حمله چريكهاي اتحاديه كمونيستها به اين شهر در همين چند ساعت با 46 كشته از مهاجمين و 40 شهيد از مردم، نبردي خونين را رقم زد كه حماسههاي رخ داده در آن، امام خميني(ره) را بر آن داشت از آمل با عنوان «شهر هزارسنگر» ياد كنند. سردار ناصر شعباني كه در زمان وقوع حادثه آمل فرمانده سپاه اين شهر بود، اكنون ديدهها، شنيدهها و تحليلهاي خود از واقعه را در كتابي با عنوان «هزارسنگر مقاومت مردم در حماسه آمل» به چاپ رسانده است. حضور او در اين واقعه تاريخي و نيز قرار داشتن در ايام آن را فرصتي مغتنم دانستيم تا در گفتوگو با شعباني روزهاي پر التهاب شهر هزارسنگر را مروري دوباره كنيم.
اتحاديه كمونيستها مسئول اصلي حمله به شهر آمل بود، براي شروع از ماهيت اين اتحاديه بگوييد.
از سال 48 كه درآمدهاي نفتي ايران گسترش يافت، شاه معدوم براي اينكه به مردم خوزستان نشان دهد از عوايد نفت براي خود آنها هزينه ميكند، به فرزندان كاركنان شركت نفت بورسيه تحصيلي خارج از كشور ميداد. تعدادي از اين دانشجويان در شهر براكلي انگلستان مشغول تحصيل شدند و در فضاي اروپاي آن زمان گرايشهاي كمونيستي يافتند. رفتهرفته اين دانشجويان در كنفدراسيون دانشجويان ايراني خارج از كشور عضو شدند و اتحاديه كمونيستهاي ايراني را تشكيل دادند. با وقوع انقلاب اين اتحاديه در كنار ساير گروهكها به سهمخواهي از نظام اسلامي پرداختند و با ورود كشورمان به جنگ تحميلي، گروهكها كه رزمندگان را در دو جبهه نبرد با بعثيها و اغتشاشات كردستان درگير ميديدند، تصور ميكردند كه با باز كردن جبهه سوم در شمال كشور ميتوانند از نظام اسلامي سهمخواهي كنند. غائله آمل هم بر اساس همين سياست ضد انقلاب به وقوع پيوست.
گروهكهايي كه گرايش ماركسيستي داشتند، بيشتر در شمال كشور فعاليت ميكردند، دليلش چه بود و چرا در ميان گروههاي چپ، اتحاديه كمونيستها در شهر آمل فعاليت ميكردند؟
گروههايي كه تفكرات كمونيستي و ماركسيستي داشتند، به دليل نزديكي خطه شمال كشور به شوروي سابق تصور ميكردند كه آشنايي و تمايل مردم اين نواحي به آنها بيشتر است. از سوي ديگر اغلب آنها از شيوه قيام مائو الگو گرفته بودند و ميخواستند با فعاليت در روستاها رفتهرفته قيامشان را به شهرها گسترش دهند. لذا خطه شمال با وجود كوهستانها و جنگلهاي انبوه محل خوبي براي فعاليتهاي چريكي به شمار ميرفت. بنابراين شمال كشور در اوايل انقلاب محل جولان ضد انقلاب شد. هر كدام هم يك قسمت فعاليت ميكردند. اتحاديه كمونيستهاي ايراني در شهر آمل و روستاهاي اطرافش، فدائيان خلق و منافقين در ساري و رشت، و حزب رنجبران در توسكستان و...
حمله يك گروه از كمونيستها به شهري چون آمل حركتي بلندپروازانه به شمار ميرفت، تسلط بر آمل چه مزيتي برايشان داشت؟
آمل در سه راهي تهران، مشهد و رشت قرار دارد. جاده بينالمللي هراز هم از اطراف آن عبور ميكند كه بعدها وقتي چند تن از اعضاي اتحاديه كمونيستها را دستگير كرديم، ميگفتند با نيم ساعت بستن اين جاده و پخش اعلاميه به وسايل نقليه ميتوانستيم مثل يك شبكه ارتباطي گسترده ايجاد كنيم. بنابراين آنها در ابتدا با حضور در روستاها و جنگلهاي اطراف شهر، دستاندازي به خود آمل را شروع كردند. از همه مهمتر اينكه كمونيستها فكر ميكردند با آمدن به شهر و شليك چند گلوله به راحتي ميتوانند مردم را با خود همراه كنند. در حالي كه عكسش اتفاق افتاد و خود مردم بزرگترين عامل شكستشان شدند.
قاعدتاً اين گروهك قبل از حمله به آمل فعاليتهايي داشت؟ پيشزمينههاي حمله به شهر چگونه رقم خورد؟
همانطور كه گفتم استراتژي آنها حضور در روستاها و سپس حمله به شهرها بود. بنابراين در ابتدا در جنگل و روستاهاي اطراف حضور داشتند و گاهي در شهر عمليات تروريستي مثل سرقت از بانكها، شعارگويي و شعارنويسي و ترور و ايجاد اخلال در نظم و امنيت عمومي و... را انجام ميدادند. ضربهاي ميزدند و فرار ميكردند. پوشش گياهي منطقه هم به آنها كمك ميكرد كه بتوانند در جنگلهاي اطراف مخفي شوند. حتي سه ماه قبل از واقعه هفتم بهمن سال 60 جاده هراز را بسته بودند كه يك روحاني به نام آقاي شريعتيفر را به همراه پسرش در مقابل عروس ايشان به شهادت رسانده بودند. در تمامي اين وقايع نيز از لباس فرم بچههاي سپاه براي فريب مردم استفاده ميكردند. در مقابل ما نيز تصميم گرفتيم پايگاههايي را در خارج از شهر و در دل جنگل ايجاد كنيم كه به واقع ضربه كاري به آنها زد. بعدها دستگير شدگان اين گروه ميگفتند همين پايگاههاي خارج از شهر شما باعث شد پايگاههاي امن خودمان را از دست بدهيم و آواره شويم. لذا با فرارسيدن سرماي زمستان، مجبور شده بودند حمله خود به شهر را جلو بيندازند، گويا قرار بوده ارديبهشت 61 حمله كنند كه به بهمن 60 منتقلش ميكنند.
قضيه لباسهاي فرم سپاه چه بود؟
ما در آمل از قبل انقلاب كارخانهاي به نام جين مد داشتيم كه بعد از انقلاب لباس فرم سپاه را توليد ميكرد. يكبار از سوي بنيصدر شخصي آمده و با نامهاي كه از سوي رياست جمهوري داشت 400 دست لباس فرم سپاه را تحويل گرفته و رفته بود. از آن روز به بعد ضدانقلاب براي اختفاي برخي از مأموريتهايشان از لباس فرم بچههاي سپاه سوءاستفاده ميكردند كه فهميديم با خيانت بنيصدر اين لباسها به ضدانقلاب تحويل داده شدهاند.
چه تعداد از كمونيستها به شهر حمله كردند؟ آيا از سلاحهاي لازم برخوردار بودند؟
ما قبلاً با دستيابي به يكي از پناهگاههاي آنها آماري به دست آورده بوديم كه نشان ميداد اين گروهك ضدانقلاب تنها موفق به جذب 112 نفر شده است كه در هنگام حمله 96 نفرشان با تجهيزات كامل حمله كردند، مثلاً بيسيمهايي از آنها به دست آمد كه در آن زمان فوق پيشرفته بودند. بعدها مشخص شد كه كشور آلباني با سفارش شوروي آنها را تجهيز كرده است. جالب است بدانيد كه بخشي از منابع ماليشان توسط سلطنتطلبها تأمين شده بود. در حالي كه اين كمونيستها ادعاي حمايت از محرومان را داشتند. خود سلطنتطلبها هم روز 7 بهمن را براي عمليات پيشنهاد داده بودند كه مصادف با سالروز انقلاب سفيد شاه بود.
اتفاقات روز واقعه رقم خورد؟
ساعت يازده و نيم شب روز ششم بهمن ماه بود كه گروه حدوداً 100نفره ضدانقلاب وارد آمل شدند و در ابتدا به يك گروه 9 نفره از دانشآموزان بسيجي برخورد كرده بودند كه شهر را براي بزرگداشت 22 بهمن آماده ميكردند. چون كمونيستها لباس سپاه را به تن داشتند، اين دانشآموزان به آنها شك نكرده بودند اما كمونيستها آنها را به رگبار ميبندند كه هفت نفرشان به شهادت رسيده و دو نفر مجروح درون جوي آب ميافتند و بعدها راوي ماجرا ميشوند. به هرحال وقتي ما از حمله آنها مطلع شديم، يك گروه گشتي اعزام كرديم كه متأسفانه به كمينشان برخورد كرده و تعدادي ديگر به شهادت رسيدند. بنابراين دستور يافتيم كه كسي از مقر خارج نشود و صبح با تسلط بيشتر وارد عمل شويم. روز بعد كه هوا روشن شد، ديديم خيل زيادي از مردم آمدهاند و درخواست مقابله با ضد انقلاب را دارند، تا آنجا كه ميشد تجهيز كرديم و در شش تيم به مصاف كمونيستها رفتيم، ضدانقلاب با آنكه آموزشهاي چريكي ديده بودند خيلي زود مقابل حماسه مردمي سر خم كردند و با دادن 46 كشته و 37 اسير، منهزم شدند. تعداد انگشتشماري از آنها توانستند فرار كنند. از ما نيز 40 نفر شهيد شدند كه عمده اين شهدا از داوطلبان مردمي بودند. شهيده طاهره هاشمي كه به عنوان شهيد شاخص سال 92 انتخاب شد جزو همين داوطلبان مردمي بود كه مقابل چشمان من به شهادت رسيد.
گروههاي چپ داعيه پايگاه مردمي را داشتند، اما در عمل مردم به آنها كمك نكردند.
بله، مردم خودشان آنها را شكست دادند. جالب است وقتي كه قرار شد هفت تن از دستگيرشدگان با حكم حاكم شرع آمل اعدام شوند، مردم در يك ورزشگاه جمع شدند و قرار شد فرمانده جوخه اعدام شماره يك و دو را بر زبان جاري كند و فرمان آتش را خود مردم بدهند. فرمانده شمرد: يك، دو و در اين زمان مردم يك صدا فرياد «آتش» سر دادند و آنها تيرباران شدند. روز بعد روزنامههاي خارج از كشور نوشتند كمونيستهاي داعيهدار مردم توسط خود مردم اعدام شدند.