کد خبر: 695489
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۷
نگاهي به ادله اثبات ولايت فقيه در عصر غيبت
وقتي به زمان حضرت ولي عصر - ارواحنا فداه و عجل الله تعالي فرجه الشريف - مي‌رسيم، مشاهده مي‌كنيم كه حضرت تنها پنج سال حاضرند (سال 260 ـ 265ق) و بعد از آن از ديد شيعيان و ارادتمندانشان به امر الهي پنهان مي‌شود.

 اينكه امامي در سن پنج سالگي به درجه امامت برسد و بعد از پنج سال از ديده‌ها پنهان شود و در پس پرده، ولايت غائبانه داشته باشد و غيبت صغرايش 67 سال طول بكشد و مدت غيبت كبرايش معلوم نباشد و اموري از اين دست كه ما فلسفه و علت واقعي‌اش را نمي‌دانيم همگي مي‌تواند آزمون ولايت‌مداري باشد؛ هم براي حضرتش و هم براي ما. حضرت ولي عصر، مطيع محض اوامر پروردگار است و هر چه را كه خداوند متعال مقدر كند با رضايت مي‌پذيرد؛ ما نيز اگر مدعي ولايت‌مداري هستيم بايد اول آن حضرت را بشناسيم (كه اگر نشناسيم و بميريم به مرگ جاهلي مرده‌ايم ) و سپس با افتخار، سرباز و در خدمت آن حضرت باشيم. از اين دوره پنج ساله عبور مي‌كنيم به دوره بعد يعني دوره غيبت صغري مي‌پردازيم. آيا در اين زمان ولايت و سرپرستي امت تعطيل مي‌شود؟ خير به نواب اربعه تفويض مي‌گردد كه در ادامه به نام آنها و ولايتشان به اختصار مي‌پردازيم.

ولايت نواب اربعه در غيبت صغري

از ميان نواب امام زمان (عج) چهار نفر به عنوان «نواب اربعه» مشهور مي‌باشند. اين افراد در واقع نايبان خاص حضرت بوده‌اند كه از سال ۲۶۰ هـ . ق تا سال ۳۲۹ هـ. ق (به مدت 67 سال كه طول مدت غيبت صغري است) واسطه بين آن حضرت و شيعيان بوده‌اند. اين افراد در مرتبه‌اي از فضيلت و برتري بوده‌اند كه از طرف امام زمان (عج) و بعضاً از طرف امام هادي(ع) و امام عسكري(ع) به عنوان وكلاي ايشان انتخاب شده بودند. اسامي نواب اربعه به ترتيب عبارت است از:

1- ابو عمرو عثمان بن سعيدعَمري: قبلا وكيل حضرت هادى و عسكرى (ع) و مورد ثقه و اطمينان آنان بود واسطه بين امام زمان (عج) و مردم شد.

2- ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعيد: پس از عثمان بن سعيد، فرزندش محمد بن عثمان طبق وصيت پدرش در جاى او نشست و واسطه بين مردم و امام گرديد.

3- ابوالقاسم حسين بن روح نوبختي: محمد بن عثمان در جمادى الآخر سال 304 يا 305 از دنيا رفت و ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى طبق وصيت محمد بن عثمان در جاى او قرار گرفت‌ و او هم سرانجام در شعبان سال 326 وفات كرد.

۴ - ابوالحسن علي بن محمد سمري: سپس ابو‌الحسن على بن محمد سمرى طبق وصيت حسين بن روح در جاى او قرار گرفت. ‏

ولايت فقها در غيبت كبري

چهارمين و آخرين نايب خاص امام مهدي (ع) علي بن محمد بن سمري، پس از درگذشت حسين بن روح و به دستور آن حضرت، امر نيابت را عهده‌دار شد. وي از سال ۳۲۶ تا سال ۳۲۹ هـ . ق نايب خاص حضرت بود و در اين سال از دنيا رفت. با رحلت او غيبت كبري امام زمان (عج) آغاز شد (نعماني، محمد بن ابراهيم، كتاب الغيبه، تهران، مكتبه الصدوق، ص ۱۷0). حضرت مهدي (عج) در توقيعي كه به وي نوشت، زمان درگذشت وي را اعلام كرد و به او دستور فرمود نايبي براي خود مشخص نكند. در بخشي از اين توقيع آمده است:«اي علي بن محمد خداوند پاداش برادران ديني تو را در مصيبت تو بزرگ دارد. تا شش روز ديگر خواهي مرد. پس امر حساب و كتاب خود را مرتب كن و درباره جانشيني اين مقام نيابت به كسي وصيت مكن؛ زيرا غيبت دومي فرا رسيده است (محمد بن علي بن بابويه، كمال‌الدين و تمام النعمه، مؤسسه النشر الاسلامي، ج ۲، ص ۵۱۶).

حال سؤال اين است كه آيا حضرت سخن ديگري نگفتند كه تكليف ولايت در عصر غيبت كبري را مشخص كنند؟ يا اينكه سخن ديگري هم هست كه بتوان تكليف اين دوره را هم از آن سخن استفاده كرد؟ پاسخ مثبت است. هم حضرت ولي‌عصر (عج) و هم امامان ديگر در كلماتشان سخنان بسياري هست كه مربوط به اين دوره (يعني غيبت كبري) است و در آن روايات، تكليف امت را در اين ايام مشخص كرده‌اند. علاوه بر اينكه دلايل عقلي و هم قرآني بر اين امر مي‌توان اقامه كرد. ما از آن دلايل تنها به چند مورد آن هم به صورت فهرست‌وار اشاره مي‌كنيم. علاقه‌مندان مي‌توانند به منابعي كه در اين‌باره نوشته شده مراجعه كنند:

ادله ولايت فقيه

براي اثبات ولايت فقيه دلايل بسياري وجود دارد؛ دلايل عقلي و نقلي؛ دلايل نقلي هم يا قرآني است يا روايي. دليل عقلي آن به اختصار از اين قرار است:

الف. در جامعه اسلامي ايده‌آل آن است كه فردي در رأس باشد كه در بالاترين درجه از علم و تخصص و تقوا باشد تا با علم و تخصصش مصالح نظام را بداند و راهنمايي كند و با تقوايي كه دارد اولاً خود آلوده به مفاسد اخلاقي و مالي نشود و ثانياً انسان‌ها را به كمال و سعادت معنوي در كنار مصالح مادي و دنيايي برساند.

ب. چنين فردي (كه در بالاترين درجه از علم و تقوا باشد) نيست مگر معصوم.

ج. در عصر غيبت كبري كه معصوم حضور ندارد سه راه وجود دارد: يا انتخاب هرج و مرج يا تجويز مديريت غير اسلامي يا مديريت اسلامي فردي كه بيشترين نزديكي (از لحاظ شخصيتي) را به معصوم دارد.

د. هرج و مرج (يا حكومت آنارشيستي) را هيچ انساني و هيچ مكتبي و هيچ عقلي تجويز نمي‌كند، چراكه مفاسد بسياري به بار مي‌آورد؛ از اين رو هيچ جامعه‌اي آن را به رسميت نمي‌شناسد. به همين جهت اميرالمؤمنين در كلامي نوراني مي‌فرمايند: لابد للقوم من امام عادل او فاجر؛ يعني هر قومي ناگزير از امامي است عادل يا فاجر؛ و اين يعني در صورت نبود امام عادل، امام فاجر و فاسق از هرج و مرج بهتر است.

ه. مديريت غير اسلامي يعني مديريت افراد فاسق و ظالم هم تا مديريت اسلامي و‌لو در درجه ضعيف ممكن باشد معقول نيست؛ تا امثال امام‌خميني هست نوبت امثال رضا‌خان نمي‌رسد.

نتيجه: اين يك قاعده عقلي است كه «آب دريا را اگر نتوان كشيد * هم به قدري تشنگي بايد چشيد». به عبارت ديگر وقتي ايده‌آل در يك مورد نبود عاقلانه نيست كه انسان به طور كل عقب‌نشيني كند؛ مثلاً فرض كنيد فردي ايده‌آلش در مسافرت به يك مقصد ضروري اين است كه با هواپيما برود اما نشد آيا عاقلانه اين است كه از آن سفر ضروري و منافعش صرف‌نظر كند يا بگويد حالا كه هواپيما نشد با قطار مي‌روم؛ قطار هم نشد با اتوبوس مي‌روم! در داستان مديريت جامعه اسلامي هم ايده‌آل معصومين هستند اما اگر نشد به افرادي رجوع مي‌كنيم كه آن ويژگي‌هايي كه براي مديريت جامعه در معصوم هست (يعني علم و تقوا) را در درجات پايين‌تري داشته باشند و روشن است كه فقها اين دو ويژگي را بيشتر از سايرين دارند. البته اگر فقها در زماني مثل زمان ما زياد بودند باز هم عقل مي‌گويد آنكه معدل اين دو ويژگي‌اش بيشتر است صلاحيت احراز اين جايگاه را دارد.

دلايل قرآني

آياتي از قرآن هست كه مي‌تواند براي اثبات ولايت فقيه در عصر غيبت مورد استناد قرار گيرد كه ما در اينجا تنها به فهرست بعضي از آنها اشاره مي‌كنيم و علاقه‌مندان مي‌توانند به كتب تفسيري و تخصصي مربوطه رجوع كنند.

1 ـ آيه معيت با صادقان، توبه/119

2 ـ آيه هدايت به حق، يونس/35

3 ـ آيه امر به معروف و نهي از منكر، آل عمران/ 154

4 ـ آيه اعتصام، آل عمران/ 103

روايات

رواياتي چند دلالت بر ضرورت ولايت فقيه در عصر غيبت دارد كه برخي از آنها عبارت است از: مقبوله عمربن حنظله، مشهوره ابي خديجه، كلامي از امام حسن عسكري و توقيع شريف. حال ما به اختصار اينها را توضيح مي‌دهيم.

مقبوله و مشهوره

امام صادق (ع) روايتي (كه معروف به مقبوله عمربن حنظله است) به يكي از شيعيان مي‌فرمايند هنگامي كه نزاع و خصومتي بين شما رخ داد به قاضي طاغوت مراجعه نكنيد؛ چراكه خدا در قرآن از حاكم قرار دادن طاغوت نهي كرده است (كه قبلا اشاره كرديم) بلكه به علماي آشنا با احاديث و سخنان ما مراجعه كنيد و به حكم و قضاوت او راضي باشيد؛ چراكه من او را حاكم براي شما قرار دادم و اگر حكم او را نپذيريد همانا حكم خدا را خوار شمرده‌ايد و كسي كه او را رد كند، ما را رد كرده و كارش در حد شرك به خداست. مشهوره ابي‌خديجه هم تقريبا شبيه روايت قبل است كه در آن امام صادق (ع) مي‌فرمايند: زنهار! مبادا شما (شيعيان) شكايت از يكديگر را نزد اهل جور و ستم ببريد (تا ميان شما قضاوت كنند) بلكه رجوع كنيد به مردى از خودتان (شيعيان) كه چيزى از احكام ما را بداند پس او را حاكم قرار دهيد؛ زيرا من او را به قضا و دادرسى نصب نموده‌ام و شما نزد او دادخواهى كنيد.

ممكن است كسي اشكال كند كه اين دو روايت تنها در مورد قضاوت است نه حكومت! پاسخ اين است كه وقتي حضرت به قضاوت طاغوت راضي نباشند به طريق اولي به حكومت او (كه مسندي بالاتر و مهم‌تر از مسند قضاوت است) راضي نخواهند بود. فرض كنيد براي تصدي معاونت يك وزارتخانه‌ گفته مي‌شود كسي كه ديپلم دارد صلاحيت تصدي اين پست را ندارد، آنگاه براي ما روشن خواهد شد كه براي خود آن وزارتخانه هم مدرك ديپلم كافي نيست؛ جريان قضاوت و حكومت هم همين طور است، حكومت مقامي بالاتر از قضاوت است، وقتي طاغوت شايستگي قضاوت را نداشت، قطعاً شايستگي حكومت را هم ندارد.

روايت امام حسن عسكري (ع)

امام حسن عسكري(ع) در ضمن تفسير آيه‌اي از قرآن مي‌فرمايند: فَأَما مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ‏ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَام أَنْ يُقَلدُوهُ وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشيعَة (وسائل الشيعه، ج‏27، ص 131)فقيهي كه مراقب نفسش، محافظ دينش، مخالف هواي نفسش و مطيع امر مولايش باشد مردم بايد از او پيروي كنند و چنين كسي نيست مگر بعض فقهاي شيعه. از اين روايت علاوه بر لزوم پيروي از ولي فقيه در عصر غيبت نكات ارزشمندي در بحث ولايت و ولايت‌مداري به دست مي‌آيد، از جمله اينكه: شرط ولايت‌داري فقيه بر مردم، ولايت‌پذيري مولايش است؛ يعني فقيه اول بايد ولايت خدا را بپذيرد تا شايستگي اين را پيدا كند كه مردم ولايت او را گردن نهند. به تعبير ديگر براي ولي‌فقيه شدن علم كافي نيست، تقوا هم لازم و ضروري است؛ بنابراين اگر فقيهي باشد كه در فقاهت به درجه بالايي از اجتهاد و قوه استنباط برسد اما تقوا و خودسازي نداشته باشد، شايستگي جايگاه ولايت فقيهي را ندارد.

توقيع شريف

روايت ديگري كه مي‌تواند براي اثبات ولايت فقيه در عصر غيبت به كار آيد، توقيع (نامه) شريف امام زمان (عج) به شيخ صدوق است كه حضرت در آن مي‌فرمايند:وَ أَما الْحَوَادِثُ‏ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنهُمْ حُجتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجةُ اللهِ عَلَيْهِم‏ (كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص 484)در حوادث و رخدادهايي كه واقع مي‌شود به روايت‌كنندگان حديث ما رجوع كنيد كه آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنانم. پس معلوم مي‌شود كه در ولايت‌داري و ولايت‌مداري سلسله مراتبي هست؛ ائمه معصومين (ع) چون ولايت خدا را به بهترين صورت و كامل‌ترين وجه پذيرفته‌اند، شايستگي اين را پيدا كرده‌اند كه در اين امر واسطه فيض باشند؛ فقها نيز چون ولايت خدا و ائمه را بهتر از ساير مردم مي‌دانند و به عهده مي‌گيرند، شايستگي اين را دارند كه واسطه بين ائمه و مردم باشند.

كلمات برخي بزرگان درباره ولايت فقيه

اين بخش را با كلمات برخي بزرگان درباره ولايت‌فقيه پايان مي‌دهيم:

صاحب كتاب گرانسنگ جواهر (كه امام راحل مي‌فرمودند فقه ما فقه جواهري است به اين كتاب اشاره داشتند) آيت‌الله العظمي محمد حسن نجفي (ره): اگر كسي منكر ولايت فقيه باشد، گويا طعم فقه را نچشيده است (جواهر الكلام، نجفي، محمد حسين، ج 21، ص 397).

آيت‌الله العظمي بروجردي (ره): اگر كسي ولايت فقيه را مردود بداند، نه تنها منكر فقه تشيع بلكه منكر ضروري فقه اسلام است ( ولايت فقيه، آذري قمي، احمد، چاپ 1372، دارالعلم، ص 2)

امام ‌ (ره):

* ولايت فقيه همان ولايت رسول الله (ص) است.

* پشتيبان ولي‌فقيه باشيد تا به اين حكومت آسيبي نرسد.

* ولي‌فقيه، وصي رسول اكرم (ص) و در زمان غيبت، امام مسلمين است.

* همه اختياراتي كه براي پيامبر اكرم (ص) و امام (ع) است، از اموري كه به حكومت و سياست باز مي‌گردد، براي ولي فقيه نيز ثابت مي‌باشد.

* ولايت فقيه مجري قانون و مخالف ديكتاتوري است.

* ولايت فقيه براي شما يك هديه الهي است.

* ولايت‌فقيه حاكميت قانون الهي است نه ديكتاتوري.

* تصور موضوع ولايت فقيه موجب تصديق آن مي‌شود و به برهان احتياج ندارد.

* ولايت فقيه اين قانون مترقي اسلام خاري است در چشم دشمنان.

* ولايت فقيه استمرار حركت انبياي الهي است.

* اين توهم كه اختيارات حكومتي پيامبر (ص) بيشتر از حضرت علي (ع) بود يا اختيار حكومتي حضرت امير(ع) بيش از فقيه است، باطل و غلط مي‌باشد. خداوند همان اختيارات را براي حكومت فعلي قرار داده است.

شهيد دستغيب (ره): مخالفت با ولايت فقيه، مخالفت با امام زمان (عج) است (ولايت‌فقيه، دستغيب، سيد عبدالحسين، ص 80).

آيت الله جوادي آملي: در حكومتي كه بر اساس ولايت باشد، فقيه جامع‌‌الشرايط نايب امام عصر (عج) است (ولايت فقيه، جوادي آملي، عبدالله، ص 211).

آيت‌الله صافي گلپايگاني: ولايت‌فقيه مورد اتفاق همه علماست و كساني كه در آن ترديد دارند، در حدود و اختيارات آن است نه در اصل ولايت فقيه (روزنامه كيهان، شماره 19391، ص 3).

سيد‌حسن نصرالله: ولايت فقيه از عقيده ديني ماست و در قانون اساسي لبنان، بي‌احترامي به موضوع ولايت‌فقيه توهين به اعتقادات ماست و اين را اجازه نخواهيم داد.

( كيهان، ش 19390).

جمع‌بندي

اين مختصري بود از ادله ولايت فقيه كه البته بررسي دقيق‌تر اين ادله مجال ديگري مي‌طلبد و آن هم درس‌هاي خارج فقه مراجع و آيات عظام و كتب آنهاست و اگر كسي بخواهد در اين عرصه تحقيق كند بايد از اين طريق وارد شود. در ادامه ولايت‌داري و ولايت‌مداري را در مورد دو شخصيت مهم معاصر يعني امام (ره) و مقام معظم رهبري امام خامنه‌اي كه اين ايام به آن دو بزرگوار تعلق دارد و با نور ولايت توانسته‌اند ابرقدرت‌ها را به زانو درآورند، بررسي مي‌كنيم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر