کد خبر: 715635
تاریخ انتشار: ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۶:۳۵
«جلوه‌هايي از منش فردي و اجتماعي شهيدسپهبد محمدولي قرني» در گفت‌وشنود با محسن شجاعي محافظ شهيد
نيما احمد‌پور

«محسن شجاعي» در آغاز، محافظ امام‌خميني(ره) در تهران و قم بود كه پس از آنكه شهيد‌سپهبد محمدولي قرني به مراتب كارداني وي پي برد، او را به همكاري و مصاحبت خويش برگزيد. شايد او تنها كسي باشد كه مي‌تواند از ماه‌ها و روزهاي واپسين ِقرني، گزارشي دقيق و خواندني به دست بدهد. گفت‌وشنودي كه پيش روي داريد، شمه‌اي از خاطرات او را در خود دارد. اميد آنكه مقبول افتد.

در آغاز سخن بفرماييد كه چگونه با شهيد قرني همراه شديد و مسئوليت حفاظت از ايشان را بر عهده گرفتيد؟ آيا آشنايي قبلي داشتيد؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. در 12 بهمن 57 عضو كميته استقبال از حضرت امام(ره) بودم. امام كه به قم رفتند، در خدمت ايشان، به عنوان محافظ به قم رفتم و مرحوم شهيد قرني را آنجا ديدم. بعد هم ايشان مرا به ستاد مشترك بردند. بعضي از بچه‌هاي ستاد مشترك مرا مي‌شناختند و به ايشان گفتند تعميرگاه موتور ماشين‌هاي ستاد مشترك را من اداره مي‌كردم. ايشان از امام اجازه گرفتند و مرا از قم با خود به تهران بردند. در طول راه متوجه شدند بنده نكات ريز امنيتي را مي‌دانم. ما درباره حفاظت، دوره‌هايي را در نظام گذرانده بوديم. شهيد قرني مرا در دفترشان نگه داشتند و بنده محافظ و راننده ايشان شدم. ضمناً به من گفتند مراقب باشم اگر در بين افراد ارتش آدم معتاد، خلافكار يا دست‌كج هست، شناسايي و اخراج شوند، چون ايشان داشتند ارتش را بازسازي مي‌كردند. من هم دائماً در حال بررسي بودم و اگر به موردي برمي‌خوردم به ايشان اطلاع مي‌دادم.

رفتار شهيد قرني با پرسنل چگونه بود؟

ايشان سعي مي‌كردند از برخورد شديد با پرسنل خودداري شود و اعتقاد داشتند اگر اين افراد در رژيم شاه دستورات را انجام داده‌اند، چاره‌اي نداشته‌اند. اين موضوع واقعاً در مورد بسياري از ارتشي‌هاي قديم درست بود. وقتي كسي را دستگير مي‌كردند، شهيد قرني مي‌گفتند: خوب بررسي كنيد كه يك وقت فقط به دليل اينكه كسي قبلاً به شما پرخاش كرده يا مثلاً سيلي زده است، امروز از او انتقام نگيريد!

به نظر شما ويژگي‌هاي بارز اخلاقي ايشان كدامند؟

ايشان بسيار پرهيزكار و مراقب رفتار و گفتار خود بودند. هميشه تأكيد مي‌كردند مراقب باشيد به كسي توهين نكنيد و با مردم با احترام رفتار كنيد. خيلي از ارتشي‌هاي سابق وقتي ديدند ايشان چقدر در قضاوت و حكم صادر كردن احتياط مي‌كند، جرئت كردند برگردند و به خدمت خود ادامه بدهند و بسياري از آنها خيلي خوب با ايشان همكاري كردند. علاوه براين، شهيد قرني بسيار مراقب وضعيت سربازها و خورد و خوراكشان بودند و هميشه مي‌گفتند: اول به سربازها غذاي خوب بدهيد! ايشان به‌قدري متواضع بودند كه وقتي ايشان را به منزل مي‌بردم، اگر مي‌خواستند خريد كنند مي‌گفتند: شما خودت را اذيت نكن، مرا روبه‌روي منزل پياده كن خودم براي خريد مي‌روم! مي‌گفتم: موظف هستم تا جانشينم نيامده است، مراقب شما باشم. مي‌گفتند: اگر ديوار سربي هم باشي، اگر قرار باشد گلوله‌اي به من بخورد، مي‌خورد! براي چه خودت را اذيت مي‌كني؟ برو به زندگي‌ات برس، مطمئن باش تا اجل آدم نرسد آدم از دنيا نمي‌رود. مي‌گفتند: من دردهايي كشيده‌ام كه كسي تصورش را هم نمي‌كند. كاش به آدم گلوله بزنند، ولي روح انسان صدمه نبيند. مي‌گفتم: به هر حال در خدمت شما هستم، اگر نمي‌خواهيد داخل منزل بيايم در ماشين منتظر مي‌مانم. ايشان مي‌گفتند: نه، تو هم مثل پسر خودم هستي، بيا داخل!

متوجه كساني كه قصد ترور ايشان را داشتند، شده بوديد؟

بله، روبه‌روي منزل ايشان يك هتل بود. يك بار به ايشان گفتم: چند نفر در طبقه بالاي هتل، خانه شما را زير نظر گرفته‌اند، اما ايشان گفتند: مسئله‌اي نيست، دارند درس مي‌خوانند!

وضعيت مالي ايشان چگونه بود؟

زندگي ايشان به‌قدري ساده بود كه زندگي من خيلي بهتر از ايشان بود! من و دوستانم وقتي زندگي ايشان را مي‌ديديم خجالت مي‌كشيديم بگوييم به چيزي نياز داريم.

يكي از فرازهاي مهم زندگي شهيد قرني، تحرك ضد انقلاب در كردستان است. از نحوه برخورد ايشان با اين موضوع چه خاطره‌اي داريد؟

يادم است موقعي كه ضد انقلاب بچه‌هاي ما را ترور و همه جا را با خاك يكسان كرد، ايشان به‌شدت عصباني شدند و گفتند: يعني ارتش زنده باشد و اين بلاها را سر نيروهاي ما بياورند؟ ما همه نيروهاي دشمن را نابود مي‌كنيم! نيرويي كه در برابر توطئه‌هاي دشمن سپر خواهد شد، ارتش است... آن روزها ضد انقلاب در سنندج همه زنداني‌هاي ضد انقلاب را از زندان نجات داد و همه راه‌هاي منتهي به آن منطقه را بست. شهيد‌قرني دستور داد كميته‌ها، ژاندارمري و ارتش با كمك هم از ماشين‌هايي كه به آن منطقه تردد مي‌كردند محافظت كنند. در آن موقع ساواكي‌هاي سابق هم جمع شده بودند و مردم را اذيت مي‌كردند و حتي سر مردم را در جاده‌ها مي‌بريدند!

با اين ويژگي اخلاقي ايشان كه دلش نمي‌خواست ديگران به خاطر مراقبت از ايشان صدمه ببينند، شما كه وظيفه حفاظت از جانشان را داشتيد، چگونه اين كار را انجام مي‌داديد؟

شهيد قرني بسيار مهربان بودند و هميشه به من مي‌گفتند: وقتي كاري نيست شما برو به زن و بچه‌ات برس، مخصوصاً روزهاي جمعه كه تعطيل بود، اما هر روز صبح به خانه‌شان مي‌رفتم و آنقدر آنجا مي‌ماندم تا نفر بعدي مي‌آمد و پست را تحويل مي‌گرفت.

موقعي كه ايشان استعفا دادند باز هم از ايشان محافظت مي‌كرديد؟

بله، از طرف گروه سياه‌جامگان به سرپرستي حاج‌آقا مصطفي و خود ستاد مشترك مأموريت داشتم اين كار را بكنم.

گروه سياه‌جامگان؟

بله، ما حدود 15 نفر بوديم كه در كميته استقبال از امام تحت عنوان گروه ضربت حضور داشتيم. بعداً اسم اين گروه سياه‌جامگان شد.

