کد خبر: 721108
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۷
با اهالي زورخانه چيذر و روايت آنان از زندگي بهتر
بزرگ‌ترين افتخار ورزش زورخانه‌اي در اين است كه محدوديت سني ندارد؛ يعني شما نمي‌توانيد بگوييد ورزشكاران اين رشته ورزشي حتماً بايد در فلان رده سني باشند.
زينب شكوهي طرقي
نه، ما ورزشكار پنج ساله داريم و در عين حال بسياري از بزرگان در سن 105 سالگي (در شهر همدان) عضو ثابت ورزش زورخانه‌اي بوده‌اند. برخلاف ساير رشته‌هاي ورزشي در ورزش زورخانه‌اي هرچه از سن ورزشكار بيشتر بگذرد احترام او براي ساير ورزشكاران واجب‌ است. علاوه بر اين سادات هم جزو كساني هستند كه در گود زورخانه از اولويت بيشتري نسبت به عوام برخوردارند. ركن اصلي زورخانه و ورزش‌هاي باستاني مرشد است علاوه بر نقش هدايتگري كه مرشد با ضرب و اشعارش در گود زورخانه برعهده دارد حتي در زورخانه جايگاهي كه براي او در نظر‌گرفته مي‌شود هم با ارتفاع دو متر نسبت به سطح زورخانه نشان مي‌دهد كه او از اهميت ويژه‌اي در ورزش برخوردار است. مرشد شروع‌كننده، جهت‌دهنده و ختم‌كننده ورزش در زورخانه است. مرشد بايد از كساني باشد كه سال‌هاي متمادي تجربه حضور در اين رشته ورزشي را دارد چون اولين كسي است كه جوان‌ترها براي رسيدن سؤالات و خط مشي‌شان سراغش مي‌روند. اگر مرشد سردم نباشد روند و توالي ورزش به هم مي‌ريزد. در واقع مرشد ليدر زورخانه است. تواضع، جوانمردي، وفاداري، وطن دوستي، تقوا و با ايماني تنها بخشي از ويژگي‌هاي مرشد است. زورخانه تنها يك مكان ورزشي نيست، بلكه يك فرهنگ اصيل مبتني بر آموزه‌هاي ايراني و اسلامي است كه سبكي از يك زندگي سالم و اخلاقي را پيش روي ما قرار مي‌دهد. فرهنگي كه مقام معظم رهبري بارها بر حفظ، احيا و ترويج آن تأكيد كرده‌اند.
 
 
 

تاريخ پهلواني در اين گود مرور مي‌شود

رامين گلستاني، 44 ساله

مرشد فدراسيون ملي و فدراسيون بين‌المللي ورزش‌هاي پهلواني و زورخانه‌اي كشور

از علي آموختم دريا دلي روز و شب گويد دل من يا علي

هركه با نام علي شد آشنا بي‌گمان او مي‌رود راه خدا

در زورخانه اولين مرحله تربيت و پرورش اخلاقي است. اين در آنقدر كوتاه گرفته مي‌شود كه همه ورزشكاران باستاني بلااستثنا بايد زمان ورود سرخم كنند، اما چرا؟ هر ورزشكار به احترام بزرگان، پهلوانان نامي كه در عرصه زورخانه فعال بوده‌اند و اين روزها در جمع ما نيستند سر فرود مي‌آورد. او حتي مي‌داند كه با اين سر خم كردن به بزرگاني كه در زورخانه حضور دارند مي‌گويد«من از همه شما كوچك‌تر هستم و در مقابلتان سر ادب و تعظيم فرود مي‌آورم.» حتي قهرمانان جهان هم وقتي مي‌خواهند وارد زورخانه شوند با وجود اينكه ممكن است يك كودك شش ساله در گود باشد بايد بدانند كه بايد زمان ورود سرخم كنند و احترام بگذارند. علاوه بر اين حتي وزير، مسئول يا رئيسي كه مهمان ما است در زورخانه متوجه مي‌شود كه او نه تنها با ما همسطح است بلكه اگر بخواهد وارد گود شود بايد بپذيرد كه از همه خاشع‌تر و فروتن‌تر است چون گود از همه مكان‌هاي زورخانه پايين‌تر است.

در گود زورخانه همه چيز حول مذهب و سنت مي‌چرخد. امام علي (ع)، حضرت زهرا (س)، حضرت زينب (س) و امام حسين(ع) از جمله اماماني هستند كه بيشتر در وصف آنها اشعار خوانده مي‌شود. به تناسب شهادت يا تولد ائمه شعرخواني‌ها متفاوت است. مثلاً ما در ماه رجب بيشتر اشعار مربوط به اميرالمؤمنين (ع) را مي‌خوانيم و در ماه محرم همه چيز متعلق به امام حسين (ع) و خانواده ايشان است.

ورزش پهلواني و زورخانه‌اي 12 مرحله دارد. رخصت و اجازه گرفتن اولين مرحله است. سلام باستاني، سنگ باستاني، شناي سرنوازي، نرمش‌هاي پشت تخته، ورزش‌هاي پهلواني، شناي پيچ، ميل‌گيري، ميل بازي، پازدن، چرخ چمني، چرخ تيز، پاي آخر و آخرين و مهم‌ترين قسمت دعاي آخر ورزش زورخانه‌اي است. همانطور كه باستاني‌كاران در گود زورخانه و در 10‌مرحله تمرين ياد مي‌گيرند جسمشان را پرورش دهند در مرحله اول و مرحله آخر ياد مي‌گيرند روحشان را نيز تربيت كنند. مياندار يا بزرگ گود زورخانه كه سابقه 60 ساله در اين ورزش دارد مسئوليت خواندن دعاي ورزش زورخانه‌اي را برعهده دارد.

مهم‌ترين سؤالي كه براي مردم ايجاد مي‌شود اين است كه چرا گود زورخانه گرد نيست و هشت ضلعي است؟ تمام گودهاي زورخانه آن هم در ايران هشت ضلعي ساخته مي‌شوند چون بارگاه امام رضا (ع) در ايران قرار داد همه گودهاي پهلواني ايران هشت ضلعي است. البته الگوهاي باستاني‌كاران اميرالمؤمنين علي (ع) است. ما معتقديم مولي الموحدين مظلوم‌ترين معصوم عالم است كه سختي‌ها و رياضت‌هاي بسياري در دوران حيات متحمل شده است دقيقاً به همين دليل است كه ما در زورخانه از علي بيشتر مدد مي‌گيريم. حقيقت اين است كه اگر ما بتوانيم ذره‌اي از كردار، رفتار و گفتار امام علي(ع) را رعايت كنيم مي‌توانيم جايگاه واقعي خودمان را پيدا كنيم.

زورخانه براي ما همانقدر كه ورزشگاه است همانقدر هم دانشگاه علم و ادب است. ما بيشتر از آنكه دنبال بزرگ كردن عضله و هيكل باشيم به ورزشكارانمان مي‌آموزيم كه با يادگيري سخنان، احاديث ائمه و معصومين(ع) دنبال سيره امامي و زندگي ديني پاك باشند. گود زورخانه براي ما فقط محل ورزش كردن نيست، باستاني كار و پهلوان ما در اين گود و در همان فاصله يكي دو ساعت ياد مي‌گيرد وقتي رفت منزل با همسر و فرزندش چطور برخورد كند. او بر اساس سخنان ائمه (ع) در همين گود ياد مي‌گيرد كه با فاميل، دوست، همسايه و همكار چطور برخورد كند، حلال و حرام كاسبي كردن و كسب روزي حلال همه و همه تنها بخشي از آموزه‌هاي اخلاقي است كه ما در گود زورخانه با ورزشكارانمان مرور مي‌كنيم. براي مثال ما به ورزشكارمان ياد مي‌دهيم كه منش پهلواني به قدرت قهرماني غالب است. ورزشكار واقعي پهلوان و جوانمرد است اما چطور ياد مي‌دهيم؟ داستان نبرد اميرالمؤمنين (ع) با عمربن عبدود؛ زماني كه ملعون به حضرت بي‌احترامي كرد، امام از روي سينه او بلند شد چند قدمي رفت و برگشت و بعد با خونسردي او را كشت چون به گفته خودش نمي‌خواست خنجر از خشم و كينه بكشد، يكي از بهترين نمونه‌هاي تاريخي براي اين آموزه اخلاقي و تربيتي ماست.

گود زورخانه فقط محل ورزش نيست اينجا براي خودش دخل و خرج اقتصادي پر سود هم دارد اما سود دنيوي‌اش نصيب ما نمي‌شود. بگذاريد واضح‌تر بگويم در اين اوضاع و احوال اقتصادي كه هر روز خانواده‌ها با مشكلات بيشتري درگير هستند و بسياري از خانواده‌ها بي‌سرپرست اداره مي‌شوند همين گود زورخانه مي‌شود جايي براي يك دستگيري بزرگ و حسابي. ما هر ماه رمضان به شكل ثابت و در بعضي از ماه‌هاي ديگر سال مراسم گلريزان در گود برگزار مي‌كنيم. كودك، جوان، پير، زن و مرد، ورزشكار، بازاري، كسبه و هم‌محله‌اي‌ها بلااستثنا در اين مراسم شركت مي‌كنند و هركس به وسع خودش در اين خير سهيم مي‌شود. همه اين رفتارها نشئت گرفته از رفتارهاي پهلواني و قهرماني است كه اين روزها در بين مردم كمتر ديده مي‌شود چه برسد به ورزشكاران.

در هر ورزشي مثل فوتبال، كاراته، بسكتبال، واليبال، پرورش اندام و نظاير اين، اتفاقات خاص بسياري مي‌افتد. تنها به خاطر دو نمره، يك امتياز و حتي يك كارت دو ورزشكار با هم درگير مي‌شوند، تظاهر مي‌كنند، دروغ مي‌گويند، كلماتي رد و بدل مي‌شود كه در شأن ورزش و ورزشكار نيست اما در ورزش‌هاي پهلواني وقتي ما به ورزشكار مي‌گوييم حتماً بايد با‌‌ وضو باشي او خودش متوجه مي‌شود كه وقتي وضو دارد خيلي بايد مراقبت حرف زدن، راه رفتن و حتي حركات و رفتارش باشد چون وضو حرمت دارد.

مرشد با حضور جمعيت داخل گود است كه انرژي مي‌گيرد. هرچه بيشتر انرژي بگيرد بهتر ضرب مي‌زند و ضرب بهتر ورزش مفيدتري را رقم مي‌زند، پس همه چيز در گرو حضور جمع زياد ورزشكاران در وسط گود است.

بزرگي در زورخانه معنا پيدا مي‌كند

سيدرضا هاشمي، 65 ساله، سادات و بزرگ زورخانه چيذر

من از سال 58 تا امروز در اين زورخانه ورزش مي‌كنم. اگرچه همه زورخانه‌ها از اهميت ويژه‌اي برخوردار هستند اما زورخانه چيذر چون در محله شميران واقع شده است جزو قديمي‌ترين زورخانه‌هاي ايران است. همين قديمي بودن و اصالت باعث شده كه ورزشكاران ما خاص باشند. ما در گود زورخانه‌مان بيش از 10 دكتر داريم كه شناخته‌ترين‌شان دكتر ولايتي است. در زورخانه ما از زماني كه من خاطرم هست هميشه شخصيت‌هاي سياسي، علمي، ورزشي و اجتماعي معروفي مثل آقاي ناطق نوري حضور داشته و دارند. ما بيش از 15 مهندس و بيش از 15 دانشجوي باستاني كار داريم. در زورخانه ما خوشبختانه ورزشكاران تحصيلكرده و جوان حرف اول را مي‌زنند اما حقيقت اين است كه زورخانه‌هاي همه جا اينطور نيست. اين نمونه‌ها را نام بردم تا ببينيد ما در كنار جنبه ورزشي به علم و تحقيق و فعاليت اجتماعي هم بها مي‌دهيم و تشويق مي‌كنيم. سادات در زورخانه بسيار قابل احترام هستند مثلاً من خودم چون جزو سادات هستم و سال‌هاست در اين زورخانه فعاليت دارم اجازه دارم در محلي مخصوص خودم كه زير سردم مرشد و بالاتر از سطح زورخانه است بنشينم و همه ورزشكاران هميشه از روي ادب نسبت به من لطف و احترام خاصي دارند. حتي اگر من در وسط گود باشم و كسي باشد كه سابقه ورزشي‌اش بيشتر از من باشد باز هم به احترام سيادت من همه ساكت مي‌مانند تا من حرف بزنم، در گود تقسيم وظايف كنم، رهبري كنم و حتي دعا كنم. در سي و شش سال حضوري كه من در اين ورزش دارم اين روزها در مقايسه با سال‌هاي اول بسيار استقبال كمرنگ است. استقبال از زورخانه چيذر در قديم به ويژه پيش از دوران دفاع مقدس آنقدر زياد بود كه از جمع شهداي چيذر حداقل 20 شهيد جزو ورزشكاران ثابت اين زورخانه بودند كه امروز عكسشان هم در زورخانه نصب شده است. زورخانه در بين همه ورزش‌ها ضعيف واقع شده است. تصور كنيد وقتي شما عضو يك باشگاه بدنسازي مي‌شويد بايد كلي هزينه پودر مكمل، دارو و رژيم غذايي بدهيد اما در زورخانه چنين خبرهايي نيست، با اين وجود باز هم جوان‌ها آنقدر كه دنبال عضله و هيكل ساختن هستند دنبال زورخانه نيستند. البته بچه‌هاي خود ما هم متأسفانه زورخانه نمي‌آيند و ترجيح مي‌دهند باشگاه بدنسازي يا ساير رشته‌ها بروند. گود زورخانه فصل جدايي بين قهرماني و پهلواني است. اينجاست كه مشخص مي‌شود هر قهرمان چقدر پهلوان است. يك قهرمان اگرچه سال‌ها تلاش مي‌كند تا در رشته‌اي ورزشي مدال يا افتخاري كسب كند اما الگوي پهلواني اميرالمؤمنين (ع) و حضرت اباالفضل‌العباس (ع) است. زلزله بوئين زهرا كه اتفاق افتاد تنها از يك پهلوان ساخته بود كه راه بيفتد با همه اسم و رسمش در بين كسبه بازار از خودش مايه بگذارد تا پولي براي زلزله‌زده‌ها جمع كند؛ اين يعني حقيقت پهلواني. نتيجه‌اش هم اين شد كه همان روز پول‌هاي كمك‌هاي مردم روي حساب اينكه يك قهرمان و پهلوان دارد كمك مي‌طلبد را با گوني جا‌به‌جا كردند. پهلواني سبقه خوب، مردم داري، سفره‌داري، دست خير، ايمان قوي و تدين را مي‌طلبد شما هيچ وقت نمي‌توانيد پهلواني را پيدا كنيد كه دوپينگ كند يا موادمخدر بكشد.

رهبري تأكيد مي‌كنند

مسئولان كوتاهي

مهدي چيذري، مالك زورخانه چيذر

هرچيزي سرمايه‌گذاري نداشته باشد بعد از مدتي دچار ركود يا شكست مي‌شود. تصورش را كنيد ورزش زورخانه حدود 30 سال بدون متولي رها شده بود و هيچ كسي دلش به حال از بين رفتن و كمرنگ شدن آن نمي‌سوخت. متأسفانه حتي يك دوره‌اي خصومت‌ها تا حدي پيش رفت كه گفتند اين ورزش و آدم‌هايش با آدم‌هاي معمولي فرق دارند! زمان گذشت تا به همه اثبات شد تنها ورزش سالم كه هيچ تخلف غذايي و دارويي و مشكلات اخلاقي درآن وجود ندارد زورخانه است اما چه فايده همان دوران بي‌تفاوتي كافي بود براي نابودي چنين ميراث ديني و ملي. كلاً اين روزها حال و روز زورخانه‌هاي كشور خوب نيست، مالكان به هر ضرب و زوري فقط تلاش مي‌كنند كه يكجوري از عهده هزينه‌ها برآيند تا فقط زورخانه پابرجا بماند چون ما هيچ منبع درآمد و پشتوانه شغلي نداريم. من به نوعي به وصيت پدرم حاج ابوالقاسم چيذري عمل كردم. پدرمن كه از باستاني كارهاي قديمي و در رشته كباده قهرمان بود عشق و علاقه وافري به زورخانه داشت، به همين دليل سال 58 زورخانه چيذر را داير كرد. آن سال‌ها اوضاع رونق داشت، ورزشكاران برو بيايي در زورخانه‌ها داشتند و به هرحال هرطور بود دخل و خرج زورخانه در‌مي‌آمد. خاطرم هست كه هميشه خدابيامرز مي‌گفت «مهدي، بابا هر كاري دوست داري بكن ولي زورخانه را نگه‌دار، فروختي، خراب كردي و حتي ساختي به‌هرحال اين زورخانه را نگه‌دار»، اين خواسته پدر شد آويزه گوش من و بعد از رفتنش هرطور بود تلاش كردم زورخانه پابرجا بماند. ما و بچه‌ها دوست و فاميل همه در اين زورخانه بزرگ شديم. الان فكرش را كه مي‌كنم مي‌بينم اگرچه اين زورخانه براي ما آورده مالي ندارد اما هرچه در زندگي از ادب و اعتقادات آموختيم در اين زورخانه بوده و ما به آن مديونيم، پس بايد نگهش داريم. فضاي زورخانه، ضرب و زنگ مرشد، نجواي پهلوان‌ها، صداي ميل انداختن‌ها و همه گفت و شنودهايش به دنيايي پول مي‌ارزد اما متأسفانه غافل شده‌ايم. يك لحظه قياس كنيد، بايد بياييد در زورخانه و با چشمان خودتان ببينيد آنچه از آموزه‌هاي اخلاقي و ديني در زورخانه‌ها گفته مي‌شود، همه آن آموزه‌هاي انساني كه در كمتر جايي ديده مي‌شود و متأسفانه در بين ورزشكاران و در باشگاه‌ها ديده نمي‌شود در زورخانه حرف اول را مي‌زند. من يك سؤال مهم دارم، چطور وقتي تابستان مي‌شود همه دست فرزندشان را مي‌گيرند انواع و اقسام كلاس‌هاي ورزشي و علمي تك بعدي ثبت‌نامشان مي‌كنند اما با وجود اينكه اينجا از هيچ كسي پولي دريافت نمي‌شود چرا هيچ كسي فرزندش را زورخانه نمي‌آورد؟ چون تبليغ نمي‌شود. چون حتي بعضي از هم محله‌اي‌ها هم از وجود چنين زورخانه‌هايي خبر ندارند چه برسد به همه مردم. جاي تأسف است كه زورخانه، يك ورزش باستاني و ميراث ملي ايراني‌ها در ايران به دست خود ما در حال فراموش شدن است.

اگر شما يك قياس كلي بين نسلي كه در زورخانه ورزش كردن را ياد گرفتند با بچه‌هايي كه فقط فوتبال، شنا و واليبال ياد مي‌گيرند كنيد متوجه مي‌شويد كه باستاني‌كارها گذشت، وفاداري و ادب را سرلوحه خود قرار مي‌دهند.

بي‌مهري همه دولت‌ها شامل حال زورخانه‌اي‌ها شده است. متأسفانه آنقدر كه بايد و شايد به اين ورزش بها داده نمي‌شود. با وجود اينكه همه ورزشكارهاي سنتي و قديمي از گود زورخانه بالارفته‌اند و پيشرفت كرده‌اند، با وجود اينكه همه مي‌دانند در گود زورخانه فقط ورزش و جسم مهم نيست و تأكيد اين ورزش برآموزه‌هاي ديني و اخلاقي است اما امروز شاهد آن هستيم كه مورد بي‌مهري قرار گرفته است. شايد باورش براي همه سخت باشد اما زورخانه‌داران تحت هيچ حمايتي نيستند. آنها از هيچ سازمان يا ارگاني حقوق نمي‌گيرند و حمايت مالي نمي‌شوند. در روزگاري كه باشگاه‌هاي بدنسازي با انواع و اقسام داروهاي حجيم‌كننده و مضر راه‌اندازي مي‌شود طبيعي است كه جوان‌ترها هم براي يك شبه هركول شدن دنبال باشگاه بدنسازي بروند اما اگر ما حقيقت زورخانه را بگوييم مي‌توانيم اميدوار باشيم كه نسل بعدي ما كساني باشند كه ورزش را توأم با اعتقادات ديني و اخلاقي بياموزند. تا زماني كه حقوق و پشتوانه شغلي براي زورخانه‌داران و مرشدان ايجاد نشود جوان‌ها رغبتي به اين ورزش نشان نمي‌دهند. البته فدراسيون ملي و بين‌المللي در تلاش هستند كه سطح ورزش زورخانه‌اي در بين دبستاني‌ها و دبيرستاني‌ها ترويج پيدا كند و مي‌توانيم اميدوار باشيم كه در آينده نزديك دانشجويان ما همه از باستاني‌كاران با اخلاق و ورزشكار باشند. با وجود همه تهاجم‌هاي فرهنگي كه عليه فرهنگ و اعتقادات ما از سوي كشورهاي اروپايي و امريكايي صورت مي‌گيرد من به جرئت مي‌توانم بگويم مكان‌هايي مثل زورخانه‌ها كه روي ادب ديني و اخلاقي جوانان تأكيد دارند يكي از بهترين گزينه‌ها براي دفع حملات دشمنان است.

مقام معظم رهبري در آموزه‌هاي سبك زندگي و ورزشي‌شان بسيار بر ورزش زورخانه‌اي تأكيد كردند و خوشبختانه امروز اين ورزش فرا ملي شده است و بيش از 66 كشور دنيا در حال حاضر اين ورزش را از ما آموخته‌اند و اجرا مي‌كنند و ما مرشد و مربي به كشورهاي آسيايي، اروپايي و آفريقايي اعزام كرده‌ايم. با اين وجود از مسئولان، عزيزاني كه در صدر هرم اين ورزش‌ها‌ قرار دارند مي‌خواهيم كه بيشتر توجه كنند. ما مرشدي داريم كه بيش از 50 سال در زورخانه ضرب گرفته، امروز گوشه‌نشين شده و كسي احوالش را نمي‌پرسد.
 
 
 

زورخانه و گودش آنقدر حرمت دارد كه حتي طفل پنج ساله پيش از ورود بايد اول برود وضو بگيرد و بعد عزم ورزش كند. بزرگ 100 ساله در اين گود مي‌شود رهبر و حرمتش واجب، حتي يك قدم نبايد پيش از او برداشت، اگر سادات باشد كه احترامش صد پله بيشتر است. در اين گود نگاه اخروي به همه گير و گورهاي دنيوي ارجحيت داده مي‌شود. پنج ساله باستاني‌كار وضو گرفته لباس مي‌پوشد و قصد ورود به زورخانه مي‌كند. چشمش به دست بزرگ‌ترها است كه چه راحت زنگ مي‌زنند و «رخصت» مي‌گيرند، اخم مي‌كند و ناراحت از اينكه دستش به زنگ نمي‌رسد از بزرگي مي‌خواهد كه به نيابت او هم زنگي بزند. با پاهاي كوچكش از در رد مي‌شود، دست راستش را به نشانه احترام سمت جايگاه مرشد بالا مي‌آورد و با صداي كودكانه‌اش داد مي‌زند «رخصت مرشد؟» مرشد با ضربش از بالاي سردم مي‌گويد «رخصت، صفاي قدمت» دور گود مي‌چرخد و در عين گرم كردن حواسش هست كه نبايد از بزرگ‌ترها پيشي بگيرد. زمان ورود به گود فرا مي‌رسد و او با چشمان كوچكش مواظب است تا بي‌ادبي نكند و قبل از رفتن همه بزرگ‌ترها وارد گود نشود. آخرين نفري كه وارد گود مي‌شود همين پنج ساله است، پايش كه به گود مي‌رسد بر كف گود بوسه مي‌زند و با زبان عمل مي‌گويد «من از خاك آفريده شده‌ام و به خاك برمي‌گردم.»

مراسم ورزش باستاني كه تمام مي‌شود تازه اول گره‌گشايي است. امشب اينجا گلريزان است و قرار است مثل هميشه گره از كار بنده‌اي باز شود. جمع براي ورود و حضور خانم‌ها آماده مي‌شوند. بزرگ زورخانه آقا سيدرضا وسط گود مي‌رود و به نيابت از همه يك لنگ پهن مي‌كند. رو به مرشد مي‌ايستد و مي‌گويد: « مرشد! چه شود؟» مرشد نگاهي به جمع مي‌اندازد و مي‌گويد: «دستش به ضريح آقا اباعبدالله برسد. چراغ، چراغ اول به نام نامي اول مولي اميرمؤمنان كننده (از جا بركنده) در خيبر. ورزشكاران، تماشاچيان محترم چراغ اول رو كي روشن مي‌كنه؟»

طبق رسوم اولين نفر از سمت راست بلند مي‌شود «چراغ اول براي من» كمكش را روي لنگ مي‌گذارد و با خضوع صحنه را ترك مي‌كند. مرشد خطاب به حضار مي‌گويد «اين جوانمرد چراغ اول را روشن كرد سلامتي خودش، خانواده‌اش و خانواده محترم شهدا صلوات.» بانوان هم در اين گلريزان حضور دارند و هركس به قدر وسعش پول و طلا كمك مي‌كند. يك بانو از ميان جمع بلند مي‌شود و مي‌گويد «چراغ هشتم رو من روشن مي‌كنم.» مرشد بلافاصله مي‌گويد «به نام نامي بانوي دنيا، اسوه صبر دشت كربلا، زينب كبري‌(س) دست اين بانو برسه به ضريح زينب كبري صلوات بفرست.» چراغ‌هاي امشب به 12 مي‌رسد و 200 ميليون كمك جمع مي‌شود. امشب بعد از كلي صحبت و ورزش همه ياد گرفتند در شادي‌شان ديگري را سهيم كنند.

كار تمام است و مطابق هميشه مياندار و بزرگ بايد دعا بخواند، وسط گود قرار مي‌گيرد و با صداي رسا فرياد مي‌زند «اول و آخر مردان عالم ختم بخير» همه دست به دعا بلند مي‌كنند «آمين يا رب‌العالمين». مياندار بار ديگر دعا مي‌كند «نسل سادات زياد» و همه آمين‌گويان تأييد مي‌كنند. «خدايا بار پروردگارا ما را بميران به دوستي علي و اولاد علي، خدايا بار پروردگارا ما را زنده بدار به دوستي علي و اولاد علي، خدايا تو را قسمت مي‌دهم به عابد عباد، سيد سجاد همه مريض‌ها را الساعه لباس عافيت بر تن بپوشان، خدايا ما را از سربازان واقعي امام زمان قرار بده، بار پروردگارا پدر و مادر ما را از ما راضي و خشنود بگردان، بارالها ورزش ما را جزئي از عبادت ما قرار بده، پروردگارا نسل سادات ما را زياد بفرما». فصل الخطاب امشب دعا براي فرج امام زمان‌(عج) است. ورزشكاران بعد از يك ساعت و نيم تا دو ‌ساعت ورزش باستاني كردن و جشن گلريزان يكي يكي از گود خارج مي‌شوند.

به سمت جايگاه مرشد مي‌روند و هركدام براساس توانايي‌شان پولي داخل ظرف مخصوص مي‌اندازند. باستاني كار پنج ساله جمع بازهم منتظر است تا بزرگ‌ترها پيشقدم خروج شوند. به نيابت از او و به قصد خداحافظي زنگي مي‌زنند. مرشد با همه خستگي‌اش حتي لحظه آخر از مهمانان غافل نمي‌ماند؛ با شنيدن صداي زنگ يك «صفاي قدم شما، دعاي من بدرقه راه شما» مي‌گويد و همه را با دعاي خير و سلامتي بدرقه مي‌كند.

 
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
خبرهای مرتبط
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر