مردي كه متهم است زن ميانسال را به قتل رسانده و از چند زن ديگر هم كلاهبرداري كرده است صبح امروز محاكمه شد.
به گزارش خبرنگار جوان آنلاین، 18 مهرماه سال 90 خبر مرگ مشكوك زني ميانسال به پليس گزارش شد. دختر مقتول كه پليس را از ماجرا با خبر كرده بود گفت ساعتي قبل مرد جواني كه با مادرم ارتباط داشت تماس گرفت و گفت كه مادرم حالش بد شده است. خودم را رساندم و مادرم را به بيمارستان منتقل كردم. پزشكان هم بعد معاينه گفتند كه مرگ او مشكوك است به خاطر همين از مرد جوان شكايت دارم. احتمال دارد كه او در ماجراي مرگ مادرم دخالت داشته باشد. ماموران وقتي به نشاني ايوب رفتند فهميدند كه او محل زندگي اش را تغيير داده است اما بعد از هفت ماه او را بازداشت كردند. بعد از دستگيري ايوب بود كه چهار زن ديگر در دادسرا حاضر شده و عليه او شكايت خود را مطرح كردند. آن‌ها گفتند كه مرد جوان خودش را قاضي يا مامور وزارت اطلاعات معرفي كرده و از ان‌ها كلاهبرداري كرده است. همزمان با ادامه تحقيقات دو نفر از شاكيان از شكايت خود صرف نظر كردند اما دو نفر ديگر به شكايت خودشان باقي ماندند.
ايوب در توضيح قتل زن ميانسال هم گفت روز حادثه به خانه‌اش رفتم. با هم درگير شدم كه هلش دادم و سرش به ديوار برخورد كرد و فوت كرد. بررسي‌ها درباره پرونده انجام شد و بازپرس مرد جوان را به اتهام قتل عمد،كلاهبرداري و جعل عنوان، مجرم شناخت و پرونده براي رسيدگي به شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد.
صبح امروز نماينده دادستان تهران در جايگاه قرار گرفت و گفت ايوب براساس مستنداتي كه در پرونده موجود است گناهكار است و برايش درخواست صدور حكم شايسته دارم.
سپس دختر مقتول در جايگاه حاضر شد و گفت مدتي بود كه ايوب به خانه مادرم رفت و آمد مي كرد البته نمي دانم كه رابطه او تا چه حد بود. ايوب چهار دانگ از خانه مادرم را هم به نام خودش كرده بود كه شكايت كردم و خانه را پس گرفتم.
سپس زن ديگري در جايگاه قرار گرفت و گفت ايوب خودش را قاضي دادگاه انقلاب معرفي كرد. گفت سمت امنيتي دارد. كارتي به من نشان داد كه حرفش را پذيرفتم. گفت كه مي‌تواند مشكل من را در شهرداري حل كند فقط سه دانگ از مغازه‌ام را به نامش كنم. بعد هم به من ابراز علاقه كرد. عاقد آورد و من را عقد كرد البته عقد نامه نداريم. سپس چند شاكي ديگر در جايگاه قرار گرفتند از ايوب شكايت خود را مطرح كردند.
متهم وقتي مقابل هيات قضايي قرار گرفت اتهام خودش را رد كرد و گفت مقتول همسرم بود. او را عقد كرده بودم. وقتي با او اشنا شدم از شوهرش جدا شده بود. مي خواست چهار دانگ از خانه‌اش را بفروشد چون با برادر شوهرش شريك بود و با هم اختلاف داشتند. من هم قبول كردم و خانه اش را خريدم. بعد هم او را عقد كردم و قرار شد براي زندگي به اروپا برويم. روزي هم كه به خانه‌اش رفتم حالش بد بود. اورژانس خبر كردم كه دير كرد. بعد هم به دخترش خبر دادم و او را به بيمارستان منتقل كرديم اما وقتي پزشكان مرگ او را مشكوك اعلام كردند فرار كردم. هيات قضايي بعد از ختم جلسه وارد شور شدند.
