کد خبر: 719155
تاریخ انتشار: ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۲۲:۰۳
محمد اسماعیلی
«تحريف» و «خوانش بدعتآميز» از انديشهها و تفكرات حضرت امام (ره) و همچنين اصول و مباني شكلدهنده انقلاب اسلامي را بايد يكي از مهمترين تهديدات نظري نظام اسلامي به شمار آورد كه در ماههاي اخير شكل جديتري به خود گرفته است.

اين رويكرد كه در طول سالهاي پس از رحلت بنيانگذار انقلاب اسلامي عمدتاً از سوي جماعت موسوم به تجديدنظرطلبان مديريت شده، در طول ماههاي اخير به وسيله طيف نهضت آزادي وارد مرحله تازهتري شده است، به گونهاي كه عناصر اين گروهك غيرقانوني با روي كارآمدن دولت يازدهم تلاش ميكنند با قرائتي خارج از منظومه فكري حضرت امام (ره)، هم از تفكرات و سيره ايشان عدول كنند و اصول سياست خارجه را - به ويژه در مؤلفه «استكبارستيزي» - زير سؤال ببرند و هم از سوي ديگر به جريان متبوع ليبرال سياسي خود مرجعيت سياسي اعطا كنند. بخش قابلتوجهي از تلاشهاي اين طيف ليبرال را- كه در سطوح مختلف كتاب نويسي، خاطرهسازي و مقالهنويسي نمود پيدا ميكند - بايد در لابهلاي صفحات رسانههاي متعدد جريان تجديدنظرطلب جستوجو كرد كه آخرين نمونه آن گفتوگوي ابراهيم يزدي با ماهنامه مهرنامه است كه مرور قسمتهايي از اين مصاحبه، نگرش خاص و قابل تأمل اين طيف نسبت به انقلاب و دشمنان كشور به ويژه امريكاييها را نشان ميدهد و عبارت معروف حضرت امام درباره اين جماعت را عينيتي دوباره ميبخشد: «... نهضت به اصطلاح آزادى طرفدار جدى وابستگى كشور ايران به امريكاست و در اين باره از هيچ كوششى فروگذار نكرده است... نهضت بهاصطلاح آزادى صلاحيت براى هيچ امرى از امور دولتى يا قانونگذارى يا قضايى را ندارند و ضرر آنها، به اعتبار آنكه متظاهر به اسلام هستند و با اين حربه جوانان عزيز ما را منحرف خواهند كرد و نيز با دخالت بيمورد در تفسير قرآن كريم و احاديث شريفه و تأويلهاى جاهلانه موجب فساد عظيم ممكن است بشوند، از ضرر گروهكهاى ديگر، حتى منافقين (اين فرزندان عزيز مهندس بازرگان) بيشتر و بالاتر است.»

در ادامه به بخشهايي ميپردازيم كه نشان ميدهد ابراهيم يزدي تلاش ميكند در جاي جاي اين گفتوگو و به فراخور فضاي مصاحبه، اينگونه القا كند كه استكبارستيزي و به طور مشخص امريكاستيزي جزئي از اصول انقلاب اسلامي نبوده و اساساً رهبران و جامعه ايراني چنين هدفي را دنبال نكرده بلكه برعكس شخصيتهاي محوري نظام مانند حضرت امام كاملاً موافق مذاكره و تعامل با ايالات متحده امريكا بودهاند و چنين عنصري دفعتاً و با توجه به برخي از تحولات داخلي جزو مفاهيم نظام اسلامي درآمده است.

به عنوان نمونه يزدي در ابتداي اين گفتوگوي تفصيلي به صراحت استكبارستيزي را از مباني انقلاب ندانسته و بيان ميكند: «به هر حال اين انقلاب، مبنايش ضديت با امريكا نبود. اصلاً نميدانيم از كجا اين اتفاق افتاد و بعد امريكاستيزي به يك اصل اصولي تبديل شد كه هيچكس نميداند تبار آن چيست.»

وي در ادامه با اقرار به اينكه جريان متبوعش زمينه ملاقات بختيار را با امام در پاريس با هدف تراضي ايشان نسبت به ابقاي وي در پست نخست وزيري فراهم كرده، به خاطرهسازي از حضرت امام ميپردازد.

يزدي استكبارستيزي را عنصر خودساخته گروهي از روشنفكران مذهبي ميداند و در پاسخ به اين سؤال كه چرا فضاي سياسي به سمت ستيز با امريكا رفت، بيان ميكند «... اشتباه از سوي روشنفكران بود... نفهميدند كجاي تاريخ نشستهاند و جوگير شدند...»؛ اين در حالي است كه روحيه استبدادستيزي و مبارزه با استعمار پيشينه غني در فرهنگ اين مرز و بوم داشته و در نهضتهاي مردمي فراواني نظير جنبش تنباكو و انقلاب مشروطيت خود را نشان داده است و اختصاص به چند سال اخير نداشته، از سوي ديگر مبارزه با استعمار و استكبار را بايد ماهيت انقلاب اسلامي به شمار آورد نه عنصري كه بعداً با جوزدگي جماعتي پايش به ميدان انقلاب باز شده باشد و بيان چنين اظهاراتي نشاندهنده شناخت ناكافي از تاريخ سياسي و مبارزاتي مردم ايران در طول قرنهاي مختلف است. دبيركل نهضت غيرقانوني آزادي در ادامه براي آنكه حضرت امام را مخالف ستيز با امريكاييها نشان دهد به خاطرات بحث برانگيز و مخدوش روي ميآورد: «امام بعدازظهر گروگانگيري (در لانه جاسوسي ) به من گفت اينها كياند؟ برو بريزشان بيرون. 48 ساعت بعد گفت انقلاب بزرگتر از انقلاب اول. چرا؟ چه عواملي آن موقع دستاندركار بودند آقايان موسوي خوئينيها محتشميپور و هادي... رابطه خوبي با سيد احمد داشتند، در دفتر آقاي خميني هم خبرهايي بود.» همانگونه كه پيداست يزدي در اين بخش از گفتههاي خود تلاش ميكند حضرت امام را فاقد ثبات رأي در مورد تحولات مهمي مثل تسخير لانه جاسوسي بداند و تصميمات كلان ايشان را نه بر اساس تحليل و آينده نگري، بلكه متاثر از گروهي نفوذي در اطراف ايشان عنوان كند آنگونه كه در ادامه همين بخش از كتاب خود به نام
«
نفوذ خزنده» به كنايه از حلقه تاثيرگذار گرداگرد امام صحبت به ميان ميآورد؛ چنانكه گويي حضرت امام اطلاعات و برداشت صحيحي از اتفاقات سياسي نداشته و به راحتي مورد فريب گروهي قرار ميگرفته و توسط آنها مديريت ميشده است! وي در ادامه ويژگي تحت تاثيرديگران قرار داشتن و ثبات تصميمگيري نداشتن را به آيت الله بهشتي و شهيد رجايي هم نسبت ميدهد: «كلاهي چه در گوش آقاي بهشتي خواند كه اينطور با ما چپ شد.» دبيركل نهضت آزادي در ادامه هم در جملاتي معنادار جنگ نرم دشمن را اينگونه طرد ميكند: «ميگويند تهاجم فرهنگي، من ميگويم نه مبادله فرهنگي» و اصرار ميكند كه سياست خارجه نبايد ايدئولوژي مذهبي و فقاهتي داشته باشد «سياست خارجه مبتني بر ايدئولوژي قابل عمل نيست... سياست خارجه اگر مبتني بر دين باشد ما بايد با اهل كتاب كنار بياييم نه با كشورهاي الحادي.» يزدي در ادامه، زير سؤال بردن اصول سياست خارجه ايران (شعار نه شرقي نه غربي) را غير عقلاني ميداند و اصرار ميكند كه اين هيچ گاه عملياتي نشده و ما هميشه به سمت شوروي سابق غش كردهايم. وي وضعيت استقلال دانشگاهها را مشابه زمان شاه دانسته و زمينه شورش دانشگاهها عليه حاكميت را قريب الوقوع ميداند.

وي با بيان اينكه «در ميان تصميم سازان ايران به جز روحاني، كسي بيرون را نميفهمد» به قضيه مك فارلين اشاره كرده و توضيح ميدهد كه در زمان جنگ ما بسياري از تسليحات نظامي و ادوات جنگي را از رژيم صهيونيستي و امريكا تهيه ميكرديم؛ ادعاهايي كه هيچ كدام از مسئولان و فرماندهان ردههاي مختلف جنگ آن را تأييد نميكنند. وي در اين باره ميگويد «قرباني فر از افسران ساواك بود كه بعد از انقلاب فرار كرد و با موساد كار ميكرد، دلال خريد اسلحه براي ايران بود... براي ما از اسرائيل اسلحه ميگرفت... دركتاب... ام شرح دادم كه اسرائيل تعداد زيادي موشكهاي تاو ضدتانك... به ما داد. امريكاييها فهميدند كه اسرائيل چنين كاري ميكند با ايران كانال زدند كه شما چرا از اسرائيل ميخريد از عربستان بگيريد... .»

يزدي در حالي با سخنان غير مستند خريد تسليحات جنگ كشورمان از رژيم صهيونيستي و امريكا را مطرح ميكند كه مقامات امريكايي- صهيونيستي به همراه دهها كشور ديگر در طول هشت سال دفاع مقدس حمايتهاي گسترده مالي، نظامي و لجستيك از عراق را براي پايان دادن به انقلاب اسلامي در ايران در دستور كار قرار دادند و در شرايط فعلي هم همچنان دشمني خود را دنبال ميكنند.

وي خوش بيني خود به مقامات غربي و اعتماد مطلق به امريكاييها را با بيان اينكه «در عراق، الان ايران همسو با امريكا عمل ميكند... ايران بايد رسما به ائتلاف ضدداعشي بپيوندد... ايران مسئلهاش را ميتواند از طريق اين همكاري حل كند» به نمايش ميگذارد و ميافزايد كه تنازع ميان ايران و امريكا در حال تمام شدن است چراكه پرونده هستهاي به زودي مختومه ميشود و اوباما به يهوديها و نتانياهو پشت كرده و كشورهاي غربي خواهان پيگيري پرونده حقوق بشري در ايران نبوده و نميتوانند تحريمهايي را دراين باره وضع كنند! جالب است در بخشي ديگر از اين مصاحبه يزدي به همراه نقيب زاده، گفتمان ليبرال را گمشده فضاي سياسي كشور دانسته و سندي براي پيشرفت كشور عنوان ميكنند تا آنجايي كه دبير كل نهضت غير قانوني آزادي با تحريف حادثه عاشورا بيان ميكند كه «حضرت امام حسين (ع) خطاب به لشكر ابن زياد گفت اگر دين نداريد... كونوا احرارا. يعني اگر دين نداريد ليبرال باشيد!»

وي درپايان اين گفتوگو تصريح ميكند كه دهكده جهاني شبيه به يك آپارتمان چند طبقه است و اگر صداي ايران بلند شد بايد به همسايهاش (امريكا) پاسخ دهد و از وي عذرخواهي و رضايت وي را جلب كند.

همانطور كه ذكر شد وجه مشترك عبارتهاي گفته شده توسط دبيركل نهضت غير قانوني آزادي در مفاهيمي مانند «تخطئه امريكا ستيزي »، «لزوم بازنگري در روابط تهران- واشنگتن »، «شعاري بودن و مردمي نبودن استكبارستيزي»، «اصولي نبودن مقابله با غرب »، «خوانش جهت دار از تفكرات حضرت امام و زير سؤال بردن تصميمات ايشان» و «احساسي بودن و جوزدگي نظام در مقابل ايالات متحده امريكا» خلاصه ميشود كه هيچ گونه همخواني و قرابتي با اصول انقلاب اسلامي و آرا و انديشههاي حضرت امام نداشته است. جملاتي كه صحت گفتار حضرت امام را در باره اين جماعت نشان ميدهد، ميتواند مبناي انتقام اين جماعت از امام (ره) باشد: «من امروز بعد از 10 سال از پيروزي انقلاب اسلامي همچون گذشته اعتراف ميكنم كه بعض تصميمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمّه كشور به گروهي كه عقيده خالص و واقعي به اسلام ناب محمدي نداشتهاند، اشتباهي بوده است كه تلخي آثار آن، به راحتي از ميان نميرود؛ گر چه در آن موقع هم من شخصاً مايل به روي كار آمدن آنان نبودم ولي با صلاحديد و تأييد دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم كه آنان به چيزي كمتر از انحراف انقلاب از تمامي اصولش و هر حركت به سوي امريكاي جهانخوار قناعت نميكنند، در حالي كه در كارهاي ديگر نيز جز حرف و ادعا هنري ندارند. امروز هيچ تأسفي نميخوريم كه آنان در كنار ما نيستند چراكه از اول هم نبودهاند... . ما هنوز هم چوب اعتمادهاي فراوان خود را به گروهها و ليبرالها ميخوريم، آغوش كشور و انقلاب هميشه براي پذيرفتن همه كساني كه قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولي نه به قيمت طلبكاري آنان از همه اصول، كه چرا مرگ بر امريكا گفتيد! چرا جنگ كرديد! چرا نسبت به منافقين و ضدانقلابيون حكم خدا را جاري ميكنيد؟ چرا شعار نه شرقي و نه غربي دادهايد؟ چرا لانه جاسوسي را اشغال كردهايم و صدها چراي ديگر.» يزدي همان كسي است كه مقام امريكايي وي را «شهروند خوب امريكا» ميداند و مصداق جملهاي است كه امام بعد از اتمام وصيتنامهاش بدان اشاره ميكند، مبني بر اينكه: «من در طول حياتم از افراد و اشخاص تمجيد كردهام كه بعداً متوجه شدم با سالوسگري مرا اغفال كردهاند. به هر حال ملاك حال افراد است».

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار