کد خبر: 715216
تاریخ انتشار: ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۱
فتنه‌ی فرزندان عبدالعزیز (3)
مردم آزاری و جنایات تکان‌دهنده رژیم پادشاهی عربستان سعودی در هر کشور دیگری جریان داشت «احمد شهید» ها راه افتاده بودند و کمپین‌های بین‌المللی شکل داده شده بود!
گروه بین الملل فرهنگ نیوز-محمدحسین امینی: در قسمت‌های اول و دوم این یادداشت به رفتار عربستان سعودی در قبال دیگر کشورهای منطقه بخصوص یمن و همچنین عملکرد آل سعود در قبال جمهوری اسلامی ایران پرداختیم. در بخش سوم و پایانی این مجموعه به وضعیت داخلی این کشور از نوع حاکمیت و حقوق بشر تا سیاست‌های نظامی‌گرایانه می‌پردازیم.

فرم غیرقابل درک حکومتی!

حکومت عربستان یک پادشاهی موروثیِ هشتاد و چندساله است. شاه جدید سعودی – سلطان سلمان – هنوز از فرزندان بلافصلِ عبدالعزیز – بنایان گذار آل سعود – و ششمین فرزند مؤسس سلسله است که به حکومت می‌رسد! ولیعهد او «مُقرِن» نیز برادر ناتنی‌اش و کوچک‌ترین فرزند زنده‌ ملک عبدالعزیز است! این وضعیت تأمل‌برانگیز، سعودی را به حکومتِ نزدیک به یک قرنیِ «برادران و پسرعموها!» تبدیل کرده است.

یکی از نتایج این وضعیت خاص، «ایستایی بی‌نظیر مدیریتی حتی در سطوح میانی» است. در دنیای جدید، باور اینکه شاهِ جدید از حدود 20 سالگی در نیمه‌ دهه‌ 30 شمسی تا پایان دهه 90 - اندکی بیش از نیم‌قرن - فرماندار ریاض بوده بسیار دشوار است! یک مدیریتِ میانیِ نیم‌قرنی در دستگاه ادراک انسان معاصر چه تصویری خواهد داشت؟! دنیا چطور با چنین شکلی از مدیریت کنار می‌آید؟ اراده مردم شبه‌جزیره کجای تحولات سیاسی این کشور قرار دارد؟ مشروعیت آل سعود از کجا تأمین‌ می‌شود؟ این ساختار استبدادی چه جایگاهی برای مردم قائل است؟

در میزان عقب‌افتادگی شکل حکومتی سعودی همین بس که ملک عبدالله را «اصلاح‌طلب» می‌دانند چراکه موفق شد برای اولین بار یک شورای 25 نفری تشکیل دهد تا آن‌ها شاه را انتخاب کنند و لزومی نداشته باشد که حتماً پس از مرگ هر پادشاه، برادرانِ بعضاً مسن‌ترِ او – نائب السلطنه ها - به پادشاهی برسند! یعنی یک اقدام درون‌گروهی برای تبدیل یک حکومت موروثی به یک حکومت موروثیِ انتخابی!! طبعاً انتخاب از میان صدها برادر و پسرعمو هم چندان آسان نخواهد بود!

آل سعود در مورد فرم حکومتی‌شان با کسی شوخی ندارند. دوشنبه 18 اسفند 93 از سخنرانی وزیر خارجه سوئد در جلسه افتتاحیه اتحادیه عرب در قاهره ممانعت به عمل آمد. خانم والستروم سپس در مصاحبه‌ای تأکید کرد که این رفتار با اعمال‌نفوذ سعودی‌ها و به خاطر آشنایی آن‌ها با مواضع او در خصوص نیاز منطقه به دموکراسی رخ ‌داده است ضمن اینکه او در پارلمان سوئد حکومت عربستان را دیکتاتوری نامیده است. به فاصله 24 ساعت دولت سوئد «قرارداد بلندمدت نظامی خود با عربستان از سال 2005 تاکنون» را به نشانه اعتراض به لغو سخنرانی مارگوت والستروم به‌طور کامل لغو کرد[1] و فردای آن روز استفان لوون، نخست‌وزیر این کشور نیز تأکید کرد که باید «برخوردی جدی» در مورد لغو این سخنرانی صورت گیرد. بدین ترتیب سعودی‌ها موفق شدند بخشی از بهره‌مندی‌های نظامی-امنیتی خود را در دفاع از مُدلِ افتخارآمیز حکومتی‌ و رفتارهای درخشان حقوق بشری‌ خود از دست بدهند.

نحوه مواجهه با بهار عربی و اسلامی

اقتصاد آل سعود کاملاً نفتی است و 80 تا 90 درصد آن به فروش این سرمایه زیرزمینی وابسته است. آخرین سند بودجه این کشور بر مبنای قیمت بشکه‌ای ۱۰۴ دلار بسته شده است که با توجه به قیمت کنونی نفت، کسری بودجه‌ای ده‌ها میلیارد دلاری را ضمانت می‌کند. البته خرج‌های سعودی‌ها اخیراً بیشتر هم شده است. آن‌ها بدون پرده‌پوشی و برای جلوگیری از کشیده شدن امواج بهار عربی و اسلامی به شبه‌جزیره، برنامه‌های یارانه‌ای و حمایت‌های اجتماعی جدیدی را آغاز کرده‌اند که حالا به یکی از دلایل کسری بودجه تبدیل شده است. گفته می‌شود عبدالله، شاهِ متوفی وقتی صدای اعتراض مردم مصر را شنید تصمیمات مهمی در خصوص گسترش حمایت‌های عمومی گرفت و موفق شد در کوتاه‌مدت خطر را از حکومت سعودی دور کند. شاید مهم‌ترین اقدام او بودجه کلانی بود که متعهد شد تا سال ۲۰۱۴ برای آموزش‌وپرورش، کیفیت مسکن و شغل آفرینی هزینه کند.

آل سعود برای مواجهه با تحولات جهانِ عرب به‌موازات سیاست‌های اقتصادیِ یارانه‌ای و حمایتی، تمهیدات امنیتی خود را نیز وارد فاز جدیدی نمود. به گفته ناظران بودجه‌های رفاهی آل سعود در این مقطع کاملاً موازی با سرمایه‌گذاری امنیتیِ آن‌ها افزایش پیدا کرد. واقعیات بیانگر آن است که تعداد زیادی از فعالان اجتماعی که عموماً از شیعیان عربستان هستند به‌طور ویژه دستگیرشده‌اند و درنتیجه از توان بسیج عمومی منتقدین و معترضین تا حد مؤثری کاسته شده است.

این میدانِ کرامت در شهر عوامیه واقع در شمال قطیف است. کانونی‌ترین نقطه‌ی وزیدن نسیم بهار عربی و اسلامی در شرق عربستان.
میدانی که سرنوشتش خیلی به میدان معروف التحریر در قاهره شبیه است.

نحوه برخورد با اقلیت شیعه

تقریباً 15 درصد مردم عربستان شیعه‌اند. منطقه قطیف در شرق عربستان مهم‌ترین منطقه شیعه‌نشین این کشور است. از سویی منطقه شرقی دارای بزرگ‌ترین میدان‌های نفتی جهان است و از ثروتمندترین مناطق جغرافیایی دنیا ازنظر ثروت‌های زیرزمینی محسوب می‌شود. جالب اینجاست که همین منطقه، از سال 2011 شاهد اعتراضات گسترده و کم‌نظیری نسبت به «فقر»، «گرسنگی»، «تبعیض مذهبی»، «بی‌اعتنایی حکومت» و «در حاشیه ماندن» بوده است!

باوجوداینکه در سرزمین سعودی‌ها «رافضی بودن» و «کافر محسوب شدن» محرومیت‌هایی را حتی در سطح اجتماعی ایجاد می‌کند اما دولت عربستان همواره اصرار داشته که از همان ابتدا به کودکان نوآموزِ شیعه آموزش دهد که آن‌ها رافضی‌اند! به‌طورکلی آل سعود فعالیت‌های تئوریک مؤثری علیه شیعیان ترتیب می‌دهد. عبدالعزیز سقر[2] مدیر مرکز تحقیقاتی خلیج[3] {فارس} مستقر در عربستان در مصاحبه‌ای با بی‌بی‌سی با صراحت تمام می‌گوید «یک شهروند باید نسبت به تمام کشور وفادار باشد نه‌فقط به یک طایفه. وقتی روابطی با "خارج از مرزها" وجود داشته باشد، منافعِ فرقه در تعارض با منافعِ ملی قرار خواهد گرفت. چنین فرقه‌ای به خارج بیشتر وفادار است و این "خیانت به وطن" محسوب می‌شود!»

این تصویر مربوط به سرزمین‌های اشغالی فلسطین نیست.
 این منطقه‌ی قطیف در شرق عربستان سعودی است که ساکنان محرومش با سنگ به استقبال ماشین‌های نظامی سعودی می‌روند.
حکام سعودی همیشه راه حضور خبرنگاران خارجی در این منطقه را سد می‌کنند!

ایجاد مشکل برای شیعیان حدومرزی ندارد. شیخ و بزرگِ جمعیت شرق نشین که مهم‌ترین الهام‌بخشِ 15 درصد از جمعیت حدوداً 30 میلیونی عربستان و محترم‌ترین شخصیت شیعه در آن کشور محسوب می‌شود پس از دستگیری و فشار فراوان، در دادگاه سعودی رسماً محکوم به اعدام می‌شود! سپس حکم اعدام او تأیید می‌گردد تا 15 درصد مردم منتظر اجرای قریب‌الوقوع حکم اعدام پیشوای خود باشند. شیخ نِمِر باقر النِمِر که سعودی‌ها بر حذف او تأکید ویژه دارند نزد اقلیت شیعه این کشور بسیار محترم است و این رفتار آل سعود با سرانِ اقوام و بزرگانِ اقلیت‌ها با هیچ منطقی سازگاری ندارد.


آیت‌الله شیخ نِمِر باقر النِمِر، رهبر شیعیان عربستان سعودی

فرزندان فتنه‌گر عبدالعزیز اقلیت‌ها را با این برخوردها طرد و سرکوب می‌کنند و در دل نوجوانان و جوانان تخم کینه و عداوت می‌کارند، اما جالب است که هر بار در العوامیه یا دیگر مناطق شیعه‌نشینِ قطیف با اعتراضی مواجه می‌شوند، بجای پرداختن به‌صورت مسئله‌ای که خود آن را ایجاد کرده‌اند، مشکل را به کشورهای خارجی ازجمله ایران نسبت می‌دهند. اگر آل سعود با جوانان خود بهتر رفتار کنند هیچ کشور خارجی قادر خواهد بود بر آن‌ها تأثیر بگذارد!؟

شیعیان عربستان حتی از اصلاحات بهمن 1387 ملک عبداللهِ متوفی هم نصیب چندانی نبردند. عبدالله در آن زمان در اقدامی که شجاعانه توصیف شد! ازجمله تصمیم گرفت شورای ۲۱ نفره «صادرکننده فتاوای رسمی» که تا آن روز در انحصار مکتب حَنبَلی بود را با نصب افرادی از هر 4 مکتب مهم اهل سنت دستخوش تحول کند و به یکه‌تازی وهابیان در این شورا پایان دهد. اما در این تحول هم نماینده‌ای نصیب شیعیانِ 15 درصدی عربستان نشد و در ترکیب جدید و اصلاح‌شده‌ی این شورا نیز همچنان هیچ شیعه‌ای حضور ندارد.

آیت‌الله احمد جنتی دبیر محترم شورای نگهبان قانون اساسی پس از مرگ ملک عبدالله در بهمن 93 با اشاره به رفتار سعودی‌ها در قبال شیعیان در نماز جمعه گفتند «قارون سعودی مُرد! خیلی با شیعه دشمنی کرد و تکفیری‌ها را حمایت کرد و با مرگش به سزای اعمالش رسید. باید به اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها و کسانی که در داخل از سفره‌اش استفاده می‌کردند تسلیت گفت و به کسانی که غصه اسلام را می‌خوردند شادباش گفت!»

رفتارهای اخیر حاکمان سعودی در قبال شیعیان عربستان وخامتی دارد که حتی آیت‌الله بیات زنجانی در مصاحبه بهمن 93 خود با المانیتور در پاسخ به پرسشی درباره وضع شیعیان در عربستان و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس میگویند «...شیعیان به‌عنوان شهروندان رسمی این کشورها، حقوقی دارند که گاهی حتی ابتدایی‌ترین آن‌ها مخدوش شده و ساده‌ترین آزادی‌های اجتماعی‌شان مورد تجاوز واقع ‌شده است. این یک اصل مربوط به همه انسان‌ها بوده که حقوق خود را مطالبه می‌کنند و همان اصل امروز در بین شیعیان به‌عنوان فریاد اعتراض مطرح شده است. بنابراین نمی‌توان هر ندای اعتراضی را به‌منزله تلاش برای تغییر حاکمیت و تشکیل یک حکومت جدید در خاک یک کشور دیگر تحلیل کرد.»
 
تظاهرات شیعیان قطیف در اعتراض به سرکوب و کشتارهای رژیم آل سعود

اجحاف درباره زنان

وضعیت زنان در شبه‌جزیره عربستان خلاف مبانی اسلامِ حقیقی و غیر منطبق با سیره‌ی نبوی است. اهالی این سرزمین ذیل حاکمیتی زندگی می‌کنند که پادشاهِ تازه فوت‌شده‌اش بیش از 30 زن و 40 فرزند داشت، اما زن‌ها حتی برای درس خواندن و ورود به مشاغل دولتی نیز باید مجوزهای لازم را اخذ کنند!

دختران عربستان برای ده‌ها سال از شرکت در درس تربیت‌بدنی بر حذر داشته می‌شدند! در بهار 1391 خبر ویژه رویترز منتشر شد که در آن‌یکی از مقامات آموزش‌وپرورش سعودی گفته بود «در نظر داریم به دختران نیز اجازه‌ فعالیت‌های ورزشی داده شود!»

 برای مدت‌هاست زنان حق رانندگی ندارد و به هیچ زنی گواهینامه داده نمی‌شود! حکومت آل سعود حتی به عهد و پیمان خود نیز پایبند نیست و درحالی‌که زمستان 1385 اعلام کرده بود که ممنوعیت رانندگی زنان را لغو خواهد کرد هنوز رانندگی برای همه‌ی زنان - چه خارجی و چه شهروند عربستان – بر اساس یک قانون نانوشته و عُرفی - که با سختگیری تمام از آن پاسداری می‌شود - ممنوع است! اردیبهشت 1390 – یعنی بیش از 5 سال پس از اعلام برنامه‌های اصلاحی ملک عبدالله در این مورد - یک زن سعودی به دلیل انتشار فیلمی از رانندگی کردنش 10 روز را در بازداشت گذراند! و درنهایت نیز با تعهد عدم تکرار آزاد شد.

امکان مشارکت زنان در مسئولیت‌های دولتی سعودی‌ها همواره منتفی بوده است. نخستین سمت رسمی که در سراسر 80 سال حکومت آل سعود به یک زن داده شد سمتی بود که نوره فایز آن را به دست آورد: «معاونِ وزارت آموزش‌وپرورش در امور دختران!» او این سمت نه‌چندان مهم و البته کاملاً زنانه را تنها 6 سال پیش و با نصبِ مستقیمِ پادشاه به دست آورد! بسیاری این حرکت شاه متوفی را نیز یک حرکت انقلابی و اصلاحی ارزیابی کردند!

البته اخبار نشان می‌داد که شاهی که اصلاح‌طلب نامیده شد نیز چندان با تحولاتی که بدان‌ها تن داده بود همدل نیست. او به مدت 12 سال 4 دختر خود را در اقامتگاهی با دیوارهایی بلند حبس کرده بود و وقتی آن‌ها موفق شدند خبری از وضعیت خود به خبرگزاری‌ها برسانند جهان در شوک عمیقی نسبت به میزان اجحاف آل سعود در خصوص زنان فرورفت.[4]

واقعیت این بود که هیچ زنی در هیچ سطح و جایگاهی از تبعیض‌های بی‌معنای این خانواده عقب‌افتاده در امان نبوده و روشن است پادشاهی که با دختران خود چنین می‌کند به زنان دیگر چه نگاهی دارد. آمار خودکشی زنان و دختران تحصیل‌کرده «به دلیل عدم پذیرش آن‌ها در خانواده‌های اولیه» از نتایج حاکمیت و رواج نگاه‌های چنین افرادی در شبه‌جزیره است.

احکام قضایی خاص، اجراهای پُرسروصدا

اصرار سعودی‌ها بر رفتارهای وهن آمیز و نامتناسبی مانند اعدام از طریق گردن زدن افراد در وسط خیابان! مدت‌هاست به یکی از سوژه‌های رسانه‌های غربی تبدیل شده است. ظاهراً آل سعود نه با میزان اعدام مشکلی دارند نه با نحوه اجرای آن. خبرگزاری فرانسه گزارش می‌دهد که تعداد اعدام‌های سعودی‌ها در سه‌ماهه اول سال 2015 نسبت به سه‌ماهه اول 2014 «سه برابر» شده است! البته حاکمیتی که روزگاری زائر خانه خدا را به خاطر تهوع غیرعمدی به «اعدام به خاطر نجس نمودن خانه خدا!» محکوم کرد و او را در خیابان گردن زد![5] طبعاً ابایی از رشد سرسام‌آور تعداد گردن زدن‌ها نخواهد داشت.

در اواسط زمستان 93 وبلاگ نویسی به جرم «توهین به اسلام» محاکمه شد، اما حکم صادرشده برای این فرد وضعیتی به‌مراتب بدتر از اعدام – که شاید حق او بود - پیدا کرد و او را به فردی مظلوم در سطح رسانه‌ها تبدیل کرد! سعودی‌ها این مجرم را به «50 ضربه شلاق در هر جمعه، برای مدت 20 جمعه!» محکوم کردند و این حکم عجیب از دو جهت مشکل‌زا شد. اولاً جسم مجرم به‌طور طبیعی پس از چند نوبت دوام نیاورد و سعودی‌ها مجبور شدند اجرای هفتگی مجازات را متوقف کنند، ثانیاً به رسانه‌های غربی فرصت کافی داد تا حسابی برای این فرد اشک تمساح بریزند. درواقع دولت سعودی که می‌توانست سنگین‌ترین احکام را در مورد این وبلاگ نویس اجرا کند، با به درازا کشاندن مجازات و تقسیط آن برای 4 ماه! علاوه بر ایجاد فضای تخریب چهره اسلام، فرصت فرار متهم با اتکا به رسانه‌ها را فراهم کرد. اکنون اجرای این حکم به‌واسطه‌ی فشارهای رسانه‌ای و بین‌المللی کاملاً متوقف شده است!

افول اخلاق عمومی، نشانه حاکمیت قلدرها!

جامعه‌ای که آل سعود برای بیش از 80 سال بر آن حکومت کرده و همه جنبه‌های آموزشی و تربیتی آن را به‌طور متمرکز در اختیار داشته به نحوی خارج از مهار به خشونت‌ورزی در قبال مهاجران، کارگران غیربومی و اقشار آسیب‌پذیر روی آورده است. البته حالا که خبر تعرض جنسی به نوجوانان زائر ایرانی در فرودگاه جده! منتشر شده است درک میزان افول اخلاقی در میان کادرهای این رژیم دشوار نیست و سرایت این بی‌اخلاقی‌ها و حیوان‌صفتی‌ها به بدنه مردم جای تعجب نخواهد داشت.

درحالی‌که بیش از 1.5 میلیون سریلانکایی در عربستان به کارگری مشغول‌اند، تراژدی وحشتناکِ ال جی آریاواتی در اواخر تابستان 1389 شاهد روشنی بر افول اخلاق عمومی در شبه‌جزیره عربستان است. زن میان‌سال و کارگر سریلانکایی که در منزل یک خانواده سعودی خدمتکار بود، به‌دفعات و به شکل وحشیانه‌ای شکنجه می‌شود طوری که پزشکان سریلانکایی بیش از 18 میخ و سوزن از دست و پای او خارج می‌کنند! آریاواتی می‌گوید زن صاحب‌خانه میخ‌ها و سوزن‌ها را داغ می‌کرده و مرد صاحب‌خانه آن‌ها را به دست و پای او می‌کوبیده تا به‌عنوان کارفرما تنبیهش کره باشند! تصویری غیرقابل‌باور و البته روشن از افول معنادار انسانیت و رشد ضعیف‌کشی و بی‌اخلاقی در سایه برخورد برده‌وار یک جامعه با مهاجران، آن‌هم در دهه دوم از قرن 21 ام میلادی!


در گزارش‌ها آمده است که کارگر سریلانکایی حتی نمی‌توانست بنشیند! او به خبرنگاران می‌گوید زنِ صاحب‌خانه‌ی سعودی میخ‌ها و سوزن‌ها را داغ می‌کرده و مرد آن‌ها را به دست و پای او می‌کوبیده تا به‌عنوان کارفرما تنبیهش کرده باشند!

اوایل تابستان 90 وزیر کار اندونزی اعلام کرد که دیگر هیچ کارگری به عربستان نخواهند فرستاد چون آن‌ها از حقوق اولیه بی‌بهره‌اند. این تصمیم پس از اعدام یک مستخدم زن اندونزیایی گرفته شد که متهم به قتل کارفرمای خود شده بود. زن مستخدم می‌گفت که کارفرمای عرب او به‌هیچ‌وجه اجازه‌ی خروج از سعودی را نمی‌داد!

واقعیت این است که به دلیل رواج ضعیف‌کشی، این شکل از رفتار با طبقه‌ی فرودست و گرفتار به خارجی‌ها و مهاجران هم منحصر نمی‌شود و گزارش‌ها نشان می‌دهد که در خانه‌های امن وزارت امور اجتماعی سعودی نیز با زنان پناه‌جو و آسیب‌دیده رفتارهای تحقیرآمیز صورت می‌گیرد. زمستان 1388 شورشی در مرکز بازپروری مکه رخ داد که منشأ آن «زنان زندانی» بودند. آن‌ها نسبت به ضرب و شتم، محرومیت از غذا و سلول‌های انفرادی نامناسب شکایت داشتند و اعتراض خشونت‌بار و بی‌سابقه‌شان تا آنجا پیش رفت که امیر مکه دستور تشکیل کمیته حقیقت‌یاب صادر کرد.

جالب اینجاست که همه‌ی این‌ها در دوران حاکمیت ملک عبدالله اتفاق می‌افتد که چون به زن‌ها حق حضور در رقابت‌های بین‌المللی داد! و یک دانشگاه تأسیس کرد در میان حکام سعودی به "میانه‌رو" معروف شده است! میانه‌روی او که در افزایش بورسیه‌های اعزام به خارج و برگزاری گفتگوهای سمبلیک ملی منحصر ماند دردی از دردهای عمیق جامعه‌ عربستان را دوا نکرد. بماند که برخی کارشناسان بر این باورند که همین میانه‌روی‌ها نیز در اثر فشارهای جهانیِ پس از یازده سپتامبر به ملک عبدالله تحمیل شده بود و درواقع او مجبور به انجام آن‌ها بود! اما هرچه بود – چه به اقداماتش باور داشت و چه مجبور بود - ظاهراً دوران او تمام‌شده است. چنانچه گفته می‌شود پادشاه جدید سعودی نه‌تنها در همین حد نیز میانه‌رو محسوب نمی‌شود بلکه بسیار نزدیک به ارتش و معتقد به حل‌وفصل نظامی امور است! خصلتی که اقدام تجاوزکارانه و یک‌جانبه نظامی سعودی‌ها علیه یمن در ماه‌های آغاز به کار شاه جدید شاهد عینی آن است.

جولانِ بی‌هنران در غیبت هنر!

عربستان سعودی کشوری است که هنوز حتی یک سالن سینما ندارد! مدیر اداره رسانه‌های وزارت اطلاع‌رسانی عربستان آبان 1393 با ذوق و شوق به خبرنگاران می‌گوید «سینما در حال ورود به کشور است و به‌زودی سالن‌های نمایش فیلم مطابق ضوابط ساخته می‌شوند!» آل سعود 80 سال است بر آن سرزمین حکومت می‌کنند اما اولین فیلم سینمایی تاریخ این کشور در سال 1391 با مشارکت کشور آلمان تصویربرداری شده است!

این بی‌توجهی محض به هنر در کشوری روی می‌دهد که افراطیونِ بسیار تندرو و اسلام نشناس در آنجا همواره آزادی عمل کامل داشته‌اند! بهار 1392 عبدالله محمد الداوود از مفتیان و نویسندگان سعودی در کمال شگفتی در حساب توئیتر خود پیشنهاد کرد که برای دلسرد کردن زنان از تصدی مشاغلی که به ارتباط آن‌ها با مردان می‌انجامد "به صندوقدارانِ زن تعرض جنسی شود!" مصداقی عینی از تئوریزه کردن رفتارهای حیوانی به نام اسلام! که سعودی را به یکی از منابع رواج نفرت از اسلام در جهان تبدیل کرده است. زمستان امسال محمد صالح المنجد مفتی دیگری در جواب یک استفتاء «درست کردن آدم‌برفی» را حتی به‌منظور بازی و سرگرمی غیرمجاز دانست!!

احزاب منتقدی که نیستند!

تکلیف شیعیان و اقلیت‌ها که روشن است اما حتی در میان جریان‌های سلفی نیز اجازه شکل‌گیری احزاب منتقد داده نمی‌شود. جریان نوپایِ «نو-سلفی» که حامی پادشاهیِ مشروطه است، نسبتاً طرفدار حقوق زنان است، مخالف تکفیر است و مخالف رافضی خواندنِ شیعیان است، جریانی است که مشخصاً به دلیل همین باورها تحت‌فشار است و به شکل عامدانه از پروبال گرفتن آن در میان حکام سعودی ممانعت می‌شود.

عربستان سعودی کشوری است که در آن سران مخالفین و منتقدین علناً به اعدام محکوم می‌شوند. دخترانِ شاهِ مثلاً اصلاح‌طلب! برای 12 سال در خانه خود حبس می‌شوند!، احزاب مخالف تقریباً وجود خارجی ندارند و حتی یک جریان نیمه حکومتیِ نسبتاً تحول‌خواه نیز با کارشکنی روبروست، و البته فقر 50 درصدی مردم به یکی از معماهای سرزمینی تبدیل‌شده است که از ثروتمندترین جغرافیاهای کنونی جهان است!

این واقعیت‌های تکان‌دهنده در هر کشور دیگری جریان داشت «احمد شهید» ها راه افتاده بودند و کمپین‌های بین‌المللی شکل داده شده بود! اما جامعه جهانی عمداً در خصوص وضعیت حقوق بشر و آزادی‌ها در سعودی اغماض پیشه کرده است. بماند که اخباری که از پرداخت پول از سوی سعودی‌ها به نهادهایی چون عفو بین‌الملل منتشر شده است که شاید می‌تواند بخشی از ابهام مسئله را روشن کند!

نفت در برابر اسلحه!

آل سعود یک حاکمیت رانتی و غیر متکی به مردم است. در سال‌های اخیر تمرکز امنیتی سعودی‌ها بر توسعه «سخت‌افزار امنیت» و خرید و انباشت اسلحه بوده است. سعودی فقط در سال ۲۰۰۷ یک قرارداد دفاعی ۶۰ میلیارد دلاری با آمریکا امضا کرده است! برابر با مندرجات «کتاب موازنه نظامی 2015»[6] درحالی‌که هزینه‌های نظامی آمریکا - که در 2010 حدود 47 درصد هزینه‌های نظامی جهان بود - به 38 درصد بودجه نظامی جهان در سال 2014 کاهش‌یافته، هزینه‌های نظامی عربستان سعودی فقط از 2013 به 2014 حدود 35 درصد افزایش نشان می‌دهد! آل سعود در این گزارش رتبه‌ سوم هزینه‌های نظامی جهان را داراست. آن‌ها در سال 2013 نیمی از تمام سلاح‌های تولید ایالات‌متحده را خریدند![7]

در ایران، با فرض بودجه سال 1389، سرانه اعتبارات نظامی معادل ۶۷ دلار به ازای هر نفر است. این رقم در عربستان سعودی معادل ۱۳۰۰ دلار به ازای هر نفر تخمین زده می‌شود! یعنی سعودی‌ها نسبت به جمعیت، نزدیک به 20 برابر ایران هزینه امور نظامی کرده‌اند!

واقعیت این است که حزب بعث نه چنین امکانات نظامی در اختیار داشت نه توسعه‌دهنده ایدئولوژی‌های تکفیری و مخرب خود در منطقه و دنیا بود. بعثی‌ها حتی در دو کشور عراق و سوریه دو راهِ مجزا رفتند و باهم همکار نبودند. آل سعود اما با این زرادخانه نظامی و با این برنامه‌ریزی گستره برای توسعه اندیشه و نگاه سلفی منفی و وهابیت تکفیری در منطقه و دنیا آیا با صدام حسین قابل‌مقایسه است؟ چه کسی تضمین می‌کند که ولیعهد کنونی سعودی به صدامِ آینده تبدیل نشود؟ وقتی لازم نمی‌بینند حمله نظامی‌شان را با مجامع جهانی هماهنگ کنند فرقشان با صدام چیست که خودسرانه به ایران و کویت حمله کرد؟ البته او در حمله به ایران «متحد آمریکا» محسوب می‌شد و تحت حمایت بود – چنانچه سعودی امروز بابت حمله به یمن تحت حمایت آمریکاست - اما وقتی صدام به کویت حمله کرد دیگر تحت حمایت بین‌المللی قرار نگرفت و داستانِ تحریم‌ها و درنهایت تهاجم به عراق از همان موقع کلید خورد. چه تضمینی هست که عربستان در آینده مانند عراقِ صدام حسین نشود؟ البته تنها فرق قصه اینجاست که آل سعود صدها برابر صدام اسلحه و تجهیزات دارند! آمریکایی که نتوانست عراق را کنترل کند چطور می‌تواند سعودی را مهار کند؟

میراث داران جوان و بی‌تجربه!

آل سعود با هشت دهه حضور مخرب در منطقه استراتژیک غرب آسیا به یک واقعیت تلخ و انکارناپذیر تبدیل‌شده‌اند. وضعیت غیرقابل درکِ نظام حکومتی، بی‌توجهی و اجحاف گسترده به حقوق زنان، منتقدین، اقلیت‌ها، مهاجران، زائران و حتی مسافران، ممانعت از شکل‌گیری احزاب، سرمایه‌گذاری کلان بر توسعه مدارس و مراکز ترویج سلفی گریِ منفی و تکفیری، رواج فرهنگ ضعیف‌کشی، تخریب سیمای اسلام در جهان با احکام قضایی نامتعارف و شیوه اجرای نامناسب آن‌ها، پنجه کشیدن به چهره ایران به‌عنوان مرکز ثبات و امنیت منطقه، تلاش برای دامن زدن بر جو ایران هراسی، دخالت‌های غیرقانونی نظامی در امور همسایگان، اخلال در اقتصاد غرب آسیا و بازار نفت، انواع سوءاستفاده از تسلط بر خانه خدا و دست‌آخر روی خوش نشان دادن و هم‌پیمانی با دشمنان قدیمی منطقه بخشی از کارنامه سیاه و غیرقابل‌انکار این خانواده بدنام و بدسابقه است. کارنامه‌ای که شوربختانه با تحولات اخیر و تغییر پادشاه، به سمت ثبت نتایج بسیار بدتری هم پیش می‌رود!

رهبر معظم انقلاب در آخرین سخنرانی‌شان در وصف بدتر شدن رفتارهای فرزندانِ فتنه‌گر عبدالعزیز میگویند: «ما با سعودی‌ها اختلافات متعدّدی در مسائل گوناگون سیاسی داریم؛ امّا این را همیشه می‌گفتیم که سعودی‌ها در کار سیاست خارجی‌شان یک وقار و متانتی نشان می‌دهند؛ این وقار و متانت را هم از دست دادند. چند جوان بی‌تجربه، امور آن کشور را در دست گرفتند و دارند آن جنبه‌ی توحّش را غلبه می‌دهند بر جنبه‌ی متانت و ظاهرسازی؛ این به ضررشان تمام خواهد شد.»[8]

پایان

پانوشت:

[3] - مرکز الخلیج للابحاث، Gulf Research Center

[6] - کاری از موسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک در لندن

[7] - از حدود 66 میلیارد دلار اسلحه صادراتی آمریکا در سال 2013 ، 33 میلیارد دلار آن را عربستان سعودی خرید!

 

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار