کد خبر: 715132
تاریخ انتشار: ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۱
مروري بر بسترهاي تاريخي و پيامدهاي امروزين مواجهه فرقه وهابيت با شيعه در گفت‌وگوي «جوان» با آيت‌الله سيد‌محمدعلي شيرازي
شاهد توحيدي

 

در ساليان اخير، منطقه خاورميانه شاهد جنگ‌هايي است كه توسط فرقه خشونت‌گراي وهابيت، براي از ميان بردن نفوذ و آوازه شيعه و نظام جمهوري اسلامي ايجاد شده است. با اين همه نمي‌توان از نظر دور داشت كه اين نحله تا چند دهه پيش از اين، وارد فاز تقابل نظامي با شيعه نشده بودند و تنها به سمپاشي تبليغي عليه آن مي‌پرداختند. در گفت‌وشنود حاضر، بسترهاي تاريخي و پيامدهاي امروزين مواجهه وهابيت با شيعه را با آيت‌الله سيد محمدعلي موسوي شيرازي به گفت‌وگو نشسته‌ايم. وي فرزند مرجع مجاهد مرحوم آيت الله العظمي سيد عبدالله شيرازي(قده) و از فعالان تبليغ فرهنگي شيعه در ايران و ساير كشورها به شمار مي‌رود. اميد آنكه مفيد افتد.

به نظر مي‌رسد كه در سال‌هاي اخير، مواجهه فرقه وهابيت با تشيع، ابعاد جديد و گسترده‌تري يافته است. يعني تاكنون تاريخ ثبت نكرده كه اين فرقه با بهره‌مندي بي‌حساب و كتاب از سلاح‌هاي انگليسي و اسرائيلي، در اين سطح به جنگ‌هاي وحشيانه و غير‌انساني با تشيع روي آورده باشد. از اين روي رويكرد جديد وهابيت در ورودِ اينچنيني به جنگ، امري كاملاً بديع به نظر مي‌آيد. نظر جنابعالي در اين باره چيست؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. الحمدلله رب العالمين وصلي‌الله علي محمد وآله الطاهرين(ع). بايد بدانيم اصطكاك، عداوت و دشمني وهابيت با شيعه، يك امر ذاتي و جوهري است و به هيچ وجه عرضي نيست، يعني وهابيت از روزي كه به وجود آمده و نضج گرفته و توانسته است اظهار وجود كند، با مكتب و مذهب تشيع دشمني و عداوت داشته است. حتي گذشته از معتقدات تشيع، وهابيت با اكثريت برنامه‌هاي ديني ساير مذاهب و راه و روشي كه آنها هم داشته‌ و دارند، بر اساس مسلك ابن تيميه مخالفت دارند. با اين همه، هميشه لبه تيز شمشير تبليغاتي و عملي آنها متوجه شيعه بوده است، چون مانع عمده‌اي كه اينها در جهت مخالفت با مباني خودشان مي‌بينند، دستورات و تعاليم و نيز آرا و تفكرات علما و متكلمين شيعه است.

اينها ساختاري را براي خود درست كرده‌اند كه مباني شيعه نقطه مقابل آن است. اكثر مباني كه ابن تيميه درست كرده است، ريشه و مبناي ديني ندارد. اينها به رغم تفاوت در مباني، با مذاهب ديگر مشكل چنداني ندارند، چون خيلي از مباني مذاهب ديگر هم اصل ندارد و ساخته و پرداخته پايه‌گذاران آن مذاهب است، اما مباني شيعه ساختگي نيست و اعتقادات، اصول و فروع آن، اصلي و ريشه‌اي دارد كه آن فرمايش‌هاي پيغمبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) است، لذا تنها نحله‌اي را كه مخالف خودشان مي‌بينند، مذهب شيعه است. بنابراين، اين اصطكاك وحتي تضاد، از ابتدا بوده و هيچ وقت هم كم نشده، بلكه روز به روز رو به ازدياد بوده است. هيچ‌گاه هم اينها عقب‌نشيني يا سكوت نكرده‌اند. به عنوان نمونه، هدم قبورائمه بقيع(ع) تضاد با شيعه است. مبنا را بر اين گذاشته‌اند كه ساخت و احترام به مقابر حرام است و مي‌دانستند اين يعني درگيري و تضاد با شيعه و برهم زدن كل روابطشان با اين مذهب. ورودشان به كربلا و جسارتشان به حرم مطهر آقا امام حسين(ع) و برنامه‌هايشان در جاهاي ديگر هم، درجاي خود روشن و مضبوط است. بنابراين تنها امروز نيست كه با ما دشمني مي‌كنند، بلكه از همان اول دشمني داشتند و فقط شكل دشمني‌ها فرق كرده است. آن موقع در چارچوب اينكه ما اينها را بدعت مي‌دانيم، اين كارها از نظرشان بد بود و قبور بقيع و حرم آقا سيدالشهدا(ع) را تخريب مي‌كردند و كارهاي ديگري را انجام مي‌دادند.

به نظر جنابعالي به چه دليل رفتار وهابي‌ها در گذشته- مثلاً50- 40 سال پيش- با شيعيان به تندي و خشونت امروز نبوده است؟ آيا آنها درگذشته قدرت اين كار را نداشته‌اند؟

بله، درمجموع همين طور است كه مي‌فرماييد. آنها تا 40، 50 سال قبل، اين اقتدار را نداشتند. عربستانِ امروز، تجلي‌گاه تماميِ موجوديتِ وهابي‌هاست كه در اصل توسط انگلستان خلق شده و قدرت پيدا كردند. با مراجعه به اسناد و مدارك تاريخي، ملاحظه مي‌كنيد كه حكومت عربستان را انگليسي‌ها سر كار آوردند. قاعدتاً مطلعيد كه خاندان آل سعود دو تيره هستند: «آل ‌شيخ» كه نوادگان عبدالوهاب‌اند و «آل‌‌عبدالعزيز». از اول قدرت ديني در اختيار آل شيخ بود و قدرت حكومتي را هم آل سعود به دست گرفتند. از همان ابتدا هم انگلستان متعهد شده بود، به تمام معنا از اينها حمايت كند. بعد از اينكه بر اوضاع مسلط شدند، طبيعتاً امكاناتشان زياد شد و هر چه امكانات مالي‌شان بيشتر شد، دشمني آنها با شيعه به طور مستقيم و غير مستقيم تجلي بيشتري يافت.

آيا مصداق يا خاطره‌اي هم از دوران ضعف اين جماعت داريد؟

بله، ما در گذشته، تا هنگامي كه تا اين حد به اقتدار ظاهري نرسيده بودند، با آنها درگيري لفظي داشتيم، اما آنها در اين حد قدرت نداشتند كه بتوانند، اين‌طور خشونت آميز با ما مواجه شوند. بنده اين را مكرر گفته‌ام كه در سال 49، در سن 23 سالگي از نجف به مكه مشرف شدم، حرم مطهر رسول اكرم(ص) و فاطمه زهرا(س) مختلط بود و شيعه‌ها مهرهايشان را مي‌گذاشتند و با صداي بلند زيارت مي‌خواندند. اين‌طور نبود كه اين برنامه‌ها در آن موقع از نظر آنها حلال بوده باشد و بعد حرام شود. همان موقع هم از نظر آنها حرام بود، اما قدرتشان اين‌قدر نبود كه بتوانند علناً اظهار وجود كنند. يك بار در مسجدالحرام بين دو نماز، يكي از آخوندهاي وهابي درباره مسئله شفاعت و ساير معتقدات شيعه بحث مي‌كرد و بنده با همان سن كم ايستادم و بدون احساس واهمه‌اي، با او بحث كردم. اصلاً كسي احساس واهمه نمي‌كرد، چون آنها قدرت امروز را نداشتند. حرف مي‌زدند، اما دست به كار نمي‌شدند و درگيري فيزيكي نداشتند. در آن موقع اين‌قدر مغزها را شست‌وشو نداده بودند و تا اين حد هم قدرت نداشتند. يادم هست در سال 52 يا 53، در مسجدالنبي با وهابي‌ها يك درگيري اتفاق افتاد كه بنده تا حدي، رهبري درگيري با آنها را داشتم. آنها كاري را انجام دادند، ما مخالفت كرديم، مأمورينشان آمدند و ما حمله كرديم و تمام مأموران فرار كردند! شايد براي 20 دقيقه اين درگيري فيزيكي ادامه داشت و كاملاً مشخص بود كه آنها، قدرت ندارند. بالاخره هم ما را به كلانتري بردند، ولي پيروزمندانه بيرون آمديم و درعمل آنها را محكوم كرديم، در حالي كه بچه‌هاي شيعه مأمورين و پليس آنها را زده بودند.

پس اين درگيري و قضايا هميشه بوده است، اما در 20، 30 سال اخير و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، كه متوجه شدند شيعه در مقام تشكيل حكومت و به دست گرفتن قدرت است، بالطبع برايشان اين امر، بسيار گران آمد و از همان اول درصدد تقابل با ما برآمدند. تقابل را از نقطه صفر شروع كردند و به‌تدريج به وضعيت فعلي رسيدند و اين در حالي بود كه كم‌كم بر اقتدارشان افزوده شد. نه اينكه ما ضعيف شده باشيم، بلكه افزايش اقتدار آنها، امري غير طبيعي و معلول كمك بيگانه بوده است.

بهتر است در اين‌باره تأمل بيشتري داشته باشيم. به نظر جنابعالي اين افزايش توانايي، معلول كمك چه دولت‌هايي بوده است؟ مكانيسم اين كمك‌ها چگونه است؟

امكانات مالي‌شان زياد است و خارجي‌ها هم به آنها كمك مي‌كنند. به اعتقاد بنده بيش از آنكه امريكا به آنها خط بدهد، انگليس به آنها خط مي‌دهد. ما هميشه از امريكا صحبت مي‌كنيم، ولي در واقع انگليس است كه تمام خط‌دهي به عربستان و مبارزه با شيعه را برعهده گرفته است، چون انگلستان اينها را سر كار آورده است و بايد از آنها حمايت كند. امريكا به عنوان ابزار اجرايي انگليس عمل مي‌كند. در همه امور اينگونه است، مخصوصاً در مورد عربستان، كل فعاليت‌هايي كه در عربستان و در سراسر جهان، به وسيله وهابيت عليه شيعه انجام مي‌شود، طرح‌هاي اصلي از انگلستان و اجرا و حمايت‌هاي مالي از امريكاست.

اخيراً خيلي به اين موضوع كه چرا وهابيت اين‌قدر به شيعه كينه دارد فكر كرده‌ام. از يك سو قرآن مي‌فرمايد: «أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَه لِّلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ»(1) اما در خارج مي‌بينيم تضاد و شدت عمل اينها با ما بيشتر از يهودي‌هاست. به اين نتيجه رسيدم كه ما چرا از اين مطلب غافليم كه وهابي‌ها شاخه‌اي از يهود هستند! يعني اصل اينها يهودي، صهيونيست و اسرائيلي است، پس آنچه قرآن فرموده كه «أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَه لِّلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ» كه مراد از «لِّلَّذِينَ آمَنُوا» شيعيان اميرالمؤمنين(ع) و فرزندان، ثمره و شاخه عملي يهود كه وهابيت است، طبيعي است با شيعه مخالف باشند. طبيعتاً انگليس هم به اينها خط مي‌دهد و امريكا هم كه امروز، به پرچم امدادرساني به اين دولت‌ها تبديل شده است، به آنها اسلحه مي‌دهد و كمك مي‌كند تا اين جنايت‌ها را در كشورهاي اسلامي مرتكب شوند.

از ديدگاه جنابعالي انگيزه انگلستان از ارسال سخاوتمندانه كمك به وهابيت چيست؟ چه چيز موجب شده كه اين فرقه تا اين حد مورد حمايت دولت موسوم به «فخيمه!» قرار گيرد؟

اين مطلب را نبايد فراموش كرد كه انگليسي‌ها كه وهابيت را به وجود آورده‌اند و همه‌گونه از آنها حمايت مي‌كنند، نسبت به شيعه و مرجعيت آن، كينه طولاني و تاريخي دارند. مخصوصاً از انقلاب 1920 عراق كه مرجعيت شيعه، مرحوم آيت الله آميرزا محمدتقي شيرازي و علماي عراق با حمايت عشاير آنجا، انگليس را به ضرب چكمه از عراق بيرون راندند و استقلال عراق را تأمين كردند، از آن موقع انگليسي‌ها بيش از گذشته حقد، كينه و عداوت فراواني نسبت به شيعه و زعماي آن پيدا و مقاصد خود را در عربستان و به دست وهابي‌ها پياده كردند.

امروز قدرت جمهوري اسلامي ايران، قدرت شيعه در جهان است. هر چه اقتدار جمهوري اسلامي و نفوذ فكري و عملي آن و به تبع آن آوازه شيعيان بيشتر شود و پرچم اميرالمؤمنين(ع)، ائمه اطهار(ع) و امام زمان(عج) برافراشته شود، عداوت اينها هم بيشتر مي‌شود و دست به جنايت‌هاي بيشتري مي‌زنند تا خواسته‌هاي قدرت‌هاي استكباري و صهيونيست‌ها را برآورده سازند.

در پنج سال اخير وهابي‌ها به جنگ‌هاي وحشيانه و پردامنه‌اي عليه شيعه يا كشورهاي تحت نفوذ شيعه دست زده‌اند. امروز بعد از سه سال با مشاهده آنچه در سوريه، عراق و حتي يمن مي‌گذرد، به نظر مي‌رسد، با وجود تمام رفتارهاي وحشيانه و قتل و غارت، توفيق چنداني پيدا نكرده‌اند. به نظر شما علت چه بوده است؟

آنها اعم از اينكه ظاهراً به نتيجه مطلوبشان برسند يا نرسند، كارشان راكه تخريب زيرساخت اين كشورها بوده، انجام مي‌دهند. مقاصد و اهداف آنها، چند مرحله‌اي است و سقف و كفي دارد. البته مقصود نهايي‌شان، از ريشه بركندن و از بين بردن شيعه است. امروز جمهوري اسلامي ايران يك قدرت بزرگ در منطقه است. آنها هم مي‌دانند در برابر چه قدرتي دارند اظهار وجود مي‌كنند. با همه اينها سعي مي‌كنند كه اگر نمي‌توانند شيعه يا هويت شيعي كشورها را از بين ببرند، آنها را تضعيف كنند و توان اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي آنها را از بين ببرند. ببينيد در بحرين چه كردند؟ نبايد از اين موضوع غفلت كنيم كه آنها در بحرين، صولت شيعه را از بين بردند! درست است كه هنوز شيعيان در آنجا تظاهرات مي‌كنند، مي‌آيند، مي‌روند و شهيد مي‌دهند، اما وهابي‌ها، عملاً صولت شيعه را در آنجا پايمال كردند! سوريه را هم كه به اين وضعي كه ملاحظه مي‌كنيد، رسانده‌اند. درست است كه حكومت آقاي بشار اسد روي پاي خودش ايستاده است، اما قابل انكار نيست كه توان اقتصادي و اجتماعي سوري‌ها را از بين بردند! درست است اگر روزي وهابي‌ها از سوريه رانده شوند، پيروزي بزرگي اتفاق افتاده است، ولي بازسازي سوريه يعني تأسيس يك كشور جديد، بلكه دشوارتر! پس اين‌طور نيست كه بگوييم وهابي‌ها اصلاً موفق نشده‌اند. با بحرين و سوريه اين كارها را كردند و الان دارند با كمال تأسف مصائب فاجعه‌باري را بر يمن تحميل مي‌كنند كه انسان بايد از ته دل بر اين اوضاع گريه كند. ما ظلم بر هر انسان بينوايي را ناروا مي‌دانيم و متأثريم، مخصوصاً ظلم بر شيعه را. ما حوثي‌ها و زيدي‌ها را جزو شيعه مي‌دانيم. درست است كه آنها تا حدي در شناخت مصاديق معصومين(ع) اشتباه كردند، اما معتقديم كه وقتي به‌تدريج توجيه شوند، خيلي‌هايشان به سمت حقيقت مي‌آيند. اساساً حوثي‌ها به شيعه 12 امامي خيلي نزديكند. شما ببينيد الان اينها يمن را دارند از بين مي‌برند! اگر حملات وحشيانه، سبعانه و ددمنشانه اينها هم به يمن قطع شود، يمن يك كشور خرد و نابود شده است كه همه زيرساخت‌هايش از بين رفته است.

جنابعالي صرف تخريب، ترور و كشتار را بدون اينكه آنها بتوانند به هدف غايي خود برسند، نوعي موفقيت براي ايشان تلقي مي‌كنيد؟

به هرحال يك ملت با امكانات و شرايط اقتصادي خود زندگي مي‌كند. منظور اين نيست كه آنها موفق شده‌اند، بلكه مراد اين است كه به هرحال با اقدامات ايذايي، بخش‌هاي مهمي از زندگي ملت را مختل كرده‌اند. پس نگوييم كه اينها هيچ كاري نتوانستند بكنند. توانسته‌اند، منتها چون در برابرشان نظام مقتدري مثل جمهوري اسلامي است، آن هم با حكمت و درايت خاصي كه مقام معظم رهبري در سوريه، عراق و يمن به خرج داده‌اند و مي‌دهند، مانع از دستيابي اينها به اهداف كلان و اصلي شان شده‌‌اند. در چند ماه قبل هم، امريكايي‌ها مي‌خواستند عراق را ببرند و ذليل خودشان كنند كه نشد. بحمدالله مرجعيت شيعه با هوشياري و همدلي با جمهوري اسلامي ايران، جلوي داعش مانع محكمي ايجاد كردند. درعين حال، همين الان ببينيد داعش دارد در عراق چه مي‌كند. پس مطلقاً نگوييم نتوانسته‌اند، از نظر خودشان هم تا حدودي موفق بوده‌اند. البته موفقيتي را كه فكر مي‌كردند، به لطف الهي به دست نياوردند و هوشياري مرجعيت نجف و رهبر معظم انقلاب در اينجا موجب شد اينها نتوانند صددرصد به اهداف خود دست يابند، ولي كشتارهاي عمومي، اشغال‌هاي گسترده، اختلاف بين شمال و جنوب عراق، قدرت بخشيدن به كردها، كمك‌هاي عربستان، انگليس و امريكا وجود دارد و تا همين الان هم داعش را با تمام ضعف خود، سر پا نگه داشته‌اند.

پس اينها آن‌طور كه فكر مي‌كردند موفق نشدند، چون نظام مقتدري در اينجا هست كه در عراق، سوريه و لبنان نقش‌آفريني مي‌كند و اميدواريم اين نقش‌آفريني در يمن و عربستان هم مؤثر باشد و ان‌شاءالله يمني‌ها از زير سلطه و ظلم و ستم عربستاني‌ها بيرون بيايند و روي پاي خود بايستند.

الان بر سر يك موضوع مهم در كشور ما هم در سطوح سياسي و هم در سطوح ديني اختلاف ايجاد شده و آن نحوه برخورد ما با عربستان است. با توجه به رفتارهاي وحشيانه‌اي كه اينها در بسياري از كشورها و عرصه‌ها عليه شيعه انجام مي‌دهند و تعدي‌اي كه به دو زائر جوان ايراني كردند، بسياري معتقد به برخورد قاطع و انعطاف‌ناپذير با اين كشور هستند. عده‌اي هم كه به هر حال خوش‌بيني‌ها و ارتباطات ديريني با سران اين كشور دارند، معتقدند اين مسئله را بهانه برخورد با عربستان نكنيم و روابط خودمان را سر اين قضايا با عربستان به هم نزنيم. نظر جنابعالي در اين باره چيست؟

اينكه اشاره كرديد عده‌اي در داخل هنوز خوش‌بينانه به عربستان نگاه مي‌كنند، براي بنده اسباب تأسف است كه بعد از حوادث سال‌هاي اخير، كسي همچنان به عربستان خوش‌بين باشد! آنها الان شمشير را از رو بسته‌اند. نمي‌خواهم بگويم بايد پرچم جنگ را بالا ببريم، اما در عين حال نبايد نسبت به رفتارهاي آنها بي‌تفاوت باشيم. بايد يك موضع حكيمانه و در عين حال متناسب گرفت. مي‌دانيد كه آنها نفوذ زيادي در كشورهاي عربي و غير عربي دارند و صاحب امكانات بي‌حد و فراواني هستند و توانسته‌اند نفوذ زيادي در قلمرو كشورهاي اسلامي داشته باشند. در كشورهاي آسياي ميانه و هر جا را كه نگاه كنيد مي‌بينيد ده‌ها مسجد ساخته‌اند، ميليون‌ها قرآن مي‌برند، ميليون‌ها دلار خرج مي‌كنند و آخوندنماهاي آنجاها را مي‌خرند...

رسماً بين مردم و به ويژه جماعت نادار و مستضعف، پول پخش و آنها را به خودشان وابسته مي‌كنند...

بله، طوري شده است كه به هرحال، از يك قدرت ارتباطي بسيار قوي‌اي برخوردارند. با توجه به اين مسئله، نمي‌گويم ما از آنها از نظر نظامي بترسيم. حتي اگر روزي كار به آنجا بكشد كه همه اين كشورهاي مزدور، ذليل و تحت ِسلطه حوزه خليج‌فارس هم در كنار عربستان قرار بگيرند، الحمدلله جمهوري اسلامي در وضعيتي است كه اسباب نگراني نيست و ما بحمدالله از لحاظ تسليحاتي بر آنها سر هستيم و آنها سر به زير خواهند شد، اما مجموعاً نفوذ آنها در كشورهاي اسلامي جهان، از ما خيلي بيشتر است. هر چند خوشحاليم تعداد شيعيان روز به روز دارد بيشتر مي‌شود، اما در عين حال، ارتباط بين‌المللي و مردمي آنها از رهگذر خرج كردن دلار و مسجد ساختن و قرآن فرستادن خيلي بيشتر از ماست.

به هرحال اگر بنا بر تداوم ارتباط باشد، اين مسئله بايد با لحاظ كردن چه اصول وارزش‌هايي عملي شود؟

اگر بتوانيم با حفظ عزت و حفظ موضع، با آنها كنار بياييم، شكي نيست كه براي ما بهتر است، ولي اگر بنا باشد ذلت‌مآبانه با آنها تعامل كنيم، مسلماً به مصلحت نيست. بايد حد وسط را بگيريم و هميشه رعب ما در دل آنها باشد و از ما بترسند و براي ما حساب باز كنند و اگر ارتباطي هم داريم، از موضع عزت، قدرت و استحكام باشد. ولي در مقابل عمل شنيع مأموران پليد آنها بايد حتماً موضع‌گيري بشود تا جايي كه رسماً از ملت ايران و نظام جمهوري اسلامي عذرخواهي كنند. الان چندين روز گذشته و آنها هنوز يك قدم هم براي عذرخواهي برنداشته‌اند. اعلام مجازات اينها ولو در حد اعدام، از نظر ديپلماتيك ارزش ندارد و اقدام لازم براي رفع آثار اين اقدام به شمار نمي‌رود. اينها بايد رسماً از پيشگاه ملت و دولت جمهوري اسلامي عذرخواهي كنند، چون به حيثيت ملت خدشه وارد كرده‌اند. با اين همه بايد ديد كه آيا واقعا ما مي‌توانيم وقتي آنها يمن را مي‌كوبند، با آنها رفاقت كنيم؟ كوبيدن يمن يعني كوبيدن شيعه! هدف مبارزه با شيعه است. در روز روشن و جلوي چشم ما شيعيان يمن را اين‌طور مي‌زنند و نابود و تخريب مي‌كنند و زن، بچه، پيرمرد، پيرزن و مردم بي‌گناه را از بين مي‌برند، آيا در اين شرايط، ما بايد با آنها سر سلم داشته باشيم؟ نمي‌شود. لذا بايد از موضع قدرت، مواضع خودمان را ثابت كنيم. اگر دست از جنايت‌هايشان نسبت به يمن برداشتند، آن وقت بايد ديد كه چه بايد كرد؟ اگر اينها همين كارها را با ليبي، الجزاير يا كشور غير شيعه مي‌كردند، حساسيت موضع تا اين حد نبود. البته مقامِ ولايت امر ما در عين حال كه بر مسلمين جهان است، بر شيعه‌هاي جهان نيز است. قطعاً رهبر معظم انقلاب، خودشان را حافظ منافع مسلمانان و به‌ويژه شيعيان مي‌دانند و همانطور كه اجازه نمي‌دهند به هيچ مسلماني ظلم شود، به طريق اولي هيچ وقت اجازه نمي‌دهند به شيعيان نيز ظلم و تعدي شود. اميد‌واريم خداوند شر همه آفات و شرور را از سر مسلمانان و به ويژه شيعيان و موالي اهل‌بيت(ع)دور فرمايد. والسلام عليكم و رحمه‌الله و بركاته.

پي‌نوشت‌:

(1) قرآن كريم، سوره مائده، آيه 82

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار