کد خبر: 690741
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۳ - ۱۶:۲۸
فرازي از زندگي خلبان شهيد، جاويدالاثر محمد‌كاظم روستا در همكلامي با همسرش
شهيد سرلشكر خلبان محمدكاظم روستا در دهم مهر ماه 1332 در آباده به دنيا آمد. سال 1351 به استخدام نيروي هوايي درآمد و...
شهيد سرلشكر خلبان محمدكاظم روستا در دهم مهر ماه 1332 در آباده به دنيا آمد. سال 1351 به استخدام نيروي هوايي درآمد و كمي بعد به عنوان خلبان هواپيماي اف4 در پايگاه ششم شكاري بوشهر مشغول خدمت شد. محمد‌كاظم روستا خلباني شجاع و ماهر بود و با شروع جنگ تحميلي، حدود 65 مأموريت موفقيت آميز انجام داد. 8 آذر 1359 به همراه همرزم خلبانش سروان حسن مفتخري فر، جهت انهدام اسكله الاميه اعزام شدند كه بر فراز اين اسكله حين بمباران مورد اصابت پدافند موشكي دشمن بعثي قرارگرفته، هواپيمايش دچار آتش سوزي شد و از آن تاريخ جاويدالاثر شد. گويي پيكر مطهرش نيز در دل آب‌هاي نيلگون خليج فارس براي هميشه مدفون شد. آنچه در پي مي‌آيد حرف‌ها و واگويه‌هاي فضيلت ايليايي همسر شهيد خلبان محمدكاظم روستاست كه پيش رو داريد.
 
آشنايي‌تان با شهيد چگونه رقم خورد؟
 
منزل ما تقريباً دو كوچه با منزل پدري محمدكاظم در شهرستان آباده فاصله داشت و به قولي بچه محل بوديم. من حدود سال‌هاي 55 و 56 درحال سپري كردن دوره دانشسراي مقدماتي براي ورود به شغل معلمي بودم. محمدكاظم هم تازه از دوره خلباني از امريكا برگشته بود. همان شبي كه از امريكا به ايران آمد، پدر محمدكاظم به او پيشنهاد ازدواج با من را مي‌دهد. در نهايت بعد از مراسم معمول خواستگاري و آشنايي‌هاي اوليه، در تاريخ 29 تيرماه سال 57 به عقد همديگر درآمديم. بعد از ازدواج، درسم را ادامه دادم، ديپلمم را گرفتم و در غياب ايشان باز هم دوره كارداني و كارشناسي را طي كردم. نبودن همسرم در كنارم هيچ‌گاه باعث نشد از ادامه تحصيل و خدمت به فرزندان (دانش‌آموزان) اين كشور منصرف شوم، بلكه محمدكاظم هميشه توصيه مي‌كرد كه هرگز كار معلمي را رها نكنم. اميدوارم توانسته باشم به وصيت همسرم عمل كنم و اكنون خوشحالم كه 16سال در شهرستان آباده و 15سال هم در ناحيه3شهر شيراز جمعاً به مدت 31سال در آموزش و پرورش خدمت كردم.
 
همسرتان چه ويژگي‌هاي اخلاقي بارزي داشتند؟
 
محمدكاظم خيلي خودماني بود. به قول معروف خاكي بود. وقتي از امريكا برگشته بود، خيلي صميمي و ساده در تمام كارهاي خانه به پدر و مادرش كمك مي‌كرد، خودش از ميهمان‌ها پذيرايي مي‌كرد. در كارهاي كشاورزي خيلي به پدرش كمك مي‌كرد. كم مي‌خوابيد، مي‌گفت: بعداً وقت براي خوابيدن زياد است. خيلي منظم بود و به وقت شناسي معروف. معمولاً هم با افرادي نشست و برخاست داشتيم كه من در معاشرت با آنها راحت‌تر بودم. به حجاب، صبر و نماز اول وقت بسيار اهميت مي‌داد، حتي سالي كه از امريكا برگشته بود، براي خواهرش و بقيه چادر مشكي به عنوان سوغاتي آورده بود.
 
آخرين ديدارتان با شهيد چگونه گذشت؟
 
محمدكاظم هروقت پرواز داشت و به مأموريت مي‌رفت، به هر شكلي كه بود، به دفتر مدرسه زنگ مي‌زد و خبر سلامتي‌اش را مي‌داد. براي آخرين بار كه به مرخصي آمده بود و من او را ديدم، اصلاً وضعيت جسماني مناسبي نداشت و نمي‌توانست به حالت عادي بنشيند. مثل اينكه در آخرين مأموريتش قبل از مرخصي هواپيمايش آسيب ديده و با يك بال آن را به زمين نشانده بود و آنجا بود كه مصدوم شده بود. اطرافيانش هم خيلي به او اصرار مي‌كردند كه گواهي پزشكي بگيرد و چند ماهي استراحت كند، ولي قبول نمي‌كرد. در آن دو سه روزي كه پيش من بود حال عجيبي داشت، توصيه مي‌كرد كه صبور باش، بعد از من زندگي كن، در آباده نمان و دَرسَت را ادامه بده، بهترين لباس و پوشاك و تفريحات را براي خودت مهيا كن. نگران من نباش، دوستان من يكي يكي جلوي من تكه تكه مي‌شوند و من معلوم نيست كه سالم برگردم يا خير.
تا اينكه يك روز خبري از تلفن محمدكاظم نشد. كمي نگران شدم و با تلفن گردان 61 شكاري بوشهر تماس گرفتم. همه همكارانش هم مي‌دانستند كه من چقدر روي محمدكاظم حساس هستم. گردان را زير و رو كردم ولي كسي درست جواب من را نمي‌داد. بالاخره با فرمانده وقت پايگاه جناب دادپي تلفني صحبت كردم. به من گفت محمدكاظم براي مرخصي به بندرعباس رفته است. گفتم محال است بدون اطلاع من به مرخصي رفته باشد و قبل از آن حتماً به من خبر مي‌داد.
خلاصه از جواب‌هاي گنگ و مبهم آنها متوجه شدم كه براي محمدكاظم اتفاقي افتاده است. بلافاصله عازم بوشهر شدم تا اطلاع دقيقي از او به دست آورم. متأسفانه كسي اطلاع دقيقي از سرنوشت او نداشت، عمليات آنها با دو فروند جنگنده انجام شده بود، آقاي گودرزي كه همراه محمدكاظم براي مأموريت اعزام شده بود مي‌گفت كه احتمالاً موتور هواپيماي محمدكاظم هدف موشك قرار گرفته و حدود 65 كيلومتري مرز آبي عراق سقوط كرده است. معلوم نبود كه فرصت داشته ايجكت كند يا خير.
 
چطور شد كه ايشان مفقودالاثر شدند؟
 
محمد كاظم در تاريخ 8 آبان ماه 1359 به همراه همرزم خلبانش سروان حسن مفتخري فر، جهت انهدام اسكله الاميه اعزام شدند كه بر فراز اسكله در حين بمباران مورد اصابت پدافند موشكي دشمن بعثي قرارگرفتند و هواپيمايشان دچار آتش‌سوزي شد و از آن تاريخ مفقودالاثر شدند.
بعد از مفقود شدن محمدكاظم، من حدود هشت سال با خانواده همسرم زندگي مي‌كردم، چون نمي‌خواستم فرزندشان را از آنها دور كنم. حتي براي خارج شدن از خانه از آنها اجازه مي‌گرفتم، هيچگاه سعي نكردم داغ دوري فرزندشان را با دوري از نوه بيشتر كنم. انتقال من از آباده به شيراز هم با اجازه پدر شهيد روستا بود، اگر ايشان اجازه نمي‌دادند، هيچگاه آنجا را ترك نمي‌كردم.
طي اين سال‌ها كدام دوره برايتان دشوارتر بود؟
 
وقتي اسرا به ميهن بازگشتند، دوران بسيار سختي براي ما بود. من سر خودم را با درس خواندن و معلمي گرم مي‌كردم، خيلي‌ها تعجب مي‌كردند، مي‌گفتند كه همه براي برگشتن محمدكاظم در حال آماده شدن هستند، تو چرا هيچ كاري نمي‌كني؟ اميد داشتم ولي بي‌جهت به خودم دلداري نمي‌دادم. يادم هست در مدرسه‌اي در آباده كه درس مي‌دادم، تعدادي از پرسنل نيروي هوايي خدمت مي‌كردند، بعضي اوقات كه با لباس تردد مي‌كردند و من از پنجره كلاس آنها را مي‌ديدم، هميشه پيش خودم مي‌گفتم كه شايد يكي از اينها خبري از محمدكاظم براي من آورده باشد. بعد از سال 70 بود كه شهادت محمدكاظم و 51 نفر از خلبانان مفقودالاثر نيروي هوايي محرز شد. من مطمئنم كه پهنه نيلگون خليج فارس مزار همسر شهيدم است.
 
چه خاطره‌اي از شهيد برايتان جاودانه شده است؟
 
يكبار شب عاشورا بود. من در آشپزخانه مشغول غذا پختن بودم، محمدكاظم، هاشم را بغل كرده بود و مي‌خواست او را بخواباند. از داخل آشپزخانه ناگهان صداي هق هق گريه محمدكاظم را شنيدم، نزديكش كه رفتم ديدم راديو درحال پخش روضه امام‌حسين(ع) است. از او پرسيدم:«چي شده؟» گفت:«دلم بدجوري هواي كربلا كرده». به حدي گريه مي‌كرد كه حال من هم منقلب شد. آنجا بود كه از خدا خواستم به حق همين روزها من و محمدكاظم را راهي كربلا كند. بعد از اين جريان بود كه براي مأموريت اعزام شد و ديگر برنگشت. امام حسين حاجتش را با شهادت برآورده كرده بود.
 
منبع: پايگاه اطلاع‌رساني ارتش جمهوري اسلامي
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
صادق
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۰:۱۲ - ۱۳۹۳/۰۹/۲۱
0
0
سلام.ممنون از توجه شما درترویج فرهنگ ایثار وشهادت.لطف کنیدشهدای ارتش روبیشترمعرفی کنید
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار