کد خبر: 710085
تاریخ انتشار: ۰۵ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۱:۱۰
نسبت‌سنجي انديشه‌هاي فرهنگي امام با عملكرد اصلاح‌طلبان در گفت‌وگو با مهدي فضائلي
مهدي فضائلي به صورت مستمر در فضاي فرهنگي- سياسي كشور فعال بوده است. در كارنامه او مدير عاملي خبرگزاري فارس نيز به چشم مي‌خورد و براي يك دوره هم دبير كل انجمن روزنامه‌نگاران مسلمان بوده است.
اصلاح‌طلبان «بت‌تراشي از غرب» را جايگزين «تهاجم فرهنگي» امام كردندفضائلي هم اكنون مديرعامل انتشارات سروش است. با او گفت‌وگويي داشتيم درباره اهميت و جايگاه فرهنگ و مسائل اجتماعي در انديشه حضرت امام خميني(ره) و نسبت‌سنجي انديشه‌هاي امام با عملكرد اصلاح‌طلبان در حوزه‌هاي گوناگون. فضائلي در اين گفت‌وگو از الزامات بررسي انديشه‌هاي امام و چگونگي اين بررسي سخن گفت و در ابتداي بحث به نكاتي كليدي و مهم اشاره كرد. از نظر او انديشه امام را بايد ذيل عنوان ولايت بررسي كرد و در اين صورت زعامت آيت الله خامنه‌اي ادامه همان خط فكري امام است.
 

در آغاز مايليم بدانيم جايگاه و اهميت فرهنگ در انديشه امام خميني (ره) تا چه حد و چگونه بوده و آن حضرت در اين فصل از انديشه بر چه مباني و اصولي تأكيد داشته‌اند؟ و اگر مقدمه‌اي براي اين بحث داريد بفرماييد.

براي مقدمه بايد چند نكته را عرض كنم؛ اول اينكه وقتي درباره فردي صحبت مي‌كنيم و ديدگاهش را در ارتباط با موضوعات مختلف بيان مي‌كنيم، طبيعي است كه شناختن ابعاد وجودي و فكري او و بستري كه در آن رشد كرده است، اهميت بسياري دارد. پس وقتي مي‌خواهيم در مورد انديشه‌هاي حضرت امام (ره) در حوزه فرهنگ و نگاه ايشان به اين مقوله صحبت كنيم، بايد در نظر داشته باشيم كه امام فقيهي جامع‌الشرايط در عالي‌ترين تراز يعني مرجعيت عامه بودند.

ايشان فيلسوف، عارف و حكيم بودند و در كنار همه اينها فردي انقلابي و بسيار تحول‌گرا شناخته مي‌شود. مجموعه اين ويژگي‌ها ايشان را نه تنها در مقطعي كه زندگي مي‌كردند، بلكه در تاريخ، منحصر به فرد كرد. اگر تاريخ فقه و فقهاي شيعه را در نظر بگيريم، در دوران غيبت، شخصيتي با اين ابعاد كه چنين نقش و تحولي را ايجاد كند، سراغ نداريم.

نكته ديگر اينكه نبايد خط ولايت را از مقطع پيروزي انقلاب يا حتي از دوران شكل‌گيري انقلاب در سال 42 تا رحلت امام در نظر گرفت، زيرا پس از رحلت ايشان، با آغاز زعامت مقام معظم رهبري، اين تفكر ادامه پيدا كرد و دقيقاً در همان مسير حركت كرد. به عبارت ديگر، اين‌طور نيست كه با رحلت ايشان شاهد تغيير و دگرگوني اين مسير باشيم و رهبر امروز انقلاب مسير ديگري را طي كند.

چنين اتفاقي نيفتاد و سعي مي‌كنم مثال‌هايي بياورم كه متوجه شويد برخي از تعابير دو رهبر به قدري به هم نزديك است كه نمي‌توانيد هيچ دوگانگي بين آنها حس كنيد. بنابراين، وقتي در مورد انديشه‌هاي امام صحبت مي‌كنيد، نگاه ايشان قابل تعميم به بعد از ايشان است و اگر امروز رهبري در مورد فرهنگ صحبت مي‌كند، اين نگاه قابل تعميم به قبل از ايشان است. همانند آيه شريفه «كلهم نور واحد» هستند، چون از يك منبع و منشأ برخاسته‌اند. رهبر امروز انقلاب هم فقيهي عارف است كه بسياري از ابعاد وجود ايشان هنوز شناخته نشده است. پس اين انطباق تا حد زيادي وجود دارد و قابل توجه است.

نكته سوم مقدمه اين است كه در تبيين انديشه‌هاي حضرت امام (ره) بايد به اين نكته توجه كنيم كه ارتباطات نسبي و سببي نمي‌تواند تبيين‌كننده انديشه‌هاي حضرت امام (ره) باشد. به عبارت ديگر، نبايد تصور كنيم كساني كه ارتباطات نسبي يا سببي با حضرت امام (ره) دارند، تبيين‌كننده انديشه‌هاي ايشان هستند. شايد اين افراد بتوانند به خوبي انديشه‌هاي حضرت امام (ره) را تبيين كنند اما علت اين امر الزاماً ارتباط نسبي و سببي نيست. كسي مي‌تواند مبين انديشه‌هاي حضرت امام(ره) در حوزه‌هاي مختلف باشد كه با مباني آن كاملاً آشنا باشد، آنها را قبول كند، به آنها پايبند باشد و در سيره عملي خود اين پايبندي را نشان دهد. اين سه مقدمه براي شروع بحث بود.

در مورد نگاه حضرت امام (ره) به فرهنگ و اهميت آن چند جمله را مي‌خوانم كه گوياست و مشابه همين‌ها در انديشه‌هاي رهبري امروز هم وجود دارد. حضرت امام(ره) مي‌فرمايند: «اساساً فرهنگ هر جامعه هويت و موجوديت آن جامعه را تشكيل مي‌دهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بعدهاي اقتصادي، سياسي، صنعتي و نظامي قدرتمند و قوي باشد، ولي پوچ، پوك و ميان‌تهي است.» پس حضرت امام (ره) فرهنگ را مهم‌ترين عنصر در شكل‌دهي و موجوديت يك جامعه مي‌داند.

حضرت امام (ره) در جاي ديگري مي‌فرمايند: «اگر فرهنگ درست بشود، يك مملكت اصلاح مي‌شود.»، «فرهنگ مبدأ همه خوشبختي‌ها و بدبختي‌هاي يك ملت است.»، «آن چيزي كه ملت‌ها را مي‌سازد، فرهنگ صحيح است.» در جاي ديگر در 22 بهمن سال 61 مي‌فرمايند: «درباره فرهنگ هرچه گفته شود، كم است. مي‌دانيم و مي‌دانيد اگر انحرافي در فرهنگ يك رژيم پيدا شود و همه ارگان‌ها و مقام‌هاي آن رژيم در صراط مستقيم انساني و الهي پايبند باشند و بر استقلال و آزادي ملت از قيود شيطان عقيده داشته باشند و آن را تعقيب كنند و ملت نيز به تبعيت از اسلام و خواسته‌هاي ارزنده آن پايبند باشند، ديري نخواهد كشيد كه انحراف فرهنگي بر همه غلبه كند و همه را خواهي نخواهي به انحراف بكشاند.»

اين جمله بسيار مهم است. يعني همه چيز در يك نظام و حكومت در جاي خودش هست و مقامات بر صراط مستقيم الهي و انساني تأكيد مي‌كنند و ملت نيز تبعيت مي‌كنند، اما اگر فرهنگ اصلاح نشود، در كوتاه‌مدت يا ميان‌مدت باعث از بين رفتن آنها مي‌شود. در واقع، انحراف فرهنگي به تدريج ارزش‌ها و نكات مثبت را از مسير خارج خواهد كرد و به انحراف مي‌كشاند. پس در انديشه حضرت امام (ره) فرهنگ جايگاه بسيار ويژه و والايي دارد و زير‌بناي همه تحولات جامعه است.

ضمن اينكه با توجه به انديشه‌هاي حضرت امام (ره) متوجه مي‌شويم كه ايشان به نوعي به دنبال تمدن‌سازي هم بودند، چون احياي تمدن اسلامي رقم از مسير فرهنگ نمي‌تواند در جاي ديگري رقم بخورد. از اين منظر هم حضرت امام (ره) به فرهنگ نگاه ويژه‌اي داشت.

در مباحث فرهنگي رويكردهاي مختلفي وجود دارد و هر كدام ارزش‌هاي فرهنگي خاص خود را مطرح مي‌كنند. ارزش‌هاي فرهنگي در انديشه‌هاي حضرت امام(ره) داراي چه مؤلفه‌هايي هستند؟ به عبارت ديگر، امام چه چيز را به منزله ارزش فرهنگي محسوب مي‌كنند؟

با دقت در مجموعه فرمايشات، ديدگاه‌ها، نظرات و مواضع ايشان كه در قالب سخنراني‌ها، نامه‌ها، پيام‌ها و كنش‌ها و واكنش‌هاي حضرت امام (ره) نسبت به موضوعات مختلف درآمده است، حساسيت‌ها و ويژگي‌هاي فرهنگي ايشان را مي‌توانيم در چند سرفصل بيان كنيم.

وجه اول پايبندي حضرت امام (ره) به اسلام ناب است. مبنا و محور اصلي و عمود خيمه انديشه حضرت امام (ره) در همه حوزه‌ها، به ويژه حوزه فرهنگ، اين است كه به اسلام ناب با تمام وجود ايمان و اعتقاد داشت. ايشان به دنبال اين بود كه در همه عرصه‌ها آن را معرفي كند؛ به طوري كه مجموعه تحولات كشور متأثر از اين انديشه باشد. البته اين نگاه مختص سال‌هاي پس از پيروزي انقلاب نيست، بلكه در آثار امام در سال 1322 (دوران جواني) در كتاب‌هاي اوليه مانند كشف‌الاسرار و سر‌الصلواه نيز جهت‌گيري‌هاي اصلي آن مشاهده مي‌شود.

يكي از نقاط تعارض جدي انديشه حضرت امام (ره) مبتني بر اسلام ناب، با انديشه‌هاي وارداتي اعم از شرقي و غربي است. حضرت امام (ره) در بسياري از فرمايشات خود نسبت به انديشه‌هاي وارداتي موضعي به شدت جدي و محكم دارد. نمونه اين تفكرات در قبل از انقلاب، تفكرات ماركسيستي بود كه اوايل پيروزي انقلاب تا قبل از فروپاشي شوروي سابق وجود داشت. امام پيوسته به مناسبت‌هاي مختلف اين قضيه را تذكر مي‌داد و نهيب مي‌زد و مي‌فرمود كه بايد جلوي اين جريان‌ها گرفته شود.

ايشان در سال 1363 در جايي مي‌فرمايند: «ببينيد فرهنگ وارداتي با ما چه كرد و ما در مقابلش چه بايد بكنيم. خروج از فرهنگ بدآموز غربي و نفوذ و جايگزين شدن فرهنگ آموزنده اسلام ملي و انقلاب فرهنگي در تمام زمينه‌ها در سطح كشور آنچنان محتاج تلاش و كوشش است كه براي تحقق آن ساليان دراز بايد زحمت كشيد و با نفوذ عميق ريشه‌دار غرب مبارزه كرد.»

همچنين در صحيفه نور، جلد 10، صفحه 56 مي‌فرمايند: «ما الآن در همه چيز به گمان يك نحو وابستگي داريم كه بالاتر از همه، وابستگي افكار است. افكار جوان‌هاي ما، پيرمردهاي ما، تحصيلكرده‌هاي ما، روشنفكران ما، بسياري از افكار ما وابسته به غرب است.» بنابراين، يكي از ويژگي‌هاي تفكر امام در حوزه فرهنگي، مقابله با انديشه‌هاي وارداتي به معناي عام و انديشه‌هاي غربي به طور ويژه است.

وجه ديگر در تفكر و انديشه فرهنگي حضرت امام(ره) مقابله با تحجر است. با مرور انديشه‌هاي حضرت امام (ره) متوجه مي‌شويم كه ايشان نگاه بسيار جدي، صريح و محكمي با متحجران حوزه دارند. ايشان مي‌فرمايند «آنقدر كه اسلام از اين مقدسين روحاني ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگري ضربه نخورده است و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت امير‌‌المومنين(ع) است كه در تاريخ روشن است.» حضرت امام (ره) توضيح مي‌دهند كساني كه امير‌‌المومنين (ع) را وادار به حكميت كردند و كساني كه در جنگ نهروان مقابل ايشان قرار گرفتند، همگي قرآن مي‌خواندند و پيشاني‌هايشان پينه بسته بود و خودشان را مسلمان دوآتشه معرفي مي‌كردند، اما حضرت دقيقاً از همين نقطه دچار مظلوميت و غربت شدند.

در صحيفه نور، جلد 21، صفحه 274، حضرت امام (ره) مي‌فرمايند: «خون دلي كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است، هرگز از فشارها و سختي‌هاي ديگران نخورده است.» در جاي ديگر حضرت امام(ره) داستان معروفي را تعريف مي‌كنند و نكته‌اي بسيار كليدي را مي‌گويند: «در مدرسه فيضيه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفي، از كوزه‌اي آب نوشيد. كوزه را آب كشيدند، چراكه من فلسفه مي‌گفتم. ترديدي ندارم اگر همين روند ادامه مي‌يافت، وضع روحانيت و حوزه‌ها وضع كليساهاي قرون وسطي مي‌شد كه خداوند بر مسلمين و روحانيت منت نهاد و كيان و مجد حوزه‌ها را حفظ نمود.»

نكته‌اي كه تأكيد كردم اين است كه يكي از مهم‌ترين مسائلي كه باعث شد بعد از رنسانس در غرب تقابل بسيار صريح و جدي علم و دين و جلوگيري از ورود دين به فعاليت‌هاي اجتماعي پيش بيايد و جامعه به آن اقبال نشان بدهد، وضعيت كليساها در قرون وسطي بود، يعني تفكر متصلب كليساها و نتيجه آن برخورد با گاليله و امثال او بود. آن انديشه باعث شد كه روشنفكران بعد از رنسانس نسبت به دين كه مظهرش كليسا بود واكنش نشان دهند.

حضرت امام (ره) مي‌فرمايند اگر آن مسير طي مي‌شد، حوزه‌هاي ما وضعيت همان كليساها را پيدا مي‌كرد. در طول اين دوران با گذشت بيش از سه دهه از انقلاب اسلامي، مهم‌ترين رفتاري كه جريان‌هاي روشنفكري ناسالم با جريان ديني صورت مي‌دهند، هنوز هم تحت تأثير ماجراي كليساست. روشنفكران براي مقابله با دين، حوزه‌هاي علميه و تفكر اسلامي، «اين‌هماني» درست مي‌كنند. يعني حوزه‌هاي علميه را به كليساهاي قرون وسطايي شبيه مي‌كنند و مي‌خواهند همان برخورد جريان روشنفكري غرب را با كليسا در اينجا با حوزه‌ها پياده كنند، غافل از اينكه جريان غالب در حوزه‌هاي علميه ما اين‌طور نيست.

البته نمي‌خواهم بگويم كه حوزه‌هاي علميه صد‌در‌صد منزه‌اند. اساساً همين نهيب‌هاي امام نشان مي‌دهد كه هنوز به طور كامل منزه نشده است و گاهي انديشه‌هايي وجود دارد كه شباهت‌ها و قرابت‌هايي با كليساهاي مسيحي دارد، اما خداوند منت نهاد و به بركت انقلاب، حوزه‌هاي ما هم متحول شد. بنابراين، حوزه‌هاي علميه جهت‌گيري بسيار متفاوتي با جهت‌گيري كليساي قرون وسطايي دارند.

يكي از محورهاي مهم در تفكر فرهنگي حضرت امام (ره) مقابله با تحجر و مقدس‌نمايي است. در جاي ديگري، حضرت امام (ره) عالم متهتك و جاهل متنسك را با اشاره به يكي از روايات اسلامي دو عنصري مي‌دانند كه بيشترين ضربه‌ها را به اسلام وارد كرده‌اند.

نكته ديگر از شاخص‌هاي تفكر فرهنگي حضرت امام (ره) نقشي است كه ايشان براي حوزه و دانشگاه (هر دو) قائل بودند. امام حوزه‌هاي علميه و دانشگاه‌ها را دو مجموعه اصلي براي تحولات فرهنگي، فكري و انديشه‌اي مي‌دانستند. ايشان در نامه مربوط به برائت حج، در بخشي از پيام مي‌فرمايند: «علماي بلاد و كشورهاي اسلامي بايد راجع به حل مشكلات و معضلات مسلمين و خروج آنان از سيطره قدرت حكومت‌هاي جور با يكديگر به بحث و مشورت و تبادل نظر بپردازند و براي حفظ منافع مسلمين سينه‌ها را سپر كنند و جلوي تهاجم فرهنگي فرهنگ‌هاي مبتذل شرق و غرب را بگيرند.»

تقريباً در سال 69 زماني كه حضرت آقا بحث تهاجم فرهنگي را مطرح كردند، عده‌اي از روي بي‌سوادي و كم‌سوادي چنين اظهار‌نظر كردند كه تهاجم فرهنگي واژه درستي نيست و فقط تبادل فرهنگي داريم، چون فرهنگ هيچ‌گاه تهاجم نمي‌كند. اولاً اين واژه را امام (ره) قبل از ايشان به كار برده بودند. البته حضرت آقا به دليل اتفاقاتي كه پس از پذيرش قطعنامه و بعد از ارتحال حضرت امام (ره) افتاد، بسيار بيشتر و پر‌رنگ‌تر بر اين موضوع تأكيد كردند. ثانياً در برخي از انديشه‌هاي صاحب‌نظران غربي هم اين واژه استفاده شده بود. مثلاً جامعه‌شناس معروفي مانند پستمن در كتابي به نام تكنوپولي كه در اواخر دهه 1360 هجري شمسي منتشر شده است، همين واژه را به كار مي‌برد و آن را يك نگراني اعلام مي‌كند. او برخلاف اينكه خودش در جامعه امريكايي تربيت شده است و ديدگاه‌هايش در آنجا شكل گرفته است، انحصار تكنولوژي را انحصار‌طلبي تهاجم فرهنگي مي‌نامد. در حقيقت، او معتقد است تكنولوژي به فرهنگ ملت‌ها تهاجم مي‌كند.

حضرت امام (ره) علماي بلاد و حوزه‌هاي علميه را در خصوص مقابله با تهاجم فرهنگي خطاب قرار مي‌دهند و مي‌فرمايند: «جلوي تهاجم فرهنگي فرهنگ‌هاي مبتذل شرق و غرب را كه به نابودي نسل و حصر ملت‌ها منتهي شده است بگيريد و به مردم كشورهاي خود آثار سوء و نتايج خودباختگي در مقابل زرق و برق شرق و غرب را بازنماييد.»

همچنين مي‌فرمايند: «قضيه دانشگاه از اهم امور است؛ همان طور كه براي دشمنان ما براي آنان كه مي‌خواهند افكار جوانان ما را منحرف كنند هم مهم است، چون دانشگاه مركز همه چيز است و بايد اين مسئله را دنبال كنيم كه دانشگاه اسلامي شود تا براي كشور ما مفيد گردد و بايد سعي شود تا دانشگاه به يكي از دو قدرت گرايش پيدا نكند و اين احتياج به صرف وقت و نظارت كامل دارد.»

در جاي ديگر حضرت امام (ره) در مورد علوم انساني اسلامي كه در سال‌هاي اخير مطرح شده است، مي‌فرمايند: «معنايي كه از دانشگاه ما مي‌خواهيم و اسلام مي‌خواهد اين است كه تمام علوم طبيعي و غيرطبيعي مهار شود به علوم الهي و برگشت به توحيد.»

حضرت امام (ره) اينجا نه فقط علوم انساني، بلكه كل علوم طبيعي و غيرطبيعي را مدنظر دارد و ادامه مي‌دهند: «هر علمي كه در آن جنبه الوهيت باشد، يعني انسان، طبيعت را مي‌بيند، خدا را در آن مي‌بيند، مسائل و موجودات را مشاهده مي‌كند، خدا را در آن مي‌بيند، او كه اسلام براي او آمده است، براي برگرداندن تمام موجودات طبيعي به الاهيت و تمام علوم طبيعي به علوم الهي و از دانشگاه‌ها هم، اين معنا مطلوب است، علوم طبيعي همه بايد باشد.»

پس يكي ديگر از ويژگي‌هاي انديشه امام در مسائل فرهنگي اهميت به حوزه و دانشگاه و اسلامي شدن علوم است. همچنين مي‌توان به خودباوري و اعتماد به نفس و نپرداختن مراكز علمي، اساتيد و معلمان در دانشگاه‌ها و مدارس به ترويج انديشه‌هاي غرب اشاره كرد كه جزو ويژگي‌هاي تفكر امام در حوزه فرهنگ به شمار مي‌رود.

در حال حاضر، در كشور ما عمده‌ترين جريان‌هاي فرهنگي كدام‌ها هستند و نسبت آن با انديشه حضرت امام (ره) چيست؟

يك جريان به طور مستقيم و غيرمستقيم تحت تأثير انديشه‌هاي وارداتي است و انديشه‌هاي خود را از تفكرات غربي و شرقي مي‌گيرد. البته امروز جنبه‌هاي شرقي (ماركسيستي) ضعيف شده است ولي هنوز از بين نرفته است و در حال حاضر در برخي از دانشگاه‌ها فعال شده است. انديشه‌هاي غربي در محيط‌هاي علمي و سياسي ما متأسفانه بسيار پر‌رنگ است و در اشكال مختلف تحت تأثير همان جريانات وارداتي هستند. علت رفتار سياسي برخي از جريانات سياسي كشور نيز مشكلي است كه در ديدگاه فرهنگي آنهاست زيرا متأثر از انديشه‌هاي وارداتي غربي است.

جريان ديگر جريان تحجر و مقدس‌نمايي در حوزه است. امروز اختلاف‌افكني ميان شيعه و سني در داخل كشور وجود دارد و فعاليتشان كم نيست. در گذشته به شكل ديگري كار مي‌كرد و امروز به نام اسلام و شيعه و اهل بيت (ع) به اين اختلافات دامن مي‌زند. بسيار جالب است كه امام (ره) در جايي خطاب به اينها مي‌فرمايند شما كه اينقدر خودتان را ولايتي مي‌دانيد، چرا مدافع نظام و حكومتي نيستيد كه امروز در خدمت ولايت قرار گرفته است؟!

امروز اين جريان براي مقابله با دشمنان خوني و ديرينه اسلام و انقلاب هيچ موضعي نمي‌گيرد و اظهار‌نظري نمي‌كند اما زماني كه انقلاب در جايي مي‌خواهد حركت كند، فرياد وا ‌اسلاما سر مي‌دهد. متأسفانه اين جريان هنوز در ميان برخي افراد نفوذ دارد و پيرواني پيدا كرده است.

ديگري جريان اصيل انقلاب است و مبتني بر انديشه‌هاي حضرت امام (ره) و رهبري نظام و اسلام ناب شكل گرفته است كه هم مقابل جريان متحجران و مقدس‌نماهاست و هم مقابل جريانات وارداتي و غربي.

اين سه جريان همواره قبل و بعد از پيروزي انقلاب وجود داشته‌اند. البته در هر مقطعي به شكلي نمود پيدا مي‌كردند و فعاليت‌هايشان در عرصه‌هاي مختلف مشاهده مي‌شد.

در سال‌هاي اخير، جرياني به نام عرفان‌هاي كاذب متولد شده است كه باز هم جزو انديشه‌هاي وارداتي است. اين عرفان‌هاي ساختگي به دست بشر ايجاد شده است و با خدا كاري ندارد بلكه فقط به دنبال پر كردن خلأ معنويت است و مسير انحراف را طي كرده است.

با توجه به اينكه دولت اصلاحات و جريان دولت ساخته بر آمده از آن ادعا مي‌كند متعلق به خط امام است. مي‌خواهيم بدانيم اين گروه چه رويكردي در حوزه فرهنگ داشته است، چه ارزش‌هاي فرهنگي را به عنوان الگوي خود پياده مي‌كردند و چه سياست‌هايي در دولت خود داشتند؟

با اظهار تأسف عميقي بايد گفت همه دولت‌هاي ما در حوزه فرهنگ دچار مشكل بودند. مقطع اول انقلاب و هشت سال جنگ تحميلي، فضاي متفاوتي را ايجاد كرده بود. در واقع، هنوز معضلات و مسائل فرهنگي خودشان را نشان نداده بودند و تفكرات و انديشه‌هاي اسلامي در فضاي عمومي جامعه پررنگ‌تر بود، چون از مبدأ انقلاب دور نشده بوديم. بعد از پذيرش قطعنامه و شروع دوران سازندگي، فاصله گرفتن از ارزش‌هاي انقلاب اسلامي شروع شد. دولت‌ها با توجيهات و تفكرات متفاوتي به اشكال مختلف، در حوزه فرهنگ از ارزش‌ها و تفكرات نابي كه انقلاب اسلامي مروج و منادي آنها بود، فاصله گرفتند.

مي‌توان گفت به يك معنا، هيچ كدام از دولت‌هاي بعد از دفاع مقدس نتوانستند در حوزه فرهنگ بدرخشند و كار قابل توجهي انجام دهند. عده‌اي از آنها بي‌اعتنا يا كم‌توجه به اين حوزه بودند و عده ديگري قصد مقابله با انديشه‌هاي فرهنگي انقلاب اسلامي را داشتند.

اما چون تمركز شما بر روي دولت اصلاحات است، به شرح فعاليت‌هاي فرهنگي اين دولت مي‌پردازيم. دولت اصلاحات به نوعي ادامه دولت سازندگي بود و از درون دولت سازندگي سربرآورد. (خود همين نكته احتياج به تحليل مفصلي دارد ولي وقت به ما اجازه نمي‌دهد. ) در حوزه فرهنگ در دولت اصلاحات، يك جريان فكري و فرهنگي معروف به حلقه كيان ظهور كرد كه در دوران سازندگي شكل گرفته بود. اين جريان كه ابتدا هسته كوچكي بود و بعد گسترش پيدا كرد، تفكري كاملاً غيراسلامي و غيرديني داشت. منظور بنده اين است كه ممكن است در بخش‌هايي رنگ و لعاب ديني داشت، اما تفكر التقاطي مي‌شد.

اگر بخشي از اصلاح‌طلبان اسمي از اسلام و دين و قرآن مي‌آوردند، به دليل ريشه‌هاي ديني خانوادگي بود و جرئت نمي‌كردند مثل بعضي ديگر بي‌پروا نظرات غيرديني ابراز كنند. بعضي ديگر هم احساس مي‌كردند كه ظرفيت پذيرش جامعه محدود است. به طور كلي، مي‌توان گفت كه انديشه‌هاي اسلامي واقعاً در بين آنها نبود. بعضي از آنها كاملاً مخالف تفكر ديني شده‌اند كه از كشور خارج شدند يا در داخل هستند. عده ديگر محتاط‌تر و محافظه‌كارتر شدند يا ريشه ديني و خانوادگي عميق‌تري داشتند كه هنوز مواردي را رعايت مي‌كنند و سعي مي‌كنند مثل بقيه جسارت و گستاخي نداشته باشند.

اين مجموعه در دوران اصلاحات به قدرت متصل شد. اينها در دوران سازندگي كار كردند. جريان‌ها و حلقه‌هاي فكري تشكيل دادند. عده‌اي با بورسيه براي تحصيل به خارج از كشور رفتند و متأسفانه همان انديشه‌هايي كه امام در خصوص آنها نهيب مي‌زدند، اتفاق افتاد. حضرت امام (ره) در جايي مي‌فرمايند: «مبادا اساتيد و معلماني كه به‌وسيله معاشرت‌ها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را كه تازه از اسارت استعمار رهيده‌اند، تحقير و سرزنش نمايند و خداي‌نكرده از پيشرفت و استعداد خارجي‌ها بت بتراشند و روحيه پيروي، تقليد و گداصفتي را در ضمير جوانان تزريق نمايند و به جاي اينكه گفته شود كه ديگران كجا رفتند و ما كجا هستيم، به هويت انساني خود توجه كنند و روح توانايي و راه و رسم استقلال را زنده نگه دارند.»

يكي از جريان‌هاي روشنفكري در دوران اصلاحات خيلي بال و‌ پر پيدا كرد و دقيقاً برخلاف اين حرف حضرت امام (ره) عمل كرد. آنها با انديشه‌هاي غربي تربيت شدند و مروج همان انديشه‌ها شدند، انديشه‌هاي داخلي را سركوب كردند و ناتواني‌هاي خودي را برجسته ساختند و از غرب بت تراشيدند.

بخشي از آنها در مطبوعات بسيار فعالانه شروع به كار كردند و باعث حرمت‌شكني‌ها و جسارت‌ها عليه اسلام و احكام اسلامي شدند. بخشي ديگر درون دولت در مراكز مختلف مانند وزارت ارشاد، مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري، وزارت علوم، وزارت آموزش و پرورش و در مراكز مختلف نفوذ كردند و مروج همان تفكرات شدند.

نتيجه اين فعاليت‌ها مطبوعاتي بود كه در آن دوران چاپ شد و كتاب‌هايي بود كه در آن دوران توزيع شد و مورد حمايت وزارت ارشاد قرار گرفت، فيلم‌هايي كه براي سينما ساخته شد، جريان‌هايي كه در وزارت علوم تقويت شد و بورسيه‌هايي كه اهدا شد. مجموعه اينها باعث شد كه اين جريان فرهنگي غرب‌زده و غرب‌باور رشد قابل توجهي كند و بتواند در بخش‌هاي مختلف فكري و فرهنگي هيئت‌هاي علمي و دانشگاهي جاي پاي خود را بسيار محكم كند.

اگر بخواهيم عملكرد اين جريان را به طور مشخص در عرصه دانشگاه و مطبوعات بررسي كنيم، چه مسائلي را مي‌شود مطرح كرد؟

در مطبوعات بسيار روشن است. مطالب روزنامه‌ها، هفته‌نامه‌ها و ماهنامه‌هايي كه در آن دوران فعاليت كردند، امروز استخراج شده است و به صورت كتاب درآمده است. آنها به ارزش‌ها و انديشه‌هاي اسلامي، مقدسات، مباني فكري و انديشه‌هاي حضرت امام (ره) توهين كردند. كتاب‌هاي متعددي در آن دوران چاپ شد و خود وزارت ارشاد تعداد زيادي را خريداري كرد و در كتابخانه‌ها و مجموعه‌هاي مختلف توزيع كرد.

در دانشگاه‌ها بحث بورسيه و عضويت در هيئت علمي پيش آمد و جرياني كه كاملاً مورد حمايت قرار مي‌گرفت، جريان دفتر تحكيم وحدت بود. بخشي از آن نمود سياسي داشت اما در حقيقت مبناي آن، نگاه فرهنگي غرب‌زده بود كه آثارش در برخي از طرح‌ها و لوايح مجلس وجود داشت.

وقتي آقاي معين وزير علوم بود، در وزارت علوم اردوهاي مختلط دختر و پسر شروع شد، در حالي كه حضرت آقا زماني مي‌فرمودند: «وقتي من در جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي شركت نمي‌كردم، خيالم راحت بود كه معين هست.» چنين فردي كه پايبند به ارزش‌هاست، دچار دگرديسي مي‌شود و در مجموعه‌اي كه مديريتش با او بود، چنين اتفاقات سياسي و فكري و فرهنگي صورت مي‌گيرد.

وقتي بورسيه‌هاي خارج از كشور برمي‌گردند، اكثراً عضو هيئت‌هاي علمي و مروج آن انديشه‌ها مي‌شوند. وزير فرهنگ آن دوران آقاي مهاجراني است. الآن ايشان كجاست و در خدمت چه جرياني است؟ معاون فرهنگي وزارت ارشاد آن زمان در خدمت سرويس‌هاي بيگانه قرار گرفته است. «هر كسي كو دور ماند از اصل خويش، باز جويد روزگار وصل خويش» نتيجه مي‌گيريم كه ريشه‌هاي فكري آنها غربي شده بود.

علت اينكه آنها به خارج از كشور برمي‌گردند و در خدمت دشمن نظام و مردم قرار مي‌گيرند، اين است كه ريشه‌هاي فكري‌شان آلوده است. مگر مي‌شود كسي كه وابسته به منافع كشور و مردم و فرهنگ جامعه است، به خاطر يك سري اختلافات سياسي در خدمت بيگانه قرار گيرد؟! اينها به خاطر تغييرات ماهوي است كه در افكار و انديشه‌هايشان پيدا شد و ديگر اينجايي نبودند دچار چنين تحولاتي شدند. وقتي تفكرات و ديدگاه‌هاي گروهي را كه الآن در ايران هستند ببينيد، متوجه مي‌شويد كه دولت اصلاحات با پشتوانه و امكانات و موقعيت خود مروج چه انديشه‌هايي بود.

يكي از مباحثي كه الآن بسيار مطرح است، تحول در علوم انساني و اسلامي‌كردن و بومي كردن آن است. اما بسياري از اصلاح‌طلبان آن را ايدئولوژي‌سازي يا حكومتي‌سازي علوم انساني و دخالت دولت در علم معرفي مي‌كنند. تحليل شما از كارشكني‌هاي اين جريان در برابر تحول در علوم انساني چيست؟

خود اين اظهار‌نظرها وارداتي است و ريشه در تحولات غربي دارد كه قرار است با آن مقابله شود. از آنجا كه اين افراد براساس همان انديشه‌ها تربيت شدند، از علم سخن مي‌گويند، حال آنكه بسياري از آنچه امروز به عنوان علم در علوم انساني مطرح مي‌شود، ويژگي علم غربي را ندارد. پس بخشي از آن ناشي از بي‌سوادي و بخشي ديگر ناشي از رشد و نمو اين افراد در فضاي انديشه غربي است. در حقيقت، معيار قضاوت و اظهارنظر آنها انديشه‌هاي غربي است.

دليل ديگر اين است كه اگر ما در جامعه انديشه‌هايي را آموزش دهيم كه مبتني بر انديشه‌هاي الهي و ديني باشد، اين افراد بي‌سواد محسوب مي‌شوند و جايگاه علمي خود را از دست مي‌دهند، چون اطلاعاتي ندارند كه بخواهند ارائه كنند. پس موقعيت فعلي خود را از دست مي‌دهند.

در مجموع، اين دلايل و انگيزه‌ها باعث مي‌شود كه اين افراد در مقابل اين جريان بديهي بايستند. اين مسئله كاملاً بديهي است كه مباني فكري علوم انساني در غرب، انسان‌شناسي غربي و تعريف آنها از هستي و نوع هستي و انسان است.

چه كسي مي‌تواند بگويد كه هستي‌شناسي الهي و غيرالهي با هم فرقي ندارد و علوم انساني مجرد از هستي شناسي‌هاي الهي و غيرالهي است؟ هيچ كس نمي‌تواند چنين ادعايي كند. طبيعي است كه اگر شما هستي را با نگاه الهي ببينيد و جهان‌بيني الهي داشته باشيد، خروجي آن علمي است كه با تلقي غرب از انسان (موجودي صرفاً مادي و اين‌جهاني) بسيار متفاوت خواهد بود.

عده‌اي هم مي‌گويند كه ما نمي‌خواهيم از دانش بشري استفاده كنيم. اين‌طور نيست و هر جا كه دانشي كسب شده است، حتماً بايد از آن استفاده شود. اينكه ما دقيقاً از چه چيزي استفاده كنيم، به اين نكته بستگي دارد كه ما امروز در جامعه خود به چه چيزهايي احتياج داريم. بقيه محصولات وارداتي هم همين حكم را دارند. اگر واردات بي‌رويه باشد و در حالي كه در داخل كشور مركبات، ميوه و صنعت توليد مي‌شود، باز هم وارد كنيد، طبيعي است كه بازار شما به هم خواهد ريخت. پس مهم است كه ما چه عناصري را وارد كنيم و همه كشورها نيز قواعدي را براي واردات خود در نظر مي‌گيرند. در حوزه انديشه اين موضوع بسيار جدي‌تر و مهم‌تر است.

هيچ كس به دنبال انسداد علم نيست و اصلاً نمي‌توان چنين سدي را به وجود آورد، اما نبايد ديواري از داخل بكشيم و با تفكر الهي و علوم اسلامي برخورد كنيم. همان طور كه جلوي ورود انديشه را نمي‌توان گرفت، جلوي توليد انديشه الهي را نيز نمي‌توان گرفت. بايد اجازه داد بستري شكل بگيرد و تفكري مطرح شود.

البته در اين حوزه بايد بسيار كار كنيم. راه طي‌شده نسبت به راه پيش‌رو خيلي كوتاه است و آنچه به نام انقلاب فرهنگي مطرح شد، حقيقتاً در دانشگاه‌ها شكل نگرفت. بيشتر اسمي از آن ماند و اتفاقات ظاهري افتاد. هيچ اتفاق ريشه‌اي در دروس و اساتيد نديديم. البته بايد بپذيريم كه كار سختي است. اين تفكر چند قرن مسيري را طي كرده و ظاهراً دستش پر است. طبيعي است كه ما نمي‌توانيم اين مسير را ساده بگيريم. قدم اول اين است كه باور كنيم و بپذيريم كه بايد اين قدم را برداريم. عده‌اي از سر شيطنت يا بي‌سوادي يا كم‌سوادي فضايي ايجاد مي‌كنند كه اين قدم برداشته نشود.

يكي از مسائل مهم جامعه ما موضوع تهاجم فرهنگي است. همان طور كه مي‌دانيد بسياري از اصلاح‌طلبان اين موضوع را انكار مي‌كنند و حتي برچسب توهم توطئه بر آن مي‌چسبانند يا همان طور كه فرموديد، خيلي از آنها هم در داخل نهادينه‌سازي مي‌كنند كه مروج انديشه‌هاي غربي باشند. فرهنگسراهايي را كه در زمان شهرداري كرباسچي ايجاد شد نمونه‌اي از اين مسئله است. عملكرد اين گروه در نهادينه‌سازي و گسترش انديشه‌هاي غربي چه بوده است؟

در پاسخ به شما مي‌توان به بحث‌هاي مختلفي اشاره كرد. بخشي براي كمرنگ شدن نهادهاي موجود تلاش كردند. مثلاً گاهي به شوراي نگهبان هجمه به ظاهر سياسي مي‌شود، اما ريشه آن در مسائل فرهنگي است. شوراي نگهبان نهادي است كه طبق قانون اساسي بايد حافظ شرع و قانون اساسي باشد. اين نهاد ضامن اسلامي بودن نظام است. پس وقتي چنين نهادي مورد هجمه قرار مي‌گيرد، به نوعي مي‌خواهند اسلامي بودن نظام و قوانين را تحت تأثير قرار دهند. همچنين وقتي نهادي مثل سپاه مورد هجمه قرار مي‌گيرد، بخشي از آن به دليل حضور سپاه در فرهنگ و نقشي است كه اين نهاد در عرصه‌هاي فرهنگي ايفا مي‌كند.

در رأس همه اينها نهاد رهبري و ولايت فقيه است كه ضامن و خط‌نگه‌دار انقلاب در مسير خود است. هر جا كه رهبري احساس مي‌كند مي‌خواهند انقلاب را از مسير اصلي خود خارج كنند، با تمام وجود و با شجاعت مانع مي‌شود. بنابراين، بخشي از تلاش‌ها براي تضعيف، مقابله و برخورد با نهادهايي است كه در حفظ فرهنگ صحيح اسلامي نقش مستقيم يا غيرمستقيم دارند.

فعاليت‌هاي ديگر تأسيس نهادهايي مثل فرهنگسراهاست. يك تحليل اين است كه اين فرهنگسراها در مقابل مساجد شكل گرفت، چون مساجد شرايطي دارد كه در آن نمي‌توان همه نوع فعاليتي كرد. پس محل‌هايي را درست كردند كه رقيب مساجد باشد و فعاليت‌هايي را كه مي‌دانستند امكان آن در مساجد نيست و ارتباط كمي با فرهنگ اسلامي و ديني دارد، به آنجا انتقال دادند.

تحليل ديگر اين است كه حتي در مقطعي (تأكيد مي‌كنم كه نه در همه مقاطع) كانون‌هاي فرهنگي و هنري مساجد براي مقابله با مساجد در اختيار اين جريان فكري قرار گرفت. البته فرهنگسراهاي امروز نسبت به آن زمان تغيير كرده است، گرچه شايد فلسفه شكل‌گيري آن چنين ديدگاهي بود. به طريق مشابه، كانون فرهنگي مساجد هم همين حكم را دارد. شكل‌گيري آن قطعاً بر اين اساس نبوده است، اما در مقطعي مي‌توانست طرفدار آن انديشه باشد. پس آنها در مقاطعي سازمان‌ها و ساختارهايي را ايجاد كردند كه مروج افكار خود باشند.

بخش ديگر فعاليت آنها استفاده از مطبوعات بود كه ظرفيت قابل توجهي براي تغيير سبك زندگي و برهم زدن بنيان‌هاي فكري داشت. القاي شبهات مستمر و پي‌در‌پي در ذهن مخاطب از جمله اين اقدامات بود. همان طور كه مي‌دانيد، وظيفه رسانه‌ها شكل‌دهي ذهن مخاطب حول يك محور سياسي و اجتماعي است. در حقيقت، مهم‌ترين كاركرد رسانه‌هاي گروهي همين است. آنها با استفاده از اين ابزارها تلاش كردند كه اين جريان را گسترش و سازمان‌دهي و آن تفكرات را در تمام نقاط جامعه منتشر كنند. همان طور كه عرض كردم، در دانشگاه‌ها هم هيئت‌هاي علمي پايگاه مهم و ماندگاري براي آنها محسوب مي‌شد و براي آن برنامه‌ريزي فراواني كردند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار