کد خبر: 687721
تاریخ انتشار: ۰۱ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۸
رابطه امریکا و عربستان از نگاهی دیگر
آل سعود در یک دهه نخست پادشاهی خود به دلیل شورش ها و جنگ های قبایل، «آسمان» حکومت خود را «آفتابی» ندید و ترس از برچیده شدن حکومت وهابی - سعودی، «جاده» را برای ورود گسترده تر امریکا به عربستان صاف کرد لذا در سال ۱۹۴۵ ، ملاقات سری ملک عبدالعزیز پادشاه عربستان و روزولت رئیس جمهور امریکا در عرشه یک ناوجنگی واقع در کانال سوئز پیشنهادهای معمولی را به خاک سپرد و برنامه جدید پیش روی شاهزادگان گذاشته شد.

عصر نفت: وحید حاجی پور / کاهش پیش بنی رشد اقتصادی چین، افزایش تولید نفت لیبی، بی تاثیر بودن داعش در کاهش تولید نفت عراق، تحریم های غرب علیه ایران و روسیه و از همه مهم تر افزایش ظرفیت تولید شیل نفت در امریکا گرچه عوامل مهمی در کاهش قیمت نفت طی ۴ ماه گذشته به شمار می روند اما نمی توان به سادگی از اقدام معنادار عربستان در تشدید سقوط قیمت نفت به بهانه حفظ سهم بازار عبور کرد؛ کشوری که در چند برهه زمانی به بهانه های مختلف خوش خدمتی خود را به واشنگتن ابراز داشته و سیاست های نفتی آن در سال ۲۰۱۴ ، نمونه تکامل یافته این ارادت «غیر قابل قیمت گذاری» است.

گرچه برخی صاحب نظران بر این باورند که کاهش ۳۰ دلاری قیمت نفت طی چند ماه گذشته به دلیل تاثیرگذاری عوامل بنیادی است اما نگاهی گذرا به بازار نفت و نقش زیرکانه عربستان در این بازی به خوبی نشان می دهد شرایط امروز دو کشور را نشانه گرفته اند:« روسیه و ایران». در این گزارش سعی می شود تاریخچه و عوامل حضور عربستان در سیاست های کاخ سفید اشاره شده و در گام بعدی، توجیهات آل سعود برای کاهش قیمت نفت و همچنین وضعیت سیاسی – اقتصادی عربستان سعودی و آینده آن، مورد کنکاش قرار بگیرد.


*همه چیز از غفلت بریتانیا آغاز شد
جنگ جهانی و پیامدهای پس از آن، اهمیت نفت ایران را برای لندن به روشنی ملموس کرد به طوری که ونیستون چرچیل نخست وزیر کهنه کار انگلیس در این باره گفت: « پیروزی در جنگ جهانی مرهون موج سواری ما روی نفت ایران بود».

همین موضوع به وضوح نشان می داد که اهمیت ایران برای بریتانیا بیش از هر کشوری در منطقه است لذا حفط و حتی ارتقای نقش این کشور در ایران، به عنوان مهم ترین استراتژی لندن در آسیا شناخته شد هم به لحاظ دسترسی به منابع نفتی و هم جلوگیری از نفوذ شوروی در ایران.

در چنین شرایطی بی توجهی بریتانیا به سایر کشورها به ویژه عربستان و شخص آل سعود، نوعی نارضایتی را در این کشور به پا کرد که نهایت این نارضایتی به تغییر آرایش سیاسی منطقه گرایید. انگلستان هیچ گاه فکر نمی کرد در ازای توجه بیش از حد به ایران و نفتش، به راحتی از منطقه رانده شده و برای همیشه حیاط خلوت خود را ترک می گوید.

شرکت سوکال امریکا با زیر پاگذاشتن قرارداد خط قرمز که خود مقال مفصلی است وارد بحرین و با کمک تگزاکو وارد عربستان شد و با مجوز لندن و البته با فشار آل سعود و امریکا وارد خاک عربستان شد؛ بریتانیا که حاضر نبود این شرکت ها به قلمرو آن ها نفوذ کند به خیال آن که در شنزارهای شبه جزیره چیزی جز مار و عقرب نیست مجور این شرکت ها را به صورت «رفاقتی» صادر کرد تا ضمن حفظ روابطش با امریکا، از نارضایتی حاکمان اعراب بکاهد.

ابن سعود یک چشم و ۷۹ فرزنده البته در ابتدا مخالف سفت و سخت اکشتاف نفت در شبه جیزیره بود اما به دلیل ضعف مالی و مشکلات عدیده ای که با آن رو به رو بود در نهایت رضایت خود را اعلام کرد تا شرکت های امریکایی کار خود را در عربستان آغاز کنند و به راحتی به نفت برسند.

سال ۱۳۳۹ ابن سعود نخستین فردی بود که به طور رسمی فلکه نفت در راس التنوره را چرخاند و امریکا نیز سرخوش از شانس بزرگی که نصیبش شد سال ۱۹۴۲، برای اولین بار دفتر نمایندگی خود با یک دیپلمات را در جده دائر کرد.

دیپلمات های امریکایی که دوره های جاسوسی پیجیده ای سپری کرده بودند در قامت مشاور نفتی وارد ریاض شده و در چادرهای متجرک این سعود، وی را در باره خروج از حاکمیت بریتانایا ترغیب کرده و وی را برای همپیمان شده با امریکا تهییج کردند؛ در میان همه این جاسوسان ، نام «فیلبی» از همه ماندگار تر شد، او مشاور ارشد ابن سعود لقب گرفت به حدی که تمامی تصمیمات نفتی پادشاه عربستان توسط وی گرفته می شد و نقش موثری در خارج کردن بریتانیا از جغرافیای سیاسی – اقتصادی شبه جزیره ایفا کرد.

آل سعود در یک دهه نخست پادشاهی خود به دلیل شورش ها و جنگ های قبایل، «آسمان» حکومت خود را «آفتابی» ندید و ترس از برچیده شدن حکومت وهابی - سعودی، «جاده» را برای ورود گسترده تر امریکا به عربستان صاف کرد لذا در سال ۱۹۴۵ ، ملاقات سری ملک عبدالعزیز پادشاه عربستان و روزولت رئیس جمهور امریکا در عرشه یک ناوجنگی واقع در کانال سوئز پیشنهادهای معمولی را به خاک سپرد و برنامه جدید پیش روی شاهزادگان گذاشته شد.

در این ملاقات شبانه مقرر شد امریکا برای تثبیت قدرت آل سعود در نقش «ژاندارم خاموش» ظاهر شده و در ازای آن شرکت های امریکایی برای تحصیل امتیازات نفتی عربستان راهی سرزمین صحرای سوزان شوند. از سال ۱۹۴۵ به بعد شرکت های تکزاکو،اکسون و موبیل فعالیت های اکتشافی خود را آغاز کرده و آرامکو
ابن سعود یک چشم و ۷۹ فرزنده البته در ابتدا مخالف سفت و سخت اکشتاف نفت در شبه جیزیره بود اما به دلیل ضعف مالی و مشکلات عدیده ای که با آن رو به رو بود در نهایت رضایت خود را اعلام کرد تا شرکت های امریکایی کار خود را در عربستان آغاز کنند و به راحتی به نفت برسند.
را بنا نهادند؛ ۶۰ درصد «کیک ارامکو» به دو شرکت شورون وتکزاکو، ۳۰ درصد به اکسون و ۱۰ درصد به موبیل اعطا شد تا امریکایی ها بیشتر از گذشته به رویای همیشگی خود جامه عمل بپوشانند به طوری که بسیاری از رسانه های جهان در ان دوران تشکیل آرامکو را بزرگترین امتیاز اقتصادی خارجی ایالات متحده بدانند.

با کشف میادین جدید در عربستان و رونق گرفتن صنعت نفت در عربستان، امریکا به موقعیتی اسراتژیک در خاورمیانه دست پیدا کرد که هیچ گاخ خواب آن را نیز نمی دید؛ با تاسیس آرامکو و حضور فعال شرکت های امریکایی و نوزادان استاندار اویل در سرزمین صحرای داغ، آل سعود به ثورتی افسانه ای دست پیدا کرده بود که همین ثروت عظیم، استقلال طلبی را در وجود تکنوکرات های عربستان زنده کرد. اوج این استقلال طلبی در دوران تشکیل اوپک دیده شد جایی که تریکی وزیر نفت عربستان با بلندپروازی قصد کودتا علیه منافع اقتصادی امریکا در عربستان را داشت.


             
*داستان اوپک و حذف یک مزاحم
سال ۱۹۵۹، کنگره نفت عرب قرار بود در قاهره برگزار شود، پرز سریعا خود را به این شهر رساند فارغ از انکه غول های نفتی نیز نمایندگان خود را به این شهر راهی کرده بودند تا مبادا فتنه نفتی علیه آن ها برپا شود و سازی «ناساز» کوک شود اما پرز، تریکی و چند نماینده کشورهای نفتی را به «معادی» قاهره برد و شبانه روی قایق های شناور در رودخانه نیل نطفه «اوپک» را بست.

وی به زیرکی برای افزایش سهم خود از بازار و درآمدهای نفتی ونزوئلا، دیگران را برای تشکیل اوپک همراه کرد تا به «پدر اوپک» ملقب شود؛ وی به دنبال ایجاد «جزیره ثبات» در منطقه ای «ناآرام » داشت و فقط به خود می تندیشید هرچند که ژست های ملی گرایانه وی حاضران را به وجد می آورد.

اختلافات ابتدایی میان اعضای این سازمان به حدی بود که چشم و همچشمی برای تولید بیشتر گاهی عقوبت کار را به حمله نظامی می کشاند به طوری که عراق، بارها قصد لشگر کشی به کویت و اشغال این کشور را در مرحله نهایی به پیش برده بود که با مخالفت «انگلیس تضعیف شده»، پا پس کشید؛ شاه ایران نیز خواهان افزایش تولید و درامدهای نفتی کشور خود بود؛ تریکی در عربستان چنان فضایی را برای ملی شدن صنعت نفت و غلبه بر امریکا به وجود اورده بود که شاه عربستان به دست برادر زاده خود و به دستور امریکا کشته شد.

تریکی وزیر ضد امریکایی عربستان به «بدر» تبعید شد و زکی یمانی جوان تحصیلکرده در امریکا جانشین وی شود تا در پازلی که امریکا برای اوپک و ملک فیصل طراحی کرده است به ایفای نقش خود مشغول باشد و توافق های «غیر شفاف» رسمی شوند.


*داستان یک قرارداد
با دفع خطر از منافع اقتصادی امریکا در عربستان، اواسط دهه هفتاد میلادی بود که قراردادی مهم به آل سعود تحمیل شود که بر اساس آن در صورت تک روی عربستان در سیاست های نفتی، ریاض بزرگترین متضرر باشد و نه واشنگتن.

با افزایش روابط اقتصادی و سیاسی امریکا و عربستان در همان ایام ، یک دیپلمات سعودی عکس‌هایی از ریاض را به یک دیپلمات امریکایی نشان داد که محور به سلطه کشیدن عربستان سعودی از سوی امریکا شد. عکس‌ها در نگاه نخست ساده به نظر می‌رسید: «گله بز که در میان انبوهی از زباله در خارج از یک ساختمان دولتی می‌چریدند.»

همین صحنه کافی بود تا بنگاه‌های اقتصادی امریکا خود را برای درآمدزایی در تمامی شئون اقتصادی آل سعود آماده کنند به ویژه آنکه در تحریم فروش نفت به اسرائیل و کشورهای حامی آن، ایالات متحده دچار چنان بحران مالی شده بود که در تاریخ آن کشور بی ‌سابقه بوده است به طوری که هنری کسینجر مرد پرمعمای سیاست خارجی امریکا اواخر سال ۱۹۷۳ اعتراف کند:« تا حالا از نظر سیاسی و اقتصادی به این اندازه خفیف نشده بودیم که بادیه نشینان ضربات مکرری را به ما وارد کنند.»

واشنگتن در آن روزها قصد داشت با ارائه برنامه منسجم اقتصادی عربستان را برای زیر چتر خود قرار دهد. پس از ختم تحریم فروش نفت، نمایندگان کاخ سفید مذاکره با سعودی‌ها را آغاز کردند و کمک‌های فنی، مهندسی سخت‌افزار و آموزش نظامی را به آنها پیشنهاد دادند. آنها دیپلمات‌های عرب را توجیه کردند که برای جهانی شدن باید با برنامه‌های آنها هم‌اتاق شوند و در مقابل برای برگشت دلارهای نفتی به وال‌استریت تضمین دهند. برهمین اساس کمیسیون اقتصادی مشترک ایالات متحده و عربستان سعودی مشهور به «IECOR» تشکیل شد و نقطه نهایی آن این شد که شبه جزیره نفت با پول سعودی‌ها و پیمانکاری شرکت‌های امریکایی ساخته شود.

قراردادی ۲۵ ساله با آل‌سعود امضا شد که در وصف آن وزیر وقت خزانه‌داری امریکا گفت: «این قرارداد، موقعیت ایالات متحده را در بزرگ‌ترین کشور نفتی تثبیت کرد و مفهوم وابستگی را جا انداخت.»

جان پرکینز در کتاب خاطرات یک جنایتکار اقتصادی می نویسد:« مرد تمام تعیین کننده برنامه های عربستان شاهزاده ای هوسباز و شهوت ران بود که علاقه بسیاری به دختران بلوند داشت؛ ما نیز با این ابزار موفق به امضای توافقنامه اقتصادی- سیاسی با آل سعود شدیم.»

گرچه هدف واشنگتن از این قرارداد تأمین امنیت انرژی بود اما وسیله این اقدام توجیه پروژه‌های اقتصادی برای بازگرداندن دلارهای عربی به امریکا بود. در واقع برای به بند درآوردن عربستان نظام اقتصادی این کشور باید با وال‌استریت و امریکا پیوند می‌خورد که این کار در نهایت زیرکی انجام شد.

زباله‌جمع‌کن‌ها یا همان بزها، این قصه را آغاز کرده و شرکت‌های امریکایی با پرزنت کردن جمع‌آوری زباله با بهره‌گیری از طرح مکانیسم ساده‌ای کار خود را آغاز کردند. با اجرای این پروژه سعودی‌ها به خود و پایتخت خود افتخاری بزرگ کردند، همین برای امریکا کافی بود تا پروژه‌های
کاهش درآمدهای عربستان خشم پادشاه و شاهزاده های آل سعود را بر انگیخت و اوایل سال ۱۹۸۷ با شکلی غیر مرسوم از کار برکنار شد و ۲۵ سال حضور متداوم وی با برکناری عجیبی به پایان راه رسید.
دیگر را آغاز کند،

اوپک هم در آن سال‌ها به کشورهای نفت‌خیز توصیه کرده بود تا به سراغ پالایشگاه‌ها و پتروشیمی‌ها بروند. بلافاصله واشنگتن طرحی را آماده کرد که برای تحقق چنین هدفی باید زیرساخت‌های لازم از جمله خطوط نفت، آب، برق، مخابرات، جاده‌های دراز، فرودگاه‌ها، بنادر، گسترش خدمات رفاهی و ... آماده می‌شد که با چراغ سبز سفیر ریاض مواجه شد. این موافقت هم به قیمت ورود لشکر اقتصادی غرب به عربستان تمام شد و آغازی بود بر وابستگی عربستان به امریکا.

امریکایی‌ها به خوبی متوجه شده بودند که مردمان سعود چنان شخصیتی برای خود قائل شده‌اند که حاضر نیستند به زباله نگاه کنند، چه رسد به جمع‌آوری آن، لذا طرح ورود کارگران خارجی را از کشورهای پاکستان، افغانستان، یمن و ... اجرا کردند و برای در رفاه بودن مردمان عرب، بهسازی و تعمیر زیرساخت‌ها و اماکن ساخته شده را به شرکت‌های خود سپردند تا در عمل عربستان فقط دلار خرج کند و از همه جا بی‌خبر باشد.

عربستان در حال صنعتی شدن (البته به ظاهر) بود اما به وسیله غرب که موجب شد طرح حفاظت از تمدن صنعتی شبه‌جزیره با این کشور منعقد شد تا صنعت اسلحه‌سازی امریکا از این قافله عقب نماند. انبوهی از هواپیماها، چرخ‌بال‌ها، سلاح‌ها و ... با قیمتی گزاف به آل سعود فروخته شد و عربستان پول نفت خود را تقدیم کاخ سفید کرد. برهمین اساس بود که تکه کلام مشخصی در مورد این کشور تا به امروز شعار اهالی خیابان ۱۳۰۰ پنسیلوانیا شده است: «گاوی که تا غروب بازنشستگی می‌توان دوشید.»

اما این پایان ماجرا نیست. چند سال بعد تحلیلگران وال‌استریت از عربستان خواستند قیمت نفت را در سطح مورد نظر امریکا نگه داشته و در صورت تهدید ایران و ونزوئلا برای تحریم بازار نفت، ظرفیت خود را به طور آنی افزایش دهد. با وجود قبول این شرط از سوی آل سعود،کاخ سفید در ظاهر امتیازی شیرین را به ریاض داد که در واقع نوعی برده‌کشی اقتصادی بود.

براساس این معامله، عربستان با دلارهای نفتی خود اوراق بهادار دولت امریکا را می‌خرید و در عوض وزارت خزانه‌داری ایالات متحده سود این اوراق را طوری هزینه می‌‌کرد که عربستان را از شکل قرون وسطایی خود خارج کند! به بیان دیگر شیخ‌های نفت‌نشین پول نفت و سود آن را در امریکا سرمایه‌گذاری کرده و گوش به فرمان کاخ سفید شدند. سعودی‌هایی که در پول غلت می‌زنند، دلارهای نفتی خود را تحویل وزارت خزانه‌داری امریکا می‌دهند و این رویه اطمینان خاصی را به واشنگتن می‌دهد که هر چه به عربستان دیکته می‌کند، همان می‌شود. استشمار منابع نفتی شبه‌جزیره محدود به این مورد نشده و تا آنجا پیش رفت که هزینه جنگ‌های امریکا در افغانستان و عراق از جیب آنها پرداخت شد، بدون اینکه هیچ شهروند سعودی متوجه آن باشد و این معادله‌ای بود که میان غرب و چند شاهزاده عرب نهادینه شده بود.

                         

*ماجرای باور نکردنی
در دهه ۸۰ میلادی اوضاع نا آرام خاورمیانه و جنگ فرسایشی عراق و ایران، سرمایه گذاری در منابع نفت و گاز خاورمیانه را زیر کسر «نا امنی» برده و بیشتر سرمایه گذاری ها در افریقا و بخشی از اروپا متمرکز شده بود؛ شوروی با جهش بزرگ تولیدی خود پس از جنگ جهانی دوم، دوران غول بودن خود را «تجدید» کرد و از اوضاع غیر پایدار خاورمیانه کیسه گشادی برای خود دوخت. کمونیست ها و بازمانده تزارهایی که آرزویشان لمس آب های گرم خلیج فارس بود، تهدیدی بزرگ برای امریکا به شمار می رفتند.

از طرفی با جابجایی قدرت ها در معادله جنگ ایران و عراق، ایران باید تضعیف می شد و بهترین راه برای این هدف، کاهش درآمدهای نفتی ایران بود؛ به دلیل عدم موفقیت امریکا در متوقف کردن جریان تولید و صادرات نفت ایران، «سهم محوری» دستاویزی شد برای کاهش قیمت نفت و به تبع آن، کاهش شدید درآمدهای نفتی کشور.

قیمت ها در آن برهه از زمان به دلیل رونق تولید در سایر نقاط جهان و بی تعهدی اعضای اوپک به سهمیه ها رو به کاهش بود و در این میان، امریکا متضرر اصلی لقب گرفت زیرا یک چهارم تولید نفت امریکا از ۴۵۰ هزار حلقه چاه نفتی بود که روزانه بین ۲تا ۳ بشکه نفت تولید می کردند و با قیمت های پایین نفت منافع امریکا به خطر می افتاد. دقیقا مانند امروز که کاهش قیمت نفت تولید شیل نفت ها را غیر اقتصادی می کند.

جرج بوش معاون وقت رئیس جمهور امریکا و جان هرینگ تن، وزیر انرژی وقت امریکا، به عربستان هشدار دادند در صورت سر و سامان ندادن به وضعیت تولید خود، از دوستانش فاصله می گیرد اما چه کسی می توانست باور کند که نوادگان عبدالعزیز ، رو در روی امریکا قرار بگیرد؟ آل سعودی که در سال ۱۹۷۵ ، ونزوئلا و ایران را تهدید کرده بود در صورت افزایش قیمت نفت، اوپک را ترک می کند.

اما این بار قصه کمی متفاوت بود؛ عربستان باید قیمت نفت را به سود امریکا دستکاری می کرد حتی اگر به ظاهر به ضرر واشنگتن بود؛ یمانی به بهانه سهم محوری به یکباره تولید خود را از ۶/۳ میلیون بشکه در روز به ۵ میلیون بشکه در روز افزایش داد و بهای نفت به ناگهان با کاهشی ۵۰ درصدی مواجه شد.

قیمت نفت به کمتر از ۱۲ دلار رسید و جالب آنجاست که آل سعود با توجیه تنبیه دیگر اعضای اوپک به منطور جلوگیری از تک روی آن ها و غیر اقتصادی کردن تولید نفت از دیگر مناطق جهان، کار خود را توجیه می کرد. سال های بعد معاون وزیر امور خارجه امریکا اذعان کرد که کاهش قیمت
روزگاری عربستان در دهه ۷۰ و ۸۰ با شعار کسب بازار بیشتر و حفظ آن قیمت را کاهش می داد و این روزها با بهانه خطر شیل نفت ها سعی در کاهش قیمت نفت دارد که هر دو موضوع یک هدف را در هر دو زمان نشانه گرفته است. شرایط این روزها مانند آن دوران است؛ ایران و روسیه در یک جبهه و امریکا و عربستان در جبهه ای دیگر.
نفت در ان برهه از زمان، به دلیل تحت فشار گذاشتن ایران و شوروی بوده و بس و نیاز امریکا از واردات نفت ارزان برای دوره کوتاهی برآورده می شد.

کاهش درآمدهای عربستان خشم پادشاه و شاهزاده های آل سعود را بر انگیخت و اوایل سال ۱۹۸۷ با شکلی غیر مرسوم از کار برکنار شد و ۲۵ سال حضور متداوم وی با برکناری عجیبی به پایان راه رسید. یمانی مرد تکنوکرات، غیر شاهزاده و تحصیلکرده غرب بود و راه و رسم شاهزادگان را نمی پسندید؛ وی ورودی دوره ای بود که ملک سعود به دلیل مخالف ضمنی با امریکا به قتل رسید و فیصل، مرد شیفته امریکایی ها به سلطنت رسید. تریکی وزیر اسبق نفت عربستان به «بدر» تبعید شد و یمانی به قدرت رسید.هر چند وی با ملک فیصل «بیعت عربی» کرده بود و مرد همه کاره نفت آل سعود بود اما در مواقع بروز تضاد منافع واشنگتن و ریاض، بیش از آن که به منافع عربستان بیاندیشد به دستورات ارسالی از امریکا عمل می کرد.

کاهش درآمدهای نفتی عربستان و اختلال در برنامه های خرید سلاح عربستان و عیاشی شاهزادگان به دلیل تامین اهداف امریکا برای یمانی گران تمام شد و وی را برای همیشه از قدرت پایین کشید و به دست گلادیاتورها افتاد.کار از کاز گذشه بود؛ امریکا رژیم خود را در ونزوئلا به کار نشانده بود، قراردادی بزرگ را به عربستان تحمیل و سایر کشور های نفتی را چنان به سلطه خود دراورده بود که دیگر مجالی برای «سرکشی» باقی نمانده بود. ابالات متحده چنان با تبجری مثال زدنی اقتصاد و توسعه عربستان را به خود پیوند داده بود که حضور در کافه های استارباکس برای سعودی ها تجربه حسی را به آن ها می داد که در «بادیه» تجربه نکرده بودند.


*و اینک بازار نفت
با بررسی چگونگی و کیفیت وابستگی عربستان به امریکا، می توان اتفاقات رخ داده در بازار نفت را با نگاه دقیق تری رصد کرد. عربستان سعودی که روزگاری با داشتن ظرفیت مازاد تولید به اهداف امریکا و البته خود خدمت می کرد این سال ها به دلیل از دست دادن ظرفیت تولید خود و کاهش تولید آن به دلیل قرار گرفتن بیشتر مخازنش در نیمه دوم عمر خود – عربستان به منظور نگهداشت تولید خود، روزانه ۸ میلیون بشکه آب به میادین خود تزریق می کند - این مرتبه با استراتژی تخفیف در بازار نقش آفرینی می کند و به نوعی با خراب کردن بازار و ترویج «سکه تخفیف» قصد دارد قیمت ها را پایین نگه دارد آن هم به بهانه شیل های نفتی.

از نظر عربستانی که بر حفظ بازارهای خودتاکید بسیاری دارد قیمت زیر ۸۰ دلار، تولید شیل نفت را در شراط غیر اقتصادی قرار می دهد و لذا می تواند بازار خود را حفظ کند. در واقع عربستان سعی در رقابت با امریکا را در بازار نفت دارد که با توجه به میزان پیوند اقتصاد عربستان به امریکا، از تولید انداختن حداقل ۲ میلیون بشکه از نفت امریکا به هیچ عنوان به نفع کاخ سفید نیست و این اقدام عربستان به طور قطع اگر از سوی کشوری دیگر صورت می گرفت ماجرا به طور کل جنبه ای دیگر پیدا می کرد.

قبول این نکته که عربستان در حال مبارزه با امریکاست به هیچ عنوان مقبول هیچ کارشناسی نبوده و نیست که البته دلایل خود را دارد. به عنوان نمونه سفر محرمانه جان کری به عربستان در ماه سپتامبر برای کاهش قیمت نفت آن هم در روزهایی که جنگ در خاورمیانه به اوج خود رسیده است یکی از ابهاماتی است که هیچ یک از طرف های امریکایی و عربستانی به روشنگری در باره آن نپرداختند. این سفر مانند همان سفری است که جرج بوش به ریاض داشت تا با کاهش قیمت نفت به اقتصاد ایران و شوروی ضربه ای بزرگ وارد شود.

روزگاری عربستان در دهه ۷۰ و ۸۰ با شعار کسب بازار بیشتر و حفظ آن قیمت را کاهش می داد و این روزها با بهانه خطر شیل نفت ها سعی در کاهش قیمت نفت دارد که هر دو موضوع یک هدف را در هر دو زمان نشانه گرفته است. شرایط این روزها مانند آن دوران است؛ ایران و روسیه در یک جبهه و امریکا و عربستان در جبهه ای دیگر.


              


*وضعیت این روزهای عربستان
عربستان براي مصون ماندن از موج بيداري اسلامي و عدم تسري اين جريان به کشورش، تسهيلات ويژه‌تري براي مردمان خود در نظر گرفتند به طوري كه ساخت ۶۰ هزار واحد مسكوني در عربستان ـ شبيه به مسكن مهر ـ با شرايطي استثنايي در دستور كار قرار گرفت. در واقع عربستان طي چند سال اخير سعي داشت نارضايتي‌هاي اجتماعي در شهر‌هاي خود را با افزايش درآمدهاي طبقات مختلف جامعه، افزايش يارانه‌ها، ارائه تسهيلات منحصر به فرد و... را زير خاكستر نگه داشته و آن را فروكش كند كه البته در اين باره تا حدودي موفق بود.

مردم عربستان به ويژه قشر مرفه و شاهزادگان تقريباً از اين شرايط راضي بوده و در ازاي سكوت خود درآمدهاي نفتي دريافت كردند اما امروز دولت عربستان به دليل كاهش درآمدهاي نفتي خود نمي‌تواند آن روند را حفظ كند؛ نكته مهم تر در اين به راه آنجاست كه براساس برآوردهاي مركز آمار عربستان سعودي شمار خارجي‌هاي مقيم اين كشور در پايان سال ۲۰۱۳ ميلادي بالغ بر ۷/۹ ميليون نفر بود كه يك‌سوم جمعيت عربستان سعودي را تشكيل مي‌دهد كه به محض اتفاق نا‌خوشايندي در عربستان، اين كشور را ترك مي‌كنند.

با وجود اينكه گفته مي‌شود منابع مالي عربستان تمامي اين مشكلات را برطرف مي‌كند اما زمزمه‌هاي استعفاي وزير اقتصاد اين حكومت به خوبي مؤيد اين مطلب است كه شرايط در شبه‌جزيره مساعد نيست.

پادشاه عربستان روزهاي پاياني عمر خود را تجربه مي‌كند، درآمدهاي نفتي عربستان به شدت كاهش يافته است، اختلافات شاهزاده‌ها به اوج خود رسيده است، شيعيان عربستان- ساكن در مناطق نفتخيز ـ بمب ساعتي آل سعود شده‌اند، مشكلات اقتصادي روز به روز بيشتر مي‌شود، آغاز عمليات‌هاي تروريستي در برخي شهرهاي عربستان، فشار براي بركناري وزير نفت عربستان، اعتراض عراق، ونزوئلا، اكوادور و از همه مهم‌تر عراق به سياست‌هاي نفتي عربستان و... نشانه‌هاي ناخوشايندي براي آل سعودي است كه مانند گاوي وحشي در چيني‌فروشي سعي در خروج از باتلاقي را دارد كه خروجش قطعاً به افزايش قيمت نفت منجر خواهد شد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار