کد خبر: 691828
تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۳۹۳ - ۱۸:۴۴
درنگي در حيات و كارنامه استاد ابوالحسن صبا
استاد ابوالحسن صبا در سال 1281 شمسي به دنيا آمد. پدرش ابوالقاسم خان كمال‌السلطنه( نوه محمودخان صبا ملقب به ملك الشعرا) پزشك بود لكن علاوه بر معلومات پزشكي از ادبيات شعر و موسيقي بهره كافي داشت.
سمانه صادقي
استاد ابوالحسن صبا در سال 1281 شمسي به دنيا آمد. پدرش ابوالقاسم خان كمال‌السلطنه( نوه محمودخان صبا ملقب به ملك الشعرا) پزشك بود لكن علاوه بر معلومات پزشكي از ادبيات شعر و موسيقي بهره كافي داشت. مرحوم كمال السلطنه در نواختن سه‌تار دست داشت، ‌لكن اهميت در بيشتر روي شناخت موسيقي بود، او يك موسيقي‌شناس صاحب‌نظر و برجسته بود و نظرياتش پيوسته مورد قبول و تحسين اساتيد موسيقي قرار مي‌گرفت. صبا در كودكي ابتدا مقدمات سه‌تار را پيش پدر آموخت. اشتياق يادگيري او به موسيقي آنقدر زياد بود كه پدرش قريحه و استعداد او را با مرحوم ميرزا عبدالله (استاد تار و سه‌تار) در ميان گذاشت.

مرحوم ميرزا عبدالله با نخستين آزمايش دريافت كه اين كودك داراي ذوق سرشار و استعدادي باور نكردني است به همين جهت او را با وجود كمي سن به شاگردي خود پذيرفت و صبا مرحله ديگري از سه‌تار را نزد اين استاد بزرگ آغاز كرد. در اين موقع صبا شش سال داشت، او بعد از سه تار آموزش تار را آغاز كرد و اين دوره را نيز نزد ميرزا عبدالله گذرانيد.

سپس صبا نزد دوست صميمي پدرش درويش خان رفت و دوران مشكل سه‌تار و تار را آغاز كرد. صبا در آن موقع 12 سال داشت. سه‌تار صبا كه استخوان‌بندي و استحكامش در مكتب ميرزاعبدالله پرورش يافته بود، از سه تار درويش خان چاشني گرفت و چنان شيريني و ملاحتي در آن ايجاد شد كه در كلام نمي‌گنجد. بديهي است اگر بخواهي به قله برسي بايد همه دامنه‌ها را در نوردي و صبا در تمام عمر اين كار را كرد.

سه تار صبا علاوه بر نرمي و لطافت، روشني و پاكيزگي خاصي داشت كه از صفايي باطني او مايه مي‌گرفت، مبالغه نكرديم اگر بگوييم قدرت و توانايي صبا در سه‌تار بي‌مانند بود و هيچ كس نتوانست حتي به مرزهاي آن نزديك شود. صبا به همه سازها دست داشت چنانكه ضرب را از نديمه عمه‌اش به نام ربابه خانم كه آوازي خوش داشت و ضرب نيكو مي‌گرفت آموخت و بعد نزد حاجي‌خان (استاد ضرب) رفت و از محضر آن استاد بزرگ بهره‌مند شد در همين موقع نزد علي اكبر شاهي به نواختن و يادگيري سنتور مشغول شد و بعدها شيوه سنتور حبيب سماعي او را مجذوب كرد و سبك و مكتب او را پيش گرفت و از آن استاد بي‌مانند سود جست.

در 11 سالگي به كلاس درس حسين خان اسماعيل‌زاده راه يافت و به فراگرفتن كمانچه پرداخت و در همان موقع از استاد ديگري به نام باقرخان رامشگر استفاده مي‌كرد، بدين ترتيب سازش نرمي و لطافت يافت. بعد از اين دوره صبا نزد حسين خان هنگ‌آفرين رفت و ويولون را نزد ايشان آموخت. وي همچنين نواختن ني را نزد اكبرخان آموزش ديد.

در سال 1302 استاد علينقي وزيري از اروپا مراجعت كرد و مدرسه عالي موسيقي را تأسيس نمود،‌در آن وقت صبا 21 سال داشت و به موسيقي ايراني مسلط و ويولون را نرم و با ملاحت مينواخت. صبا وارد مدرسه وزيري شد، روح‌الله خالقي مي‌نويسد صبا در اين مكتب به اصول علمي موسيقي آشنا شد و روشي را كه وزيري براي ثبت نغمات موسيقي ايران برگزيده بود اقتباس كرد و آن را راهنماي كار هنري آتيه خود قرار داد، در هر صورت سبك وزيري در صبا تأثير بسزا كرد و همين بود كه روش او را از ديگران ممتاز ساخت.

صبا با استفاده از سبك وزيري و در اثر آشنايي با اسلوب صحيح ويلن روشي نو برگزيد ولي از آنجا كه سوابق كافي در موسيقي ايراني داشت مفتون موسيقي اروپايي نشد و از نغمات موسيقي ملي كه به آن دلبستگي داشت جدايي نگرفت و كوشش كرد اين نواها را كه از استادان پيشين آموخته است با استفاده از روش جديد،‌ به سبكي نو جلوه‌گر سازد، به طوري كه هم لطف و ملاحت موسيقي ملي را از دست ندهد و هم آنها را به اصول موسيقي عملي منطبق نمايد. اين بود كه روش صبا در ويلن ممتاز گرديد سبكي كه با گذشته اختلاف بسيار داشت و بايد كه آن را (سبك صبا) ناميد.

روح‌الله خالقي مي‌نويسد: «من قبل از شنيدن ساز صبا ويولون رضاخان محجوبي را كه شش ماه شاگردش بودم مي‌پسنديدم، ولي در اولين جسه‌اي كه ويولون صبا را شنيدم او را خيلي بهتر و زيردست‌تر از معلم سابق خود يافتم، صبا از همان موقع گويي به خواص اين ساز پي برده بود و به خوبي فهميده بود كه ويولون را نبايد به تقليد از سبك كمانچه نواخت».

صباي نوجوان در همان زمان كه مشغول فراگرفتن كمانچه بود هرچه را كه مي‌آموخت به وين انتقال مي‌داد و به همين جهت سعي مي‌كرد صفحات گوناگون اروپايي را كه توسط اساتيد بزرگ ويلن نواخته شده است به طور دقيق گوش كند و از همين راه به تكنيك آرشه‌هاي سرتاسري و آكسان‌هاي صوتي پي برد و يافته‌هاي خود را با آموخته‌هايش هم آغوش كرد و در اين بستر شيوه‌اي نو تولد يافت كه اين همان «مكتب صبا» است.

در جاي ديگر آقاي خالقي مي‌نويسد:«سبك تدرس وزيري بسيار خلاصه بود مطلبي را مي‌گفت و روي ويولون نشان مي‌داد و مي‌رفت به تصور اينكه ما مي‌فهميم ولي به راستي بگويم اگر صبا نبود ما آنطور كه بايد درك نمي‌كرديم زيرا پس از خاتمه كلاس ما دور صبا جمع مي‌شديم و او ما را كا‌ملاً راهنمايي مي‌كرد، استاد وزيري وقتي «الف» مي‌گفت صبا به فراست تا «ي» را مي‌فهميد، بايد بگويم در حقيقت ما در كلاس علاوه بر استاد وزيري مرهون بهترين شاگردش يعني صبا بوديم». از استاد صبا سه دوره آموزش ويلون و صفحات تكنوازي منتشر شده كه گوياي مهارت فوق العاده اش در نواختن ويولون است.

هنگامي كه راديو تهران افتتاح شد صبا به اتفاق حبيب سماعي (استاد سنتور) و حسين تهراني(استاد ضرب) ‌اركستر سه‌نفري تشكيل دادند.

باري صبا وطنش را دوست داشت و براي موسيقي مناطق مختلف ايران علاقه و احترام خاصي قائل بود، او با گردآوري و تنظيم آهنگ‌ها و قطعات موسيقي محلي ايران گام بلندي در حفظ و اشاعه موسيقي ملي ايران برداشت و همين آهنگ‌ها و قطعات، مايه الهام بعضي از آثار وي بوده‌اند، صبا علاوه بر نت‌نويسي تمام آثار خود، چندين كتاب براي سازهاي ايراني نوشت و به تدوين رديف‌هاي موسيقي سنتي همت گماشت و ميراث گرانقدري را به دست آيندگان سپرد. آنچه را از او به يادگار ماند نشان‌دهنده درك درست او در استفاده از ارزش‌ها و امكانات موسيقي ملي ايران در زينته تحول و نوآوري‌ است. استاد صبا در كلاس موسيقي خود شاگردان زيادي داشتند لكن پرورش يافتگان كه اغلب به درجه استادي رسيدند عبارتند از: حسين تهراني، غلامحسين بنان، علي تجويدي، لطف الله مفخم پايان ، مهدي خالدي، مهندس همايون خرم، پرويز ياحقي، حبيب الله بديعي، رحمت الله بديعي، فرامرز پايور، سيمين آغارضي، فاخره صبا، خاطره پروانه، حسين دهلوي، علي صبا، تقي تفضلي، حسين صبا، حسين ملك، اسدالله ملك، احمد ابراهيمي، محمودتاجبخش، حسن كسايي، ابراهيم قنبري ، مهدي مفتاح، احمد مهاجر و چند تن ديگر كه حافظه‌ام ياري نمي‌كند. صبا خطي بسيار زيبا و قلمي شيوا داشت، هنر نقاشي را نزد كمال الملك آموخت كه متأسفانه تنها دو يا سه تابلو از او در موزه به جا مانده است. صبا در فن زرگري، نجاري و ساختن آلات و ادوات موسيقي از قبيل ويلن، تار، سه‌تار، سنتور استادي كم نظير بوده است، استاد مدتي به كار نجاري و سوهان‌كاري در قورخانه مي‌پردازد و نتيجه كار خود را بر روي سازها پياده مي‌كند.

از شاگردان‌ ساز‌سازي ايشان استاد ابراهيم قنبري، استاد ناظمي و استاد حسين ملك را مي‌توان نام برد. سابقاً سنتور نت نداشت و جويندگان اين هنر اين ساز را به اصطلاح سينه به سينه مي‌آموختند. صبا با تسلطي كه به همه سازها داشت توفيق يافت براي اين ساز نت و قواعد آن را تنظيم كند و بعدها چهار رديف سنتور ابوالحسن صبا چاپ و منتشر گرديد، و از اين راه نيز خدمتي بزرگ به موسيقي ايران نمود. صبا بسيار مهربان بود. در چشمانش محبت موج مي‌زد، بسيار بخشنده بود و آنچه مي‌دانست به شاگردانش ياد مي‌داد.

حتي اواخر عمر در كلاس درس خطاب به شاگردان مي گفت اگر درباره موسيقي مطالبي به نظرتان مي‌رسد كه به شما نگفته‌ام سؤال و مطرح كنيد،چرا كه در آينده‌اي نزديك ديگر كسي نيست كه اين مطالب را براي شما بگويد.

صبا با شهريار شاعر بلندپايه و هنرمند دوستي تنگاتنگي داشت.چراكه شهريار عشق و علاقه فراواني به موسيقي داشت و سه تار خوش مي‌نواخت، و علاوه بر آن در شناخت دستگاه‌‌هاي موسيقي و احساس حالات و زيبايي‌هايي آن در حد كمال بود.

شهريار با استعداد ذاتي و احساس هنري كه داشت به خوبي دريافته بود كه در ميان هنرها موسيقي داراي مرتبه‌اي رفيع و قامتي بلند است و جايگاهش بر فراز آسمان‌ها است.

او بر اين باور بود كه هر گاه شعر و كلام از تفهيم مفهوم و انتقال حسي آن به مخاطب عاجز بماند تنها موسيقي است كه مي‌تواند آن احساس را به مخاطبانش القا نمايد.

اين جمله معروف از بتهوون موسيقي‌دان و آهنگ‌ساز بزرگ آلماني است كه گفت «آنجا كه سخن باز ماند موسيقي آغاز مي‌گردد» و حافظ نيز در همين زمينه چنين مي‌گويد:

زبانت دركش ‌‌‌اي حافظ زماني

حديث بي‌زبانان بشنو از ني

در اينجا بايد دقت كنيم كه لفظ «سخن بازماندن» كه بتهوون به آن اشاره كرده است همان «حديث بي‌زبانان» است كه به اين صورت در بطن شعر حافظ جاي داشته و بدين شكل روشني و تبلور يافته است. سرانجام صبا پس از يك عمر تلاش در راه فرهنگ و هنر ايران در تاريخ 29 آذر 1336 در خانه خود واقع در خيابان ظهيرالاسلام درگذشت و قلب مهربانش كه يك عمر به عشق ايران و هنر اين سرزمين مي‌تپيد از كار افتاد و همه شاگردان و هنردوستان و مردم صاحبدل را به ماتم نشاند. استاد ابوالحسن صبا را در شميران نيمه راه دربند، در آرامگاه ظهيرالدوله به خاك سپردند. ميان جايي كه ملك‌الشعراي بهار، ايرج ميرزا، درويش‌خان، رهي معيري و ... در خاكند.

در مراسم خاكسپاري جمعيت زيادي از مردم تهران، زن و مرد، پير و جوان، اقوام و شاگردان، استاد را مشايعت كردند، چشمان اشكبار و چهره غمگين اينان نشان‌دهنده اندوهي بود كه قلب و جان آنها را از درون مي‌خورد و مي‌تراشد.

صبا از اين جهان رفت اما آتش نهفته‌اي كه در سينه او بود چون خورشيدي آسمان هنر ايران را روشن كرد.

*شهريار و صبا

پيوند محبتي كه بين دو هنرمند صاحب‌نام صبا و شهريار بود موجب خلق آثاري جاوداني گرديد. ‌در اين اشعار به خوبي دريافت مي‌شود كه شهريار تا چه اندازه مجذوب هنر و صفات اخلاقي صبا بوده است و مرگ صبا تا چه اندازه او را دلسوخته و پريشان كرده است.

اي صبا با تو چه گفتند كه خاموش شدي

چه شرابي به تو دادند كه مدهوش شدي

تو كه آتشكده عشق و محبت بودي

چه بلا رفت كه خاكستر خاموش شدي

به چه دستي زدي آن ساز شبانگاهي را

كه خود از نغمه آن بي‌خود و بي‌هوش شدي

تو به صد نغمه زبان بودي و دل‌ها همه گوش

چه شنفتي كه زبان بسته و خاموش شدي

شب مگر حور بهشتيت به بالين آمد

كه تواَش شيفته زلف و بناگوش شدي

باز در خواب شب دوش ترا مي‌ديدم

واي بر من كه توام خواب شب دوش شدي

اي مزاري كه صبا خفته به زير سنگت

به چه گنجينه اسرار، كه سرپوش شدي

شهريارا به جگر نيش زند تشنگي‌ام

كه چرا دور از آن چشمه پرنوش شدي

*تسليت و درد دل استاد شهريار با «بانو منتخب صبا» همسر استاد ابوالحسن صبا

اي منتخب به داغ صبا جون چه مي‌كني؟

ليلاي من به حسرت مجنون چه مي‌كني؟

من هر شب از صبا به شبيخونم و خيال

اما تو با خيال و شبيخون چه مي‌كني؟

اي خانقاه شور و همايون و چهارگاه

بي‌شور و چهارگاه همايون چه مي‌كني؟

اي چشم بي‌جمال محبت چه مي‌كشي؟

اي گوش بي‌صداي ويالون چه مي كني؟

باد صبا ترانه مجنون عمر ماست

با سوز اين ترانه محزون چه مي كني؟

گاهي سر مزار صبا بگذر و بگو

اي در ديار خاطره مدفون چه مي‌كني؟

*شعر از آقاي محمود مستشاري

اين راز ندانم كه در اين غمكده بايد

بي‌چون چرا آمد و بي‌چون چرا رفت

ديگر تو نيابي ز هنر نام نشاني

ذوق و هنر از جامعه با مرگ صبا رفت

گر بود وفايي به حقيقت ز صبا بود

با مرگ صبا عاطفه و مهر و وفا رفت

آن دوست كه با پنجه جان‌پرور شيرين

مي‌كرد دو صد شور به پا در دل ما رفت

برخيز صبا جان ز چه در خاك نهاني

بي ‌روي تو از محفل ما لطف و صفا رفت

بي‌شبهه صبا در صف مردان خدا بود

كاندر طلب دوست به تسليم و رضا رفت

«محمود» هنر چون كه ز آيات الهي است

نوري ز خدا آمد و هم سوي خدا رفت

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار