رهبر معظم انقلاب در ديدار عوامل «شيار۱۴۳» با بيان اينكه تا 50 سال ديگر هم بايد انواع هنرها را براي تبيين دفاعمقدس به خدمت بگيريم، افزودند: به نظر من قصور بزرگى اتفاق افتاده كه بايد جبران شود.
به گزارش «جوان» به نقل از پايگاه اطلاعرساني مؤسسه حفظ و نشر آثار حضرت آيتالله خامنهاي، متن بيانات ايشان در اين ديدار كه خرداد ماه امسال برگزار شد، به اين شرح است:
من فيلم را ديدم؛ بسيار فيلم خوبى بود. ما از سينما سررشته نداريم، اما بهعنوان مستمع، بالاخره يك داورىاى انسان پيدا ميكند، هم از لحاظ داستان كه يكى از كمبودهاى اساسى فيلمهاى ما نداشتن داستان خوب و پر كشش است، اين فيلم يك داستان خوب و جذاب [داشت] و داراى پيچ داستانى - كه خيلى هم قشنگ اين پيچ، در فيلم باز شد - بود؛ هم از لحاظ كارگردانى، اين خانم آبيار - كه لابد اينجا تشريف دارند خيلىخيلى خوب فيلم را كارگردانى كرده بودند، هم از لحاظ بازى قهرمان اصلى، خانم زارعى - كه نميدانم ايشان اينجا تشريف دارند يا نه واقعاً سنگتمام گذاشته بودند و خيلى خوب بود. از لحاظ محتوا و مضمون هم اين فيلم كاملاً فيلم ارزشى بود.
چطور ممكن است كسي تصور كند كه فيلم «شيار 143» ضد دفاع مقدس است من تعجب ميكنم چطور ممكن است كسى تصور كند كه فيلم «شيار ۱۴۳» ضدارزش يا ضددفاع مقدس است؛ من نميفهمم از كجاى فيلم، اين در مىآيد. بله، آن مادر به اين در و آن در ميزند براى اينكه يك نشان يا اثرى از پسرش پيدا كند. اين روشن است، اين چيز كاملاً طبيعىاى است؛ اتفاقاً اهميت ماجراى دفاعمقدس در همين است؛ مادر، با اين هويت، با اين تشخص، با اين احساس غيرقابل توصيف - كه واقعاً احساس مادر نسبت به فرزند اصلاً قابل توصيف نيست و ماها كه نميتوانيم مادر باشيم، اصلاً درك نميكنيم عظمت اين احساس را - با يك چنين احساسى اين مادر، هم تحمل ميكند هجرت فرزند خودش را بهسوى جبهههاى جنگ، هم تحمل ميكند شهادت او را هم افتخار ميكند.
ما در طول اين هشت سال دفاعمقدس و بعد از آن از مادران، گِله نشنفتيم بلكه بهعكس، مادرها را حماسىتر از بسيارى از پدرها يافتيم. من اين توفيق را داشتهام كه با بعضى از خانوادههاى شهدا روى فرششان، زير سقفشان بنشينم و صميمانه با آنهاحرف بزنم تا الان نديدهام - هيچ يادم نمىآيد، حتى يك مورد هم در بين شايد هزاران مورد - كه مادرى از شهادت فرزندش گِله كرده باشد؛ نه، بهعكس، مادرها افتخار ميكنند، اظهار سربلندى ميكنند، اظهار سرافرازى ميكنند، اين خيلى مهم است. اين مادر با اين احساسات مادرانه كه براى فرزندش يك چنين فداكارىاى دارد و حاضر نميشود كه آن بچه مثلاً در محل كارش گرسنه بماند يا مانند اينها، در عين حال شهادت او را تحمل ميكند، هجرت او را تحمل ميكند، فراق او را تحمل ميكند و هيچ گِلهاى نميكند، هيچ شكايتى نميكند؛ اينها خيلى به نظر من نكات مهمى است و در آنجا خيلى خوب بازيگرى انجام گرفته، خيلى خوب كارگردانى انجام گرفته، صحنهها خيلى خوب انتخاب شده، بسيار فيلم خوبى بود.
سينماي ايران جزو سينماهاي برجسته دنياستبله، بنده هم مثل شما آقايان معتقدم كه از ظرفيت دفاع مقدس در سينماى كشور ما استفاده نشده، خود سينماى ما انصافاً يك ظرفيت بالايى دارد، يعنى كسانى كه اهل اين فنند، بلدند، مطلعند، واردند و قضاوتشان ميتواند مرجع فهم انسان قرار بگيرد، معتقدند كه سينماى ايران از لحاظ ظرفيت كارگردانى، گريم، بازيگرى و مانند اينها، جزو سينماهاى برجسته دنيا است و اين درست است. اين ظرفيت عظيم بايستى با ظرفيت بسيار عظيم دفاعمقدس التقا پيدا كند. اين اتّفاق هنوز درست نيفتاده. بله، مواردى از اين قبيل ما در طول اين سالها داريم، لكن نسبت به آنچه ميتوانسته وجود داشته باشد، خيلى كم است. عدّهاى - كه من نميدانم چه جور ميشود انگيزههاى اينها را آدم تحليل كند - با ورود سينما به مسائل مربوط به دفاعمقدس، علناً مخالفت ميكنند! من نميدانم چه فكر ميكنند؛ به اسم اينكه جنگ است، به اسم اينكه خشونت است! صد سال از شروع جنگ جهانى ميگذرد - امسال صدمين سال است - هنوز در امريكا و در خيلى جاهاى ديگر دارند فيلم ميسازند [آن هم] در چه گستره وسيعى! حتى آنطور كه به من گزارش كردند، دانشآموزها و بچههاى دبيرستانى را وارد اين ميدان فيلمسازى ميكنند و از آنها ميخواهند و به آنها امكانات ميدهند براى اينكه بسازند؛ [چون] معتقدند كه اين ميتواند نسل جديد را با انگيزههاى سالم دولتمردانشان آشنا كند.
ما يك چنين افتخار بزرگى داريم؛ همه دنيا با ما مقابله كردند، همه در يك جبهه قرار گرفتند - اينكه ديگر خلاف واقع نيست، اينكه جلوى چشم همه ما بوده است - همه دنيا در مقابل ما صف كشيدند، همه قدرتهاى نظامى بهنحوى در جبهه مقابل نظام جمهورى اسلامى در جنگ تحميلى در هشت سال ايستادند و جمهورى اسلامى فائق آمد، پيروز شد؛ اين خيلى چيز بزرگى است، اين خيلى چيز عظيمى است، اين خيلى پديده مهمى است در تاريخ يك ملت و اين مجموعه كارى كه در دفاعمقدس شد، يك مجموعه درهمتنيده مركبِ عجيب و غريبى بود. زنها، مردها، پدرها، مادرها، جوانها، شهرى، روستايى، بازارى، دانشجو، دانشآموز، مساجد، حسينيهها، همه و همه بهنحوى وارد اين قضيه شدند؛ هر كدام از اينها يك موضوع است و اين موضوعات ميتواند وارد بخشهاى هنرى كشور ما بشود، وارد سينماى ما بشود كه حالا شما - تهيهكننده و كارگردان محترمتان - از نگاه يك مادر نگاه كرديد و شد. اين بسيار چيز جالبى بود و خوب از آب درآمد.
حالا برويد در مسجد و فعاليتهايى را كه در يك مسجد از سوى مردم انجام گرفته است، با آن نگاه هنرمندانه تبيين كنيد، يك قصه در بياوريد و روشن كنيد. برويد در يك دبيرستان، بچّههايى كه گاهى معلمشان آنها را تشويق ميكرد كه بروند، گاهى مجموعه معلم و مدير مخالفت ميكردند كه اينها بروند جبهه، اينها با شوق فراوان ميرفتند جبهه و فداكارى ميكردند، برويد داخل مجموعههايى كه جنگ را پشتيبانى ميكردند، برايشان از مال خودشان، از امكانات ضعيف خودشان استفاده ميكردند، برويد سراغ آن كسانى كه جنازه شهدا را تشييع ميكردند، اين مسئله تشييع جنازه شهدا ماجراى عظيمى است كه وقتى شهيدى يا شهيدانى وارد شهرى ميشدند، چه اتفاق بزرگى آنجا مىافتاد؛ اينها همه موضوعاتى است كه ميتواند موضوع محورى و مركزى براى سينماى ما قرار بگيرد، [امّا] اين كارها اتفاق نيفتاده است.
ما احتياجي به اسطورهسازي نداريمبله، ايشان درست ميگويند كه ما احتياج نداريم به اسطورهسازى. ديگران مجبورند اسطورهسازى كنند؛ يا يك مورد خاصّى را پيداكنند، 100 سال، 200 سال، 500 سال درباره آن حرف بزنند! مثلاً يك زنى - فرض كنيد - يكجايى در دنيا يك فداكارى كرده، اسمش را بهعنوان يك نام آشنا براى همه بشريت تبديل كنند. ما صدها و هزارها از اين قبيل زن، از اين قبيل مرد، از اين قبيل جوان، از اين قبيل قهرمان، در داخل كشورمان داشتيم و همين دفاعمقدس يك عرصهاى بود كه اينها بروز كرد، ظهور كرد. نگذاريم اين تاريخ از بين برود.
شما مىبينيد كه اين حضرات كرهاىها - من از كار اينها خوشم مىآيد - تاريخ ندارند، لذا ميگويند «افسانه جومونگ»، افسانه فلان. يعنى از اول حساب را تصفيه ميكنند، [ميگويند] افسانه است، واقعيت نيست. يكچيزى در مىآورند، يك تاريخ براى گذشته خودشان درست ميكنند كه وقتى يك جوان كرهاى به اين فداكارىها و به اين شجاعتها و به اين كارهاى عجيب غريبِ سينمايى نگاه ميكند، خب احساس هيجان ميكند، احساس هويت ميكند، احساس افتخار ميكند. ما اينها را در واقعيت زندگى خودمان داريم، اتفاق افتاده، پيش آمده، چرا از اينها استفاده نميكنيم؟ بهنظر من يك قصور بزرگى - نميگوييم تقصير، لااقل قصور بزرگى - اتفاق افتاده است، بايد جبران بشود. بهنظر من ما 50 سال ديگر هم بايستى درباره دفاعمقدس بنويسيم، بگوييم، توصيف كنيم، تشريح كنيم، انواع و اقسام هنرها را به خدمت بگيريم. براى اينكه اين حادثه عظيم را تبيينكنيم.
به هر حال من از تهيهكنندهها، از كارگردان، از بازيگرها، از عوامل توليد و همه كسانى كه هستند، تشكر ميكنم. فيلم خوبى بود، ما هم لذت برديم، نشستيم تماشا كرديم، مثل بقيه مردم متأثر شديم و انشاءالله كه مردم هم از آن حداكثر استفاده را بكنند.