شيوه كاري ايشان چگونه بود؟

با اينكه مسن بودند لحظه‌اي آرام و قرار نداشتند. از صبح كه سر كار مي‌آمدند، مدام در حال كار بودند و استراحت برايشان معنا نداشت. پيوسته مسائل را بررسي و تجزيه و تحليل مي‌كردند و به حضرت امام گزارش مي‌دادند. براي انجام تمام كارها از امام كسب تكليف مي‌كردند. زمان استراحت ايشان فقط موقع نماز بود. نماز سر وقت ايشان هرگز ترك نمي‌شد. مي‌گفتند: هر حاجتي كه داريد نماز بخوانيد كه ما هر چه داريم از نماز است. همواره تأكيد داشتند تحت هيچ عنواني دروغ نگوييد كه تمام بدبختي‌هاي ما از دروغ گفتن است. مي‌گفتند: در رژيم گذشته مي‌توانستم دروغ بگويم و به زندان نروم، ولي انسان بايد شجاع باشد و مخفي‌كاري نكند. ايشان به حلال و حرام بودن پول هم فوق‌العاده اهميت مي‌دادند و مي‌گفتند: حتي اگر يك ريال مال كسي در زندگي انسان باشد، آن زندگي از هم مي‌پاشد! هميشه نگران انقلاب بودند. نفاق و دورنگي را به‌سرعت تشخيص مي‌دادند و به هر كسي اطمينان نمي‌كردند. صداي بسيار گرم و دلنشيني داشتند و آن‌قدر آرام حرف مي‌زدند كه بايد حسابي گوش مي‌داديم تا مي‌شنيديم چه مي‌گويند. با اينكه بيش از 65 سال داشتند و نشانه‌هاي پيري در دست‌ها و صورتشان هويدا بود، اما بدن سالمي داشتند و بسيار هم اهل مطالعه بودند.

علت استعفاي ايشان چه بود؟

مي‌گفتند براي مديريت وقايع كردستان كشش و توان لازم را ندارند!

با اين همه گروه فرقان ايشان را ترور كردند. چرا؟

چون ضد انقلاب را در كردستان سركوب كردند و در مقابل مخالفان انقلاب به‌شدت ايستادند. به همين دليل بسياري از افرادي كه با ايشان رفت و آمد داشتند، از همان زمان خودشان را كنار كشيدند. فاصله بين استعفا و ترور ايشان فقط 27 روز بود! در روزهاي آخر كسي نمي‌آمد پست را از من تحويل بگيرد و عملاً فقط من مانده بودم كه نهايت تلاشم را براي جلوگيري از آن فاجعه كردم، ولي متأسفانه موفق نشدم. ايشان پس از پيروزي انقلاب شرايط فوق‌العاده دشواري را سپري كردند و واقعاً بسيار مظلوم واقع شدند.

هنگام ترور ايشان شما در صحنه حضور داشتيد. از آن روز برايمان بگوييد.

درآن روز، عده‌اي نقاش به خانه ايشان آمده بودند. يكي از آنها داشت نرده‌هاي زنگ‌زده سايبان ماشين ايشان را رنگ مي‌كرد. به آنها گفتم: اگر در زدند، هيچ كدام در را باز نكنيد. خودم باز مي‌كنم. يك پسربچه هم همراهشان بود كه وسايل و سطل‌هاي نقاشي را تميز مي‌كرد. من كلت داشتم و لب حوض نشسته بودم. شهيد قرني يك سيني چاي با چند شيريني آوردند كه من و نقاش‌ها بخوريم. گفتم: تيمسار در يكي از اتاق‌هاي هتل روبه‌رو دائماً عده‌اي دارند اينجا را كنترل مي‌كنند. ايشان گفتند: چرا به اين بندگان خدا پيله كرده‌اي؟ ساعت حدود 9 بود كه در زدند. تا آمدم بروم و در را باز كنم، آن پسربچه دويد و در را باز كرد. بلافاصله يكي از آن فرقاني‌ها اسلحه كلاشينكف را زير گلويم گذاشت و كلتم را گرفت و خشاب آن را بيرون كشيد و به طرف باغچه پرت كرد. بعد مرا هل داد و به رويم رگبار بست! شهادتين گفتم و به ديوار چسبيدم و فرياد زدم: به تيمسار كاري نداشته باشيد، او آدم خوبي است! آنها چند تير شليك كردند و سوار موتور شدند و به سرعت محل را ترك كردند. كارگر نقاش همان بالا ماتش برده بود والا با انداختن يك تيرآهن، مي‌توانست مانع فرار آنها شود. به سرعت به طرف تيمسار دويدم و ديدم يك گلوله به ران پاي چپ و يك گلوله به قسمت راست شكم ايشان خورده است. به نظرم تيرها طوري نبودند كه ايشان به شهادت برسند، اما تقدير چنين بود. همسايه‌ها جرئت بيرون آمدن از خانه را نداشتند. تيمسار را بغل كردم و با ماشين اداره كه با آن سر كار آمده بودم، ايشان را به بيمارستان رساندم. تيمسار بي‌هوش نشده بودند و با اينكه ناله مي‌كردند، مي‌گفتند: تند نرو، چيزي نيست! بالاخره ايشان را به بيمارستان رساندم، اما متأسفانه در اثر خونريزي داخلي از دنيا رفتند. ضاربين چون اسلحه‌ام را گرفته بودند، اثر انگشتشان روي اسلحه مانده بود كه با اثر انگشت روي نرده‌هاي هتل روبه‌رو مطابقت مي‌كرد. بعد هم كه آنها را در قروه دستگير كردند و به تهران آوردند و نهايتاً محاكمه و اعدام شدند.

به نظر شما مهم‌ترين اقدام شهيد قرني در ارتش چه بود؟

ايشان به تمام معنا انقلابي بودند و توانستند نيروهاي پراكنده ارتش را پس از انقلاب جمع و وظايف هر يك را مشخص كنند. آدم‌هاي صد در صد قابل اعتماد كم بودند. ايشان افراد را با توجه به وضعيت خانوادگي و سوابقشان ارزيابي و وظايفي را به آنها محول مي‌كردند. مي‌گفتند اصل خانواده است. انسان حريف هر كسي و هر چيزي كه بشود، حريف زن و بچه نمي‌شود. در كنار تقيد به نماز و شعائر، به خانواده خيلي حساسيت داشتند و درباره هر كسي اول از خانواده‌اش مي‌پرسيدند.

در ميان شخصيت‌ها به چه كسي علاقه بيشتري داشتند؟

غير از امام، علاقه شديدي به آيت‌الله طالقاني داشتند و هر وقت اسم ايشان مي‌آمد، گريه‌شان مي‌گرفت. مي‌گفتند: آقاي طالقاني خيلي زجر كشيده‌اند. وقتي حرف‌هايشان را مي‌شنوم، غم و رنج خودم را فراموش مي‌كنم. مي‌گفتند: در زندان از خدا خواستم به ايشان خدمت كنم. مرحوم آقاي طالقاني هم پس از شهادت ايشان انصافاً در نماز جمعه دفاع جانانه‌اي از ايشان كردند. درباره امام مي‌گفت: اگر همين الان نفسم را بخواهند مي‌دهم. هميشه مي‌گفتند: هر چه امام مي‌گويند حجت است. فقط گوش به فرمان امام باشيد، چون حرف‌هاي ايشان حرف خدا و قرآن است.

شهيد قرني نخستين شهيد ترور انقلاب است. به نظر شما آيا در سالگردها تجليل درخوري از ايشان مي‌شود؟

خير و اين واقعاً براي خود من جاي سؤال دارد. ايشان در رژيم شاه ستم‌هاي فراواني ديدند. بعد هم كه در آن شرايط دشوار چنين پست خطيري را پذيرفتند و با صلابت در برابر ضد انقلاب و تجزيه‌طلبان مقاومت كردند و به ارتش سر و سامان دادند. به نظر من قدر اين شهيد بزرگ آن‌گونه كه بايد شناخته نشده است. خدا رحمتشان كند. هميشه وقتي مي‌ديدند براي جان ايشان نگران هستم مي‌گفتند: چرا شما بايد سپر بلاي من بشويد؟ مي‌گفتند: «خدا در دو جا به انسان مي‌خندد! يكي وقتي مي‌خواهد كسي را بالا ببرد و ديگران سعي مي‌كنند مانع شوند و ديگري موقعي كه مي‌خواهد كسي را پايين بياورد و اطرافيان آن فرد سعي مي‌كنند جلوي اين كار را بگيرند! اينها فراموش مي‌كنند دست خدا بالاي همه دست‌هاست، شما هم به‌جاي اينكه اينقدر برايم نگران باشي، به تقدير الهي تسليم شو.»

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار