کد خبر: 709260
تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۷:۳۹
نگاهي به پديده تبريك نوروزي به شيوه ممالك مترقي
سمانه صادقي
واژه نوروز به معناي تازه، جديد، نوشدن و نو كردن است. معناي نوروز آن است كه بدانيم سالي از زندگي مان پايان يافته و سالي در حال آغاز است. يادي كنيم از كارها، و خود را بسنجيم. جشن نوروز را به نام هاي گوناگون مانند: جشن فروردين، بهارجشن و نوروز جمشيدي خوانده اند، ولي همواره آغاز آن از نخستين روز سال بوده و از هرمزدروز(روز اول) فروردين ماه شروع مي شده و تا امروز مرسوم و متداول بوده است. البته برخي نيز آن را دنباله «جشن فروردگان» دانسته اند كه در پنج روز آخر سال قرار داشت و جشن بازگشت ارواح به خانه ها و محل هاي پيشين خود است. فردوسي در شاهنامه در بخش پادشاهي جمشيد، پديد آوردن جشن نوروز را به جمشيد نسبت مي دهد و مي گويد:

جهان انجمن شد بر تخت او

شگفتي فرو مانده از بخت او

به جمشيد بر گوهر افشاندند

مر آن روز را روز نو خواندند

سر سال نو، هرمز فرودين

برآسود از رنج، روي زمين

چنين جشن فرخ از آن روزگار

بما ماند از آن خسروان يادگار

علاوه بر اين جشن نوروز از ميان همه جشن ها در ايران باستان، تنها جشني است كه همچنان با مراسم خود در ميان ملت ايران بر جاي مانده است. با فرا رسيدن گردش خورشيد به لحظه تحويل سال نو، تمام خانواده پاك و پاكيزه با جامه هاي نو پاي سفره هفت سين كه قلب ايران و ايرانيان است مي نشينند و به درگاه پروردگار نيايش مي كنند و به هنگام تحويل سال نو، تمام خانواده يكديگر را در آغوش گرفته و با بوسه هاي مهر و محبت ضمن خجسته باد سال نو آرزو هاي نيكي براي يكديگر كرده سپس با نقل و شيريني دهان را شيرين مي كنند و بزرگ خانواده به هر يك از افراد خانواده هديه اي يا وجه نقدي به عنوان عيدي مي دهد. يكي از رسوم باشكوه و مهم ايرانيان پس از تحويل سال نو به ديد و بازديد بزرگان فاميل، همسايگان و دوستان خود رفتن است كه اين رسم يكي از بي نظير ترين رفتارهاي انساني يك ملت مي باشد و از جلوه هاي پرشكوه و انساني فرهنگ پاك ايراني نيز محسوب مي شود. هرچند اين رسم باشكوه رفته رفته رو به فراموشي است و شايد تا بيست سال آينده خاطره اي از آن به جاي ماند. چرا كه از زماني كه ارسال كارت پستال هاي تبريك عيد نوروز رواج پيدا كرد تا به امروز وسايل ارتباط جمعي سعي كردند رسم ديد و بازديد هاي ساليانه را هم به حداقل كاهش دهند، به طوريكه در چند سال اخير اغلب مردم به ارسال متن ادبي به اقوام و دوستان اكتفا مي كنند كه همين مسئله سبب شده كه نوروز عطر و بوي خود را از دست بدهد و تفاوتي با ديگر تعطيلات مياني سال نداشته باشد. اما چه شد كه رسم ديرين بازديد نوروزي كم كم جاي خود را به تبريك خشك و خالي كتبي و مجازي، سپرد.

****

در مرداد ماه 1310 خورشيدي، پنج سال و سه ماه از تاجگذاري پهلوي اول گذشته بود، كه «اداره مجله پهلوي» در شهرمشهد كتاب« طريقه زندگي در جامعه» را به امر ياور رزم آرا و سعي« نايب اول شفيع خان مستوفي» و «نايب دوم سيد محمد جلايي» ترجمه و تنظيم و به شكرانه مساعي و تشويقاتي كه امير لشگر«امان الله ميرزا جهانباني» در پيشرفت و ترويج مجله پهلوي مبذول داشته بود به حضور وي تقديم، و به ضميمه آن مجله و قيمت چهار قران منتشر كرد. همچنين اداره آن مجله در مشهد و «كتابخانه خاور» و كتابخانه هاي مهم تهران عهده دار پخش آن شدند.

طريقه زندگي به شيوه ممالك مترقي

در طليعه آن اثر، مقدمه اي درج شده بود از ياور نامبرده، بدين قرار:« با سرعت جالب توجهي كه مملكت باستاني در پرتو مساعي خستگي ناپذير بندگان اعليحضرت شاهنشاه به سوي ترقي و تعالي پيش مي رود و با ميل مفرط و روز افزوني كه در سرتاسر ايران به تجدد توليد شده است؛ خاصه به واسطه ازدياد وسايط نقليه سريع، كه يگانه وسيله ارتباط به نقاط مختلفه مملكت بوده و عادت گوشه نشيني را از بين ساكنين بلاد و قراء دور دست معدوم مي سازد، بالاخره با پيشرفت خدمت نظام وظيفه و نشر معارف و اتحاد شكل لباس، طبعا آميزش مردم با يكديگر و نشر جامعه صورت ديگري به خود گرفته، مستلزم اصلاحاتي خواهد بود؛ چه مادامي كه طريقه و اسلوب نسبتا متشابهي اتخاذ نشده، اصول زندگي مشكل و دچار محظورات مي گردد. از طرف ديگر، ازدياد مسافرين ايراني به اروپا و ورود اروپائيان به ايران، خود مستلزم شناسايي به آداب و رسوم زندگاني در جامعه جديد مي باشد. مجله پهلوي، براي اين كه خدمتي به نوع نموده باشد، قسمت هايي از منابع فرانسوي، كه در طريقه زندگاني جامعه طبع شده است، را اقتباس نموده و مندرجا به طور ضميمه درج مي نمايد. ولي، منظور ما از نشر اين قسمت ها نه اين است كه عادات قديمه ملي را يكسره فراموش نموده و طابق النعل بالنعل طريقه زندگي اروپايي را انتخاب نماييم. بلكه فقط منظور آگاه نمودن هموطنان عزيز است از طرز زندگي ملت فرانسه كه امروز مركز تمدن دنيا شناخته شده و با طرز معيشت ساير ملل متمدنه نيز اختلاف كلي ندارد. بديهي است ارباب ذوق و سليقه قسمت هاي مفيدي را كه با رسوم و آداب ملي و مذهبي ما مغايرتي نداشته و مورد پسند عامه است، اتخاذ فرموده و به آداب حسنه اي كه جزو افتخارات ملي ما محسوب و همواره مورد تكريم و تعظيم عموم ملل بوده است، ضميمه خواهند فرمود. درخاتمه، از آقايان: نايب اول شفيع خان مستوفي و نايب دوم سيد محمد جلايي، كه زحمت ترجمه و تنظيم مقالات مزبور را متقبل گرديده اند، تشكر مي نمايد. ياور رزم آرا»(1)

اين مقدمه در واقع ماحصل نقطه نظر رژيم بود در اشاعه آنچه كه« طريقه زندگاني در جامعه جديد» خوانده؛ نقطه نظري به غايت سست، حاوي منطق و استدلالاتي به مراتب سست تر، و به فراخور همان « تجددي» كه به داعيه آن ياور حاجی‌علی‌خان رزم آرا ميل مفرط و روز افزوني در سرتاسر ايران« نسبت بدان توليد شده» بود.(2) ياور رزم آرا بر آن بود كه«ازدياد وسايط نقليه سريع، كه يگانه وسيله ارتباط به نقاط مختلفه مملكت بوده، عادت گوشه نشيني را از بين ساكنين بلاد و قراء دور دست معدوم مي سازد».(3)

نخست آن كه، وسايط نقليه سريع... يگانه وسيله ارتباط به نقاط مختلفه مملكت نبود، به گواه تاريخ؛ ساير « وسايط نقليه»(طبعا غير سريع) كماكان بر جاي بود و تا ساليان سال نيز پايدار و برقرار. ديگر آن كه رواج« وسايط نقليه سريع» مستلزم راهسازي بود و اين مهم، ايضا به گواه تاريخ، خاصه در مورد«بلاد و قراء دور دست» تا به ساليان بعد اتفاق نيفتاد. ديگر آن كه درست است كه ازدياد آن وسايط نقليه سريع در تمامي شئونات جامعه ايران موثر مي افتاد_كما اينكه افتاد و به فجيع ترين صورت ممكن هم افتاد تا بدانجا كه آواي ناهنجار آن به موزيك متن شيانروز زندگي حاليه بدل شد و موجب تداوم بي وقفه مزاحمت صوتي در تمامي بلاد؛ دود و دم مترتب بر آن ازدياد نيز سبب مسموميت فراگير و هردم فزاينده محيط زيست خفقان اور بلاد امروزين_ اما ياور نامبرده معلوم نمي داشت كه عادت گوشه نشيني ساكنين بلاد و قراء_صد البته به فرض وجود چنين عادتي_ آيا در زمره آن «عادات قديم ملي» بود كه به نظر همو نمي بايست يكسره فراموش گردد يا آن كه در اعداد عاداتي بود كه عدمش به ز وجود؟

ياور رزم آرا پيشرفت خدمت نظام وظيفه و نشر معارف و اتحاد شكل لباس را اساس اصلاحاتي بر مي شمارد كه به زعم وي در صورت عدم تحقق آنها اصول زندگي مشكل و دچار محظورات مي گرديد.(4) در ادامه نيز «ازدياد مسافرين ايراني به اروپا و ورود اروپائيان به ايران»(5) را بر دلايل انجام آن اصلاحات مي افزايد.

جميع آن اساس و دلايل توجيه كننده اتخاذ اصلاحاتي از جنس اصلاحات متخذه آن ياور نبود و نيست. اگر اين چنين مي بود، تمامي ملل عالم به محض«پيشرفت خدمت نظام وظيفه و نشر معارف و اتحاد شكل لباس» و تردد به ساير نقاط جهان مي بايست دست از «طريقه زندگي» خويش بشويند و جملگي به شماء رفتار، پندار و كردار غير درآيند يا في الجمله پاريسي مسلك شوند. غريب تر آنكه به زعم آن ياور مركز تمدن دنيا فرانسه شناخته شده و طرز زندگي ملت فرانسه با طرز معيشت ساير ملل متمدنه نيز اختلاف كلي نداشت.(6) بدين قرار ياور رزم آرا طبعا آن مملكت باستاني كه در پرتو مساعي خستگي ناپذير بندگان اعيحضرت همايوني شاهنشاه، به سوي ترقي و تعالي پيش مي رفت را در اعداد «ملل متمدنه» بر نمي شمرد ورنه اتخاذ طريقه زندگي در جامعه فرانسه را به مملكت باستاني حقنه نمي فرمود كما اينكه هم او فرمود و هم اعليحضرت همايوني اش!

اما اين خدمت به نوع مجله پهلوي و آن توصيه بازپسين ياور رزم آرا به ارباب ذوق و سليقه كه «قسمت هاي مفيدي كه با رسوم و آداب ملي و مذهبي ما مغايرتي نداشته و مورد پسند عامه باشد، اتخاذ فرموده و به آداب حسنه اي كه جزو افتخارات ملي ما محسوب و همواره مورد تكريم و تعظيم عموم ملل بوده است ضميمه فرمايند»، في الواقع قبايي بود كشيده بر دم خروس آن خدمت به نوع و اشاعه طريقه زندگاني در جامعه جديد(7) چرا كه هم آن ياور هم اعليحضرت اش هم پيرامونيان ايشان سودايي ديگر به سر داشتند و شيوه طابق النعل با لنعل طريقه زندگي اروپايي را به گواه تاريخ از عملكرد همانان طي سنوات بعد مي جستند.

مندرجات آن خدمت به نوع از گونه هاي ملاقات مي آغازيد و پس از برشماردن وظيفه خانم هاي صاحبخانه و تشريح ترتيب دست دادن به يكديگر، مراسم دستبوسي، تعظيم و تكريم، اقسام مختلف سلام دادن، حركات بدن، مال انديشي در تكلم، قواعد تكلم، لطافت سخن و فصاحت بيان، موارد مختلفه استعمال كارت ويزيت، كارت ويزيت به مناسبت روز اول سال، اداب و تشريفات غذا، ظروف ميز غذا، ترتيب صرف غذا، به سلامتي كسي مشروب نوشيدن، تقسيم گوشت پرنده و ماهي مي رسيد به توضيح آداب صرف غذاي ظهر و نوميد انتشار دومين مجله آن «خدمت به نوع».(8) پس از صدور دستور العمل هاي لازم در خصوص رعايت آداب معاشرت به«ارباب ذوق و سليقه» اوضاعي پيش آمد كه از قضاي روزگار سخت درآميخت با مهم ترين افتخارات ملي و عادات قديم كه به زعم آن ياور نمي بايست يكسره فراموش يا كه دگرگون مي شد و آن ارسال كارت ويزيت به مناسبت روز اول سال بود.

آش شوري از كارت پستالهاي تبريك نوروزي!

در آن وجيزه خدمت به نوع آمده بود:«امروزه كارت ويزيت براي حيات اجتماعي لازم و بسياري از رسوم و تكاليف را سهل و آسان مي سازد ... در مواقعي كه به ملاقات اشخاص رفته و به واسطه عدم حضورصاحبخانه ملاقاتي ميسر نمي شود كارت لب شكسته خويش را به دربان ياپيشخدمت مي دهند، در صورت غيبت پيشخدمت يا دربان كارت را از شكاف و دريچه مخصوصي كه در درب منازل ساخته شده است به داخل خانه مي اندازند. شكستگي گوشه كارت علامت حضور شخص صاحب كارت است. بنابراين صاحب خانه مديون به بازديد خواهد بود و چون از شكستن گوشه يا لب كارت منظوري جز همان نكته مذكوره فوق نيست لذا گوشه پائين يا بالا، راست يا چپ علي السويه بوده و هيچ امتيازي از يكديگر بين آنها نخواهد بود».(9)

گفتني است جز جريده «پهلوي» ساير جرايد آن روزگار نيز غالبا اشاعه دهنده همين سان شيوه هاي بيگانه زيست در جامعه اي بودند كه همنوا با رژيم «ايران نو» اش مي خواندند. اما چندي نگذشت كه عملكرد ارباب ذوق و سليقه چنان آش شوري شد كه آشپزان نيز به فرياد آمدند. فغان آشپزان يك دهه بعد در نوروز 1320 خورشيدي در اطلاعات هفتگي برخاست، بدين قرار: « مقارن سه ساعت و نيم بعد از نصف شب هنگامي كه سال 1319 آخرين ثانيه هاي عمر خود را مي پيمود شليك سه توپ آغاز سال نو را به اهالي پايتخت اعلام نمود... مسافرت از تهران به شهرستان ها و بالعكس، كه از همان دو سه روز پيش از عيد شروع شده بود در روزهاي دوم و سوم عيد ادامه داشت. عده زيادي از اهالي شهرستان ها در اين چند روزه به پايتخت آمده و بسياري از اهالي پايتخت نيز به شهرستان ها رفته بودند. قطار بين تهران و قم پيوسته در رفت و آمد بود. چند هزار نفر از ساكنين پايتخت به قم رفته بودند؛ عده زيادي به مازندران و نقاط با صفاي آن مسافرت كرده،عده اي نيز به اصفهان و شيراز حركت نموده و بسياري از مردم به دهستان هاي نزديك شميران، كرج و غيره رفته و با خانواده هاي خود از هواي فرح بخش بهاري استفاده مي كردند.

يكي از مزاياي عمده عيد نوروز كه در واقع باعث برتري اين جشن بر ساير جشن ها شده، همانا ديدارها و ملاقات هايي است كه در روزهاي تعطيل عيد بين مردم صورت مي گيرد. مزاياي اين قبيل ديدارها نيازي به تشريح ندارد. ولي مساله قابل تامل چگونگي اجراي اين كار است كه امروزه وضع دشواري به خود گرفته و بايد براي آن چاره اي انديشيد: بسياري از مردم نه تنها حاضر براي پذيرفتن دوستان و آشناياني كه با يك دنيا مسرت و اميد با پاي خود از راه دور و نزديك به در خانه آنها آمده اند نيستند، بلكه از رفتن نزد آنها نيز خود داري كرده به گذاشتن و يا فرستادن كارت خشك و خالي قناعت مي كنند و اين مساله طوري رواج پيدا كرده كه بعضي از اين كه توانسته اند در يك صبح تا ظهر براي پنجاه نفر كارت بگذارند بر خود مي بالند؛ و حال آن كه منظور نياكان ما تشريفات خشك و خالي نبوده است. مساله كارت گذاري در روزهاي عيد به واسطه رواجي كه پيدا كرده، جنبه مضحكي نيز به خود گرفته است؛ خيلي ها هنگامي كه به قصد كارت گذاشتن براي يكديگر از خانه خارج مي شوند در راه به هم مي رسند؛ بعضي ديگر وقتي كه آشنايي براي ديدارشان مي رود و به فرض اين كه توانسته باشد از موانعي مانند«آقا منزل نيست» يا اين كه در خانه بسته نباشد، بگذرد، تازه وقتي كه طرفين يكديگر را مي بينند زياد شاد نيستند، زيرا فكر مي كنند در اين چند دقيقه كه صرف ملاقات مي شود طرفين خواهند توانست چندين كارت بگذارند. چه خوب است علاقمندان به شعائر ملي و اجتماعي براي اين كار چاره اي انديشيده و ترتيبي بدهند كه ديدارهاي عيد طبق اصول منظم و صميمي به عمل آيد؛ به اين دشواري و زحمت خسته كننده كه اكنون دارد رواج پيدا مي كند، خاتمه داده شود. ما اميدواريم در سال آتيه اين مساله وضع بهتر و مناسب تري، آن طور كه شايسته اين آئين ديرين باستاني است به خود بگيرد.»(10)

عرضم به حضورتان كه: در افسانه هاي يونان غول مهيب رايزني بود، به نام «پروكروستس»؛ كار و بارش دزديدن آدميان و صد البته كشتن و بلع شان؛ اما به گونه اي غريب و طبق پسند خويش. مر آن ديو را تخت خوابي بود، شهره در عالم اساطير و افسانه ها. پروكروستس عزيز پيش از بلع، قربانيان را بر آن تخت مي خوابانيد. كوته قامتان را چندان از سرو از پا مي كشيد تا بند از بندشان بگشايد و بلند قامتان را چنان از سر و از پاي مي بريد تا جملگي همقد تخت شوند؛ سليقه حضرتش چنين بود و كاري اش هم نمي شد كرد.

اين مثل بدان جهت آوردم كه از قضا، روح شريف اين ديو آدميخواره و پسند معوج تناول آدمي در او، عينا در كالبد شخص شخيص«اعيحضرت همايوني» و پيرامونيان ايشان دميده بود: روح پروكروستس فرنگ و فرنگي مابي؛ با اين تفاوت كه اگر پروكروستس فرنگي را هم قصد بلعيدن نبود_كه البته با توجه به طبع سرمايه سالاري جهانخواره فرنگ، كمتر به هم مي رسيد مگر در مواقع خاص و از سر سيري. اينان خود قربانيان را بر تخت پروكروستس مي خوابانيدند؛ بند از بندش مي گسستند يا سر و پايش مي بريدند تا همقد تخت«طريقه زندگاني در جانعه جديد» شود و فرنگان را خوش آيد. اين چنين بود كه رسم باشكوه ديد و بازديد نوروزي و صله رحم توسط حاميان فرهنگ اصيل ايراني! تغيير ماهيت داده رو به فراموشي رفت كه حيف و صد حيف!

كوزه گر هم در كوزه افتاد!

*راستي تا يادم نرفته بگويم: در آن سنوات و آن جامعه نو، مركز توزيع و توليد انواع كارت، از كارت پستال گرفته تا به ويزيت و دعوت و ... «تجارتخانه كاشاني» بود در«خيابان ناصري»، دست بر قضا مقارن همين سنه1320 ، چنين مقرر شد كه يكي از بي شمار تركش هاي«طريقه زيستن در جامعه جديد» رضا شاهي يعني تعويض شوارع، گرينانگيرش شود و ناچار از درج اين اگهي بر صفحه جرايد:

« تجارتخانه كاشاني، كه بيست و پنج سال سابقه سكونت در خيابان ناصر خسرو داشت، به واسطه خرابي و ملحق شدن محل سابق به كاخ وزارت دارايي، به چهار راه لاله زار، بين ميدان شاه آباد،خيابان اسلامبول،جنب عكاسخانه باخت و گل فروشي پرتيوا،زير كافه پارس، روبروي كمپاني ويلي شنل انتقال يافت. تلفن6234 و 06150»

پي نوشت ها:

1_ طريقه زندگي در جامعه. مشهد(اداره مجله پهلوي):1310 خورشيدي. صص 2_1

2_پيشين .ص1

3_ايضا.

4_ايضا.

5_ايضا.

6_ايضا.

7_ايضا.

8_پيشين:فهرست مندرجات

9_پيشين.صص 45_41

10_اطلاعات هفتگي.ش2:هشتم فروردين 1320 خورشيدي.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار