کد خبر: 713413
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۴:۱۵
گفت‌وگوي «جوان» با كارگردان نمايش «تك سرباز»
سربازي سه سال به انتظار بازگشت فرمانده‌اش در نقطه صفري مرزي خدمت مي‌كند
احمد محمدتبريزي

سربازي سه سال به انتظار بازگشت فرمانده‌اش در نقطه صفري مرزي خدمت مي‌كند و در سال سوم كه با شروع جنگ مصادف است با يك قاچاقچي مواد مخدر، دو دختر كرد با تابوت مادرشان و نيز افسر و سربازي عراقي مواجه مي‌شود كه در آخر اين ماجرا، سرباز براي از بين بردن دشمن، مجبور به كشيدن ضامن نارنجكي مي‌شود كه منجر به شهادت خود او نيز مي‌شود. اين روايت، داستان نمايش «تك‌ سرباز» به كارگرداني عباس عبدالله‌زاده است كه اين روزها در اداره تئاتر روي صحنه مي‌رود. در ادامه گفت‌و‌گوي «جوان» با عبدالله‌زاده را درباره نمايش و وضعيت حال حاضر تئاتر دفاع مقدس مي‌خوانيم.

آيا داستان نمايش «تك سرباز» برگرفته از واقعيت بود يا بر اساس ايده‌اي ذهني آن را روي صحنه برديد؟

داستان برگرفته از يك ايده ذهني بود. ايده مركزي نمايش «تك سرباز» كمي قلقلكم داد و بعد به سراغ نوشتنش رفتم و مقدمات اجرايش را انجام دادم. در تمام آثاري كه قبلاً انجام داده‌ام و چه كارهايي كه هنوز انجام نداده‌ام، فضايي كه مي‌خواهم واردش شوم خيلي برايم اهميت دارد. ايده نمايش «تك سرباز» كه داستان سربازي است كه سه سال در نقطه صفر مرزي خدمت مي‌كند، برايم جذاب بود. اين باعث شد تا من به سمت نوشتن كار بروم و متن را روي صحنه ببرم. فضايي كه وارد مي‌شوم، آدم‌ها و موقعيت‌هايي كه ايجاد مي‌شود اگر به خوبي كنار هم قرار بگيرد و شكل نويي به داستانم بدهد من آن كار را مي‌نويسم. خيلي سعي كردم در اين اثر هم اين نكته را رعايت كنم و همه چيز را به درستي و با دقت كنار هم قرار دهم.

«تك سرباز» نكات مثبتي دارد. يكي اينكه به سمت شعار دادن نرفته و همه چيز رئال و واقعي است. سعي شده خيلي از عناصر نمادگرايانه استفاده نشود و داستان در بستر اصلي‌اش حركت كند. آيا اين مسائل آگاهانه اتفاق افتاد؟

تا جايي كه امكان داشت همه كارهايم را آگاهانه انجام دادم. من برخلاف بعضي دوستان كه به پيچيده‌گويي و اغماض روي مي‌آورند اعتقاد دارم كه كار بايد ساده باشد و در آن ادعا نباشد. اگر مي‌خواهيم اثري داشته باشيم كه با تماشاگر ارتباط برقرار كند بايد آن اثر صميمي و دوستانه باشد. در تمام لحظات نمايش سعي كردم موقعيت‌ها را طبيعي و واقعي جلوه دهم. همه كاراكترها به اندازه كافي بستر داشتند تا خودشان را نشان دهند. مگر اينكه در موقعيت‌هاي نمايشي دچار گرفتاري ‌شوند و ممكن است در بخشي از نمايش نسبت به ديگري برتري پيدا كنند و اتفاقاتي پيش ‌آيد.

پس نيازي به رمزگشايي از تابوت مادر و بريده شدن زبان دختر نيست؟

نشانه‌هاي نمايشي را مي‌توانيم در همه سبك‌ها داشته باشيم. فرض كنيد متني كه در دوره اكسپرسيونيسم نوشته مي‌شود معني‌اش اين نيست كه در دوره پسا مدرن قابليت اجرايي ندارد. ممكن است آن نمادها دچار تغييراتي شوند اما ماهيتشان تغيير نمي‌كند. تابوت مادر برايم ميزان ظلمي بود كه فردي مثل صدام مي‌توانست در خاك خودش انجام دهد و حالا آهنگش به سمت مملكت من مي‌آيد.

به نظر شما قسمت پاياني نمايش كه سرباز با كشيدن ضامن نارنجك براي از بين بردن دشمن، خودش نيز به شهادت مي‌رسد، چه پيامي مي‌تواند داشته باشد؟ ايثار و شهادت؟

من به مقوله ايثار و شهادت از ديدي كه خيلي دركادر برود نگاه نكردم. كاري كه سرباز انجام داد كاري بزرگ بود. حتي اگر نسبت به كاري كه انجام مي‌دهد دانش عميق فلسفي و رواني نداشته باشد. سرباز به اين نتيجه رسيده بود كه نبايد جايي را كه هست، خالي كند. همين باعث شد كه سه سال در آن منطقه بماند. همين باعث شد در مواجهه با دختران كرد، برايش مهم نباشد آنها زنان عراقي هستند و سعي مي‌كند جانشان را نجات دهد. براي او مسائلي كه در فرهنگ كشورش آموخته بود، مهم بود. او در لحظات آخر نمايش حاضر شد جانش را براي كشورش بدهد اما پايگاهش را ترك نكند يا آدم‌هاي بي‌گناه را نكشد. خيلي از اتفاقات زمان جنگ به اين صورت بود. بسياري از رزمندگان و شهيدان از قهوه‌خانه‌ها به جبهه مي‌رفتند. شايد ابتدا انگيزه‌شان درك شرايط جنگ بوده ولي وقتي كه وارد مناطق عملياتي مي‌شدند تغيير مي‌كردند. جنگ با خودش فرهنگي را آورد كه روي افراد و اجتماعات مختلف تأثيرگذاري داشت. در نمايش، ما هنوز در آستانه شروع جنگ هستيم و هنوز تبعات جنگ ديده نشده ولي وقتي اتمسفرش پيدا مي‌شود، انگيزه‌هاي مقاومت كردن در افراد مختلف از جمله سرباز ايجاد مي‌شود. ‌

نكته ديگر اينكه ما در هر لحظه نمايش با داستاني مواجه هستيم. يكي از ضعف‌هاي نمايش‌هاي دفاع مقدس كمبود داستان است اما شما بر خلاف بسياري از نمايش‌ها به خوبي طرح داستان كرديد.

تمام آدم‌هاي نمايش يك قصه‌، سرگذشت و روايتي داشتند كه به هم گره خورده بود و نمايش را به سمت جلو حركت مي‌داد. سعي كردم گرفتار ديالوگ‌نويسي و مطول‌گويي نشوم و هر جايي كه احساس كردم بايد قلم را زمين بگذارم، اين كار را انجام دادم.

موضوعي در نمايش‌ و فيلم‌هاي دفاع مقدسي مد شده كه رگه‌هايي از طنز را وارد داستان مي‌كنند. «تك سرباز» نيز با اينكه نمايشي درام است ولي درونش طنز دارد. آيا استفاده از طنز در كارهاي جنگي براي جذب مخاطب است يا دلايل ديگري دارد؟

اگر كارهاي دفاع مقدس در دهه 70 جدي بودند به اين دليل بود كه ما هر چقدر به جنگ نزديك‌تر باشيم، عمق فجايع و افرادي كه از جنگ صدمه ديده‌اند بيشتر ملموس است. مثل اينكه ما در مجلس ختمي باشيم و بخواهيم بخنديم. كل مملكت در وضعيتي قرار داشت كه از جنگ متأثر بود و بايد زمان مي‌گذشت تا شوخي‌ها و طنزي كه در جنگ وجود داشت جا بيفتد. قبلاً جامعه اين طاقت را نداشت تا به اين لايه طنز بپردازد اما با گذشت زمان به جنبه‌هاي ديگري از جبهه و جنگ پرداخته شد. به نظر من الان كه در دهه 90 هستيم به اين شكل است و شايد در دهه بعدي اتفاقات ديگري بيفتد و بستر بازتر شود.

داستان «تك‌ سرباز» در سال‌هاي نخستين جنگ مي‌گذرد ولي نگاه شخصيت‌ها نگاهي خصمانه به جنگ است. خودتان به عنوان كارگردان به جنگ چه نگاهي داريد؟

نگاهم خصمانه نيست ولي به عنوان يك انسان دوست دارم در شرايط صلح و صفا زندگي كنم اما دوست ندارم كسي به مملكت و محل زندگي‌ام تجاوز كند. دوست ندارم در خانه‌ام احساس ناامني داشته باشم. قطعاً من هم همانند هر كسي نسبت به چنين مقوله‌اي مقاومت مي‌كنم. تا زماني كه مي‌شود جلوي جنگ را گرفت آدم صبوري مي‌كند تا جنگي صورت نگيرد اما وقتي اين اتفاق افتاد جايي براي عقب‌نشيني نيست. در «تك سرباز» هم همين است و سرباز بدون گلوله، دليلي براي عقب‌نشيني نمي‌بيند.

براي نوشتن نمايشنامه چقدر از منابع پژوهشي و تحقيقي استفاده كرديد؟

من از منابع پژوهشي استفاده كردم اما زياد بر اساس مستندات جنگي ايده‌هايم را پيدا نمي‌كنم. اگر قرار باشد وارد فضا و موضوعي شوم، قبل از آن شروع به كار كردن و تحقيق مي‌كنم. در نوشتن نمايشنامه «تك‌سرباز» من در حال بالا بردن اطلاعات عمومي‌ام بودم و جاهايي كه نياز به مستندات و واقعيات جنگي داشتم از آن استفاده كردم.

نمايش‌هاي حوزه دفاع مقدس گاهي قوت لازم را ندارند و مخاطبان را راضي نمي‌كنند. چرا نمايش‌هاي اين حوزه گرفتار چنين موضوعي هستند؟

نمايش‌هاي دفاع مقدس مثل اين است كه هم مي‌خواهيم و هم نمي‌خواهيم وارد موضوعي شويم. حوزه جنگ خط‌كشي شده است. خط‌كشي‌ هم به اين صورت است كه همه نويسندگان مي‌توانند وارد اين حوزه شوند اما عده‌اي اين كار را انجام مي‌دهند چون فكر مي‌كنند اگر وارد حوزه جنگ شوند ديگران ديد ديگري نسبت به آنها پيدا مي‌كنند. به همين دليل همه استعداد نويسندگي كشور وارد اين حوزه نمي‌شود و اگر وارد هم شود هميشه ترس دارد كه آيا من درست انجام مي‌دهم يا غلط. اين دغدغه‌ها در حوزه‌هاي ديگر براي نويسنده وجود ندارد و دستش بازتر است. ناخودآگاه احساس مي‌كند حساسيت نسبت به مسائل اجتماعي آنقدر زياد نيست. يا ترجيح مي‌دهد به سمتش نرود يا اگر به سمتش رفت با خودش خط‌كشي و سانسورهاي زيادي به همراه مي‌آورد. همچنين ميزان تحقيقاتي را كه فرد بايد نسبت به فضاهاي مختلف جنگ داشته باشد، ندارد و خيلي اوقات سازندگان شرايط آن روزها را درك نمي‌كنند. دفاع مقدس شرايطي است كه جا براي كار زياد دارد و به موضوعات زيادي براي پرداختن دارد. جنگ سوژه‌هاي زيادي در دل خود دارد و خيلي چيزها مي‌توان از آن به دست آورد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار