کد خبر: 699884
تاریخ انتشار: ۰۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲:۴۹
تحولات پيش‌روي منطقه در گفت‌و‌گو با حسن ‌هاني‌زاده كارشناس مسائل خاورميانه
روح‌الله صالحي

درحالي كه اوضاع خاورميانه تنش‌آلود بود، ماجراجويي جديد اسرائيل و حمله به كاروان نيروهاي حزب‌الله در جنوب سوريه تنش‌ها در منطقه را تشديد كرد و ترس از پاسخ‌هاي احتمالي نيروهاي مقاومت سبب شده تا ارتش رژيم صهيونيستي به حالت آماده باش درآيد. اسرائيل كه سال 2014 ميلادي را با حمله به غزه و شهيد كردن بيش از 2 هزار فلسطيني به پايان برد، سال جديد ميلادي را نيز با ماجراجويي جديد آغاز كرده است. رژيم صهيونيستي با حمله به نيروهاي حزب‌الله و شهادت برخي فرماندهان اين گروه، تنش‌هاي جديدي را در منطقه شكل داده است كه در صورت درگيري، تبعات آن برايش به مراتب گسترده‌تر از جنگ‌هاي قبلي خواهد بود. دكتر حسن ‌هاني‌زاده، كارشناس خاورميانه مي‌گويد، حزب‌الله در زمان و مكان مناسب به حملات اسرائيل پاسخ خواهد داد و جبهه جديدي از درگيري را عليه اسرائيل شكل خواهد داد. به نظر امريكا سعي دارد تا با ارتش سني‌هاي عراق روند تجزيه عراق را عملي كند و با تجهيز كردها و طرح تشكيل ارتشي از سني‌هاي عراق مي‌خواهد به اين هدف خود دست يابد.‌ هاني‌زاده بيان مي‌دارد: در شرايط كنوني تهران كانون بسيار مهمي براي ثبات و استقرار امنيت در منطقه است و سفر مقامات منطقه به تهران و رايزني با مقامات كشورمان مي‌تواند به شكل‌گيري بلوك امنيتي منطقه‌اي جديد منجر شود كه بتواند در مقابل غرب ايستادگي كند. گفت‌و‌گوي ما را با هاني‌زاده بخوانيد.

بحث را از مسائل رژيم صهيونيستي شروع كنيم. به نظر مي‌رسد نيروهاي اصطلاحاً چپ و ميانه در داخل اسرائيل خيز خاصي را براي شكست دادن بنيامين نتانياهو شروع كرده‌اند. به نظرتان احتمال شكست نتانياهو در انتخابات زودرس بعدي چقدر است؟

بعد از تحولات اخيري كه در داخل رژيم صهيونيستي رخ داد و همچنين شكست ارتش اين رژيم در غزه، احزاب افراطي مخصوصاً حزب ليكود به رهبري بنيامين نتانياهو دچار انزواي شديد داخلي شد و لذا اين شكست روي عملكرد كابينه نتانياهو اثر گذاشت و چند تن از احزاب اسرائيل كه در مجموعه ائتلاف بودند، استعفا دادند و كنست (پارلمان اسرائيل) دچار فروپاشي شد. الان كابينه موقت شكل گرفته و همچنان به كار خود ادامه مي‌دهد. بعد از جنگ 51 غزه برخي از اين احزاب نسبت به ماجراجويي نتانياهو اعتراض كردند و به نظر مي‌رسد الان وضعيت احزاب راست و افراطي در يك شرايط كاملاً دشواري قرار دارد و شانس پيروزي مجدد آنها در انتخابات ماه مارس كمتر است، با اين حال ماجراجويي نتانياهو همچنان ادامه پيدا كرده و او سعي دارد در حقيقت از طريق دستاوردهاي نظامي به نوعي چهره داخلي خود را بازسازي كند. نتانياهو همچنين در تلاش است تا در انتخابات ماه مارس 2015 جايگاه جديدي ايجاد كند ولي احزاب چپ و ميانه در سرزمين‌هاي اشغالي سعي دارند تا خودشان را بازسازي كرده و از طريق ائتلاف بيشترين كرسي‌هاي انتخاباتي را در پارلمان اسرائيل كسب كنند و شرايطي فراهم كنند كه احزاب راست مثل حزب ليكود در اكثريت نباشد. حتي خود اتحاديه اروپا و امريكا هم دوست ندارند نتانياهو و حزب ليكود مجدداً به اكثريت كنست دست پيدا كنند و از اين‌رو احتمال شكست نتانياهو در انتخابات آتي وجود دارد.

به نظرتان چرا محمود عباس طي ماه‌هاي اخير روي بحث تشكيل دولت مستقل فلسطيني اصرار دارد؟ بعضي‌ها معتقدند بعد از جنگ 50 روزه غزه و پيروزي مقاومت، وجهه حماس در داخل فلسطين تقويت شده و عباس براي ايجاد وجهه و براي بهبود موازنه با حماس، مسئله تشكيل دولت فلسطيني را مطرح كرده است. اين تحليل را چقدر قبول داريد؟

بله، با توجه به اينكه روند مذاكرات سازش با اسرائيل به بن بست رسيده است، عباس براي اينكه بتواند نتانياهو را در نظام بين‌الملل دچار انزوا كند طرح پيوستن به دادگاه كيفري بين‌المللي و رسيدگي به جنايات جنگي را ارائه داده است و ظاهراً اين طرح مورد پذيرش قرار گرفته است و كميته حقيقت‌ياب براي بررسي جنايات جنگي اسرائيل در جنگ غزه نيز تشكيل شده است. مجموع اين عوامل ممكن است به شكست سياسي حزب ليكود منجر شود و محمود عباس هم سعي دارد فشار بياورد و شرايطي فراهم كند تا از طريق فشارهاي سياسي از سوي جامعه جهاني، احزاب دست راستي اسرائيل را منزوي كند.

با اين حال خود حزب ليكود هم برنامه‌هايي براي جايگزيني عباس دارد و حتي محمد دهلان وزير امنيت سابق تشكيلات خودگردان را براي اين كار در نظر گرفته است و به نظر مي‌آيد آويگدور ليبرمن، وزير خارجه اسرائيل درحال رايزني با سران عرب است تا درباره اين موضوع تصميم‌گيري كنند.

اگر فرض كنيم قطعنامه اخير موسوم به «پايان اشغالگري اسرائيل» در شوراي امنيت سازمان ملل رأي مي‌آورد، يا اينكه اصلاً در آينده رأي بياورد به نظرتان، موضع سياست خارجي ايران بايد چه باشد؟ البته اين را صرفاً فرضي مي‌پرسم، به خصوص كه مي‌دانيد موضع رسمي ايران فلسطين 1967 نيست و خيلي‌ها هم معتقدند پذيرش دولت فلسطيني در مرزهاي 1967، به معني پذيرش تلويحي رژيم صهيونيستي است.

ايران هيچ وقت قبول نمي‌كند. طبيعتاً سياست ايران اين نيست كه بيت‌‌المقدس تقسيم شود و فلسطين در يك محدوده جغرافيايي مرزهاي 1967 باقي بماند. به نظر مي‌رسد، ايران همان طرحي را كه رهبري ارائه داده است، يعني برگزاري همه‌پرسي در اراضي اشغالي را منصفانه‌ترين طرحي مي‌داند كه ممكن است اجرايي شود. ولي با توجه به شرايط موجود جهاني و پشتيباني امريكا از اسرائيل به نظر نمي‌رسد اين طرح عملياتي شود. در عين حال امريكا هم هرگونه طرحي را كه متضمن به خروج اسرائيل از اراضي سرزمين‌هاي اشغالي باشد، وتو خواهد كرد و حتي اگر ده‌ها بار هم اين طرح به شوراي امنيت برود باز هم آن را وتو مي‌كند.

اگر موافق باشيد با توجه به حوادث اخير، كمي هم به تحولات مرزهاي شمالي سرزمين‌هاي اشغالي بپردازيم، يعني لبنان. درحالي كه فرزند عماد مغنيه و چند تن از نيروهاي حزب‌الله در حمله اسرائيلي‌ها در جولان شهيد شدند. چند روز قبل از اين حادثه، سيد نصرالله مسئله حمله به «فراتر از الجليل» را مطرح كرده بود. آيا اين نشان دهنده تغييري در استراتژي جنگي حزب‌الله است؟ اصلا درگيري دوباره بين حزب‌الله و اسرائيل را چقدر محتمل مي‌دانيد؟

احتمال درگيري زياد است. منطقه در آستانه جنگ جديدي است كه ممكن است در جنوب لبنان يا در منطقه جولان سوريه باشد. اين جنگ بسيار مهم خواهد بود، زمان آن مشخص نيست ولي به نظر مي‌رسد كه در بهمن ماه باز هم ماجراجويي اسرائيل ادامه پيدا كند و حزب‌الله نيز در زمان و مكان مناسب به اين ماجراجويي‌ها پاسخ خواهد داد. اقدامي كه نتانياهو در قنيطره انجام داد و فرماندهان حزب‌الله را به شهادت رساند يك نوع بازي تبليغاتي بود براي اينكه چهره خود را در داخل بهبود بخشد و وانمود كند كه قدرتمند است چراكه انتخابات كنست در اسرائيل نزديك است و حزب ليكود كه تاكنون شكست‌هاي سنگيني در جنوب لبنان و غزه از حزب‌الله متحمل شده است قصد دارد با به جاي گذاشتن حملات نظامي مؤثر از خود تبليغ انتخاباتي كند، ولي اين نتيجه معكوسي خواهد داشت و حزب‌الله برنامه‌هايي براي اسرائيل دارد و ظرف سه ماه آينده اتفاقات مهمي در منطقه رخ خواهد داد.

به نظرتان پاسخ‌هاي حزب‌الله به اين حملات چه خواهد بود؟

در واقع، حزب‌الله ممكن است دست به گروگانگيري بزند و در منطقه شعبا چند تن از فرماندهان اسرائيل را به گروگان بگيرد و حتي عملياتي را در اراضي اشغالي انجام دهد و ممكن است نوعي حمله زميني در جنوب لبنان مخصوصاً در شعبا يا گشايش جبهه جديد در جولان سوريه باشد. به دليل اهميت استراتژيكي كه منطقه جولان دارد، آسيب‌پذيري اسرائيل در اين منطقه بسيار بالا خواهد بود. از آنجايي كه حزب‌الله از توانايي بالايي در عمليات‌هاي نظامي برخوردار است و تجربه ميداني جنگ چهار ساله در سوريه را نيز دارد، به خوبي مي‌تواند در مقابل رژيم صهيونيستي ايستادگي كند و در حال حاضر هم احتمال تلافي حزب‌الله وجود دارد و از اين‌رو، وقوع بحران و جنگ در منطقه دور از ذهن نيست. حزب‌الله در حال حاضر موشك‌هايي در اختيار دارد كه به راحتي مي‌تواند قلب تل‌آويو را هدف قرار داده و تمامي اراضي اشغالي را هم پوشش دهد. شخص سيد حسن نصرالله، دبيركل حزب‌الله لبنان هم اعلام كرده است در صورت وقوع جنگ اين بار حزب‌الله به عمق خاك اسرائيل نفوذ خواهد كرد.

بحث‌هاي زيادي طي هفته‌هاي اخير درباره رابطه اسرائيلي‌ها با تروريست‌هاي جبهه‌النصره مطرح شده است. صرف نظر از شواهد و قرائني كه مطرح است، اين موضوع را چقدر واقعي مي‌دانيد؟

اين موضوع كاملاً واقعيت دارد، در واقع شكي نيست كه گروه جبهه‌النصره و اسرائيل همكاري تنگاتنگ و نزديكي با هم دارند و در حال طرح نقشه براي حمله به جنوب لبنان و سوريه هستند به اين ترتيب به دليل حضور النصره در جنوب سوريه، خبر مستقر شدن فرماندهان حزب‌الله نيز به رژيم صهيونيستي رسيده بود و اين رژيم هم با بمباران منطقه آنها را به شهادت رساند. گزارش‌هايي كه وجود دارد نشان مي‌دهد كه جبهه‌النصره اتاق جنگ مشتركي با اسرائيل ايجاد كرده بودند. در منطقه القصير اسناد مهمي به دست آمده كه نشان مي‌دهد همكاري بين دو طرف وجود داشته است.

الان با شكست جبهه‌النصره در القصير و پاكسازي اين منطقه در مرز مشترك سوريه و لبنان اتاق جنگ بين تروريست‌ها و اسرائيل به قنيطيره منتقل شده است. جبهه‌النصره كار اطلاعاتي، نظامي و لجستيكي با اسرائيل دارد. بي‌ترديد جبهه النصره، داعش و ارتش آزاد سوريه همگي ساخته و پرداخته اسرائيل هستند و اين اسرائيل است كه آنها را از نظر اطلاعاتي و نظامي تغذيه مي‌كند و اين گروه‌ها از ابتداي تشكيل تاكنون تحت نظر رژيم صهيونيستي كار كرده‌اند و مي‌كنند.

با توجه به اين تحولات، يك سؤال مهم هم درباره نسبت اين وضعيت با ظرفيت‌هاي سياست خارجي ايران مي‌كنم. همانطور كه مي‌دانيد طي ماه‌هاي اخير سياست منطقه‌اي ايران به خصوص در حوزه مقاومت تحول چشمگيري داشته است. اين را هم در بحث داعش در عراق شاهديم و هم در تغيير بازي‌اي كه حوثي‌ها در يمن به وجود آوردند. با اين حال، به موازات اين توسعه سياست خارجي، هزينه‌هاي سياست خارجي ايران هم بيشتر شده است. اين مسئله را وقتي در كنار كاهش جهاني قيمت نفت بگذاريم، وضعيت احتمالا پيچيده‌تر مي‌شود. همانطور كه مي‌دانيد هزينه‌هاي سياست خارجي همزمان بايد با توانمندي‌هاي داخلي نيز توازن داشته باشد. به نظرتان، ايران با توجه به همه مقدورات داخلي، چقدر ظرفيت پيگيري اين روند را دارد؟

با توجه به شرايط منطقه اكنون تهران به عنوان مركزي براي رايزني منطقه‌اي تبديل شده است. سفر سرگئي شايگو، وزير دفاع روسيه و همچنين سفر وزراي دفاع عراق و لبنان براي رايزني درباره تحولات منطقه نشان مي‌دهد كه ايران كانون بسيار مهمي براي ثبات و استقرار امنيت در خاورميانه است و اين رايزني‌ها مي‌تواند به شكل‌گيري بلوك امنيتي منطقه‌اي جديدي منجر شود كه در آن روسيه، چين، تهران و افغانستان شركت داشته باشند. اين بلوك امنيتي مي‌تواند در مقابل غرب و امريكا ايستادگي كرده و كمك كند تا گروه‌هاي تروريستي در منطقه نابود شوند.

به نظرتان، تحولي كه انصارالله در موازنه‌هاي سياسي- امنيتي داخل يمن به وجود آورده، به خصوص با توجه به حساسيت‌هايي كه عربستان به يمن دارد، اين سياست خارجي چقدر پايدار است؟

در يمن حوثي‌ها نقش بالادستي دارند. به لحاظ نظامي و سياسي حوثي‌ها باتوجه به اينكه از سال 2004 تا 2010 در زمان علي عبدالله صالح، ديكتاتور سابق يمن مورد حمله ارتش‌هاي يمن و ارتش عربستان قرار گرفته بودند الان تجربه ميداني خوبي به دست آورده‌اند و توانسته‌اند جايگاه مهمي در يمن به دست آورند و اكنون مي‌توانند تهديدي براي عربستان باشند. چون عربستان سال‌ها اين گروه را به حاشيه رانده ولي اكنون آنها بدون تكيه به ايران مي‌توانند در دولت نقش داشته باشند و در نظام جديد يمن نقش مهمي ايفا كنند. به نظر مي‌رسد سياست ايران در يمن نوعي سياست انتظار است كه ببيند در يمن چه رخ خواهد داد و اكنون كاخ رياست جمهوري در محاصره حوثي‌هاست و نيروهاي مردمي هم يك نوع گرايش‌هاي خاصي به اين گروه دارند و حوثي‌ها در آينده قدرت بيشتري به دست خواهند آورد. ارتش يمن مخصوصا گارد جمهوري اين كشور از ژنرال‌هاي وابسته به عربستان تشكيل شده و آنها ممكن است كودتا كرده و مردم را قتل عام كنند، اگر اين اتفاق رخ ندهد اوضاع اين كشور به نفع حوثي‌ها خواهد بود.

باتوجه به اينكه مذاكرات هسته‌اي ايران در جريان است، عربستان نيز در همسويي با امريكا سعي دارد تا با كاهش قيمت جهاني نفت ايران را تحت فشار قرار دهد. از آنجاكه ادامه اين روند به ضرر عربستان نيز است، به نظرتان در صورتي كه توافق هسته‌اي به نتيجه نرسد آيا عربستان باز هم به سياست كاهش نفت ادامه خواهد داد؟

كاهش قيمت نفت نتيجه توطئه عربستان و امريكاست. همزمان با شروع مذاكرات در وين، سعود‌الفيصل، وزير خارجه عربستان يك سفر دوره‌اي به مسكو، وين و پاريس داشت و حتي با جان كري، وزير خارجه امريكا هم در وين ديدار كرد و در اين ديدار الفيصل به كري اعلام مي‌كند كه شما در شرايط فعلي با ايران به توافق نرسيد و ما قيمت نفت را به كمتر از نصف كاهش مي‌دهيم و در اين صورت ايران مجبور مي‌شود تا امتياز بيشتري به 1+5 دهد. قرار بود در وين توافق جامع هسته‌اي امضا شود ولي چون الفيصل با لوران فابيوس، وزير خارجه فرانسه نيز مذاكراتي انجام داده بود، يكدفعه فرانسه كارشكني كرد و اجازه نداد تا توافق جامع امضا شود. لذا عربستان بعد از آن 2 ميليون تن توليدات خود را افزايش داد و قيمت نفت به كمتر از 50 دلار رسيد.

به نظر مي‌رسد اين بازي كثيف را عربستان با توجه به تجربه‌اش در جنگ تحميلي ايران انجام داده است. در سال 1367 در اواخر دوران جنگ تحميلي به يكباره قيمت نفت از 40 دلار به 8 دلار رسيد و رياض الان نيز آن تجربه را تكرار مي‌كند و سعي دارد تا از طريق فشار اقتصادي ايران را مجبور به تسليم كند.

ضمن اينكه الان خط تلفن مستقيم بين رياض و تل‌آويو وجود دارد و هماهنگي‌هاي لازم بين سران دو طرف انجام مي‌شود. در واقع، اين هماهنگي‌ها كه بخشي از آن اقتصادي است سعودي‌ها بر عهده دارند و فشار سياسي را لابي صهيونيستي هدايت مي‌كند.

همانطور كه مي‌دانيد تحولات ميداني عراق در مبارزه با تروريست‌هاي داعش به نفع ايران و ارتش عراق پيش مي‌رود، ولي امريكا و متحدانش سعي دارند با اعزام نيروهاي خود به عراق موازنه را به نفع خود تغيير دهند و حتي طرح تشكيل ارتشي از سني‌هاي عراق توسط امريكا نيز در ماه‌هاي اخير مطرح شده است، به نظرتان امريكا چه اهدافي را در عراق دنبال مي‌كند؟

الان امريكا به دنبال عملياتي كردن طرح جو بايدن، معاون رئيس‌جمهور امريكاست. جو بايدن زماني كه سناتور بود، اعلام كرد عراق بايد به سه بخش شيعه نشين، سني نشين و كردنشين تقسيم شود. پس از خروج نيروهاي امريكايي از اين كشور در حقيقت امريكايي‌ها احساس كردند كه در عراق هزينه‌هاي زيادي كردند. حدود هزار و 700 ميليارد دلار پول، 5هزار كشته و 30 هزار مجروح هزينه كردند و در نهايت هم نتيجه‌اي نگرفتند و نتوانستند از 9 سال حضور خود در عراق بهره‌برداري كنند. اكنون سعي مي‌كنند از طريق تجزيه عراق، مناطق كردنشين و سني‌نشين اين كشور را در اختيار داشته باشند و مناطق شيعه‌نشين را تضعيف كنند. لذا الان امريكايي‌ها سعي مي‌كنند از طريق بازگشت به عراق برنامه‌هاي خود را عملي كنند.

الان چند پايگاه در اين كشور ايجاد كرده‌اند و تشكيل ارتش سني هم يكي از توطئه‌هاي امريكا و اسرائيل است كه با همكاري مالي عربستان و قطر درحال شكل‌گيري است و اگر اين ارتش شكل بگيرد نوعي تقابل بين ارتش سني و ملي ايجاد خواهد شد و در نهايت منجر به تجزيه عراق خواهد شد. اين طرح خطرناك است و براي جلوگيري از تجزيه عراق تشكيل يك ارتش ملي با مشاركت همه طيف‌هاي مذهبي مي‌تواند راهكار مؤثري باشد ولي امريكايي‌ها مايل نيستند تا اين طرح صورت بگيرد.

با توجه به اينكه پس از حمله داعش به اقليم كردستان، كشورهاي غربي سلاح‌هاي پيشرفته در اختيار كردها قرار دادند ولي از دادن اين سلاح‌ها به ارتش عراق خود‌داري كردند، به نظرتان تجهيز كردها به سلاح‌هاي پيشرفته نيز در راستاي همين برنامه‌هاي تجزيه‌طلبانه بوده است؟

بله، الان سلاح‌هايي كه فرانسه، المان و امريكا در اختيار اقليم كردستان قرار داده‌اند در راستاي تجزيه عراق است و سعي مي‌كنند تا به بهانه داعش كردها را تقويت كنند تا زمينه استقلال كردستان فراهم شود. اكنون وضعيت عراق ناپايدار است، هر چند فتواي آيت‌الله سيستاني براي تشكيل ارتشي از نيروهاي مردمي توانسته است پيشروي‌هايي براي ارتش عراق در شمال اين كشور ايجاد كند و به شكست داعش منجر شود، اما هنوز راه زيادي براي استقرار عراق وجود دارد و وضعيت اين كشور در ‌هاله‌اي از ابهام قرار دارد.

در پايان ارزيابي شما از تحولات اخير منطقه چيست؟

تحولات منطقه به هر حال تحولات مصنوعي است، يعني غرب و امريكا آن را ايجاد كرده‌اند و چند هدف را دنبال مي‌كنند. اول اينكه مي‌خواستند تا محور مقاومت را قطع كنند. يعني محور تهران- دمشق - بيروت را قطع كنند و حلقه ضعيف را انتخاب كردند و آن براندازي نظام سياسي بشار اسد، رئيس‌جمهور سوريه است. چهار سال است كه بحران نفسگيري در سوريه جريان دارد و تاكنون بيش از 200 هزار نفر كشته شده و ميليون‌ها تن ديگر آواره شده‌اند. ولي نظام سياسي بشار اسد با وجود كمك‌هايي كه ايران، روسيه و چين كرده‌اند همچنان پابرجاست. بحران‌سازي غرب صرفاً به خاطر مقابله با محور مقاومت و همچنين ايجاد ناامني پايدار در منطقه و امنيت پايدار براي اسرائيل است.

يعني همه گروه‌هاي تروريستي به اسرائيل كمك مي‌كنند كه مقاومت را تضعيف كنند و حمله جبهه‌النصره و داعش به منطقه عرسال لبنان و تضعيف بخشي از نيروهاي حزب‌الله، جزئي از توطئه امريكا و اسرائيل است. ضمن اينكه امريكايي‌ها سعي دارند تا اين ناامني‌ها براي ساليان دراز در منطقه وجود داشته باشد و منطقه دچار آشوب شود تا ايران و كشورهاي منطقه نتوانند به توسعه پايدار دست پيدا كنند.

لذا منطقه همچنان ناپايدار باقي خواهند ماند و وضعيت خاورميانه غبارآلود است مگر اينكه تحول جديدي در منطقه شكل گيرد و اگر جنگي رخ دهد و حزب‌الله بتواند اسرائيل را شكست دهد قطعاً وضعيت تغيير خواهد كرد. به هر حال، وجود 70 گروه تروريستي در سوريه كه از 80 كشور جهان در اين كشور جمع شده‌اند و عربستان و قطر تاكنون 36 ميليارد دلار كمك مالي به تروريست‌ها كرده‌اند وضعيت منطقه را در واقع بسيار ناامن كرده‌ و اين ناامني‌ها مي‌تواند ادامه پيدا كند كه به نفع هيچ يك از كشورها نيست.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار