از همان روزي كه رئيسجمهور محترم اشاره كرد كه «وظيفه پليس اجراي قانون است و نه اجراي اسلام» معلوم بود كه پس از اظهارات منتقدان در فرصتي ديگر خواهد گفت كه «نميتوانيم به قوه قهريه نظام كه دستبند و كلت همراهش است، بگوييم بيا و اجتهاد كن».
صادقانه بگويم كه در جلسهاي با برخي دوستان پس از اظهارنظر اول رئيسجمهور همين نكته پيشبيني شد! گفتيم بهتر است اينگونه سخنان رئيسجمهور كه چالشبرانگيز است از زاويه «چرايي اهميت و اولويت» و «مبناي مسئله» و «شيوه بيان» نقد شود، وگرنه رئيسجمهوري كه ما ميشناسيم پاسخ منتقدان ظاهر اين نظر را در آب نمك خيسانده است و پس از سيل انتقادها خواهد گفت كه آيا ميتوانيم به مأموران اجرايي پليس كه بيشترشان سرباز وظيفه هستند، بگوييم در مواجهه با مسائل اجتماعي و امنيتي، خودتان اجتهاد كنيد؟! معلوم است كه نه!
و اينگونه به زعم دولت و همراهان و همفكرانش، مسئله حل شده و سخن رئيسجمهور منطقي به نظر ميرسد.
اما مشكل اينجاست كه آقاي رئيسجمهور معمولاً در سخنان چالشبرانگيز خود پا روي پله دوم ميگذارد و موضوعي را به افكار عمومي تحميل ميكند كه اساساً يك موضوع و مسئله نيست، بلكه ايشان از طرح اين موضوع هدف ديگري را دنبال ميكند.
مثلاً مگر كسي از مأموران ناجا خواسته كه در حين مأموريت خودشان اجتهاد كنند يا حتي از ستاد ناجا و تفكر پليس مگر چنين انتظاري رفته است؟ معلوم است كه پليس مجري قانون است اما اينكه بگوييم «پليس مجري قانون است و نه مجري اسلام» حرف ديگري است و معناي متفاوت و شبههبرانگيزي بر آن مترتب است.
رئيسجمهور محترم به رغم آنكه از منتقدان بيپرواي رئيسجمهور سابق و از نيش و كنايهزنندگان اصلي به اوست، در تحريك افكار عمومي و رسانهها و نخبگان، شيوهاي شبيه به او دارد و البته مجبور خواهد بود مثل همو پيدرپي سخنان خود را جرح و تعديل و تصحيح كند يا چيز ديگري بگويد كه ظاهرش پافشاري به همان سخن قبلي ولي متن و واقعيتش عقبنشيني و خنثيسازي آن است و ما به عنوان منتقد دلسوز رئيسجمهور كه دلسوزي اصليمان سرنوشت ملت و كشور است، چنين شيوههايي را پيش پا افتاده و دست چندمي ميدانيم كه جز تحريكات اجتماعي بيفايده، چيزي از آن در نميآيد.
معمولاً به طور طبيعي منتقدان به اين سخنان تحريكآميز بيفايده يا «با فايده انتخاباتي» آقاي رئيسجمهور واكنش نشان ميدهند و سخن هيچ يك از آنان نيز غيرمنطقي نيست اما چرخه ايجاد شده از سوي اين سخنان فايدهاي به حال ملك و ملت ندارد.
رئيسجمهور اولويتها را واميگذارد و در ورود به بحثي خودساخته، جملاتي كاملاً شبههناك ميگويد، در حالي كه اگر ضرورتي هم وجود داشت- ضرورتي غيرانتخاباتي- تفسير بهتري وجود دارد و ميتوانستيم بدون رودررو قرار دادن اسلام و قانون، حرف خود را بزنيم و انتقادمان را از پليس كنيم.
پليس ما مجري قانون است، قانوني برگرفته از اسلام. پليس نظام اسلامي حافظ نظام و مأمور اسلام است و به همين دليل كشتهشدگان پليس را در حين مأموريت شهيد ميخوانيم، در غير اين صورت چه فرقي بين كشتهشدن يك كارمند بانك در يك سرقت مسلحانه با كشتهشدن پليس در حين مواجهه با همان سرقت مسلحانه است؟! چرا پليس را شهيد ميخوانيم و كارمند بانك را نه؟! مگر هر دو مجري قانون محل كار خود نبودهاند؟!
به هر حال واضح است كه رئيسجمهور زين پس نيز دست از چنين رويهاي در تحريك افكار مردم و همراه كردن گروهي و رودررو قرار دادن گروهي ديگر با خود، بر نميدارد و نگارنده معتقد است كه در مواجهه با چنين سخناني، صلاح واقعي، بيتفاوتي است و اگر همين مختصر نيز نوشته ميشود صرفاً از باب پاسخ به همان بخش از افكار عمومي است كه در چنين مواقعي علامت سؤال ذهني خود را نميتوانند به سرعت پاك كنند و تا مدتها درگير چنين بحثهايي باقي ميمانند.