جوان آنلاين: واقعهای در اواخر امپراطوری عثمانی رخ داد که اثر آن با پایان عمر این امپراطوری تمام نشد، بلکه تا کنون ادامه دارد. واقعه مربوط میشود به کشتار ارامنه که از 24 آوریل 1915 و با دستگیری و کشتار بین 230 تا 270 روشنفکر و شخصیت مشهور ارمنی در استانبول شروع شد و بعد دامنه آن به اقلیت ارمنیهای ساکن در قلمروی امپراطوری تا حدود یک سال توسعه یافت به نحوی که گفته میشود نزدیک به دو سوم از این اقلیت یا کشته شدند و یا این که مجبور به کوچ اجباری به دیگر کشورها شدند.
حالا و با گذشت یک صد سال بعد از آن واقعه، مسئله کشتار ارامنه معضلی است که از امپراطوری عثمانی برای کشور ترکیه به جا مانده است. جامعه ارامنه و برخی از کشورها و حتی نهادهای بینالمللی از آن واقعه به عنوان نسلکشی یاد میکنند در حالی که دولت ترکیه نه تنها حاضر به پذیرش چنین چیزی نیست بلکه به شدت در برابر آن ایستادگی میکند. یکصدمین سال آن واقعه باعث شده تا فشارها بر دولت ترکیه بسیار بیشتر از گذشته شود تا جایی که پای پاپ هم به این قضیه کشیده شده است.
زخم کهنه
بیشک آن کشتار مبدل به زخمی کهنه در تاریخ ترکیه معاصر شده است و اولین موضوع در چگونگی به وجود آمدن این زخم است. بیشتر اشارهها به جریان ملیگرایی یا پانترکیسم است که از اواخر قرن نوزدهم در ترکیه رواج پیدا کرده بود و توانسته بود در قالب ائتلافی به نام ترکان جوان قدرت را از 1908 به دست بگیرد. این جریان با اعتقادات افراطی ملیگرا در نظر داشت که جامعه را از عناصر غیر ترک پاک کند و در این میان، اقلیتهای قومی و مذهبی را مانعی در رسیدن به هدف خود میدانست. با وجود این، ارمنیستیزی ریشهای قدیمیتر هم داشت چنان که سلطان عبدالحمید دوم از ابتدای به دست گرفتن قدرت سیاست ارمنیستیزی را به دو شیوه از وضع مالیاتهای سنگین بر ارامنه و تحریک اقوام کرد و چرکس علیه ارمنیها، دنبال میکرد. این سیاست عبدالحمید کشتارهای مثل کشتار حمیدیه در اوت 1894 و قتلعام آدانا در آوریل 1909 را به وجود آورد.
با وجود آن که ارمنیها در انقلاب ترکان جوان برای خلع عبدالحمید از قدرت نقش داشتند اما این موضوع باعث نشد تا آن سیاست سابق با روی کار آمدن ترکان جوان دنبال نشود. وقوع جنگ جهانی اول در اوت 1914 و اتحاد ترکیه با آلمان باعث شد تا ظن همکاری ارامنه با روسیه در میان ترکان جوان تقویت شود و همین نیز روند ارمنیستیزی را شدت بخشید تا آن که با دستگیریهای 24 آوریل، این روند مسیر شدیدتری به خود گرفت. منابع در مورد تعداد کشتار ارامنه بعد از این تاریخ مختلف است به نحوی که منابع رسمی ترکیه تا میزان 300 هزار نفر را پذیرفته اما منابع ارمنی و برخی از منابع غربی حرف از یک میلیون تا یک میلیون و هفتصد هزار نفر میزنند.
مقاومت ترکیه
ترکیه مدرن از زمان تشکیل جمهوری به دست آتاتورک در 1923 تا کنون سعی در مقاومت در برابر ادعای نسلکشی ارامنه داشته و حتی در برخی مواقع منکر اصل قضیه شده است. این موضوع در داخل ترکیه مبدل به موضوعی ممنوع شده که بر اساس ماده 301 از قانون کیفری، دولت ترکیه هر گونه پرداختن به این موضوع را به اتهام توهین به روح ترک بودن محکوم کرده و نویسندگانی را که در این مورد دست به قلم ببرند را مجازات میکند. این برخورد دولت ترکیه باعث شده تا کمتر کسی در این کشور به خود جرأت داده تا در این مورد تحقیق یا مطلبی بنویسند. این مقاومت در ظاهر امر حاوی پارادکسی است چرا که اصل اتفاق به دوره حکومت عثمانی مربوط میشود اما ترکیه مدرن در حالی که از تمام عناصر آن دوره فاصله گرفته اما حاضر نشده تا خود را از شر این یک مورد نجات بدهد.
ترکیه مدرن با فاصله گرفتن از دوره عثمانی باید بنابر این اصل مسئولیت آن کشتار را هم متوجه دوره عثمانی میدانست تا آن که در این مدت طولانی خود را درگیر چنین معضلی نمیکرد. در این میان، یک نکته اساسی وجود دارد که مقاومت ترکیه مدرن را در قبال پذیرفتن اصل موضوع توجیه میکند که به نقش جریان ملیگرا و پانترک در آن کشتار ارتباط دارد. هر چند که کشتار در اواخر دوره امپراطوری عثمانی اتفاق افتاد اما مسئولیت اصلی آن به عهده ملیگراهایی است که تحت عنوان ترکان جوان و به خصوص حزب اتحاد و ترقی آن قدرت را به دست گرفته بودند و همین جریان نیز ترکیه مدرن را به رهبری آتاتورک بنا نهاد.
این که شخص آتاتورک در آن کشتار نقشی داشته یا نه، موضوع قابل بحثی است چرا که از یک سو او در آن موقع از فرماندهان ارشد نظامی بود و نمیتوان نقش او را بیطرف دانست و از طرف دیگر، گفته میشود که او از آن کشتار ابراز انزجار کرده بود. به هر حال، تلاش آتاتورک برای تشکیل دولت-ملت ترک در ترکیه مدرن ادامه جریان ترکان جوان بود و به همین بود که او در اوایل جمهوری هزاران ترک ساکن در بلغارستان و یوگسلاوی را به سوی مناطق شرقی آناتولی یا همان مناطق مسکونی سابق ارامنه فرستاد تا ترکیب جمعیتی این مناطق به نفع ترکها تغییر کند.
سیاست غرب
بیش از 20 کشور به صورت رسمی کشتار ارامنه را نسلکشی دانستهاند و حتی روز 24 آوریل را به عنوان یادبود آن واقعه معرفی کرده و مراسمی در این مورد برگزار میکنند. یکی از مراسمهای امسال در ایروان، مرکز ارمنستان، بود که روسای جمهوری فرانسه، روسیه، صربستان و مقامات برخی از دیگر کشورها حضور داشتند. فرانسوا اولاند، رییس جمهور فرانسه، در این مراسم گفت که کشتار ارامنه باید به عنوان نسلکشی ارامنه مورد شناسایی قرار بگیرد. این موضع اولاند همسو است با سیاست دیگر کشورهای غربی مثل آلمان، ایتالیا، بلژیک که پارلمان اروپا چندی پیش این موضع را با صدور بیانیهای تایید کرد و البته خشم و موضعگیری تند مقامات آنکارا را برانگیخت. این نحو موضعگیری سیاسی غرب نسبت به یک واقعه تاریخی را میتوان در ادامه همان سیاستی دانست که غرب در برابر امپراطوری عثمانی داشت و همان نیز بهانهای به دست رهبران ملیگرای ترکان جوان داد تا دست به چنان کشتاری بزنند.
در واقع، غرب با حمایت و تحریک اقلیتهای حاضر در امپراطوری عثمانی سعی به تضعیف این امپراطوری را داشت تا آن که بتواند در نهایت آن را از هم متلاشی کند. حضور شخصیتهای ارمنی در جریان ضد حکومت عبدالحمید دوم و مشارکت حزب ملیگرای ارمنی به نام داشناکسیون با حزب اتحاد و ترقی در سرنگونی این سلطان عثمانی نشانههایی از این سیاست است که بعد باعث ظن رهبران جدید ترکیه نسبت به اقلیت ارمنی شد. میتوان گفت که غرب اکنون نیز همین سیاست را دنبال میکند و با تقویت موضع خود مبنی بر نسلکشی خواندن آن واقعه سعی در تضعیف ترکیه دارد. رهبران ترکیه فعلی مثل رجب طیب اردوغان و احمد داوداغلو، رییس جمهور و نخست وزیر ترکیه، با وجود آن که نسبت به آن کشتار اظهار تاسف کردهاند اما میدانند که در غرب با این سیاست چه هدفی را دنبال میکند و به همین جهت است که حاضر نیستند اصل نسلکشی بودن آن کشتار را بپذیرند.