هم هست، خوب هست، بد هم هست. همه نمى‏توانند یک نفر آدم را که هدفى را به طور جدى تعقیب مى‏کند و خواه ناخواه با منافع بعضى از آنها تصادم پیدا مى‏کند دوست داشته باشند. محبت، تنها داروى علاج بشریت نیست. در مذاقها و مزاجهایى خشونت نیز ضرورت دارد و مبارزه و دفع و طرد لازم است. اسلام، هم دین جذب و محبت است و هم دین دفع و نقمت.

* مردمى که دافعه دارند اما جاذبه ندارند؛ دشمن سازند اما دوست ساز نیستند. اینها نیز افراد ناقصى هستند، و این دلیل بر این است که فاقد خصایل مثبت انسانى مى‏باشند زیرا اگر از خصایل انسانى بهره‏مند بودند گروهى ولو عده قلیلى طرفدار و علاقه‏مند داشتند، زیرا در میان مردم همواره آدم خوب وجود دارد هر چند عددشان کم باشد. اگر همه مردم باطل و ستم پیشه بودند این دشمنیها دلیل حقیقت و عدالت بود اما هیچ وقت همه مردم بد نیستند، همچنانکه در هیچ زمانى همه مردم خوب نیستند.

* مردمى که هم جاذبه دارند و هم دافعه؛ انسانهاى با مسلک که در راه عقیده و مسلک خود فعالیت مى‏کنند، گروههایى را به سوى خود مى‏کشند، در دلهایى به عنوان محبوب و مراد جاى مى‏گیرند و گروههایى را هم از خود دفع مى‏کنند و مى‏رانند؛ هم دوست سازند و هم دشمن ساز؛ هم موافق پرور و هم مخالف پرور. افراد باشخصیت آنهایى هستند که جاذبه و دافعه‏شان هر دو قوى باشد. البته قوّت نیز مراتب دارد تا مى‏رسد به جایى که دوستانِ مجذوب، جان را فدا مى‏کنند و در راه او از خود مى‏گذرند و دشمنان هم آنقدر سرسخت مى‏شوند که جان خود را در این راه از کف مى‏دهند. نکته مهم در اینجا آن است که چه کسی با چه ویژگی هایی به انسان جذب و در نقطه مقابل چه کسانی دفع می شوند. چون افرادی مثل معاویه هم جاذبه دارند و هم دافعه اما چه سود!

الغرض آنکه سیاست خارجی و روابط بین الملل نیز از این قاعده مستثنا نیست. لذا نمی شود به همه» لبخند« زد. البته رعایت عرف دیپلماتیک در قبال کشوری که پایبند به آن باشد اشکال ندارد ولی نمی توان زیر سایه تهدید و ارعاب به اصلاح روابط خوش بین بود. انقلاب اسلامی ماهیتا در تضاد با منافع غرب و خصوصا آمریکاست و این صف بندی بی جهت و بی مبنا نیست. آقای ظریف باید متوجه این نکته باشد که دیپلماسی ایشان یعنی "با دوستان مروت با دشمنان مدارا" اولا مطابق اصول دینی نیست ثانیا همان طوری که در ویژگی انسانهای جاذبه داری که دافعه ندارند دیدیم، عقل به چنین چیزی حکم نمی کند.

 "البته در زمینه ادامه مذاکرات هستهای، منع نمیکنیم و کاری که دکتر ظریف و دوستانشان شروع کردند و تا امروز هم خوب پیش رفتند دنبال می شود اما این، یک تجربه ذیقیمت دیگر برای همه بود که متوجه شویم نشست و برخاست و حرف زدن با امریکاییها، مطلقاً تأثیری در کم کردن دشمنی آنها ندارد و بدون فایده است".

نتیجه‌گیری

از وزارت خارجه و در رأس آن از آقای ظریف انتظار می‌رود که در برابر زیاده خواهی‌های آمریکا، قاطع و صریح باشند. به نظر دیدبان ایشان باید متوجه این نکته باشد که مردم حاضر نیستند به خاطر چند تحریم -آن هم نه همه تحریم‌ها- اقتدار ملی را نادیده گرفته شود. سیاست خارجی هم باید حکیمانه باشد، هم بر مینای مصلحت و هم بر مبنای حفظ عزت باشد. آنچه مردم و رهبری می خواهند نه تسلیم است نه عقب نشینی بلکه مطلوب، استیفای حق مسلم ایران با حفظ کرامت و احترام است

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار