رويدادهاي مرتبط با عملكرد امريكا در طول مذاكرات هستهاي به ويژه در دوره تمديد هفت ماه و هفت روزه، وضعيت چشم انداز اين گفتوگوها را در هالهاي از ابهام قرار داده است. هرچند سياست و خطمشي ايران معطوف به يك توافق برد- برد ميباشد اما امريكا با در پيش گرفتن نوعي ديپلماسي ظاهري و فشار در درون و بيرون مذاكرات، روند پيشرفت در اين زمينه را با مانع روبهرو ساخته است.
در اين ميان، آنچه مسلم است اينكه ايران نه تنها به تعهدات و هرگونه الزام سياسي در زمينه حل ديپلماتيك اين مسئله بر اساس يك راه حل عادلانه پايبند بوده است بلكه نهايت تلاش را از طريق ارائه راه حلهاي مختلف و ارائه توضيحات فني در مورد گزينههاي منطقي و همچنين همكاريهاي وسيع با آژانس بينالمللي انرژي اتمي به عمل آورده است. حتي دولت امريكا نيز پايبندي كامل ايران به اين توافقها را تأييد كرده است. در اين رابطه، ئيسجمهور امريكا در مصاحبه با شبكه «سي انان» نه تنها بر اين پايبندي تأكيد كرد بلكه از كنگره خواست كه تصويب تحريمهاي جديد عليه ايران را متوقف كند. اما اين به معناي مخالفت دولت اوباما با خط مشي تحريمي نيست، زيرا اوباما در همين زمينه تأكيد كرده كه «استدلال من است كه ما تحريمهاي بسيار كارآمدي عليه ايران تصويب كرديم كه اين تحريمها توانست ايران را به ميز مذاكرات بياورد.» اين همان مسئلهاي است كه بارها مقامات رسمي كشور آن را نادرست قلمداد كردهاند.
در هر حال، موضع ديپلماسي همراه با فشار در امريكا اين است كه از يك سو با گفتوگو و از سوي ديگر با ابزار ترساندن از تحريمهاي آينده، ايران را به قبول خواستههايي وادار نمايند كه مغاير با حقوق هستهاي كشور تلقي ميگردد. اينكه رئيس مجلس نيز اوباما را مسئول هرگونه شكست احتمالي در مذاكرات معرفي كرده، به پيامدهاي پارادوكس رفتار و خط مشي امريكا در مذاكرات هستهاي اخير باز ميگردد. در هر حال، به نظر ميرسد اگر تغيير محسوسي در خط مشي مذكور ايجاد نشود، مسير مذاكرات به خوبي طي نخواهد شد بلكه با نوعي تطويل مواجه خواهد بود كه ممكن است به تضعيف ارادههاي سياسي منتهي به يك توافق مؤثر منجر گردد.