فقيدسعيد، زندهياد استاد رضا روزبه، از معلمان نامدار علم و اخلاق در روزگار ماست. او در دوران اوجگيري روشهاي دينستيزانه رژيم پهلوي در تربيت دانشآموزان، با شيوهاي مدبرانه و كارآمد، الگويي جديد از تنظيم برنامه درسي براي دانشآموزان مسلمان ارائه كرد كه در سالهاي بعد، خيرات و بركات فراواني را موجب گشت. اينك در آستانه سالروز رحلت اين معلم پرآوازه علم و فضيلت، جلوههايي از منش آموزشي و اجتماعي آن بزرگ را در آئينه روايتهاي معاشرانش، تدوين كردهايم كه اميد است مفيد و مؤثر افتد.
نشو و نمااستاد رضا روزبه در شهر زنجان ديده به جهان گشود و در محيط و شرايطي مذهبي نشو و نما يافت. او در زنجان، خيلي زود به محضر اعلام اين شهر باريافت و در محافل علمي و اخلاقي آنان، زانوي تلمذ بر زمين زد. از جمله معلمان او در زنجان، مرحوم آيتالله العظمي حاج سيد محمود زنجاني معروف به «امام جمعه زنجاني» است.
فرزند ارجمند آن فقيد سعيد، يعني مرحوم آيتاللهالعظمي سيدعزالدين حسيني زنجاني دراين باره مينويسند: «در دوره صباوت، مرحوم روزبه در مدرسهاي به نام توفيق ـ كه بعداً رسيدگي به آن دبستان و دبيرستان تا مدتي به ايشان محول شد ـ تحصيل ميكرد. يادم نميرود مرحوم شاهزاده عبدالمجيد ميرزا از دانشمندان برجسته گمنام، مرد الهي، فيلسوف، وارسته و يگانه رفيق صميمي مرحوم والد بود و مدتي هم در مدرسه توفيق رياضيات تدريس ميكرد.
بعضي شبها به مناسبت كه صحبت از مدرسه و اوضاع فرهنگي زمان به ميان ميآمد، به والد ميفرمود: «آقا! خداوند متعال به كربلايي محمود فرزندي عطا كرده كه نمونه فضيلت، ذكاوت و صلاح است» و پيوسته از تحصيل، اخلاق و صفات برجسته مرحوم روزبه تقدير و تمجيد ميكرد. خلاصه از ايام صباوت آثار صلاح، ذكاوت و فراست آشكار بود تا آنكه در دوره تحصيلات متوسطه كاملاً به مجالست مرحوم آيتالله والد (طاب ثراه) جذب شد و آن مرحوم هم علاقه شديد و وافري به معظمله پيدا كردند. مرحوم روزبه علاوه بر تحصيل در دبيرستان از دانش حوزه كاملاً برخوردار بود و مقدمات و سطح را در خارج از دبيرستان فراميگرفت.
حتي مرحوم والد به اينجانب و ايشان يك دوره مبدأ و معاد صدرالمتألهين را بر حسب خواهش آن مرحوم تدريس ميفرمودند و فعلاً همان كتاب ـ كه احياناً مزين به حواشي مرحوم والد است ـ در كتابخانه شخصي موجود است و منطق حكمهالاشراق را نيز به ما تدريس ميفرمودند. سرانجام در خدمت استادان و فقهاي زنجان و از جمله شيخ استاد در سطوح و آيتالله مرحوم آقا شيخ حسين دينمحمدي (طاب ثراه) كفايه را خواندند.
به مناسبت جامعيت مرحوم استاد روزبه، آوازه فضل و علميت ايشان بهخصوص در رياضيات و فيزيك در سطوح علمي پخش ميشد، از اينرو دبيرستان علوي كه به همت تجار متدين تهران و جناب علامه آقاي شيخ علياصغر كرباسچيان (دامه افاضاته) تأسيس شد از مرحوم فقيد علم و تقوا روزبه (طاب ثراه) دعوت به عمل آمد كه زعامت آن را قبول كند و لذا ايشان در تهران به تدريس و تربيت جوانها مانند عم بزرگوارش قيام كرد و طولي نكشيد آن دبيرستان مايه اعجاب و تحسين همگان شد و اكنون همان تربيتشدگان دبيرستان هستند كه از اجزا و اعضاي دولت جمهوري اسلامياند و به نحو احسن انجام وظيفه ميكنند.
آن مرحوم بزرگوار چنان در اجراي وظايف شرعي دقيق بود كه هنگام مراجعت از حج از فرودگاه راهي دبيرستان شد و اظهار كرد همه اوقات خود را به دانشجويان فروختهام و نميتوانم در جهت ديگر صرف كنم. سرانجام مبتلا به سرطان شد و تا مرجع تقليد وي آيتاللهالعظمي ميلاني حكم نكرد حاضر به مسافرت به انگليس نشد. كاملاً به خاطر دارم هنگام عزيمت، فرودگاه تهران از جمعيت بدرقهكنندگان، استادان دانشگاه، علماي تهران و ديگر علاقهمندان مملو بود، ولي متأسفانه بيماري مزبور در آن سرزمين علاج نيافت و ايشان مراجعت كرد. روحيه آن مرحوم در ايام بيماري بسيار تعجبآور بود، زيرا از بدو گرفتاري از مرضش آگاهي داشت و كاملاً با طمأنينه، وقار و صبر رفتار ميكرد و هرگز دهان به شِكوه نگشود.
وي از جمله علاقهمندان و شيفتگان مقام سيدنا الاستاذ علامه طباطبايي بود و پيوسته در ايام بيماري از مطالعه تفسير الميزان غفلت نميورزيد و در اوقاتي كه اينجانب و ديگران توفيق عيادت از آن مرحوم پيدا ميكرديم، يكي از مطالب تفسير مزبور را عنوان كرد و چه بسا اشكالات خود را برطرف ميفرمود. سرانجام در شامگاه دوشنبه، 22 آبان 1352 به سراي جاوداني شتافت و تشييع و تجليل مناسب مقام ايشان به عمل آمد. جنازه به قم حمل و در قبرستان نوي قم دفن شد». (1)
مكانت والاي علمي جايگاه علمي مرحوم استاد روزبه، از فصول درخور تأمل و بررسي در حيات اوست. او بهرغم برخورداري از مهارت در سطوح بالاي علوم حوزوي، در دانشگاه تهران در رشته فيزيك تحصيل كرد و به مراتب والاي مهارت در اين دانش تجربي رسيد. استاد ارجمند وي مرحوم دكتر كمال جناب درباره او اينگونه روايت ميكند: «مرحوم رضا روزبه، 40 سال قبل در دانشگاه تهران در رشته فيزيك به تحصيل اشتغال داشت. قبلاً در زنجان رئيس مدرسه بود و به علت علاقه به تحصيل علوم به تهران آمد. شنيدهام اجازه اجتهاد از مراجع واجد صلاحيت را اخذ كرده بود و با وجود اختلاف سن با دانشجويان احساس ناراحتي نميكرد. بسيار وارسته و متين بود. به بعضي از دانشجويان موضوعي را براي تحقيق توصيه ميكردم كه انجام بدهند و به ايشان «تغيير انحراف سطح نوسان آونگ فوكو» را پيشنهاد كردم كه بادقت زيادي اين كار را انجام دادند.
بعداً موضوع «اثر پتانسيل الكتريكي روي موجود زنده» را با همكاري آقايان دكتر محمد ثبوتي و دكتر احمد اژير مطالعه كرديم كه نتيجه را در يك مقاله به زبان انگليسي نوشتم و در مجله ACTA MEDICA IRANICA چاپ شد. در مدرسه علوي ـ كه رياست آن به عهده آقاي روزبه بود ـ گاهي ايشان را ملاقات ميكردم. ناظر بودم كه رفتارشان با دانشآموزان بسيار دوستانه و با همكاري آقاي كرباسيان و ساير مربيان وضع اين مدرسه از هر لحاظ مورد توجه عموم بود». (2)
خدمت در دبيرستان به جاي استادي در دانشگاه!روزبه به دليل همان نيازي كه در صدر مقال بدان اشارت رفت، يعني ضرورت طراحي و اجراي يك الگوي بهروز و كارآمد براي تربيت دانشآموزان متدين در دوران خويش، تدريس در عاليترين سطوح دانشگاهي را وانهاد و خود را وقت تعليم و تربيت دانشآموزان مدرسه علوي نمود. اين رويكرد وي تحسين و اعجاب بسياري را به همراه داشت كه استاد شهيد، آيتالله مرتضي مطهري در زمره آنان بود: «اگر آقايان يادشان باشد در سه، چهار سال پيش كه راجع به توحيد بحث ميكرديم وقتي بحثمان به نظريات علماي جديد درباره ماده و انرژي رسيد و قرار شد خلاصه و لبّ مطالب بيان شود، بحث شد كسي كه بهتر از همه يا اكثر افراد ميتواند اين مسائل را بيان كند مرحوم روزبه است.
وقتي آقاي روزبه وارد جلسه ما شدند، خيلي از رفقا ايشان را نشناختند. بعد كه آقاي روزبه نشستند و با آن متانت و آرامش خودشان خيلي نرمنرم مطالب را بيان كردند، جنبه علمي ايشان سبب تعجب رفقا شد. جنبه تقوا و اخلاص اين مرد نيز واقعاً فوقالعاده بود. از زمان حياتش به ايشان ارادت داشتم و اين مطالب را حتي در سخنرانيها چندين بار اظهار كردهام. مرد بسيار ارزندهاي بود. خيلي هم خدمت كرد.
عمده، جنبه مثبت بودن و خدمتگزارياش بود. شنيدهام از اين مرد در دانشكده علوم براي تدريس و استادياري و دانشياري ـ كه منتهي به استادي ميشود ـ دعوت كرده بودند، ولي اين مرد براي آنكه فكر ميكرد اگر سرپرستي همين دبيرستان ـ علوي ـ را به عهده داشته باشد، بهتر ميتواند خدمت كند، با حقوق كم دبيرستان و شأن اجتماعي پايينترش ساخت و به دانشگاه نرفت و عنوان پرطنطنه استادي دانشگاه را نپذيرفت. اين مرد حقي هم به جلسه ما دارد. بنابراين ما جلسه خودمان را ختم ميكنيم و براي اين مرد بزرگ يك حمد و سوره ميخوانيم». (3)
صاحب بينش دقيق سياسيبازشناسي رفتار علمي و تربيتي روزبه، مقدمهاي بر الگوبرداري از منش اوست. شايد بارزترين شاهد بر كارآمدي شيوهاي كه وي به كار گرفت، شاگرداني هستند كه از محضر وي برخاستند و به مقامات والاي علمي، اجتماعي و سياسي نائل گشتند. اگر در منش شاگردان روزبه جلوههايي از كارآمديها و توانمنديهاي علمي و عملي مشاهده ميشود، بيترديد سنگ بناي آن توسط استادي چون روزبه نهاده شده است. دكتر غلامعلي حدادعادل از شاگردان او، منش استاد را اينگونه تصوير كرده است: «خصوصيت بارز ايشان عشق به تعليم و تربيت بود. روزبه فقط يك فيزيكدان نبود.
يك آشنا به فلسفه و فقه اسلامي نبود، بلكه يك متخصص تعليم و تربيت بود. او در دانشسراي عالي درس استادان متخصص تعليم و تربيت را خوب فهميده بود. اينطور نبود كه درسهاي تعليم و تربيت در ذهن او گوشهاي رفته باشد و درسهاي رشته تخصصي در گوشهاي ديگر. در وجود او روش آموزش با موضوع آموزش ممزوج شده بود.
يعني وقتي فيزيك درس ميداد، آنچه را كه از استادان تعليم و تربيت ياد گرفته بود، در تدريس فيزيك اعمال ميكرد. وقتي رياضي درس ميداد روش داشت. اين روش علمي بود و ميدانست هر علمي روشي دارد. اين روش را شناخته بود و به كار ميبرد. حتي گاهي براي دانشآموزان روش آموزش را هم توضيح ميداد. حقيقتاً هرچه زمان ميگذرد، بزرگي اين مرد در نظرم بيشتر ميشود. جامعيت روزبه و اعتدالي كه از اين جامعيت نصيب او شده بود بسيار قابل ستايش است. اينطور نبود كه بگويد فقط بايد فيزيك يا رياضي خواند.
اين مرد بزرگوار ـ كه آن نمازهاي طولاني، دعاها و قرآن خواندنهاي ماه رمضان را داشت و از زهدي شگفت برخوردار بود و بسياري از روزها با يك تكه نان و لبو يا يك كاسه كوچك ماست زندگي را ميگذراند ـ از اينكه به دانشآموزان خود درباره ورزش توصيه كند غافل نبود. به ورزش اهميت ميداد. يكسونگر و محدودنگر نبود. به زبان فارسي و همچنين زبان خارجي اهميت ميداد. فارغالتحصيلان مدرسه علوي آنچه از زبان ميدانند، به خاطر تأكيدي است كه آن بزرگوار كرده است. ايشان علاوه بر زبان عربي بر زبان فرانسوي مسلط بود و انگليسي را در حد استفاده از كتب علمي ميدانست و نسبت به اينكه دانشآموزان زبان انگليسي بدانند، بسيار سختگيري ميكرد. بينش سياسي ايشان بسيار دقيق بود.
ايشان در عين حال كه به سبب حساسيت اوضاع آن روزگار نميتوانست علناً و صريحاً مخالفت خود را با طاغوت در مدرسه به زبان بياورد، اما كسي نبود كه نداند مرحوم روزبه دشمن آن رژيم و مخالف درجه اول طاغوت است. از رفتار، كلام، اشارات و عبارات او اين بينش سياسي تعليم داده ميشد. روزبه مردي بود تابع مرجع تقليد خود و صاحب بينش سياسي. هنگامي كه قضاياي 15 خرداد و حوادث مقدم بر آن رخ داد، دانشآموز سال ششم دبيرستان بوديم و هفتهاي شش ساعت با مرحوم روزبه درس فيزيك و مكانيك داشتيم. از انعكاسي كه حوادث در گفتار و كردار او داشت، كاملاً معلوم بود او دانشآموزان را به چه چيزي دعوت ميكند». (4)
مرگي بسان زندگيكساني كه در محضر روزبه زانوي تلمذ بر زمين نهاده بودند، از روزهاي بيماري استاد به عنوان تلخترين روزهاي حيات خويش ياد ميكنند. همچنين بود احوال آنان كه با وي دوست، همكار يا همنشين بودند. او در واپسين فصل از حيات خويش، تن و جان را به بيماري رنجآوري سپرده و معالجات نيز بر وي بيتأثير مينمود. سفر استعلاجي او به اروپا نيز تايري چندان نيافريده بود. به هرروي او نيز در چنين روزهايي به واپسين منزل حيات رسيد و جان به جانآفرين تسليم نمود. جناب آيتالله حاج شيخ يحيي عابدي از دوستان و ياران روزبه، واپسين فصل حياتش را چنين تصوير كرده است: «در روز21 آبان آقاي باقر روزبه به دبيرستان تلفن كرد و از وخامت حال برادرش خبر داد و گفت بيحال و بيهوش در بستر افتاده است.
با آمبولانس به منزل استاد رفتم و به اتفاق آقاي باقر روزبه، ايشان را ـ كه تقريباً بيهوش بود ـ در داخل آمبولانس گذاشتيم و طبق دستور مرحوم دكتر محمد قريب به بخش سرطان بيمارستان هزار تختخوابي (امام خميني كنوني) برديم.
چند طبيب مشغول معاينه و فعاليت شدند، ولي هيچكدام خبر اميدواركنندهاي اظهار نكردند. تا ساعت دو بعدازظهر من و دكتر مجتهدي كنار بسترش بوديم و آنگاه براي اداي نماز و صرف غذا به منزل دكتر مجتهدي رفتيم. اقامه نماز و صرف غذا با اضطراب و نگراني انجام شد و با هم به بيمارستان برگشتيم. روزبه از شدت درد خيلي در تب و تاب بود و لحظهاي آرام نميگرفت. دكتر مجتهدي او را دلداري ميداد و ميگفت ساعتي تحمل كنيد تا دواها جذب شوند. در اين هنگام آن مرحوم براي اولين بار در پنج سال دوران بيماري جانكاه فرمود: «ديگر نميتوانم صبر كنم. طاقتم تمام شده است».
نزديك مغرب بود كه در نتيجه تزريق لومينال آرامش مختصري پيدا كرد، ولي همچنان در حال نيمهبيهوش بود. در اين هنگام با زحمت فرمود: «ميخواهم وضو بگيرم». با مساعدت همسرش او را وضو داديم. نماز ظهر و عصر را با ملايمت و اشاره اقامه كرد. سپس مجدداً به تب و تاب افتاد و لحظهاي آرام نداشت و مطالبي كه چندان براي ما مفهوم نبود بر زبان ميآورد. اول مغرب با صلابت خاصي فرمود: «حالا بايد تطهير كنيم، وضو بگيريم و لباس عوض كنيم، نماز بخوانيم و آماده باشيم».
همه فعلها را با صيغه متكلم معالغير ميگفت. عرض كردم: «شما وضو داريد». فرمود: «نه، مجدداً بايد وضو بگيريم و لباس نو بپوشيم». لذا دو باره به او وضو داديم و با تلقين من نماز مغرب را شروع كرد. مانند هميشه در اداي كلمات خيلي دقت و بعضي كلمات را تكرار ميكرد. مغرب را بيش از سه ركعت خواند و همچنان حمد و توحيد را تكرار ميكرد. گاهي نيز ذكر ركوع و سجود ميگفت. ناگهان حالش منقلب شد. دكتر مجتهدي به من گفت: «حالت احتضار است»، لذا همسر ايشان را به بيرون از اتاق برد كه بيتابي نكند.
فقط من و يكي از مريدانش يوسف بيات در كنارش مانديم. شروع به تلقين كردم و آب تربت به دهانش ريختم. با زحمت ولي با ادب خاصي جملات را ميگفت و به ساحت مقدس معصومين(ع)، مخصوصاً حضرت سيدالشهدا(ع) عرض ارادت ميكرد. نفس به شماره افتاد... به سمت قبله خيره شد. زبانش در حركت بود، ولي چيزي شنيده نميشد... آري آفتاب غروب كرده بود. وَ سلامُ عَلَيهِ يومَ وُلِدَ وَ يومَ مَاتَ وَ يومَ يبعَثُ حَياً». (5)
آغاز دفتر... چه نيكو گفتهاند كه مرگ، دفتر حيات مردان حق را باز ميگشايد و خورشيد زندگي آنان را در افقي والاتر از دوران حيات، ظاهر ميسازد. استاد روزبه نيز، از آن روي كه در دوران تعليم به عدد باريافتگان به محضرش، تكثير گشته بود، پس از مرگ آوازهاي بيش يافت و منش او به مثابه مكتبي در تربيت جوانان مورد استناد و اقتباس قرار گرفت. در طول نيم قرن پس از او، شاگردان محضرش كه اينك خود از استادان انديشه و عمل در بخشهاي گوناگون جامعهاند، بارها با برگزاري كنگرهها و محافل نكوداشت يادش را بزرگ داشته و خصال و كراماتش را بازگفتهاند و چنين باد.
پينوشتها:1 ـ ر. ك به: فيض گل، يادنامه استاد رضا روزبه، به كوشش و نگارش دكتر علي مدرسي، مقاله آيتالله سيد عزالدين حسينيزنجاني
2 ـ ر. ك به: همان، يادداشت استاد دكتر كمال جناب
3 ـ ر. ك به: همان، گفتار استاد شهيدآيتالله مرتضي مطهري
4 ـ ر. ك به: همان، گفتار دكتر غلامعلي حداد عادل
5 ـ ر. ك به: همان، مقاله آيتالله حاجشيخيحيي عابدي