ايست! خبردار! احترام بگذاريد! مسئول امور هماهنگي وارد ميشود. اين شما و اين اولاد آدم!
لابد ميپرسيد اين چه شغل جديدي است كه اولاد آدم براي خودش ابتياع و اختيار كرده است؟ و من ميگويم كه مگر نديدهايد تا يك واقعهاي اتفاق ميافتد يكي ميرود پروانه ساخت آن واقعه را از سيماي ملي ميگيرد و يكي ميرود مجوز سمينار ميگيرد و يكي كتاب چاپ ميكند و يكي پوستر ميزند و يكي با نهادهاي بينالمللي زد و بند ميكند و يكي دبيرخانه دائمي راه مياندازد و... خب حالا هم اولاد آدم به واسطه يك واقعه فرخنده، ميخواهد تا دست زياد نشده است، بشود مسئول امور هماهنگي!
ميپرسيد هماهنگي چه؟ الان ميگويم. مگر نشنيدهايد كه مهار شيب صعودي نرخ تورم طي دو سال اخير كه دولت در آن به موفقيت نسبي دست يافته است، دولت يازدهم را برآن داشته است تا براي حفظ اين دستاورد ارزشمند به صدور بخشنامه و دستورالعمل روي آورد تا بدون هماهنگي آن كسي يا نهادي قيمت كالا يا خدمتي را افزايش ندهد. بنابر اين دولت به يك مسئول امور هماهنگي نياز دارد كه وقتي به او مراجعه ميشود بگويد هماهنگ شد و حالا گران بكنيد. يا بگويد: حله!
البته تجربه اولاد آدم در بازار نشان داده است كه كنترل قيمتها تنها با بخشنامه و قانون ميسر نيست و بايد بسترهاي مورد نياز آن فراهم شود اما دولت يازدهم نيز به تأسي از اسلاف خود يك بار ديگر چنين بخشنامهاي را صادر كرده تا از دستاوردهاي خود براي كاهش روند شتابان نرخ تورم حفاظت كند. يك وقت شما نگوييد اين بخشنامههاي دولتي ورق پاره است. اصلاً اين حرفها نيست. يك وقت ميبينيد فردا بخشنامه كردند كه كسي نميتواند بدون هماهنگي چيزي را ارزان بكند. آنوقت شما چه ميگوييد؟ ميگوييد دولت از حقوق توليدكننده حمايت نكرده؟
البته واضح و مبرهن است كه اينجانب در سمت مسئول امور هماهنگي گران كردن هر چيز، تحصيلات مرتبط هم دارم. يكي از اين تحصيلات، تحصيلات هستهشناسي است. ميگوييد شناخت هسته هلو و زردآلو چه ربطي به دولت يازدهم دارد؟ جانم برايتان بگويد كه براساس تازهترين آمار رسمي مركز آمار و بانك مركزي در اسفندماه سال گذشته نرخ تورم سالانه به محدوده 15درصد كاهش يافت كه به گفته كارشناسان هماكنون تورم به هسته سخت خود رسيده است و كاهش بيش از اين رقم به تلاش بيشتري نيازمند است.
بنده هم چون از كودكي با چكش و زور و سنگ و در قابلمه و ته بشقاب در زير زمين خانه به امر مهم هستهشكني مبادرت داشتهام اينك دست ياري دولت را ميفشارم و براي دفاع از حقوق زير ميزي فروشندگان و دلالان و صرافان و توليدكنندگان، مسئوليت خطير شكافتن و نشكافتن هسته سخت تورم را با لابيگري فراوان ميپذيرم.
هرچند اين بخشنامه بر نقش ويژه كارگروه تخصصي تنظيم بازار تأكيد دارد، اما اين حرفها كشك است و هر كسي هر چيزي را خواست گران بكند بيايد به من بگويد و غمش نباشد. بنده كه بشوم مسئول امور هماهنگي، از فردا صبحش وزير و وكيل و رئيس، پشت در دفترم ميايستند تا به آنها اجازه بدهم گران بكنند. من هم كه دست خطم مفت نيست... اول ميگويم: هر دستگاهي كه قصد داشته باشد قيمت كالا يا خدمت ارائه شده خود را افزايش دهد در ابتدا بايد با ارائه دلايل توجيهي بنده را قانع كند تا در صورت مثبت بودن نتايج بررسيها و منطقي بودن دلايل توجيهي به دولت بگويم كه با اين افزايش قيمت موافقت كند. اگر نتوانستند توجيه كنند، حساب بانكي ميدهم تا منافعمان كه مشترك شد، خودم برايشان طرح توجيهي بنويسم. مگر از نوشتن پاياننامه سختتر است. من ماهي يك و گاهي دو پاياننامه مينويسم. از فيزيك كوانتوم گرفته تا نقش ماماها در پرورش استعداد كودكان شيرخواره!
نگوييد كه مگر جهانگيري كه بخشنامه كرده است بيكار است كه بياد و اولاد آدم را مسئول امور هماهنگي گراني دولتي كند! نگوييد كه اولاد آدم با دولت همسو نيست. اولاد آدم حتماً يك مشابهتي، چيزي براي خودش ميتراشد. مگر نشنيدهايد آن قصه مالك بن دينار را؟
مالك بن دينار ميگويد: يكي از امور مشترك بين انسان و حيوان اين است كه هريك از آنها به دنبال دوست مناسب خود هستند كه با او هماهنگ و همنوع باشد. اما روزي كلاغي را مشاهده كرد كه با كبوتري همراه شده است. يكي بسيار تعجب كرده و گفت: چگونه ميشود يك كلاغ با يك كبوتر هماهنگ و همراه شود درحالي كه هر دو ميلنگيدند. مالك گفت: اينها هم نقطه مشترك دارند.