کد خبر: 683808
تاریخ انتشار: ۰۷ آبان ۱۳۹۳ - ۱۷:۰۷
يك فيلمنامه سه‌پرده‌اي از اسكار 2012 تا ماجراي اسيدپاشي اصفهان
از زماني كه براي نخستين بار «سيدفيلد» مدرس مشهور فيلمنامه‌نويسي دستورالعمل نوشتن فيلمنامه‌ با ساختار سه پرده‌اي را در روزهاي آغازين رشد صنعت سينما مطرح ساخت، اين قواعد توسعه يافته و مورد بازنگري بسيار قرار گرفته‌اند
محمدصادق باطني
از زماني كه براي نخستين بار «سيدفيلد» مدرس مشهور فيلمنامه‌نويسي دستورالعمل نوشتن فيلمنامه‌ با ساختار سه پرده‌اي را در روزهاي آغازين رشد صنعت سينما مطرح ساخت، اين قواعد توسعه يافته و مورد بازنگري بسيار قرار گرفته‌اند. اما ظاهراً هنوز هم فيلمنامه‌هاي زيادي با ساختار سه پرده‌اي ساخته و پرداخته مي‌شوند تا در زمان مناسب با تبديل به فيلم، اكران شوند.
سال ۲۰۱۲ سال شگفتي‌هاي اسكار بود، از يك سو فيلم نه چندان قابل اعتناي «هنرمند» (Artist) جايزه بهترين اسكار را مي‌گيرد، آن هم در بين فيلم‎هاي بزرگاني همچون «اسپيلبرگ»، «اسكورسيزي»، «وودي آلن»، «الكساندر پين» و «ترنس ماليك». از سوي ديگر دو كشور آسيايي، براي اولين بار جايزه‌ اسكار بهترين فيلم خارجي و بهترين مستند كوتاه را از آن خود مي‌كنند و شگفتي ديگري را در اين جشنواره‌ به ظاهر هنري رقم مي‌زنند.
در بين فيلم‌هايي از اسرائيل (با فيلم Footnote)،لهستان (فيلم In Darkness با موضوع هولوكاست) و فيلم‌هايي از بلژيك و كانادا، ناگهان برنده اسكار بهترين فيلم خارجي، توسط خانم «ساندرا بولاك» اينگونه معرفي مي‌شود:
A Sepration، Iran، Asqar Farhadi.
و اينگونه فيلم «جدايي نادر از سيمين» در رقابت با رقباي اسرائيلي خود برنده‌ جايزه اسكار مي‌شود. فيلمي كه پر است از جاذبه‌هاي عجيب و غريب براي مخاطبين غربي از ايران، جاذبه‌هايي عجيب و غيرقابل باور همچون حجاب زنان در ايران، اجازه گرفتن از مرجع براي دست زدنِ يك زن به يك پيرمرد، عصبيت مردان و زنان ايراني، كار كردن زن ايراني به جاي مرد بيكار شده‌اش، شايع بودن موضوع مهاجرت بين مردم ايران، از هم گسستگي خانواده‌هاي ايراني، دروغگويي مردم ايران، زود قضاوت كردن نسبت به يكديگر، آسمان بدون خورشيد ايران و از همه عجيب‌تر و غيرقابل باور‌تر، موضوع قصاص و ديه!
قصاصي كه در اين فيلم هم، همچون چند ده فيلم ديگر روشنفكران ايراني، يكي از غيرانساني‌ترين وجوه اسلام و جمهوري اسلامي معرفي مي‌شود و هر سال «احمد شهيد» حداقل يك بار ايران را به خاطر اجراي اين حكم اسلام مورد عتابِ حقوق بشري قرار مي‌دهد. جريان حواشي «جدايي نادر از سيمين» تا جايي ادامه مي‌يابد كه «اوباما» در پيام نوروزي سال ۲۰۱۲ خود، جايزه بردن اين فيلم را نشان‌دهنده‌ حسن نيت دولت امريكا در برقراري رابطه دوستانه با ملت ايران معرفي مي‌كند.
 بسياري از روشنفكران ايراني در همين ايام سرمست از اين ابراز توجه دولت و سينماي امريكا به سينماي ايران استقبال كردند و اين رخداد را مايه فخر ايراني‌هاي سراسر دنيا معرفي كردند. مي‌گفتند برنده شدن «جدايي نادر از سيمين» يعني بزرگ‌ترين موفقيت تاريخ سينماي ايران. يعني سربلندي، سرافرازي، افتخار و صلح‌دوستي مردم ايران در دنيا. افرادي كه اين معاني را در بوق و كرنا مي‌كردند، طاقت شنيدن كوچك‌ترين نقدي را هم نداشتند؛ تا جايي كه انتقادهاي كوچك افرادي همچون «مسعود فراستي» و «ابراهيم حاتمي‌كيا» به فيلم «جدايي...» و جايزه‌اش منجر به راه افتادن جريانات تخريبي سنگين عليه اين افراد مي‌شد. اين افراد آن روز‌ها سرمست بودند از جايزه‌اي كه قرار بود افتخار مردم ايران باشد...
و در اين بين يكي ديگر از جوايز اسكار‌‌ همان سال، سخت از نگاه‌ها دور ماند...
در‌‌ همان سال ۲۰۱۲، دومين كشوري كه پس از ايران، براي نخستين بار اسكار مي‌گرفت، «پاكستان» بود. جايزه اسكار بهترين مستند كوتاه در آن سال مي‌رسد به فيلم «نجات چهره» (Saving Face) ساخته خانم «شرمين عبيد چينوي» (Sharmeen Obaid- Chinoy). داستان مستند به تصوير كشيدنِ وضعيتِ زنان پاكستان است. زناني كه سالانه بيش از ۱۰۰ اسيدپاشي به صورت‌شان گزارش مي‌شود و بسياري بيش از اين موارد اسيدپاشي گزارش نمي‌شود. مهم‌ترين دلايل اسيدپاشي به زنان پاكستاني، اعتقادات ديني و مذهبي مردان اين ديار است. مرداني كه به محض شك كردن به همسرانشان يا نرسيدن به دختر مورد علاقه‌شان، گزينه‌ اسيدپاشي را انتخاب مي‌كنند و در عين ناباوري، دادگاه، معمولاً آرا را به سود مردان پاكستاني صادر مي‌كند.
آنچه خانم «شرمين» از وضعيت جامعه و كشورش به تصوير مي‌كشد، تصويري بسيار سياه، ناامن به ويژه براي زنان، آكنده از تعصبات مذهبي، نبود عدالت قضايي و اجتماعي، فقر و افسردگي است. زنان غربي كه اين فيلم را مي‌بينند، بدون شك از حضور در كشور پاكستان هراسان خواهند شد. فيلم تصويري ترسناك از مردان مسلمان به تصوير مي‌كشد و به خوبي دو مفهوم «اسيدپاشي» و «اسلام» را در كنار هم مي‌نشاند.
خانم «شرمين»، پيش و پس از اين مستند چندين كار سياه‌نماي ديگر نيز راجع به وضعيت كشورهاي مسلمان ساخته است. فيلم‌هايي كه هيچ يك به اندازه‌ «نجات چهره» مورد استقبال غربي‌ها قرار نگرفته‌اند. گويا هاليوود موتور جست‌وجوگري در كشورهاي مسلمان دارد كه به خوبي مي‌گردد و سياه‌نما‌ترين آثار ممكن را كه حداقل‌هاي تكنيكي را نيز رعايت كرده باشند، پيدا مي‌كند و بهترين جوايز خود را به آنها مي‌دهد. كار هاليوود هم منطقي است، اينكه آثاري را به عنوان «برگزيده» معرفي مي‌كند كه دنيا را از نگاه هاليوود به تصوير كشيده باشند. فيلم‌هايي كه ادامه‌ آثار سياه‌نماي غربي راجع به كشورهاي مسلمان باشند و اين بار به جاي نگاهِ از خارجِ غربي‌ها، سياهي‌ها را از درون و در قالبي بسيار باورپذير‌تر به تصوير بكشند. در واقع ژنرال‌هاي سينماي امريكا به دنبال جذب خرده سربازان وفاداري مي‌گردند كه به بهانه‌ جوايز پر زرق و برق امريكايي، پژواك دهنده‌ تصاويري باشند كه ايده‌آل غرب از شرقِ مسلمان است. اينگونه مي‌شود كه خانم «شرمين» از پاشيده شدن اسيد به زنان هموطنش، جايزه‌اي اسكار براي خود به ارمغان مي‌آورد و تصوير تمام زنان وطنش را در اذهان غربي‌ها به چهره‌اي اسيدپاشيده شده مبدل مي‌كند. مثل بسياري از كارگردانان فرصت‌طلب ايراني كه آبروي مردم‌شان را حراج مي‌كنند تا شايد اعتباري به دست آورند و از دستان زن بلوند جايزه‌اي بگيرند.
روزي پاييزي در اصفهان، شيشه‌ ماشيني پايين مي‌آيد، بي‌وجداني موتورسوار، اسيد بر چهره‌ زني مي‌پاشد، ناگهان عده‌اي كه تخصص‌شان جايزه گرفتن بابت اسيدپاشي به چهره‌ هموطنان‌شان در بين غريبه‌هاي غربي است، فرياد وامصيبتا بلند مي‌كنند كه «اي اهالي مغرب زمين! ز چه نشسته‌ايد كه در سرزمين ما به نام «امر به معروف و نهي از منكر»، به چهره زنان پاك آريايي اسيد مي‌پاشند، اسلام دين خشونت است... در ايران عده‌اي هستند كه بدون ترس از هيچ قانوني به حقوق اوليه بشر تعدي مي‌كنند... به دادمان برسيد... ما را از شر حجاب و ديگر تعصبات مذهبي‌‌ رها كنيد.»
كار تا جايي پيش رفته كه همينان كه قصاص را يكي از غيرانساني‌ترين احكام اسلام مي‌دانستند و براي هر پرونده قصاصي بيانيه‌اي صادر مي‌كردند و تمام تلاش‌شان را مي‌كردند تا خانواده‌ مقتول را از حق شرعي و منطقي‌اش پشيمان كنند، براي مجازات اسيدپاشان از نظام اسلامي طلب «قصاص» مي‌كنند!
جالب اينجاست كه هيچ وقت شهادت فردي براي دفاع از نواميسِ وطنش به يك داستان دراماتيك در موضوع امر به معروف و نهي از منكر مبدل نمي‌شود و ناگهان به طرزي نامعلوم، موضوعي بي‌ربط مانند اسيدپاشي كه هيچ گزاره‌اي واقعي آن را به امر به معروف وصل نمي‌كند تبديل مي‌شود به دراماتيك‌ترين داستان نهي از منكر و چه سخت است كه اين ماجرا را امري خودجوش و ناگهاني بداني كه هيچ برنامه قبلي براي آن وجود نداشته است.
اين روز‌ها، رسانه‌هاي اسيدپاش، خود را به هر دري مي‌زنند تا براي مخاطبان‌شان جا بيندازند كه اسيدپاشي برجسته‌ترين جلوه‌ نهي از منكر است. اخبار اين رسانه‌ها به تمام دنيا مخابره مي‌شود. دنيا اين اخبار را در سطح وسيعي پوشش مي‌دهد و همه‌ مردان مسلمان را به كليشه‌اي كوچك، يعني «اسيدپاش» تقليل مي‌دهد.
اين رسانه‌ها امروز تبديل شده‌اند به نجات‌دهندگان چهره‌ مردمي كه غرب دوست دارد اسيدپاشي شده براي دنيا بازنمايي شوند. اين روز‌ها همه مشغول تعقيب اسيدپاشان اصفهاني هستند كه به طرزي بي‌رحمانه چهره يك زن را به شيوه‌اي برگشت‌ناپذير تغيير داده‌اند. اما چه كسي به دنبال رسانه‌هايي است كه به چهره مهم‌ترين هدف حسين بن علي (ع) از قيام عاشورا اسيد پاشيده‌اند؟ گويي ژنرال‌هاي غربي با نگاهي مسرور، مشغول نظاره خرده‌ سربازهاي جديدشان هستند.
راستي «اصغر فرهادي» چند روز پيش در متني كه در اختيار يكي از همين رسانه‌هاي اسيدپاش قرار داده بود، از متخصصان داخل و خارج كشور خواسته بود كه «از هر طريق ممكن همه همت و توان خود را در اين لحظات سخت براي كمك به بانوان آسيب ديده فاجعه غيرقابل باور اين روزهاي شهر غم‌آلود اصفهان به كار بندند.»
به نظر مي‌رسد فيلمنامه قسمت دوم «جدايي نادر از سيمين» كليد خورده است، جوايز زرين اسكار بار ديگر به تلألو درآمده‌اند. شايد اين بار نادر با ريختن اسيد از مهاجرت سيمين جلوگيري كند!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار