کد خبر: 702270
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۷:۴۸
سرمقاله دکتر گنجی
در روزهاي مربوط به سالگرد انقلاب اسلامي، از ابعاد مختلف به اين پديده نگريسته مي‌شود اما به چالش‌كشيدن نظريه‌هاي «انقلاب» از جذاب‌ترين دستاوردهاي انقلاب اسلامي است كه كمتر بدان پرداخته مي‌شود.
دكتر عبدالله گنجي
در روزهاي مربوط به سالگرد انقلاب اسلامي، از ابعاد مختلف به اين پديده نگريسته مي‌شود اما به چالش‌كشيدن نظريه‌هاي «انقلاب» از جذاب‌ترين دستاوردهاي انقلاب اسلامي است كه كمتر بدان پرداخته مي‌شود. مقوله انقلاب از مفاهيم مهم علم سياست و جامعه‌شناسي سياسي است كه در سه قرن اخير بسط و تكامل يافته است.

علل وقوع انقلاب‌ها، خصايص رهبران، زمينه‌هاي انقلاب، پيامدها، اهداف، شكل، ساختار و... در طول 300 سال گذشته به تكامل قابل توجهي رسيده است كه انقلاب‌هاي روسيه، فرانسه، انگليس، چين و... نيز توانسته‌اند نظريه‌هاي موجود درباره انقلاب‌ها را تعميق و تكميل نمايند. اما وجه مشترك همه نظريه‌ها و علل وقوع همه انقلاب‌ها مبتني بر مطالبات «انسان پايه» است. به تعبير ديگر همه نظريه‌ها علل وقوع انقلاب‌ها را در سه عامل اصلي خلاصه مي‌كنند كه عبارتند از: فقر عامل انقلاب، رفاه عامل انقلاب و فقر پس از رفاه انقلاب. بنابر اين به كارگيري مفهوم «فقر- رفاه» در تبيين چرايي انقلاب‌ها نشان مي‌دهد كه همه انقلاب‌ها براي شكم و اقتصاد رخ داده است و طبقه پيشرو در آنها نيز كارگران و دهقانان بوده‌اند كه از بعد اقتصادي جزو طبقات فرودست محسوب مي‌گرديده‌اند.

با وقوع انقلاب اسلامي همين نظريه‌ها و علل براي تبيين اين انقلاب به كار گرفته شد اما رخ‌نمايي ابعاد تازه انقلاب باعث مي‌شد تا چفت‌شدگي نظريه‌هاي مذكور با آنچه در ايران محقق شده است دچار چالش شود. ابتدايي‌ترين سؤالي كه به ذهن مي‌رسيد اينكه: چگونه ممكن است ملتي براي رفاه و فقر به ميدان بيايند اما رهبري آنان به عهده مردي باشد كه هيچ نسبتي با دنياطلبي، دنياگرايي و عافيت‌طلبي نداشته باشد؟ چرا در نوشته‌ها و پلاكاردها و... دست مردم ايران در راهپيمايي‌هاي سال 1357 هيچ شعاري از نان، پول، رفاه و توسعه نيست؟ اينجا بود كه انقلاب اسلامي توانست تئوري‌هاي مسلم پيشين درباره چرايي وقوع انقلاب‌ها را به چالش بكشد و طيف جديدي از صاحب‌نظران معاصر به دنبال تئوري‌هاي جديدي بگردند كه با آنچه در ايران اتفاق افتاده است قابليت انطباق داشته باشد. تا قبل از ترديد مذكور كليدواژه‌هايي كه براي انقلاب اسلامي به كار برده مي‌شد معمولاً عبارت بودند از: «حاشيه‌نشيني»، «نوسازي»، «توسعه شتابان»، «تولد طبقه متوسط»، «مهاجرت به شهر‌ها»، «عدم توسعه متوازن»، «رشد قيمت نفت» و...

اما رفراندوم 12 فروردين 1358 و تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران توانست به تئوري‌پردازي‌هاي جديد از يك سو و سردرگمي محققان غربي از سوي ديگر كمك نمايد. افرادي مانند ميشل فوكو، اسكاچ پل، آبراهاميان، اسپوزيتو، جان فورن، نيكي آر.كدي از جمله انديشمنداني بودند كه تلاش كردند فهم واقعي از انقلاب اسلامي به دست آورند. بنابر اين با عدول از قالب‌هاي نظري پيش تلاش كردند ابعاد اختصاصي و ابداعي اين انقلاب را درك كنند. هر چند اين انديشمندان نيز به مسائلي مانند: «توسعه شتابان و نامتوازن» و «رشد طبقه متوسط» و... پرداختند اما نتوانستند علل انقلاب را تك عاملي و فقر معرفي كنند. دراين ميان افرادي كه توانستند درك نزديك‌تري از حقيقت انقلاب اسلامي داشته باشند.

 به اين موضوع وارد شدند كه انديشه شيعي چه خصايصي دارد كه مردم معتقد به آن در قرن بيستم و پس از 400 سال از عزلت‌نشيني دين، رهبران ديني را درصدر مي‌نشانند؟ و مفاهيمي همچون «ظلم» و «عدالت» را از عمق تاريخ بيرون مي‌كشند و با وضعيت امروز جامعه خويش بازنمايي مي‌كنند؟ ميشل فوكو كه مي‌توان وي را بزرگ‌ترين نظريه‌پرداز دوران پست‌مدرن ناميد (صاحب‌نظريه گفتمان) سردرگمي خود از انقلاب اسلامي طوري بيان مي‌كند كه هم مسئله را فهميده است هم از آنچه درك كرده است، در شرايط موجود جهان متعجب شده است. وي مي‌نويسد: «من دوست ندارم حكومت اسلامي را ايده يا حتي آرمان بنامم، اما به عنوان «خواست سياسي» مرا تحت تأثير قرار داده است... چون كوششي است براي... پاسخ‌گويي به پاره‌اي از مسائل امروزي، برخي از ساختار‌هاي جدايي‌ناپذير اجتماعي و ديني، سياسي شود، مرا تحت تأثير قرار داده است.

 چون از اين جهت كوششي است براي اينكه سياست، يك بعد «معنوي» پيدا كند. براي مردمي كه روي اين خاك زندگي مي‌كنند جست‌وجوي چيزي كه ما غربي‌ها امكان آن را پس از رنسانس و بحران بزرگ مسيحيت از دست داده‌ايم، چه معنايي دارد؟ جست‌وجوي معنويت سياسي؟» ميشل فوكو كه در كوران انقلاب به ايران و قم سفر مي‌كند بالاخره مفهومي به نام «معنويت سياسي» را از انقلاب ايران درك مي‌كند و به همين دليل هم انقلاب ايران را پست‌مدرن مي‌خواند و هم با شاخص‌هاي تعريف شده پست‌مدرن غربي سازگار نمي‌داند. نقيصه‌‌اي كه انديشمندان غربي را دچار چالش در فهم نمود اين بود كه پايه حركت خود را نظرات اسلاف پيشين خود قرار دادند. 

كافي بود تعصب و معرفت «ميهن پايه» خود را كنار بگذارند و به رهبر انقلاب مراجعه كنند تا درك انقلاب اسلامي برايشان سهل‌الوصول‌تر گردد. آنجا كه امام فرمود: «فرق است بين «قيام‌لله»‌ و انقلاب‌هايي كه يك طاغوت مي‌آيد و طاغوت قبلي را برمي‌دارد و مي‌گويد من بايد باشم. در انقلاب‌هاي غيرالهي ولو اينكه آدمي كه مي‌آيد آدم خوبي هم باشد به يك بعد از انسان مي‌پردازد.   اما در قيام لله به همه ابعاد توجه مي‌شود.»

 بنابراين مي‌توان گفت «اسلام سياسي» امام،‌ همان «معنويت سياسي» ميشل فوكو بود كه از تعجب مي‌گفت: «نقش آيت‌الله خميني را كه پهلو به افسانه مي‌زند امروز هيچ رئيس دولتي و هيچ رهبر سياسي- حتي به پشتيباني همه رسانه‌هاي كشورش- نمي‌تواند ادعا كند.» فوكو سپس به سخره گرفتن غرب و رهيافت‌ها و توسعه آن توسط انقلابيون ايران اشاره مي‌كند و مي‌نويسد: «مي‌دانيد كه اين روزها چه عبارتي بيش از هر چيز براي ايراني‌ها خنده‌آور است؟ آنچه در نظرشان از هر حرفي ابلهانه‌‌تر، خشك‌تر، غربي‌تر است.

 «دين افيون توده‌هاست» ... 90 درصد ايراني‌ها شيعه‌اند و منتظر بازگشت امام دوازدهم‌اند تا نظام  راستين اسلام را در روي زمين مستقر كند، اما اين اعتقاد هر روز نمي‌گويد كه فردا حادثه بزرگ فرا خواهد رسيد». امروز و پس از 36 سال از پيروزي بزرگ‌ترين و ناشناخته‌ترين انقلاب قرن بيستم، دنياي غرب براي مقابله با همان «معنويت سياسي» ميشل فوكو يا «اسلام سياسي» امام خميني به ميدان آماده است. به تعبير دقيق‌تر مبارزه سكولارها با نظام اسلامي براي فاصله بين «معنويت» و «سياست» است.

 اين نقطه، محل منازعه غرب و بخشي از تجديدنظرطلبان با انقلاب اسلامي است. تئوري «معنويت سياسي» كه مولد آن انقلاب اسلامي است امروز هم به پرورش نياز دارد و هم به پاسداري بيشتر.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار