جوان آنلاين: ژنرال عبدالفتاح السیسی، رییس جمهور مصر، در دیدار اول مارس با ملک سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان، ایده تشکیل ارتش مشترک عربی را با او در میان گذاشت و کمی بعد که بیست و ششمین نشست اتحادیه عرب در قاهره تشکیل شد، این ایده را دنبال کرد تا آن که در بیانیه پایانی نشست ذکر بشود. حالا مدت کوتاهی نگذشته که روسای برخی از ارتشهای عربی در قاهره دور هم جمع شدند تا بر سر پیشنویس قطعنامهای در این مورد بحث و گفتوگو کند. به نظر میرسد که السیسی و ملک سلمان با جدیت تمام دنبال اجرایی شدن این ایده هستند و تا اینجای کار، السیسی توانسته تعدادی از کشورهای عربی را بر سر اصول کلی همراه خود کند هر چند که کار بسیاری برای توافق آنها در مورد جزئیات این ایده در پیش رو دارد.
موارد توافق شده فعلی آن قدر کلی هستند که نمیتوان از آنها تصور روشنی از این ارتش و نحوه عمل آن به دست آورد اما میتوان گفت که سابقه همکاری نظامی کشورهای عربی و حتی ائتلاف فعلی نظامی بعضی از آنها برای تجاوز به یمن سابقه خوبی از چنین ارتشی را به نمایش نمیگذارد. گذشته از این، اهداف کشورهای عربی از تشکیل این ارتش آن قدر به هم نزدیک نیست که بتوان انتظار نهاد نظامی با هدفی مشخص و هماهنگ را از آن داشت. این مشکلات به همراه تغییر مفاهیم امنیتی و سیاسی و برداشت خاص هر کدام از کشورهای عربی نسبت به این مفاهیم باعث شده تا دورنمای این ارتش بیش از پیش در ابهام فرو برود.
سابقه طولانی
تشکیل ارتش متحد عربی موضوعی جدید نیست و باید گفت که سابقه طولانی در جهان معاصر عرب دارد که نخستین تلاش در این زمینه به جنگ 1948 بازمیگردد. کشورهای عربی در آن زمان نیرویی متحد تشکیل دادند در مقابل پدیده جدیدی به نام رژیم صهیونیستی که با دخالت و حمایت بریتانیا در منطقه ظاهر شده بود. آن ارتش نتوانست توفیقی به دست آورد و نتیجهای مشابه در دو جنگ بعدی از جنگهای شش روزه 1967 و 19 روزه 1973 به دست آورد تا آن که اصل ایده ارتش مشترک عربی به محاق برود. تجاوز نظامی صدام حسین به ایران فرصتی برای اجرای این ایده ایجاد کرد زیرا صدام به ادعای رهبری جهان عرب در برابر انقلاب اسلامی تجاوز نظامی خود را شروع کرد و جدای از حمایتهای بیدریغ مالی از سوی کشورهای نفتخیز عربی، یگانهای نظامی از کشورهایی مثل اردن و مصر نیز با ارتش او همراهی میکردند.
ناکامی صدام در برآورده کردن انتظارات همراهان عربش باعث شد تا دیگر کشورهای عربی هر کدام مسیر امنیتی خود را در پیش بگیرند که به طور کلی در دو جهت قرار داشت؛ جهت خرید انبوه سلاح و جهت کسب حمایت نظامی از کشورهای غربی. این دو مولفه اساس تلقی کشورهای عربی از مقوله امنیت را طی چند دهه گذشته تشکیل داده و به خصوص در میان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس بیش از دیگر کشورهای عربی دنبال شده و حتی تشکیل نیرویی متحد به نام سپر جزیره هم باعث نشده تا تغییری در این رویکرد ایجاد داشته باشند. کشورهای این حوزه در سالهای اخیر رکوردار خرید سلاح بودهاند و با دادن پایگاههای نظامی به کشورهای غربی و به ویژه آمریکا، امنیت خود را زیر سایه این کشورها جستهاند.
وضعیت فعلی
شرایط سالهای اخیر باعث شده تا نوعی همگرایی موقت در رویکرد امنیتی کشورهای عربی ایجاد بشود. ائتلاف نظامی علیه لیبی در جریان قیام مردم این کشور در برابر سرهنگ قذافی پای کشورهایی مثل قطر و امارات را به یک ائتلاف بینالمللی کشاند و بحران سوریه هم فرصتی به عربستان داد تا با حمایت نظامی و مالی از گروهها تروریستی نقشی در قاعده به همریخته امنیتی منطقه داشته باشد. عربستان با تشکیل ائتلاف نظامی علیه یمن و کشاندن تعدادی از کشورهای عربی به این تجاوز سعی دارد تا نسخهای هر چند ناقص از یک ارتش مشترک عربی را در عرصه میدانی و جنگ به نمایش بگذارد. گفته میشود که همین نسخه السیسی را ترغیب کرده تا ایده قدیمی ارتش مشترک عربی را با ملک سلمان مطرح کند و پای روسای ارتش کشورهای عربی را به قاهره باز کند.
نکات قابل توجه در نسخه فعلی عربستان از یک ارتش مشترک عربی در تعداد کشورهای عربی حاضر در آن و نحوه کارکرد آن است. باید توجه داشت که از مجموع 23 کشور عربی تنها 9 کشور در این ائتلاف حضور دارند که حضور آنها آن قدر هم چشمگیر نیست که بتواند یک مجموعه متحد نظامی را تشکیل بدهد. جدای از این دو مورد، تجاوز بیش از دو ماه این ائتلاف به یمن جز خرابی و کشتار غیرنظامیان نتیجه قابل توجهی نداشته و نتوانسته گامی به اهداف تعیین شده خود نزدیک بشود که در نتیجه، این ائتلاف به عنوان نسخهای کوچک از یک ارتش مشترک عربی نمیتواند آن کارآیی مورد انتظار نظامی را داشته باشد و مثل سابقه طولانی گذشته همچنان از توان نظامی کافی برخوردار نیست هر چند که به جدیدترین فنآوریهای نظامی هم مجهز شده باشد.
اختلافات عربی
تاریخ معاصر جهان عرب پر از موارد اختلاف بین کشورهای عربی است تا آنجا که برخی از نشستهای اتحادیه عرب محلی بوده برای تنشهایی که رهبران عربی با یکدیگر داشتهاند. این اختلافات از یک سو به رقابتهای نزدیک بین کشورهای مدعی برای داشتن جایگاه برتر در جهان عرب مربوط میشد و گاه نیز مسائل ارضی یا منافع اقتصادی کشورهای عربی را به جان هم انداخته است. همین اختلافات نیز باعث شده تا این کشورها با وجود داشتن منابع کلان مالی باز نتوانند از نظر نظامی اسم و رسمی حتی در حد منطقه داشته باشند و سه شکست پی در پی آنها در برابر رژیم صهیونیستی نتیجهای جز سرافکندگی برای این کشورها در پی نداشته است. حالا هم این مسائل و مشکلات در بین کشورهای عربی وجود دارند و باعث میشوند تا ایده ارتش مشترک عربی اگر هم محقق بشود، باز مثل گذشته از کارآیی لازم برخوردار نباشد.
السیسی و ملک سلمان از این ایده حمایت کردهاند و باید این دو را بانیان اصلی این ارتش دانست اما معلوم است که منظور هر دو از تشکیل این ارتش با دیگری متفاوت است. السیسی میخواهد با تحقق این ایده از خود تصویر جمال عبدالناصر دیگری را به نمایش بگذارد و معلوم است که ملک سلمان نه تنها خواهان چنین مقامی برای او نیست بلکه میخواهد از این ارتش برای دست یافتن به رهبری جهان عرب بهره برداری بکند. همین نکته باعث شده تا بر سر محل استقرار این ارتش اختلاف جدی بین عربها ایجاد بشود جدای از این که معلوم نیست منظور هر کدام از این کشورها نسبت به گروههای افراطی یا تروریستی دیگر مفاهیم امنیتی چیست. با توجه سابقه طولانی، این مسائل و دیگر موارد است که میتوان گفت ارتش مشترک عربی اگر هم خواب و خیال نباشد و محقق بشود، باز نمیتواند ارتشی باشد که اهداف موسسین آن را برآورده کند.