کد خبر: 706803
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۶:۵۵
راز تاج ملكه اليزابت، تخريب خانه حضرت خديجه(س) و حمله چنگيزخان به بيت‌الحكمه
منابع خبري در روزهاي گذشته با آب و تاب به پوشش تخريب اشياي تاريخي و مولاژ موزه شهر شمالي عراق پرداختند ‌اما تاريخ نشان مي‌دهد كه داعشي‌ها تنها تخريب‌كنندگان تاريخ بشريت نبوده و نيستند نظير اعمال قرون وسطايي آنها ‌امروز به دست كساني كه مدعي بشردوستي و مدرنيسم قرن بيست و يكمي هستند انجام مي‌شود
الناز خمامي‌زاده
منابع خبري در روزهاي گذشته با آب و تاب به پوشش تخريب اشياي تاريخي و مولاژ موزه شهر شمالي عراق پرداختند ‌اما تاريخ نشان مي‌دهد كه داعشي‌ها تنها تخريب‌كنندگان تاريخ بشريت نبوده و نيستند نظير اعمال قرون وسطايي آنها ‌امروز به دست كساني كه مدعي بشردوستي و مدرنيسم قرن بيست و يكمي هستند انجام مي‌شود؛ از حمله نظامي ايالات متحده ‌امريكا به عراق، افغانستان و ليبي و خسارت گسترده بر آثار تاريخي اين كشورها گرفته تا طرح توسعه مكه به دست سلفي‌هاي عربستان سعودي و چسبيدن الماس كوه نور بر تاج ملكه اليزابت انگلستان، گذشته و فرهنگ آن هيچ‌گاه نتوانسته از بند زمان حال و سياست‌هايش رهايي يابد.
 
  تخريب فرهنگ زير بار جنگ
حمله گروه تروريستي داعش به آثار تاريخي عراق آن هم با هدف پاك كردن گذشته و تاريخ اين كشور سؤالات بسياري را در ذهن بشر به وجود مي‌آورد. اگر شاهكارهاي معماري جهان به بشريت تعلق دارند آيا ما در قبال حفاظت از آنها در دوران جنگ مسئوليم؟سايت‌هاي باستاني و تاريخي حكايتگر تداوم فرهنگ جمعي ما هستند و البته تسلي خاطري براي حقيقت‌ گريزناپذيري به نام مرگ. هنگامي كه چنين گنجينه‌هايي تخريب مي‌شود وظيفه ما چيست؟
سرزمين‌هاي سوريه و عراق محل تولد برخي از كهن‌ترين جوامع بشري هستند؛ سومري‌ها، اكدي‌ها، بابلي‌ها، آشوري‌ها، پارت‌ها، رومي‌ها و بسياري ديگر از تمدن‌هاي باستاني جهان در اين مناطق شكل گرفتند. ردپاي تمام انسان‌هايي كه در اين جوامع باستاني مي‌زيستند را مي‌توان‌ امروز در سايت‌هاي باستاني يافت؛ يادگارهاي تاريخي كه به همين خاطر از اهميت بسياري برخوردار هستند.
دو هفته پيش، تصاوير ماهواره‌اي اثرات فرهنگي حاصل از جنگ داخلي در سوريه را آشكار كرد. مجله‌ امريكايي «‌باستان‌شناسي»‌ در گزارش خود اعلام كرد چگونه بناهاي «‌حلب» به عنوان يكي از قديمي‌ترين شهرهاي جهان كه همواره محل سكونت بشر بوده متحمل خسارت‌هاي سنگين شده است. اين مجله در شماره اخير خود نوشت:«‌شهر باستاني بصري، سايت باستاني پالميرا، روستاهاي باستاني شمال سوريه و قلعه‌هاي «كراك دس شواليرز» و «‌قالت صلاح‌الدين» جملگي به واسطه اثرات خمپاره‌ها و اقدامات نظامي آسيب ديده‌اند.» گاهي اوقات، تخريب آثار تاريخي در طول جنگ به شكلي تصادفي رخ مي‌دهد. گاهي اوقات نيز تخريب تاريخ به شكلي عمدي و اسفبار اتفاق مي‌افتد مانند كاري كه اين روزها نيروهاي داعش به شكلي نظام‌مند و دقيق عليه سايت‌هاي مذهبي و تاريخي عراق انجام مي‌دهند.
 
  عراق، گيلگمش و اوروك
ريشه اصلي «عراق»،«اوروك» است، شهري باستاني كه گفته مي‌شود در بازه زماني 2500 تا 2700 سال پيش از ميلاد مسيح تحت فرمانروايي «گيلگمش» بوده است. نام «گيلگمش» در منظومه‌اي حماسي ذكر شده است؛ گيلگمش اوروك را ترك مي‌كند. او اوروك را ساخته‌ اما بعد از مرگ دوستش و هنگامي كه با حقيقت مرگ مواجه مي‌شود با غم و اندوه اين شهر را براي پيدا كردن راز زندگي جاودان ترك مي‌كند. بعد از سفرهاي بسيار، گيلگمش با اين حقيقت كنار مي‌آيد كه تنها خدايان از عمر جاويدان برخوردار هستند. او با درك جديدي از زندگاني دوباره به شهر اوروك باز مي‌گردد.  در برخي منابع شهر «‌اوروك» اينگونه توصيف شده است: «‌ديوار بيروني همچون درخشان‌ترين مس‌ها زير نور خورشيد مي‌درخشد؛ ‌ديوار دروني شهر فراتر از انتظار پادشاهان است.»
ويرانه‌هاي شهر «اوروك» در قرن 19 ميلادي و در 250 كيلومتري جنوب بغداد كشف شد. اين به معناي آن است كه بشر هنوز هم مي‌تواند به معناي واقعي كلمه آجركاري‌ها، استحكامات و ديوارهاي داخلي و خارجي اين شهر را از نزديك ببينيد درست به همان شكلي كه زماني گيلگمش نظاره‌گر آنها مي‌شده و ‌امروز بشر مي‌تواند درست به همان ترتيب با سؤالات يكساني درباره ابديت و مرگ مواجه شود كه زماني گيلگمش حدود 4 هزار و 500 سال پيش با آنها مواجه شده بود.  اين سنگ‌هاي باستاني حكايتگر تداوم فرهنگ جمعي ما و تسلي خاطري براي حقيقت گريز‌ناپذيري به نام مرگ هستند؛ به همين خاطر جان راسكين، منتقد بزرگ هنري در كتاب «هفت مشعل معماري» خود به اهميت مسئوليت‌هاي فردي و جمعي جوامع در قبال حفاظت از چنين آثار باستاني پرداخته است.
 
  جان انسان‌ها يا آثار تاريخي؟
تاكنون چيزي نزديك به 200 هزار نفر در جنگ داخلي سوريه كشته شده‌اند. برآورد كشته‌شدگان حمله نظامي‌امريكا به عراق در سال 2003 بسته به منابع مختلف خبري از صدها هزار نفر تا يك ميليون نفر متفاوت است. آيا در بحبوحه درد و رنج خارج از وصف قربانيان جنگ، منطق حكم مي‌كند كه جوامع بشري نگران ديوارهاي اوروك باشند؟
راسكين مي‌نويسد:«‌آنها ‌(‌آثار تاريخي) مال ما نيستند؛ بخشي از آنها متعلق به كساني است كه آنها را ساخته‌اند و بخشي ديگر نيز متعلق به همه نسل‌هاي بشريت است كه بعد از ما خواهند زيست. حتي مرده‌ها هم همچنان در قبال آنها حق و حقوقي دارند؛ ما حق نابود كردن اين آثار را نداريم.»
راسكين مي‌گويد معماري‌هاي بزرگ و باشكوه تمام و كمال به بشريت تعلق دارد نه به آن دسته از اراذل و اوباشي كه به آن آسيب وارد مي‌كنند. استدلالاتي كه راسكين پيشتر در كتاب خود مطرح كرده است‌ امروزه به طور قطع درباره آثار تاريخي به جاي مانده از بين‌النهرين باستان نيز صدق مي‌كند؛ يادگارهاي باستاني كه‌ امروز ميان گروه‌هاي افراط‌گراي داعشي و بمب‌افكن‌هاي‌ امريكايي گير افتاده‌اند!
جاي بسي خوشحالي و مايه خرسندي است كه در سكوت آزاردهنده كشورهاي مختلف دنيا، ايران بلافاصله‌ آمادگي خود براي انتقال اشياي تاريخي عراق به خاك خود و ‌امانتداري موقت آنها را تا زمان بازگشت آرامش به عراق اعلام كرده است. در اين شرايط وظيفه جهاني ساير جوامع بشري از جمله غرب در قبال اين آثار تاريخي كه آن را در كلام متعلق به خود مي‌دانند چيست؟
نائومي كلاين در كتابي تحت عنوان «دكترين شوك: ظهور سرمايه‌داري فاجعه»‌ به نكات قابل ملاحظه و مشابهي درباره غارت موزه ملي عراق پس از حمله نظامي ايالات متحده‌ امريكا و واكنش مردم عراق به اين غارت‌ها اشاره مي‌كند:«يك تاجر محلي در عراق مي‌گويد اين موزه روح عراق بود و اگر گنجينه‌هاي به يغما رفته دوباره به موزه بازنگردد انگار بخشي از روح خود او را به سرقت برده‌اند. مرد ديگري مي‌گويد بغداد مادر فرهنگ عرب است و آنها (‌غارتگران) مي‌خواهند فرهنگ عراقي‌ها را از بين ببرند.» وقتي يك عراقي مي‌گويد اي كاش مرده بودم و غارت گنجينه‌هاي تاريخي كشورم را نمي‌ديدم و انگار روحم را دزديده باشند آيا باز مي‌توان ادعا كرد كه ارزش زندگي انسان با ارزش هيچ محصول فرهنگي قابل مقايسه نيست؟
البته اين سؤالي بي‌جواب است، چراكه سنجيدن ارزش اشياي غيرمنقول كار دشواري است. با اين حال واضح است كه گذشته و فرهنگ آن نمي‌توانند به راحتي خود را از زمان حال و سياست‌هايش رها كنند.

   حمله چنگيز و بهت سعدي
همواره در تاريخ نمونه‌هايي از وقايعي را شاهد هستيم كه يك گروه سعي كرده آثار تاريخي و ايدئولوژيكي تاريخ گذشته گروه ديگري را پاك كند ‌اما اين تنها منحصر به داعش و طالبان نيست.    نظريه‌پردازان غربي در برهه‌هاي مختلفي از تاريخ گنجينه‌هاي فرهنگي ساير ملل را از دست مردمان آن كشورها گرفتند و به كشور خودشان بردند؛ استدلالشان اين بود كه مردم محلي نادان هستند و ارزش اين اشياي ارزشمند را درك نمي‌كنند. موزه‌هاي بزرگي مثل موزه لوور فرانسه يا موزه بريتانيا انگليس به همين ترتيب مجموعه‌هاي باستاني خود از اشياي تاريخي رم و يونان باستان گرفته تا اشياي تاريخي چند هزار ساله ايران را گرد آوردند.
اين سلب مالكيت را در ذهن داشته باشيد و به اين سؤال پاسخ دهيد كه چرا طالبان با ديناميت آثار باستاني بوداي باميان افغانستان را تخريب كرد؟‌طالبان در انديشه پاك كردن گذشته و تضمين آينده دلخواه خود بود. مجسمه بوداي بزرگ حكايتگر يك سيستم عقيدتي متفاوت بود و طالبان با نابود كردن آن اعلام كرد كه اينجا در افغانستان تنها يك سيستم عقيدتي وجود دارد و لاغير و در گذشته هم همه چيز همين گونه بوده است.
با اين اوصاف سلب مالكيت مردم ساير ملل بر آثار تاريخي و جذب گنجينه‌هاي باستاني آنها به انگليس هم پاسخ به نياز مشابه طالبان است. چسباندن الماس معروف «كوه نور» نادرشاه افشار بر تاج ملكه اليزابت انگليس را در نظر بگيريد. «كوه نور» تا پيش از حمله نادر به هندوستان ميراث اين كشور بوده است و حالا درخشش اين الماس بر تاج ملكه اليزابت چيزي نيست جز تظاهر آشكار خودنمايي قدرت و برتري بريتانيا بر هند.
نمونه ديگر از اين غارتگري فرهنگي را مي‌توان در جوامع مهاجري همچون استراليا جست‌و‌جو كرد. مهاجران سفيدپوست استراليايي هميشه سعي كرده‌اند تا دستاوردهاي بومي‌هاي اين سرزمين را كه به واسطه اين مهاجرت مجبور به جا‌به‌جايي شده‌اند بدنام و خدشه دار كنند تا به اين وسيله خود را صاحبان واقعي استراليا ناميده و اينگونه تظاهر كنند كه اين سرزمين بي‌صاحب بوده است. اين فرآيند ‌امروز همچنان ادامه دارد. برخي باستان‌شناسان از آثار تاريخي چون تله‌هاي صيد ماهي معروف به «بروارينا»‌ در استراليا به عنوان قديمي‌ترين سازه‌هاي بشري در جهان ياد مي‌كنند ‌اما ‌امروزه كمتر استراليايي سفيدپوست غيربومي درباره اين آثار تاريخي مي‌داند.  در سال 1258 ميلادي، چنگيزخان به بغداد حمله كرد و بناي مشهور به خانه حكمت يا «بيت‌الحكمه» آن را كه به اولين دانشگاه جهان مشهور است با خاك يكسان كرد. سعدي شيرازي در وصف اين اقدام وحشيانه مي‌نويسد:«‌خيلي وحشتناك است كه هيچ توصيفي از اين بنا باقي نمانده است.‌اي كاش زودتر مرده بودم و هرگز نمي‌ديدم كه چطور اين احمق‌ها اين گنجينه‌هاي دانش و ‌آموزش را نابود كردند. فكر مي‌كردم كه جهان را درك مي‌كنم ‌اما اين فاجعه آنقدر عجيب و بي‌معناست كه مات و مبهوت مانده‌ام.»

   كلكسيونرهاي غربي مشتري داعش
در روزنامه نيويورك تايمز‌امريكا، نويسنده‌اي مسلمان به نام ضياء‌الدين سردار مطلبي درباره تخريب تاريخي در مكه كنوني نوشته است جايي كه سايت‌هاي باستاني آن اكنون زير طرح توسعه سرمايه‌داران عربستان سعودي رفته‌اند و بولدوزرها در حال تخريبش هستند.
سردار مي‌نويسد:«جاي خانه حضرت خديجه (س)، همسر حضرت محمد(ص)‌ اكنون سرويس بهداشتي احداث كرده‌اند. هتل جديد مكه هيلتون درست روي خرابه‌هاي خانه ابوبكر تأسيس شد؛ ابوبكر از نزديك‌ترين ياران پيامبر و خليفه اول بود.»
سلفي‌هاي عربستان سعودي همانطور كه گروه تروريستي داعش را تأمين مالي مي‌كنند از ساير تفاسير مختلف اسلام متنفر هستند. بديهي است كه اين فسلفه سلفي‌ها را قرون وسطايي بدانيم‌ اما حقيقت اين است كه اين فاجعه پديده‌ قرن بيست و يكمي است كه دارد در مكه ‌امروزي اتفاق مي‌افتد.  آنطور كه سردار در مقاله خود مي‌نويسد سعودي‌ها قلب معنوي اسلام را به يك قلمرو متجدد، فوق مدرن و يكپارچه تبديل كرده‌اند؛ جايي كه در آن تفاوت و تنوع قابل تحمل نيست، تاريخ معنايي ندارد و مصرف‌گرايي در آن از اولويت برخوردار است.  همين‌ امر در مورد گروه تروريستي داعش هم صدق مي‌كند؛ اعضا و حاميان اين گروه سايت‌هاي باستاني را ويران مي‌كنند نه تنها با هدف پاك كردن سنت‌ها و فرهنگي كه اين آثار تاريخي به نمايش گذاشته‌اند بلكه بخشي از اهداف آنها سرمايه‌گذاري بر بازار پر رونق آثار باستاني در جهان غرب است كه گفته مي‌شود از محل غارت اشياي باستاني شهر قديمي النبك سوريه و تحويل آنها به كلكسيونرهاي غربي حدود 36 ميليون دلار به جيب زده‌اند.  سرمايه‌داران غربي كه اين اشيا را مي‌خرند و افراط‌گرايان داعشي كه آنها را مي‌دزدند چندان از هم متفاوت نيستند؛ اين دو گروه هر يك به عنوان يك منبع جمعي براي بشريت در نقطه بي‌اعتنايي به تاريخ با هم مشترك هستند. نيروهاي ارتش ‌امريكا كه طي حمله به عراق خسارت سنگيني را متوجه آثار باستاني اين كشور كردند هم در اين نقطه با اين دو دسته مشتركند.
حملات نظامي كه به اسم مداخلات بشردوستانه به كشورهاي عراق، افغانستان و ليبي انجام شد فجايعي بشري را رقم زد كه بخشي از اين فجايع تخريب آثار تاريخي بود و بعد از اين تخريب‌ها هرگونه تلاش بشردوستانه براي حفظ آثار تاريخي در دوران جنگ نتيجه در خور توجهي در بر نخواهد داشت؛ چراكه حفاظت بلندمدت آثار و ابنيه تاريخي طي رابطه‌اي كه ميان يك منطقه باستاني و ساكنان آن شكل گرفته پديد مي‌آيد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار