در دو سال گذشته يكي از مهمترين راهبردهاي دشمن براي مواجهه با جمهوري اسلامي ايران ساماندهي و چيدمان شرايطي بوده است كه دستگاه محاسباتي، فرمولها و معادلات ايستادگي حاكميت را به هم بريزند.
برآورد دشمن از خط ايستادگي نظام جمهوري اسلامي در مقابل نظام سلطه اين است كه مسئولان ايران حفظ نظام را از اوجب واجبات ميدانند و اگر شرايط به گونهاي پيش رود كه اين اصل با خطر مواجه شود، بسياري از اهداف و آرمانهاي خود را تعديل ميكنند.
البته آنچه كمتر گفته شده است اينكه دشمنان شرط به هم ريختن دستگاه محاسباتي مسئولان را از مسير به هم ريختن دستگاه محاسباتي ملت جستوجو ميكنند و بر اين باورند كه راهبرد «استحاله از درون» ميتواند دستگاه محاسباتي مديريت كشور را دچار تغيير يا اشتباه كند.
بنابراين به هم ريختن دستگاه محاسباتي ملت را مقدمه و پيشنياز اخلال در دستگاه محاسباتي مسئولان ميدانند، به همين دليل فشارهاي مستمر اقتصادي را تا حوزه دارو و درمان نيز توسعه دادند. با فشار ارزي، دارايي جيب مردم به يك دوم تقليل يافت و.... دنياي غرب به سركردگي امريكا بر اين باور است كه حفظ آن اوجب واجبات با ملت ميسر است و عدم حفظ آن را نيز در همين مسير جستوجو ميكنند. بنابراين اختلال در الگوي رفتاري- گفتماني مردم و حاكميت راهبرد غرب با هدف سوق دادن مديريت كشور به سمت تصميمات همسو با غرب است. از جمله مواردي كه غرب براي به هم ريختن دستگاه محاسباتي ملت طراحي و رسانهاي كرد، اين بود كه راه حل مشكل شما و مهار تورم، گفتوگوي مستقيم با امريكاست.
حل مسئلهاي كه در زندگي همه مردم نمود يافت را به مذاكره با امريكا ارجاع دادند تا اگر مذاكره انجام نشود و مشكل باقي بماند، باور به مذاكره تقويت مضاعف شود. اما دستگاه محاسبهگر نظام جمهوري اسلامي در مقابل سيل رسانهاي دشمن دو كار را همزمان و به صورت زيبا پيش برد؛ اول اينكه مذاكره را با محوريت هستهاي دنبال كرد تا مدعيان حل مسائل از طريق مذاكره را خلع سلاح كند.
دوم اينكه ابتدا و به صورت پيشداورانه(كه البته مبتني بر تجربه از رفتار متمادي امريكاست) اعلام كرد كه خوي امريكا اجازه نتيجهبخش بودن مذاكراتي كه منافع ملت ايران را تأمين كند، نميدهد و براي درمان مسئله اصلي كشور راهبرد دروني ارائه كرد. اقتصاد مقاومتي به عنوان مدلي بود كه به جاي به هم ريختن دستگاه محاسباتي ملت يا حاكميت، دستگاه محاسباتي غرب را به هم ريخت. دنبال كردن راههاي دروني همزمان با راههاي بيروني باعث شد تا دستگاه محاسباتي ملت و حاكميت همسو و همدل عمل كند و اين باور در ملت تقويت شود كه نظام آنان همه راههاي موجود و ممكن را طي ميكند، اما مرز و خط قرمز آنان عدم پذيرش تحقير ملي است.
انتخابات رياست جمهوري 1392 با مشاركت 73 درصدي مردم و مشاركت آنان در راهپيمايي 22 بهمن 1392 و 1393 نشان داد كه ملت كليد رمز دشمن را به خوبي فهميده است و غرور و زيادهخواهي آن از يكسو و مظلوميت و حقانيت نظام جمهوري اسلامي را نيز درك كرده و با همه مشكلات، نان را با غيرت معامله نميكند. رمز اين حركت عجيب و محاسبهگر ملت كه تمام راههاي دشمن را مسدود كرده است را بايد در اين بخش از وصيت امام يافت.
كدام امام؟ امامي كه فرمود: «ملت بزرگ ايران! من فرد فرد شما را چون فرزندان خويش ميدانم و ميشناسم» امامي كه فرد فرد اين ملت را ميشناسد، ميفرمايد: «بيترديد رمز بقاي انقلاب اسلامي همان رمز پيروزي است و رمز پيروزي را ملت ميداند و نسلهاي آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو ركن اصلي آن «انگيزه الهي و مقصد عالي حكومت اسلامي» و «اجتماع ملت» در سراسر كشور با وحدت كلمه براي همان انگيزه و مقصد است.» گويي سروش غيبي از قلم امام جاري ميشود كه «رمز پيروزي را ملت ميداند»و اين راز بين ملت و امام همچنان سر به مهر مانده و دستگاه محاسباتي غرب را به هم ريخته است.
مقصد الهي مدنظر امام همان تفسير از اسلام سياسي است كه همه ابعاد حيات آدمي را در برميگيرد. مقصد الهي باعث تحمل مشكلات و صبوري در آن ميشود. مقصد الهي است كه فراتر از نظام جمهوري اسلامي ايران را «سراب» ميداند.
راهپيمايي 22 بهمن سال 1392 و 1393 كه پس از طرح مسئله «مذاكره براي حل مسائل كشور» طرح شد، نشان داد كه هيچ تأثيري در دستگاه محاسباتي ملت رخ نداده است.
همچنان دفاع از غرور و حيثيت ملي در اولويت مطالبات ايرانيان قرار دارد و هيچ فشاري دستگاه محاسباتي ملت را به هم نميريزد. دستگاه محاسباتي هوشمند ملت مقوم و شارژر دستگاه محاسباتي دولت و حاكميت است اين پيوند مبارك در طول حيات ايران فقط در اين 36 سال قابل رؤيت و فخر و مباهات است.