کد خبر: 715234
تاریخ انتشار: ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۶:۵۲
از جمله شاخصه‌هاي هر منطقه و اقليمي كه آن را به شكل خاصي مشخص نموده و با آن مشخصه خود را در اذهان متبادر مي‌سازد، وجود ظرفيت‌ها، بسترها و فرصت‌هايي است كه در آن مكان به چشم خورده و به منصه ظهور مي‌رسد
سيدمرتضي شيرازي*
از جمله شاخصه‌هاي هر منطقه و اقليمي كه آن را به شكل خاصي مشخص نموده و با آن مشخصه خود را در اذهان متبادر مي‌سازد، وجود ظرفيت‌ها، بسترها و فرصت‌هايي است كه در آن مكان به چشم خورده و به منصه ظهور مي‌رسد كه شامل مواردي از قبيل منابع خدادادي، فرهنگ، آداب و سنن، انسان‌هاي تأثيرگذار يا حادثه تاريخي است كه در مقطع خاصي در آن منطقه روي داده است كه سرآمد آنها را مي‌توان به مكه معظمه به جهت وجود بيت‌الله‌الحرام، مدينه منوره به جهت مركز اولين حكومت اسلامي و وجود مرقد منور و مطهر پيامبر عظيم‌الشأن اسلام حضرت محمد(ص) و ائمه بقيع، نجف اشرف، كربلاي معلي، مشهد‌الرضا و ساير مراقد مطهره و مشاهد مشرفه به جهت وجود حرم‌هاي مطهر معصومين(ع) ، لندن به جهت وجود ساعت بيگ بن و مركزيت تنظيم ساعت كشورهاي جهان بر اساس آن و ساير مناطقي كه هر كدام با عنواني مشهور شده و به سبب آن متبادر به اذهان شده و مي‌شوند.
 ليكن آنچه مهم‌تر از بسترهاي ايجاد شده در راستاي شهرت آن منطقه نقش‌آفريني مي‌كند، حفظ اين آثار و ارزش‌ها در طول تاريخ و اجازه ندادن افراد تأثيرگذار، بر تخريب، محو يا دگرگوني آنها در گذر زمان است تا همچنان در فراز و نشيب‌هاي تاريخي، شهرت خود را در آن عنوان و عناوين حفظ نموده يا حتي روز به روز، بارزتر و مشخص‌تر گردد كه نمونه‌هاي تاريخي آن بر همگان روشن و مبرز است.
در اين ميان، استان پرآوازه فارس و شهر شيراز پس از آنكه در طول ساليان سال و گذر تاريخ، به علم و ادب، فلسفه و حكمت، گل و بلبل و مهمان نوازي شهرت يافته بود، به يمن تشرف رهبر فرزانه انقلاب به اين استان و شهر و با ابتكار عمل ايشان، ملقب به دو نشان زيبا و پسنديده: «فارس در قله است» و«شيراز سومين حرم اهل‌بيت(ع) در ايران» گرديد تا بتواند از مراتب رشد و تعالي فزاينده‌تري برخوردار گرديده و در كنار ساير شاخصه‌ها، در ميان ساير مناطق، همچون نگيني درخشيده، سايرين را نيز از پرتو انوار ساطعه‌اش بهره‌مند سازد؛ ليكن متأسفانه با بازبيني گذر ايام و ساليان گذشته كه تلخ‌تر از زهر بر اين استان و شهر گذشت، نه تنها روزنه اميدي را به آينده بهتر اين بوم و ديدار به اذهان متبادر نمي‌سازد بلكه همواره بايد گفت كه روز به روز دريغ از ديروز و سال به سال دريغ از پارسال!!
اما چرا و به چه علت؟!. در پاسخ به اين سؤال شايد بتوان بر اساس قانون علت و معلول كه در ايجاد عامل درخشندگي اين منطقه مؤثر بوده است، پاسخ قانع‌كننده‌اي يافت و دردها را چاره جست و فكري براي آينده نمود تا لااقل فرمايش امير كلام امير المؤمنين (ع): «من تساوا يوماه فهو مغبون»  -  هر كس دو روز او با هم يكسان بود زيانكار است  -  مشمول حال آن نشود كه در اين راستا ابعاد مختلف را به نقد و بررسي خواهيم پرداخت:
1- وجود امامزادگان واجب التكريم اين ديار  -  و سرآمد ايشان حضرت احمد بن موسي شاهچراغ(ع)  -  كه بيشترين آمار بازديد كننده را نيز در بين ساير مناطق به خود اختصاص داده است بستر خوبي است براي بهره‌مندي از انوار ساطعه ايشان در گسترش فضاهاي معنوي و سوق دادن اين مرز و بوم به لقب زيباي سومين حرم اهل بيت (ع) در ايران.
اما بايد ديد تا چه حد اين بهره‌مندي در مقام عمل مورد استفاده قرار گرفته و از مرحله شعار و نوشته شدن بر سربرگ ادارات، به مرحله شعور رسيده و در ميان دعواها و ادعاهاي گوناگون، توانسته شهر شيراز و استان فارس را متأثر از خود ساخته و به جاي مشاهده استيلاي فضاهاي معنوي، روز به روز شاهد مظاهر فساد و آمارهاي تكان‌دهنده باشيم؟!
آيا جز اين است كه در مقام عمل هر كدام به دنبال هرچيز ديگري جز هدف اصلي از اين نامگذاري مبارك بوده و نه تنها به دنبال بسترسازي براي تحقق آن نبوده و نيستند بلكه نقطه عطفي با عنوان: «جشنواره ملي شيراز سومين حرم اهل بيت (ع)» كه با هدف عملياتي و كاربردي ساختن اين دستورالعمل شايسته در ابعاد مختلف به راه انداخته شد را نيز برنتافته و هر كوششي در اين را عقيم ساخته و مي‌سازند.
2- پرورش عالماني با عنوان شهره جهاني نظير ملاصدراي شيرازي و ميرزاي شيرازي و اديباني نظير حافظ، سعدي و وصال شيرازي، حكايت از عالم پرور و اديب پرور بودن اين خطه و ديار دارد كه همگان نيز به آن اذعان دارند.
اما نبايد ديد چه شده است كه اگر بخواهيم در اين ديار به عالمان و اديبانمان افتخار و مباهات كنيم بايد به گذشته‌هاي دور رفته و نام‌هايي را از لابه‌لاي سطور تاريخي قرن‌ها و عصرهاي بسيار دور بيابيم و آنجا هم تنها به برگزاري بزرگداشت‌هايي همچون بزرگداشت ملاصدرا، حافظ و سعدي با هزينه‌هاي سرسام‌آور و عمدتاً بي‌فايده و بي‌نتيجه، اكتفا نموده و دل خوش كنيم به جاي اينكه با علت‌يابي افول مقام علم و ادب در اين ديار، چاره‌اي براي آن انديشيده و بستر تربيت انسان‌هايي فرهيخته در ابعاد مختلف را فراهم سازيم تا ديگر نيازمند بسنده كردن افتخار به گذشتگان نباشيم؟!
3- در ميان آداب و سنت‌هاي پسنديده و حسنه‌اي كه از قديم الايام بر تارك هر فرد استان فارسي و به خصوص هر شيرازي مي‌درخشيد، مهمان‌نوازي مردم اين مرز و بوم بوده و هست كه گذرنده بر آن را با اين خاطره شيرين و به ياد ماندني، دوباره طالب ديدار اين سرزمين مهمان‌نواز مي‌نموده است و تقريباً به بارزترين صفت براي مردم اين شهر و استان تبديل شده است.
اما بايد ديد مقايسه رفتار امروز عمده ساكنين آن با گذشته، آيا چنين چيزي را متبادر به ذهن مي‌سازد تا باز هم مهمان‌نواز بودن خود را به رخ ديگران كشانده و به آن مباهات نماييم، يا با نداشتن برنامه‌اي مدون در جلوگيري از مهاجرت بي‌رويه غير بومي‌ها از شهرها و مناطق مختلف داراي فرهنگ گاه صد در صد مخالف با فرهنگ و آداب و سنت‌هايمان و اجازه استيلاي فرهنگ ايشان بر فرهنگ اصيل و بي‌بديلمان از يك سو و باز گذاشتن دست عده‌اي خودسر در استقبال از مهمانان با سنگ و چوب و چماق در زمان‌هاي متعدد و شانه خالي كردن از بار مسئوليت و عذرهاي بدتر از گناه از سوي ديگر، نه تنها ديگر خود را از داشتن چنين صفتي محروم ساختيم بلكه لكه سياهي را تا ابديت تاريخ بر پيشاني اين مرز و بوم حك ننموديم؟!
4- به اذعان همگان و شهادت تاريخ بسياري از محصولات كشاورزي استان فارس در حد نمونه و گاه منحصر به فرد بوده است كه كسب مقام صادرات گندم در طول 12سال براي اين استان در ميان ساير مناطق كشور نمونه بارزي بر اين مدعاست.
اما آيا به جاي آنكه با برنامه‌ريزي و مكانيزه كردن كشت و زرع و استفاده از متخصصين علوم كشاورزي و بهينه‌سازي مصرف آب و جلوگيري از هدررفت آب‌ها، به بهانه گسترش زمين‌هاي كشاورزي و مشغول ساختن عده‌اي در ظاهر، بهتر نبود تا با به راه اندختن طرح‌هايي مانند فلاحت و فراغت به شكل بي‌رويه و غيركارشناسانه و با خشكاندن سفره‌هاي آب‌هاي زيرزميني، بستر رو به خشكسالي و بياباني شدن اين استان را مهيا نموده و هر سال مجبور نشويم براي التماس قطره‌اي باران حتي براي آشاميدن روزمره خود، چندين نماز باران بخوانيم؟!
5- وجود بسترهايي نظير آثار متعدد ميراث فرهنگي و گردشگري، معادن، قرار گرفتن استان بر سر شاهراه شمال به جنوب، ارتباط ويژه و گاه سببي ساكنين كشورهاي حاشيه خليج فارس با مردم فارس، ايجاد صنايع مادر و در پي آن اشتغالزايي در حد كلان و زيربنايي به جاي صنايع خرد و دم دستي و بسياري از بسترهاي ديگر، زمينه را براي رشد و تعالي استان فارس تا حد رسيدن به شاخص‌ترين استان در نمودار توسعه و پيشرفت، آماده و مهيا نموده است.
اما آيا هم رديف شدن اين استان با پايين‌ترين استان‌ها نظير سيستان و بلوچستان در شاخص توسعه، بالا بودن نرخ بيكاري، بالابودن آمار ناامني و جرم و جنايت  -  بر طبق آمارهاي اعلام شده  - بسته بودن بيشتر كارخانه‌جات و شهرك‌هاي صنعتي استان و مهاجرت صاحبان صنايع به ساير استان‌ها، سياسي‌كاري در تعاملات و استيلاي فضاي سياسي همچون ابري سياه بر استان و تبديل آن به استان سياسي به جاي استان گردشگري، صنعتي و كشاورزي، نداشتن يك فرودگاه، راه آهن و اتوبان قابل توجه در استان، به طول انجاميدن 14 ساله طرح مترو و توجيهات بي‌اساس مسئولان و ده‌ها عنوان و علامت سؤال ديگر، شايسته اين استان است؟!!
و آيا اينجا نيست كه به ياد سخنان ارزشمند مقام معظم رهبري(مد ظله) مي‌افتيم كه فرمودند: «فارس در قله است» كه شايد منظور معظم‌له، بودن بسترها و فضاهايي است كه فارس را شايسته در قله بودن نموده است كه الحق نيز چنين است ليكن نيازمند تحول بنيادين مديريتي، همت و تلاش مضاعف و مديريتي جهادي است و گرنه با اين شرايط نمي‌توانيم از خود بپرسيم: «قله فارس كجاست؟!»

* استاد حوزه و فقه و حقوق دانشگاه شيراز
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار