خلبان دلاوري كه با تهاجم همه جانبه عراق به خاك ايران، از دستور بنيصدر مبني بر تخليه پادگان محل خدمتش مخالفت كرد و با 12 ساعت پرواز به همراه خلباني ديگر قلب دشمن را نشانه گرفت. وقتي خبر اين ابتكار عمل و رشادت شيرودي در رسانههاي كشور و جهان پيچيد، بنيصدر كه اين موفقيت را در آن برهه حساس بر ضد خود ميديد، براي آنكه خود را جزئي از اين موفقيت جا بزند، به فكر ارتقاي درجه شيرودي افتاد. اما شيرودي درجه تشويقي او را نپذيرفت و تنها خواستهاش اين بود كه كارشكنيهاي بني صدر و بيتفاوتي برخي از فرماندهان را به عرض امام(ره) برساند. او طي نامهاي به فرمانده هوانيروز كرمانشاه در ۹ مهر ۱۳۵۹ چنين نوشت: «اينجانب خلبان پايگاه هوانيروز كرمانشاه ميباشم و تاكنون براي احياي اسلام و حفظ مملكت اسلامي در كليه جنگها شركت نموده، منظوري جز پيروزي اسلام نداشتهام و به دستور رهبر عزيزم به جنگ رفتهام. لذا تقاضا دارم درجه تشويقي كه به اينجانب دادهاند، پس گرفته و مرا به درجه ستوانيار سومي كه بودهام، برگردانيد».
پس از آن بود كه در همان اولين روزهاي جنگ نام شيرودي بيش از پيش بر سر زبانها افتاد و همه از او به عنوان يك انقلابي شجاع ياد ميكردند. نام و آوازه خلبان ماهر ايراني به آن سوي مرزها هم رفته بود و هرگاه نيروي هوايي ايران اقدام به مقابله هوايي ميكرد، فرماندهان ارتش بعث ميدانستند با وجود خلباناني چون شيرودي احتمال خسارتشان بسيار بالاست. به گونهاي كه در همان زمان جنگ، خانه شهيد شيرودي شناسايي ميشود و ميگهاي ارتش عراق آنجا را به آتش ميكشند. وقتي به علي اكبر خبر ميدهند خانهاش توسط يك ميگ عراقي خراب شده و وسايلش از بين رفته است، خم به ابرو نميآورد ميگويد: «فداي سر امام» فقط ميپرسد؛ خانوادهاش سالم هستند يا نه.
شهيد شيرودي بالاترين ساعت پرواز در جنگ را در جهان داشت و با بيش از 40بار سانحه و بيش از 360 مورد اصابت گلوله به هليكوپترش ولي باز سرسختانه به نبرد و جنگيدن ادامه ميداد. امير خلبان ياري از رزمندگان دوران دفاع مقدس و از باتجربههاي نيرو هوايي درباره رشادتهاي شهيد شيرودي ميگويد: «همه ميدانند كه ارتفاعات بازي دراز مانند يك مثلث ميان قصرشيرين، گيلانغرب و سرپل ذهاب ميماند. وقتي رژيم بعث عراق در بازي دراز مستقر شده بود يعني به دشت ذهاب و چم امام حسن اشرافيت داشت. اما شهيد شيرودي و ياران او رفتند و اطلاعات لازم را بهدست آوردند و در همان روز اول شروع به شكار تانكهاي عراق كردند و چيزي حدود 24 تانك را در همان روز اول زدند كه كسي باورش نميشد. بعثيها مانده بودند كه چگونه اين اتفاق افتاد زيرا اصلاً در حساب و كتابهايي كه در برآورد عملياتي داشتند هوانيروز را نديده بودند. اين يك واقعيت است اما وقتي در غرب و جنوب يكي پس از ديگري خلبانان هوانيروز شروع به شكار تانكهاي عراقي كردند دشمن در همانجا تثبيت شد. يكي از اهداف نيروهاي نظامي وقتي دشمن حمله ميبرد جلوگيري از پيشروي دشمن، تثبيت آن و عقبراني دشمن است و اين كار در اوايل جنگ انصافاً در غرب كشور توسط شهيدشيرودي انجام شد.»
آخرين عمليات پروازي خلبان شيرودي در بازي دراز صورت گرفت. عراق لشكري زرهي با 250 تانك و با پشتيباني توپخانه و خمپاره انداز و چند فروند جنگنده روسي و فرانسوي، براي بازپسگيري ارتفاعات «بازي دراز» به سوي سرپل ذهاب گسيل ميكند. خلبانيار احمد آرش كه به همراه شهيد شيرودي در اين عمليات پروازي شركت داشت، چگونگي شهادت اين خلبان دلاور را چنين توصيف ميكند:«بارها او را در صحنه جنگ ديده بودم كه خود را با هليكوپتر به قلب دشمن زده و حتي هنگام پرواز مسلسل به دست ميگرفت. در آخرين نبرد هم جانانه جنگيد و بعد از آنكه چهارمين تانك دشمن را زديم، ناگهان گلوله يكي از تانكهاي عراقي به هليكوپتر اصابت كرد و در همان حال شيرودي كه مجروح شده بود با مسلسل به همان تانك شليلك كرده و آن را منهدم نمود و خود نيز به شهادت رسيد.»