پس از گذشت سه روز از انتشار بيانيه لوزان همچنان فضاي نقد و حمايت از اين بيانيه توسط جريانات مختلف داخلي و بينالمللي ادامه دارد. دراين ميان برخي از طيفهاي نشانهدار و رسانههاي آنها نگاهي صرفا جناحي و احساسي به موضوع مذاكرات هستهاي دارند و تلاش ميكنند منتقدان مذاكرات را با ادبيات تند به سكوت بكشانند و در مقاطعي آنها را همسو با سران رژيم صهيونيستي نامگذاري كنند.
از جمله افرادي كه سعي كرد منتقدان دلسوز را با اتهامزني به حاشيه براند آيت الله هاشمي رفسنجاني بود. وي طي سخناني در همايش ملي الگوي توسعه پايدار و متوازن منطقهاي كه در اواسط اسفندماه برگزار شد، بااشاره به مذاكرات هستهاي بيان كرد: «دلواپسان با نتانياهو همنوا شدهاند.» اين رويكرد تنها از سوي وي دنبال نشد و بودند افراد و رسانههاي ديگري كه تلاش كردند منتقدان دلسوز را هماهنگ با صهيونيستها بنامند. اما فقط يك روز پس از بيانيه لوزان يك سؤال جديد در جامعه مطرح شده كه آيا حاميان توافق لوزان با صهيونيستها همنوا شدهاند، چراكه روز جمعه نشريه اسرائيلي «هاآرتص» به صراحت از نتيجه مذاكرات حمايت ميكند: «اگرچه بيانيه پاياني مذاكرات لوزان يك جنبه دراماتيك به خود گرفت و همه حاضران در اين شهر و خبرنگاران و كارشناسان در سراسر جهان را غافلگير كرد اما بايد تأكيد كرد كه برخلاف اظهارات نخست وزير نتانياهو در كنگره ايالات متحده، چارچوبي كه تحت عنوان توافق هستهاي منتشر شده، به هيچ عنوان يك توافق بد نيست. نگاهي دقيق به جزئيات اين توافق نشان ميدهد كه ويژگيهاي بسيار مثبتي براي امنيت اسرائيل در آن لحاظ شده و به بسياري از نگرانيهاي تل آويو پاسخ داده شده است.»
هاآرتص اضافه كرده است: «طي ۱۵ سال آينده، ظرفيت غنيسازي ايران از سه و نيم درصد فراتر نميرود كه عملا با اين ميزان از غنيسازي هيچ تهديدي متوجه اسرائيل نيست.»
در حالي اين نشريه در كنار برخي شخصيتهاي صهيونيستي به حمايت از مذاكرات لوزان پرداخته كه جماعتي در داخل با رويكردي احساسي و به دور از نگاهي كارشناسانه به حمايت مطلق از بيانيه اخير پرداخته است و آن را فتح الفتوح ناميدهاند.
اكنون آيا ميتوان با استناد به منطق افرادي نظير آيت الله هاشمي و جماعت تجديدنظرطلبان كه منتقدان را به نقد همنوا با نتانياهو متهم ميكردند، جماعت ذوق زده هستهاي را با صهيونيستها يكي دانست؟!
مواضع احساسي اين جماعت ناخودآگاه اين شعر مولانا را در اذهان زنده ميكند كه: از قياسش خنده آمد خلق را / كو چو خود پنداشت صاحب دلق را