بهرغم سابقه تشكيل جنبشهاي دانشجويي در سراسر دنيا كه عمدتاً با مشي چپگرايي (چپگرايي به مفهوم علمي آن) يعني تمايل به عدالتخواهي، مساوات، تغيير وضع موجود حاصل شد، بررسي سبقه ايجاد و حضور جنبش دانشجويي در ايران به پيش از انقلاب اسلامي و در برخورد با رژيم ديكتاتور پهلوي و امپرياليسم آن زمان بود. اين جنبش پس از انقلاب مسير خود را در راستاي مطالبهگري و كپسوله كردن خواستههاي مردمي و انتقال آن به بدنه قدرت اجرايي كشور خلاصه كرد و به گونهاي اين مأموريت را به عنوان يك بازوي ريزنقش اما بسيار مهم ايفا كرده است.
اين مأموريت با تشكيل و حضور تشكلهاي دانشجويي به عنوان يك سيستم ساختارمند و هدايت شده و با برنامهريزي مدون به صورت منسجم و ادامهدار پيش رفت. به هر حال آنجا كه نقش پررنگ جنبش دانشجويي در اجتماع و سياست چشم نواز بود، قطع به يقين مصادره به مطلوب كردن اين جريان مؤثر براي احزاب و سياستبازان بسيار نافع به نظر ميرسيد.
آنچه كه در ابتدا جنبش دانشجويي را از مسير ابتدايي خود منحرف كرد، رسوخ افراد ضعيفالنفس و كمسواد در لايههاي مركزي برخي تشكلهاي دانشجويي بود تا در معرض تحريك و تطميع برخي سودجويان واقع شوند. حضور اين افراد در كنار فقدان يا ضعف مطالعاتي و عقيدتي نسبت به اصول و گفتمان انقلاب و حتي مرامنامه جنبش دانشجويي، ورطه انحراف را فراختر كرد و دستان سياست بازي و تحزبگرايي را در ميان جنبش و تشكلهاي دانشجويي گشود.
اين موضوع مسبوق به حضور اصلاحطلبان بر اريكه قدرت اجرايي ميباشد. تشكل هايي نظير تحكيم وحدت طيف علامه كه مبناي فكري و عقيدتي خود را براي سست كردن پايههاي نظام قرار داده بودند به جاي تحكيم به تضعيف وحدت پرداخته و به گونهاي واضح، شان و جايگاه خود را در سطح پياده نظام بودن براي احزاب سياسي موجود در كشور تعريف كردند. آنجايي كه ميبايست در راستاي مطالبات صنفي، سياسي اجتماعي و فرهنگي خود به عنوان يك بازوي مستقل و نخبه عمل كنند، تنها جنبش خود را صرف مقاصد احزاب منفعت جو خرج كرده و هويت خود را زير سؤال بردند.
اين دوران سرد جنبش دانشجويي كه به زعم برخي- كه ميخواهند همان دوران براي جنبش تكرار شود- تعريف جنبش دانشجويي در آن متبلور شده است، زماني بود كه ميشد دانشگاه را به صد پله ترقي داد و حافظ اصول انقلاب بود ولي غوغاسالاري و تحصنهاي سياسي و اغتشاشهاي بيهوده و شالوده شكن، همه آن چيزي بود كه سياستمداران اصلاحطلب تندرو از قشر دانشجو انتظار داشتند؛ بدين معني كه دانشجو را احساسي و فاقد بينش و تفكر و تندرو خطاب كردند.
به هر حال جنبش در طول هشت سال پس از اصلاحات رنگ تازهاي به خود گرفت و كم كم در مسير اصلي خود حاضر شد و جبران آن روزها را جديتر در پيش گرفت. ديگر خبري از آن هياهوها و تندرويها وجود نداشت و صداي عقلانيت و محاسبهگري بود كه از جنبش و تشكل دانشجويي به گوش ميرسيد و بسياري از مطالبات و انتقادهاي تمام تشكلها در راستاي منافع ملي بود. هرچند روح جنبش دانشجويي در كالبد خود قرار گرفته بود ولي همچنان سمپاشيهاي مهلك براي زدودن اين تمثال توحشزا از جنبش دانشجويي براي سياست بازان، از سوي بسياري از احزاب وجود داشت.
جنبش دانشجويي امتحانهاي زيادي را به خود ديده است و كماكان مسير خود را در فراز و نشيبهاي انقلاب پيش برده است. امروز خطر از بين رفتن تلألؤ و درخشش سالهاي پيش، بسياري از مسئولان را به تكاپو واداشته و در پي دور ساختن اين خطر از بدنه تشكلهاي دانشجويي ميباشند. در اين ميان مجلس شوراي اسلامي و نمايندگان مردمي اين ركن نظام، بيشترين جهد را در راستاي جهلزدايي از دانشگاه انجام دادند و بالاخره با سماجتها و مقاومتها گزينه نزديك به مطلوب، مجوز سكان داري را اخذ كرد.
آنچه كه هويداست، چشم طمع اصلاحطلبان به اين عرصه ظريف و مهم كشور است كه حال تقريباً به نظر ميرسد توان نفوذ اين گروه كمتر خواهد شد ولي نكته حائز اهميت اين است كه دانشجو نبايد به واسطه تصميمسازي مسئولان منفعل شود. تشكلهاي دانشجويي ضمن رعايت مقررات وزارت علوم و سازمانهاي بالادستي خود، خود را عاري از وابستگي جناحي ببينند و تفكر و عقلانيت معرفتي خود را در راستاي اصول انقلاب اسلامي و گفتمان آن فراتر از تحميلها و تجويزها به كار گيرند و به گونهاي دست پيشي را از تعيين تكليفهاي سياسي و تحزبي بگيرند و خود را به صراط مستقيم جنبش دانشجويي بياورند و خود، مرجع تصميمسازي و خلق گفتمان باشند.
آنچه كه به عنوان نمونه ميتوان از سالهاي درخشش جنبش دانشجويي مثال آورد، طرح مسئله جهت رسيدن به راهكار براي شرايط اقتصادي امروز بود كه نسخه اقتصاد مقاومتي به محضر رهبر معظم انقلاب پيشنهاد شد كه معظم له با مداقه بر اين طرح آن را مؤثر خطاب كردند و به تئوريپردازي آن پرداختند و همچنين است نقشه جامع علمي كشور يا بسياري از تحولات عظيم علمي كه نه تنها محدود به محيط دانشگاه نشد بلكه در راستاي منافع ملي كشور صرف شد. امروز راه افتادن تشكلهايي با عناوين مختلف در دانشگاههاي كشور به گونهاي احساس ميشود كه جريان افراطيگري و منفعل از جنب و جوشهاي اصيل دانشجويي، خود را در ذيل چنين عناويني پنهان كرده و كمكم در صدد تبلور و نمايش خود ميباشد.