کد خبر: 716550
تاریخ انتشار: ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۵:۵۷
نگاهي به كتاب «پهلوان گود ِ گرمدشت»
حسين قجه‌اي يكي از فرمانده گردان‌هاي لشكر27 محمد رسول‌الله(ص) بود كه نقشي تأثيرگذار در جبهه‌ها داشت و در 15 ارديبهشت سال 1361 به شهادت رسيد.
احمد محمدتبريزي

 او بعد از شركت در عمليات فتح‌‌المبين با سمت فرمانده گردان سلمان فارسي در عمليات بيت‌المقدس شركت كرد و در مرحله اول اين عمليات به همراه گردان سلمان كه وظيفه پدافند در منتها اليه سمت چپ مواضع تيپ ۲۷ تيپ محمد رسول الله در حاشيه جاده اهواز- خرمشهر را بر عهده گرفته بود در محاصره گاز‌انبري دو تيپ عراقي گرفتار شد و با اصابت تركش به ناحيه سر و گردن در 24 سالگي جام شيرين شهادت را سركشيد و در گلستان شهداي زرين شهر به خاك سپرده شد.

پس از پايان جنگ و جنبش نوشتن كتاب‌هاي خاطرات و زندگينامه از شهيدان، قجه‌اي يكي از فرماندهاني بود كه كمتر درباره‌اش مطالب مكتوب وجود داشت. پرداختن به چهره‌هاي سرشناس جنگ، باعث شده بود شهيدان كمتر شناخته شده همچنان گمنام بمانند كه اين موضوع با گذشت چند سال و با ورود نويسندگان و هنرمندان ديگري در حوزه دفاع مقدس رنگ و بوي ديگري به خود گرفت. خوشبختانه امروز كتاب‌هاي بسياري درباره ديگر شهيدان نوشته شده كه يكي از اين كتاب‌ها با قلم گل‌علي بابايي به زندگي حسين قجه‌اي مي‌پردازد؛ شهيد كشتي‌گيري كه شايد داستان زندگي خواندني‌‌اش سوژه فيلم بعدي ابراهيم حاتمي‌كيا شود.

كتاب «پهلوان گود ِ گرمدشت»‌ كه هشتمين كتاب از مجموعه «بيست و هفت در 27» است، تأليفش در يك مقطع زماني كوتاه، با پيگيري‌هاي مادر شهيد حسين قجه‌اي انجام گرفته است. بخش‌هاي اول كتاب با دوران كودكي و نوجواني شهيد شروع مي‌شود و مادر و همرزمان شهيد بخش‌هايي از زندگي او را روايت مي‌كنند:«استخوان‌بندي قوي و هيكل توپر اما ريزنقش حسين باعث شده بود تا او به ورزش كشتي روي آورد. در دوران پهلوي دوم كه همه اسباب و وسايل براي به فسادكشاندن جوانان مهيا بود، حسين بهترين راه مقابله با اين گونه فسادها را روي آوردن به ورزش قهرماني و تقويت جسم خود مي‌دانست. از اين رو، خيلي زود توانست پله‌هاي ترقي را طي كرده و در وزن 48 كيلوگرم قهرمان كشتي آزاد جوانان كشور شود. » استفاده از دستنوشته‌هاي روزانه حسين در كتاب به جذابيت كتاب در بخش‌هاي بعدي افزوده است. با خواندن ثبت اعمال روزانه حسين تا حدودي مي‌توان پي‌ به روحيات شهيد برد: «امروز شنبه از همان اول صبح، كارم با برنامه و نظم پيش نرفت... روز چهارشنبه در خوردن نارنگي زياده‌روي كردم و به آنهايي كه ندارند بخورند، فكر نكردم... »

پوشيدن لباس سبز پاسداري و شروع جنگ تحميلي فصل جديدي از زندگي شهيد حسين قجه‌اي است. حسين كه قبل از جنگ، حضور در كردستان را تجربه كرده، با آمادگي قبلي در جبهه‌هاي جنگ حاضر شد. حضور حسين در كنار احمد متوسليان و ديگر فرماندهان روزهاي درخشاني را در تاريخ دفاع مقدس رقم زد. «...هنگامي كه احمد متوسليان، نام حسين قجه‌اي را به عنوان فرمانده گردان سلمان فارسي اعلام كرد، ديدم صورت حسين از خجالت سرخ شد، رضا چراغي وقتي اين صحنه را ديد با شوخي به حسين گفت: بابا جان، اينها كه نيامده‌اند، طوق دامادي به گردنت بيندازند كه حالا اينطور سرخ و سفيد مي‌شوي، فقط گفته‌اند از امروز، برادر پاسدار حسين قجه‌اي به فرماندهي گردان سلمان فارسي تيپ 27 محمد رسول الله منصوب مي‌شوند! شدي فرمانده گردان. فرمانده گردان شدن كه اينطور عرق ريختن ندارد... »

در قسمت‌هاي پاياني كتاب علي بوربور آخرين لحظات زندگي و مقاومت حسين قجه‌اي را اينگونه روايت مي‌كند: «لحظات آخري كه عراق پاتك كرد برادر قجه‌اي اصلاً آرام و قرار نداشت. مثل پروانه دور بچه‌ها مي‌گشت و از آنها مواظبت مي‌كرد. مدام در جلوي دشمن بود و آرپيجي مي‌زد. آنقدر آرپيجي زد كه خدا شاهد است گوش‌هايش كر شد و از آنها خون آمد. »

علي ميركياني هم لحظه شهادت را چنين توصيف مي‌كند: «همزمان با شليك عراقي‌ها و در ميان دود و آتش، حسين نقش زمين شد. در يك آن خودم را به او رساندم. تير دوشكا يا گرينوف صورتش را متلاشي كرده و به حالت سجده روي زمين افتاده...»

«پهلوان گود ِ گرمدشت» در قالب آثار گزارشي جاي مي‌گيرد كه تعدد راويان در آن سنديت مطالب عنوان شده را بيشتر مي‌كند. اين كتاب تلاش موفقي است كه جزئيات زندگي شهيد را پيش‌ روي مخاطب قرار مي‌دهد و در كنار ارزش ادبي‌اش، از ارزش تاريخي هم برخوردار است. اين كتاب در آينده مي‌تواند منبع خوبي براي علاقه‌مندان به ديگر حوزه‌هاي دفاع مقدس باشد تا بيشتر درباره حسين قجه‌اي بدانند و بخوانند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار