کد خبر: 698275
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۳ - ۱۶:۴۹
جايزه اسكار براي ستيز با منجي عالم بشريت
موضوع پايان جهان و سرانجام آن، همواره مورد پسند ذائقه مردم بوده و حجم بزرگي از فيلمنامه‌ها را به خود اختصاص داده است تا با پرداختن به آن، به اشكال گوناگون به كنجكاوي اذهان پاسخ دهند
بهنام صدقي
از آنجا كه سينما تأثير بسزايي در تغيير و تأثير فرهنگ‌ها دارد بايد به اين مهم توجه كرد كه برخي افراد به ساخت و تهيه فيلم‌‌هايي با مضمون و محتواي مربوط به آخرالزمان و ظهور منجي مي‌‌پردازند. براي مثال كارگردان فيلم «همشهري كين» كه فردي است يهودي‌الاصل اقدام به ساخت فيلمي با موضوع پيشگويي‌هاي نوستر آداموس مي‌كند كه در آن منجي جهان فردي است مسلمان كه با اعمال شديدترين خشونت‌ها و به پشتوانه مسلمانان خاورميانه و با ظاهري عربي ظهور كرده تا انسان‌ها را از دست ظلم و ستم نجات دهد. جالب است بدانيد اورسون ولز كارگردان آن، جايزه اسكار را نيز دريافت مي‌كند!

موضوع پايان جهان و سرانجام آن، همواره مورد پسند ذائقه مردم بوده و حجم بزرگي از فيلمنامه‌ها را به خود اختصاص داده است تا با پرداختن به آن، به اشكال گوناگون به كنجكاوي اذهان پاسخ دهند. اين تصويرسازي صرفاً رويكردي سرگرم‌‌كننده نداشته بلكه با هدف القاي مضامين ايدئولوژيك ديني و سياسي در قالب‌هاي علمي و تخيلي مانند آرماگدون و 2012 تصوير دلخواه خود را در باب پايان جهان به نمايش مي‌گذارد.

   ستيز با منجي عالم بشريت
علت اصلي اين توجه را مي‌‌توان در گسترش تفكر صهيونيسم و هژموني فرهنگي آنها بر جهان يافت. آنها از رسانه به بهترين شكل در جهت اهداف خود بهره‌‌برداري كرده كه در اين راستا يكي از اهداف اصلي‌‌شان در هاليوود، ستيز با منجي عالم بشريت و بد نام كردن او و مسلمانان است.

   سبك فيلمسازي آپوكاليپتيك
سبك فيلمسازي آخرالزماني موسوم به آپوكاليپتيك بر محور قهرمانان يا پهلواناني استوار است كه در نقش اسطوره ظاهر مي‌‌شوند، دقيقا همانند سري فيلم‌هاي بتمن كه داراي جلوه‌هاي ويژه خاص و با هزينه‌هاي بالايي توليد شده است. در اين گونه فيلم‌ها يك نفر به عنوان قهرمان، اوضاع را سر و سامان مي‌دهد. اين مدل قهرمانان در جوانان از جايگاه ويژه‌اي برخوردار بوده و محبوبيت زيادي دارند و در نهايت منجر به تغيير اصول اخلاقي آنان مي‌شود.

   امريكا منجي جهان است!
مضمون غالب فيلم‌هاي اسطوره‌‌اي اين است كه جامعه درگير مشكلاتي نشان داده مي‌‌شود تا هنگامي كه شخصيت قهرمان فيلم ظهور پيدا مي‌‌كند و با نيروي خارق‌‌العاده‌ خود كه تنها مبتني بر ابزار و قدرت فرد است، همگان را نجات مي‌‌دهد.  اين موضوع به خصوص در مورد شخصيت‌‌هايي مانند مرد عنكبوتي به وضوح مشاهده مي‌شود. نكته حائز اهميت اينكه فيلم‌‌هاي اسطوره‌‌اي هاليوود يك عنصر مشخص دارند، آنها سعي مي‌كنند شرايط را به گونه‌اي جلوه دهند كه مخاطب براي ذره‌اي هم كه شده در وجود خود اين احساس را داشته باشد كه از عهده كسي كاري بر نخواهد آمد، به جز يك اسطوره كه قطعاً اين اسطوره هم در واقع نمادي از خود امريكاست، مثل فيلم اخير سينماي هاليوود با نام كاپيتان امريكا. يعني در اين فيلم‌ها به مخاطب خود القا مي‌كنند كه امريكا منجي جهان است. اغراق بيش از حد در قدرت اسطوره، از ويژگي‌‌هاي مهم اين قبيل فيلم‌هاست.

   سرنخ‌هاي تأمل‌برانگيز
فيلم كاپيتان امريكا تاكنون 4 بار به تصوير كشيده شده است. اولين بار در سال 1944 و پس از آن سال 1979 و مجدداً در دو مجموعه تلويزيوني جداگانه به نمايش گذاشته شده است. در يكي از اين فيلم‌ها كاپيتان امريكا پس از نجات دنيا و در هنگام بازگشت با دوستانش ناتاشا (اسكارلت جوهانسون) همكار شده و متوجه مي‌شود كه رئيس گروه يعني نيك فيوري در جريان مأموريت گذشته نسبت به حفظ منافع سازمان اقدام كرده و جان هزاران انسان را به خطر انداخته است. در پي آن و پس از پي بردن به اين ماجرا دچار ترديد دروني شده و در اين هنگام فيوري مورد سوء‌قصد قرار گرفته و در ادامه كاپيتان امريكا به سر‌نخ‌هاي تأمل‌برانگيزي دست مي‌يابد و ادامه ماجرا...
   نماد خير و شر امريكا
اسطوره‌‌‌هايي چون كاپيتان امريكا در فيلم‌‌هاي ديگر هاليوود با مضامين آخر‌الزمان افسانه‌اي و حماسي بسيارند، اسطوره‌‌‌هايي همچون ارباب حلقه‌ها و هري‌پاتر كه سازندگان آن به سود سرشاري دست يافتند. از ديگر فيلم‌‌هاي مشابه مي‌توان به موميايي، جادوگر مرلين، ماتريكس و در اشكال جديد به فيلم لبه فردا با بازي تام كروز و اميلي بلانت اشاره كرد. در اين فيلم‌ها هيولايي وحشتناك و افسانه‌اي، جان انسان‌هاي بي‌گناه را تهديد مي‌كند اما با دلاوري و رشادت منجي و اسطوره فيلم و با استفاده از سلاح‌هاي جادويي به جنگ او رفته و از بين مي‌رود و در نهايت هم نماد خير و شر كه حلقه‌اي جادويي است از بين مي‌رود و داستان به پايان مي‌رسد. جالب آنكه در بسياري از اين فيلم‌‌ها نماد خير امريكا، اصطلاحاً غرب و نماد شر همانا شرق است.

   فيلمي براي انزجار غيرت ايراني
يكي از اين قبيل فيلم‌‌ها كه ديدن آن حتماً هر ايراني را ناراحت و منزجر مي‌‌كند نسخه جديد فيلم پليس آهني است. در اين فيلم كه داستان آن از سال 2028 آغاز مي‌شود يك شركت چند مليتي قدرت مطلق توليد روبات‌ها در دنيا بوده و روبات‌هاي جنگي آنها در حال پيروزي در تمامي نبرد‌ها هستند.
در ابتدايي‌ترين سكانس‌هاي اين فيلم، روبات‌ها در حال پاكسازي محله‌هاي تهران از اشرار و به اصطلاح آنها تروريست‌ها هستند. غيرت ايراني‌ها اجازه حضور به آنها در سطح شهر را نمي‌‌دهد و با عمليات انتحاري تلاش دارند تا روبات‌‌هاي جنگنده را نابود سازند اما به هر حال جنگيدن با چنين روبات‌‌هايي سخت است و با وجود چنين عمليات‌هاي انتحاري، به منظور نفوذناپذيرتر شدن آنها، شركت بايد نسخه‌اي جديد ارائه كند تا حتي از اين فناوري در داخل امريكا استفاده كنند. در ادامه الكس موفي كه پليسي درستكار و فداكار است در پي حادثه‌اي شديداً مجروح شده اما امني كورپ تصميم مي‌گيرد با تبديل او به يك روبات نسبت به حفظ زندگي او اقدام و نسل جديد از روبات‌هاي پليس را پايه‌گذاري كند.

   تغيير ماهيت آخر‌الزمان
اما اكنون آخر‌الزمان در آثار هاليوود تغيير ماهيت داده و با ژانر علمي تخيلي سعي در ارائه مدلي دارد كه در آن آخرالزماني وجود ندارد. به عبارتي اول و آخر، ابتدا و انتها و در حالت كلي بعد زمان كه امري دنيوي است به عنوان شاخصي در جهت محدود كردن توانايي مغز انسان معرفي شده كه با از ميان برداشتن چنين شاخصي انسان همان خداي خويش مي‌‌شود كه توانايي انجام هر كاري را دارد.
 
  اسكارلت در نقش يك ابر قهرمان!
اخيراً فيلمي در امريكا به نمايش گذارده شده كه به‌رغم فرانسوي بودن كارگردانش، باز هم فيلم در فضاي سينماي هاليوود نوعي جديد از آثار آرماگدوني است. در اين فيلم اسكارلت جوهانسون در نقش يك ابر‌قهرمان زن ظاهر شده و قادر است با ذهن دستكاري‌شده‌اش كه حاصل تحقيقات علمي است كنترل بسياري از كارها را در دستانش بگيرد. در اين فيلم بر اساس يكي از فرضيات تكامل با افزايش توانايي مغز انسان كه در حقيقت با جفت شدن هرچه بيشتر سلول‌‌هاي مغز از طريق تكانه‌هاي همسان الكتريكي، لوسي توان و قدرتش براي تسلط بر جهان ماده و انرژي بيشتر و بيشتر مي‌شود، تا جايي كه از تسلط بر خويش بر تسلط بر ديگران و محيط‌‌اش و حتي روح دست مي‌‌يابد. اينجاست كه ديگر بعد زمان براي او بي‌معنا مي‌‌شود و به عبارتي طي طريق از اول به آخر، از ابتدا به انتهاي خلقت براي او به مثابه چشم برهم زدني آسان مي‌شود.

   يكتا شدن نابودي جهان از شر
در سكانس‌‌هاي آخر فيلم، لوسي موفق مي‌شود با معكوس كردن فرآيند خلقت از تكثر سلولي به وحدت و يكتا شدن دست يابد. در روند فيلم، لوسي به هيچ عنوان به انسان‌هاي خوب آسيبي نمي‌رساند و از قضا نيت او براي يكتا شدن نابودي جهان از شر است. اين فيلم نسخه‌اي جديد از اومانيسم محض است؛ چراكه در باور فرد مسلمان دستيابي بشر به رموز مخفي و پنهان خداوند كه تاكنون پوشيده بوده است، با استفاده از عملكرد صد‌در‌صد مغز و بهره بردن از آن براي خدا شدن يا خدا بودن نه پشتوانه علمي دارد و نه عملي!
در تفكر اسلامي انسان با طي مراحل عرفاني و سلوك به سمت وحدانيت غرق در خدا مي‌شود. حال آنكه در تفكر كابالايي (فرقه‌اي از يهود)، انسان با طي كردن مراحل عرفان فناي‌الي‌الله نمي‌‌شود، بلكه به مقام خدايي مي‌‌رسد؛ اين است بن‌مايه آخرالزمان در هاليوود.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
حميد رضا آقائي
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۳:۳۶ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۸
0
2
مطالب جالبي بود نويسنده عزيز موفق باشيد
فرشاد نوروزی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶:۲۲ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۸
0
0
بر خود واجب می دانم تا از نویسنده و نگارنده این مطلب قدردانی کنم. نگارش این مطلب فوق العاده بود. ممنون
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار