انتشار خبر پاسخ مقام معظم رهبري به نامه اوباما واكنشهاي وسيعي را در سطح رسانههاي بينالمللي و داخلي برانگيخت. واضح است كه رسانههاي غربي با خطدهي از طرف دولتها اقدام به انتشارچنين مطلبي كردهاند، اما سؤال اينجاست كه پشتپرده اين مسئله چيست؟
همه چيز از انتخابات 88 شروع شديك ماه قبل از انتخابات سال ۸۸، باراك اوباما چهلوچهارمين رئيسجمهور امريكا، نامهاي خطاب به رهبر معظم انقلاب نوشت و از ايشان درخواست كرد براي شروع فصل جديدي از مناسبات بين امريكا و ايران تلاش كند. اوباما در آن نامه اذعان كرده بود كه هيچ موضوعي از موضوعات منطقه غرب آسيا، بدون كمك و حضور ايران حل نخواهد شد.
اين البته تنها ادعاي رئيسجمهور امريكا نبود. پيش از او، تحليلگران و سياستمداران ديگري نيز بر اين مسئله تأكيد كرده بودند. همان ايام، برنارد كوشنر، وزير خارجه يهوديالاصل فرانسه، در مصاحبه با شبكه «سيانان» نيز گفته بود: «گمان ميكنم ايران كشوري بزرگ با تاريخي بزرگ است. اگر امروز بخواهيم از افغانستان سخن بگوييم، بايد با ايران صحبت كنيم. اگر ميخواهيم از خاورميانه، عراق و سوريه سخن به ميان آوريم، بايد با ايران صحبت كنيم. پس واقعگرا باشيم و با اين اشخاص صحبت كنيم.»
گرچه فتنه موجب گرديد تا سياسيون امريكايي و اروپايي، چند صباحي به وضعيت ناامن ايران دل خوش كنند، اما خيلي زود فهميدند كه نظام سياسي ايران به پشتوانه «حمايت و حضور مردمي»، مقتدرتر از آن است كه با اين بادهاي موسمي از پاي درآيد.
باراك اوباما در بهمنماه سال ۹۱ مجدداً به رهبر انقلاب نامه نوشت و از آمادگي كشورش براي رسيدن به توافق دوجانبه در زمينه پرونده هستهاي با ايران خبر داد. وضعيت بد اوباما و دموكراتها در داخل و خارج از امريكا موجب شد تا وي بار ديگر، چند ماه پيش نيز به رهبر انقلاب نامهاي بنويسد. اگر آنچنانكه مقامات امريكايي ادعا ميكنند ايران در وضعيت نامناسبي قرار دارد، پس چرا در چنين شرايطي، رئيسجمهور امريكا به بالاترين مقام سياسي ايران نامه مينويسد و درخواست كمك ميكند؟
دستهاي خالي اوبامادر امريكا رسم است كه رؤساي جمهور ميبايست بعد از اتمام دوره رياستجمهوري خود، ميراثي از خود بر جاي بگذارند. اگر ميراث بر جايمانده در حوزه سياست خارجي باشد، ارزشي بهمراتب بالاتر از اقدامي صرفاً داخلي خواهد داشت. بيترديد يكي از دلايل اقبال تاريخنگاري امريكايي به رونالد ريگان، رئيسجمهور اسبق اين كشور، حل مشكل جنگ سرد بهعنوان يكي از مهمترين بحرانهاي سياست خارجي امريكاست.
اوباما اما از معدود رؤساي جمهور امريكاست كه تاكنون ميراثي كه بعدها خود و حزب دموكرات بتوانند به آن ببالند، بر جاي نگذاشته است و البته فرصت چنداني هم براي بر جاي گذاشتن ميراثي درخور ندارد.
چندي پيش پايگاه خبري «هيل» نوشت كه دولت امريكا «اولويت بالايي» براي رسيدن به توافق جامع هستهاي با ايران قائل است و توافق احتمالي را «بخش مهمي از ميراث سياست خارجي» خود ميداند.
ايران شمشير دولبه براي امريكاييهافارغ از اينكه دموكراتها به اين ميراث نياز مبرم دارند، دستيابي به توافق هستهاي با جمهوري اسلامي ايران را ميتوان تنها برگ برنده آنها براي انتخابات رياستجمهوري آتي دانست. در شرايطي كه دموكراتها رقابت را چندي پيش به جمهوريخواهان در انتخابات كنگره واگذار كردند، اكنون تنها شانس آنها براي پيروزي در انتخابات پيش رو، موفقيت در روند مذاكرات هستهاي با ايران است.
موضوع تأثير عميق مذاكرات هستهاي با ايران بر انتخابات آينده امريكا، مورد توجه بسياري از محافل داخلي اين كشور بوده است؛ تا جايي كه روزنامه «واشنگتنپست» هم نتوانست از تأثير پرونده هستهاي بر اوضاع امريكا و گره كوري كه واشنگتن در اين زمينه ايجاد كرده است، چشمپوشي كند و اذعان كرد كه در صورت شكست مذاكرات، دو سال ديگر و هنگام تعيين جانشين اوباما، به احتمال زياد، اصليترين بحث و تمركز رقباي انتخاباتي براي ورود به كاخ سفيد، نحوه مواجهه با ايران و پرونده هستهاي آن خواهد بود. اكنون همهچيز نشان از آن دارد كه عدم توافق دموكراتها با ايران ميتواند آنها را براي هشت سال از هرم قدرت سياسي ايالات متحده پايين بكشد. اين در حالي است كه كاخسفيدنشينان هماكنون هم از توافق ژنو بهعنوان دستاوردي بزرگ در دوران زمامداري خود ياد ميكنند و مدعي هستند كه با اين توافق توانستهاند پس از سالها، مانع پيشرفت برنامه هستهاي ايران شوند. لذا به نظر ميرسد طرف امريكايي مشخصاً به توافق ژنو نياز مبرم دارد و براي پيشبرد اهداف داخلي و خارجي خود، نيازمند ادامه مذاكرات يا حداقل حفظ توافق ژنو است.
تمام راهها در منطقه به ايران ختم ميشودعلاوه بر همه اين موارد، امريكاييها بهشدت نيازمند حضور ايران براي حل مشكلات منطقهاي هستند. موضوع مبارزه با داعش در سوريه و عراق، وضعيت سياسي لبنان، تحولات سياسي اخير در يمن و بسياري از گرههاي كور موجود در خاورميانه، تنها به دست ايران باز ميشود و امريكا نيازمند همكاري نزديك ايران براي حل اين مشكلات است. حتي انديشكدههاي امريكايي نيز بارها بر نياز ايالات متحده به جمهوري اسلامي در منطقه خاورميانه تأكيد كردهاند.
البته موضوع همكاري ايران با امريكا براي حل معضلات منطقه از سوي رهبر انقلاب صراحتاً رد شد. بنابراين شكست مذاكرات هستهاي نيز بحرانهاي استراتژيك امريكا در منطقه را دوچندان خواهد ساخت. بهواقع امريكاييها در شرايطي تلاش ميكنند تا دست ايران در جريان مذاكرات را خالي نشان دهند كه حيات و ممات سردمداران ايالات متحده و حداقل حزب دموكرات، به دستيابي به توافق هستهاي با ايران گره خورده است. نياز امريكا به مذاكره يا حداقل حفظ توافق ژنو، بسيار بيش از طرف ايراني است و ترك ميز مذاكره از جانب آنها بهمنزله شكست مذاكرات خواهد بود و در صورت عدم حصول توافق، دولتمردان كاخ سفيد عملاً برگه توافق ژنو را نيز از دست خواهند داد و توافق ژنو براي هميشه لغو خواهد شد.
همه چيز در توافق با ايران خلاصه شده استپيش از اين، راهبرد امريكا تلاش براي تمديد مجدد مذاكرات و خريد زمان بود تا حداقل برگه توافق ژنو را از دست ندهد، اما سخنان هفته پيش رهبر انقلاب و تأكيد ايشان بر لزوم توافق يكمرحلهاي در مورد جزئيات و كليات در يك جلسه، عملاً امريكاييها را در وضعيت آچمز قرار داده و پروژه توافق چندمرحلهاي و توافق سياسي، پيش از توافق بر سر جزئيات را منتفي كرده است.
كريخوانيهاي كري و لاف زدنهاي اخير اوباما ناشي از نقش بر آب شدن تمامي طرحهاي آيندهشان بهمنظور دستيابي به يك توافق كلي و نصفونيمه است كه عملاً هيچيك از منافع جمهوري اسلامي را محقق نميكرد و تنها منافع امريكا و بهصورت خاص دموكراتها را فراهم ميساخت و اكنون دستور مقام معظم رهبري مبني بر يكمرحلهاي شدن مذاكرات، پاشنه آشيل امريكاييها را هدف قرار داده است. بيشك اين فرصتي ارزشمند براي تيم مذاكرهكننده هستهاي كشورمان است كه با پشتكار هميشگي خود، حقوق ملت ايران را استيفا كنند.