حجتالله ايوبي حدود يك سال و اندي پيش كه با حكم علي جنتي پشت ميز مديريت سينماي ايران نشسته و بعد از چند ماه درگيري براي انتخاب معاونان و ارزيابي فضاي سينماي كشور، حالا تصميم گرفتهاست وارد فضاي مديريتي سينما شود و شروع به اجراي سياستهايي كند كه چندماهي در موردشان فكر كرده است.
يك: ايوبي در يكي از اولين اقداماتش سراغ پنج كارگردان از نسل اول شبهروشنفكران وطني ميرود و از آنها- كه برخيشان سالهاست فيلمي نساختهاند- درخواست ميكند دوباره فيلمسازي را آغاز كنند و به آنها وعده ميدهد كه سازمان سينمايي دولت جديد از هيچ نوع كمكي براي ساخت فيلم جديد آنها فروگذار نميكند و در توضيح اين اقدامش هم در افتتاحيه مجتمع سينمايي كوروش ميگويد: «اين كارگردانان پس از سالها دوري از عرصه هنر هفتم به سينما باز ميگردند، اين مهم در آشتي دوباره مخاطبان با سينما اثرگذار است... در سالهاي اخير فيلم خوب در كشور ناياب شد و تلاش ما اين است كه اين امر تصحيح شود» و با شور و شوقي ناشي از غريبگي و عدم شناخت درست فضاي سينماي ايران، درست چند روز بعد از اعلام خبر ديدار با چند فيلمساز در اختتاميه هفتمين دوره سينماحقيقت ميگويد: «فقط ميتوانم بگويم گذشت دوراني كه تقواييها نخواهند فيلم بسازند، آنچه مسلم است اينكه آينده سينماي ايران روشن است.»
اين شور و شوق و اين سخنرانيهاي پرحرارت ناشي از غريبگي و عدم شناخت فضاي سينماي ايران بود و كساني كه حداقل اطلاعي از سينماگران ايراني داشتند ميدانستند كه تقوايي فيلمي نخواهد ساخت، مشكل او نه مميزي كه نداشتن توانايي فيلمسازي بود و حداقل آنقدر هوشيار بود كه بفهمد نبايد خودش را دچار وضعيت اين سالهاي مهرجويي و كيميايي كند و بايد با فيلم نساختن حداقل اعتبارش را حفظ كند. به همين دليل پس از گذشت چند ماه از اين ديدارها و اين سخنرانيهاي ژورناليستپسند ايوبي مجبور شد اعتراف كند: «ما علاقه داريم آقاي تقوايي فيلم بسازد ولي ايشان تاكنون طرحي را به سازمان سينمايي ارائه نكردهاند اما قطعاً اگر طرحي ارائه بدهند؛ حمايت ميكنيم» و با اين جمله در واقع پرونده بازگشت تقوايي به فيلمسازي بار ديگر بسته شد.
جز اين اما، عباس كيارستمي، يكي ديگر از فيلمسازان مورد نظر ايوبي هم همان موقع و فرداي روزي كه خبر ديدار ايوبي با آنها منتشر شد در گفتوگويي با خبرآنلاين گفته بود: «عجالتاً طرح مدوني براي ساخت فيلم جديد در ايران در ذهن ندارم.» و به جز اين دو، رخشان بنياعتماد هم كه اساساً بيكار نبود و داشت مقدمات حضور «قصهها» را در جشنوارههاي مختلف فراهم ميكرد.
دو: حالا بيش از يكسال از آن دعوت و آن ديدار با پنج فيلمساز ميگذرد. تقوايي همچنان تصميم ندارد فيلم بسازد و مشغول نقد مميزي و سيستم مديريت فرهنگي ايران است. كيارستمي با توهينش به دفاع مقدس يكي از جنجالهاي اصلي سالهاي اخير سينماي ايران را رقم زده و با رفتن به موزه صلح و... مشغول رفع و رجوع آن توهين است و رخشان بنياعتماد هم با «قصهها»يش در بسياري از جشنوارههاي جهاني حضور داشته و تصوير معوجش از ايران را در بسياري از محافل سينمايي جهان به نمايش گذاشته است.
اما جز اينها، در اين فاصله آثار دو فيلمسازي كه با دعوت ايوبي ساخت فيلم جديدشان را آغاز كردند هم تمام شده است. «جزيره رنگين» خسرو سينايي با چارهانديشيهاي فراوان فرصت نمايش در بخش فرماليته «خارج از مسابقه» را يافته است و «دلم ميخواد» بهمن فرمانآرا هم نهتنها در بخش مسابقه نيست، بلكه حتي مناسب نمايش در بخش خارج از مسابقه هم تشخيص داده نشده است.
سه: اين اتفاق آينه تمامنماي مديريت سينمايي ايران است. نمايش مديريت سينمايي دولت يازدهم؛ اتفاقي كه احتمالاً در هيچ كجاي دنيا احتمال وقوع با اين كيفيت وجود ندارد. اينكه مدير سينمايي دولت يك كشور شخصاً به ديدار خصوصي دو فيلمساز برود و از آنها خواهش كند كه «براي آشتي دوباره مخاطب با سينما» و با دريافت هر نوع كمكي از سوي دولت دوباره پشت دوربين قرار بگيرند و شروع به فيلمسازي كنند و در نهايت همان مدير جرئت نمايش عمومي فيلمهاي توليد شده را نداشته باشد و حتي با قبول جنجال حذف كسي مثل فرمانآرا، تن به حضور فيلم او حتي در بخش خارج مسابقه هم ندهد.
چهار: در اين بين اما فرمانآرا هم كه با گفتن اين جمله كه «ديگر جاني براي مسابقه دادن ندارم!» و كنار كشيدن از بخش مسابقه فجر كار مديران را براي حذفش راحتتر كرد، توضيحاتي درباره فيلم جديدش ارائه داده است كه نديده، نشان ميدهد با چه فيلمي طرفيم كه مديران دولتي توان و جرئت رونمايي از آن را ندارند. فرمانآرا در گفتوگويي با خبرآنلاين در توضيحاتي درباره «دلم ميخواد» كه به قول خودش «يك كمدي بزن، برقص و خالتوري» است، ميگويد: «فيلم جديدمان كاملاً متفاوت است. يك كمدي بزن، برقص و خالتوري. منتها اين فيلم از روي يك ايده منسوب به نيچه ساخته شده است. ايدهاي كه ميگويد آنهايي كه موسيقي را نميشنوند، فكر ميكنند كسي كه دارد ميرقصد، ديوانه است. شخصيت اصلي اين فيلم هم كه رضا(كيانيان) آن را بازي ميكند، معتقد است كه طي دهههاي گذشته حق اين مردم از خوشي خورده شده و همه افسردهاند و چون به خاطر يك تصادف در ذهنش موسيقي ميشنود، مدام در حال رقصيدن است.» فيلمساز پا به سنگذاشته شبهروشنفكران كه ظاهراً در ساخته جديدش به اصل خودش، به «خانه قمرخانم» و به جايي كه از آن فيلمسازي را آغاز كرده بود بازگشته است از همين حالا جواب منتقدان را هم ميدهد: «يك وقتي هست كه دوست دارم در زندگي تجربه و تفريح كنم و اصلاً برايم مهم نيست كه منتقدان چه مينويسند. يك فيلم هم كه از من باقي بماند، خدا را شكر ميكنم ولي به نظرم كار كردنم مهمتر از كار نكردنم است.»
اين توضيحات كارگردان از فيلمي است كه ظاهراً مديران سفارشدهندهاش جرئت رونمايياش را ندارند و در اتفاقي جالب ميخواهند عدم اكرانش را گردن فشارهاي بيروني بيندازند. مصداق فيلمي كه بيش از يك سال قبل ايوبي در مراسم افتتاح مجتمع سينمايي كوروش در موردش گفته بود: «در سالهاي اخير فيلم خوب در كشور ناياب شده است» و ميخواست با آنها «مخاطب را با سينما آشتي دهد» و فصلي جديد در سينماي ايران پديد آورد. اين ماجرا، خلاصه وضعيت مديريت سينمايي دولت يازدهم است. نمايش عمق درك مديران از «مديريت فرهنگي» و عمق توانايي آنها در اجراي آن.