کد خبر: 682339
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۹۳ - ۱۷:۲۲
گفت‌و‌گو با سيدروح‌الله حجازي به بهانه ورود فيلم «زندگي مشترك آقاي محمودي و بانو» به شبكه نمايش خانگي
«سيدروح الله حجازي» فيلمساز آرام و بي‌حاشيه سينماي ماست، با وجود اين، همه‌ فيلم‌هاي سينمايي او تاكنون، مشمول حاشيه شده‌اند
وحيد مهري
«سيدروح الله حجازي» فيلمساز آرام و بي‌حاشيه  سينماي ماست، با وجود اين، همه‌ فيلم‌هاي سينمايي او تاكنون، مشمول حاشيه شده‌اند؛ چنانكه هم نخستين فيلم سينمايي وي «در ميان ابر‌ها» و هم دومين فيلمش «زندگي خصوصي آقا و خانم ميم» حاشيه‌ساز شده و براي مدتي در صدر اخبار قرار سينما گفتند. فيلم سوم حجازي نيز از اين قاعده مستثنا نشد و «زندگي مشترك آقاي محمودي و بانو» هم يك سال در وضعيتي معلق (نه توقيف و نه قابل نمايش) قرار داشت. حالا اين روزها اكران عمومي اين فيلم بهانه‌اي شد تا با «حجازي» ۳۵ساله در روز‌ها و شب‌هايي كه او مشغول توليد سه‌گانه «فيروزه»، «ياقوت» و «زمرد» با موضوع مادران شهدا براي تلويزيون بود، به گفت‌و‌گو بپردازيم؛ گفت‌وگويي كه البته بخش‌هاي مهم و پرتيتري از آن به خواست شخص «حجازي» حذف گرديد تا حاشيه‌اي در سينما براي او ايجاد نشود.

شما يكي از ســينماگران بي‌حاشيه سينماي ايران هستيد اما چرا فيلم‌هايتان هميشه با حاشيه مواجه مي‌شوند؟
اين مسئله به زندگي من بر مي‌گردد. يك سال و نيم سن داشتم كه جنگ شروع شد. ما آن موقع در آبادان زندگي مي‌كرديم؛ بمب روي خانه‌مان خورد و آوار بر سرمان فرود آمد و مجبور شديم به اصفهان كوچ كنيم. خانواده‌ي ما همه كتابخوان بودند؛ من و سه برادر بزرگ‌تر و سه خواهر كوچك‌ترم همه علاقه‌مند به مطالعه بوديم. حتي در آن دوران به سخنراني‌ها و جلسات خاص هم زياد مي‌رفتم. همه پول تو جيبي‌ام را صرف خريد كتاب مي‌كردم. سعي مي‌كردم با افكار و انديشه‌ها، باز برخورد كنم. يعني كتاب‌هايي از همه جريان‌هاي فكري مطالعه مي‌كردم. يا روزنامه‌هاي همه طيف‌ها را مي‌خواندم. در همين مسير و از زمان نوجواني به سينما هم علاقه‌مند شدم. جالب است كه بدانيد ما در آن دوران اصلاً در خانه‌ خود ويدئو نداشتيم و من از دوستانم ويدئو امانت مي‌گرفتم و فيلم نگاه مي‌كردم. اولين فيلم‌هاي كوتاه خودم را هم به صورت وي اچ اس ساختم. يعني در شرايطي كه ما حتي ويدئو هم نداشتيم، من فيلم ساختم. تجربه سينمايي‌ام از سال اول دبيرستان شروع شد و در پايان دبيرستان اولين فيلم جدي‌ام را ساختم كه يك فيلم ۱۰۰ ثانيه‌اي بود به نام «صراط»؛ داستان يك بسيجي كه در برف دنبال صراط مي‌گردد و... اينكه مي‌گوييد در من تضاد وجود دارد شايد به خاطر همين مسيري است كه در زندگي‌ام طي كردم. اين مسائل باعث شد كه دغدغه پيدا كنم و به عنوان يك آدم صاحب «ايدئولوژي» تربيت شوم. من ياد گرفته‌ام كه هميشه دغدغه و مسئله داشته باشم. اينها باعث شد تا هميشه در عين آرامش ظاهري‌ام، درونم يك طوفان جاري باشد.

آغاز حاشيه‌ها با اولين فيلم بلندتان «در ميان ابر‌ها» بود كه خيلي جنجال به پا كرد و با مخالفت‌هاي جدي مواجه شد…
بله. «در ميان ابر‌ها» در اصل به تبعات جنگ در قالب روايت عشق يك پسر گاريچي ايراني به يك دختر عراقي مي‌پرداخت. متأسفانه موضوع اصلي فيلم كمتر ديده شد و همه به موضوع رابطه آن دختر و پسر حساس شدند. اما واقعا آن گونه كه مي‌گفتند نبود. همان زمان، «حبيب احمدزاده» كه ناظر كيفي اين فيلم بود، نتيجه تحقيقات خودش درباره جنگ‌هاي امريكا را به من نشان داد. او در اين تحقيقات به اين نتيجه رسيده بود كه هر جا امريكا رفته، بعدش يك فساد عجيب و غريبي آمده است؛ چه در ويتنام و هر جاي ديگري از جمله عراق كه پس از تجاوز نظامي امريكا به آنجا فقر و به تبع آن فساد فوق‌العاده‌اي گسترش يافت. فيلم «در ميان ابر‌ها» هم دقيقاً همين را نشان مي‌دهد. اتفاقاً در آن مقطع، «جواد شمقدري» مشاور هنري رئيس‌جمهور بود و انتقادات زيادي هم نسبت به «حسين صفارهرندي» (وزير ارشاد دولت نهم) و معاون سينمايي او «محمدرضا جعفري جلوه» داشت. به همين دليل هم «شمقدري» و دوستانش اين فيلم و يكي دو تا فيلم ديگر را تبديل به بهانه‌اي براي حمله به آن مديران كردند...

حالا كه بحث به اينجا رسيد اجازه دهيد يك مسئله را مشخص كنيم. ما صريح مي‌پرسيم، شما هم صادقانه پاسخ دهيد؛ عده‌اي مي‌گويند در دولت‌هاي نهم و دهم افرادي بودند كه مي‌گفتند حالا كه به «روح‌الله حجازي» كمك كرديم تا از درون يك خانواده‌ مذهبي بيايد و فيلمساز شود، از او انتظار داريم كه فيلم‌هايي را بسازد كه معمولاً ديگران نمي‌سازند نه فيلمي مثل «در ميان ابرها...».
چه كسي كمك كرد؟ من همين جا مي‌گويم كه هيچ كمكي به من نشد. تا قبل از «ماه جبين» من همه فيلم‌هايم را با قرض گرفتن از اقوام و دوست و آشنا‌ها ساختم. تا اينكه براي ساخت فيلم «ماه جبين»، «مسعود اطيابي» مرا به مؤسسه شهيد آويني دعوت كرد و آن فيلم را در آنجا ساختم. چهل درصد از بودجه فيلم «در ميان ابر‌ها» هم توسط مركز گسترش سينماي مستند و تجربي پرداخت شد. اين بودجه‌اي (معادل ۸۰ ميليون تومان) بود كه آن سال به همه فيلم اولي‌ها پرداخت شد. بقيه فيلم‌هاي من نيز توسط بخش خصوصي ساخته شدند. تله فيلم‌هاي بنده هم طبيعي است كه محصول سرمايه‌گذاري صداوسيما هستند. بنابراين هيچ كمك ويژه‌اي به من نشد.

به طور مشخص، منظورمان رابطه شما با آقاي صفار هرندي بود.
هيچ رابطه‌اي در كار نبود! حتي آقاي صفار از من خواست كه فيلمي درباره «احمد احمد» بسازم، اما من اين كار را نكردم، چون اصلاً به ساخت فيلم سفارشي اعتقادي ندارم.

فيلم دوم شما هم با حاشيه همراه بود. «زندگي خصوصي آقا و خانم ميم» از راهيابي به بخش مسابقه جشنواره فجر باز ماند و به نوعي توقيف شد. اما بعد از رونمايي از فيلم، همه از اين توقيف شگفت‌زده شدند. مشكل از كجا بود؟
تبعات اختلافات مديران فرهنگي در دولت نهم بالاخره دامن من را گرفت. وقتي آقاي «شمقدري» پست معاونت سينمايي را تحويل گرفت، صراحتا اعلام كرد كه «حجازي» ديگر حق ندارد فيلم بسازد! حتي در برنامه «هفت» هم اين را تلويحاً بيان كرد. به طوري كه تا دو سال اصلا نتوانستم فيلم بسازم و دو تا فيلمنامه ارائه دادم كه هر دو رد شدند. فيلمنامه سوم را هم «محمدرضا شفيعي» (تهيه كننده فيلم) با «لابي‌گري» توانست مجوزش را بگيرد. وگرنه «شمقدري» اصلاً زير بار نمي‌رفت. البته او با اين وجود باز هم واكنش خودش را نشان داد و حتي وسط فيلمبرداري از ما خواست كه كار را تعطيل كنيم! يا اينكه گفته بود به ما دوربين ندهند كه خدا پدر «احمدميرعلايي» (مديرعامل سابق بنياد سينمايي فارابي) را بيامرزد كه زير بار نرفت و به ما دوربين داد. به هيئت انتخاب جشنواره هم گفته شد كه اين فيلم مشكل دارد و نبايد در جشنواره پذيرفته شود. فقط يك تك سئانس در كاخ جشنواره به نمايش درآمد. جالب است، همين فيلم بعداً از طرف نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه هنر، قوه قضائيه و واحد ادبيات جهاد دانشگاهي جايزه گرفت...

يكي از سؤالات اين است كه چرا اين قدر بين مضمون آثاري كه در تله فيلم‌هايتان به آن توجه مي‌كنيد با مضمون آثار سينمايي شما فاصله وجود دارد؟
چون فكر مي‌كنم، مضاميني مثل مادران شهدا –كه محور سه‌گانه جديدم براي تلويزيون است- در تلويزيون با استقبال بيشتري مواجه مي‌شود؛ تجربه‌ام اين را مي‌گويد. ضمن اينكه ترجيح مي‌دهم در سينما با پول دولتي فيلم نسازم. حداقل تا اينجاي كار در مقابل چنين كاري مقاومت كرده‌ام. چون هميشه ديده‌ام فيلمسازهاي خوبي را كه هر بار با پول دولتي فيلم ساخته‌اند، آثارشان فيلم‌هاي خوبي از آب در نيامده است. اما‌‌ همان فيلمساز‌ها وقتي با پول خودشان فيلمي را توليد كرده‌اند، موفق‌تر بوده‌اند. ساخت سه‌گانه‌اي درباره مادر شهدا با بودجه ناچيز تلويزيون برايم خيلي ارزشمند‌تر است تا اينكه‌‌ همان موضوع را با بودجه چند ميلياردي در سينما بسازم. سينما صنعت است و بايد پولش را خودش در بياورد. نه اينكه بگويم نگاهم صرفا گيشه‌اي است، نه. چون در اين دو فيلم دغدغه‌هاي اجتماعي‌ام را طرح كرده‌ام. البته تأكيد مي‌كنم كه اين سليقه شخص بنده است. چون فيلم‌هاي خوبي هم با مضاميني مثل مادر شهيد در سينما ساخته شده است؛ مثل «شيار ۱۴۳» كه از تماشاي آن بسيار لذت بردم و به نظرم فيلم موفقي است.

آيا از موضوع قاچاق دختران ايراني در شرق كشور تلخ‌تر داريم؟ «مجيد مجيدي» در فيلم «بدوك» به اين موضوع تلخ مي‌پردازد اما فيلم با اميد به پايان مي‌رسد. يا فيلم «ارتفاع پست» حاتمي‌كيا كه در بحراني‌ترين شرايط بازهم با اميد به پايان مي‌رسد و هواپيما در يك آرمانشهر سقوط مي‌كند...
حاتمي‌كيا خيلي اميدوار است و برايش هميشه اين اميد مهم است. حتي در «گزارش‌ يك جشن» هم كه دارد حرف سياسي انتقادي مي‌زند، در انتها اميد مي‌دهد. البته من هم نااميد نيستم. اگر نااميد بودم كه فيلم نمي‌ساختم، بچه‌دار نمي‌شدم و... اما از يك چيزهايي بايد يك مقدار جامعه را ترساند. ‌اتفاقاً خيلي خوب شد كه بحث به اينجا رسيد. چون دوست داشتم به اين قضيه هم بپردازيم. همين فيلم «بدوك» آقاي «مجيدي» در زمان اكران با مخالفت‌هايي جدي به خصوص از طرف دولت آقاي هاشمي رفسنجاني مواجه مي‌شود. اما بعد از اينكه رهبر انقلاب فيلم را مي‌بينند و تأييد مي‌كنند، نظر همه تغيير مي‌كند. خب، اين برخورد مي‌توانست از سوي مسئولان سينمايي درباره فيلم‌هاي من هم رخ دهد. گاهي بايد درباره برخي از فيلم‌ها چشم‌ها را شست و جور ديگري ديد. ضمن اينكه سينما وظيفه دارد به خيلي از مسائل و معضلات امروز جامعه بپردازد. اينكه رهبري گفته‌اند سينما كليد پيشرفت كشور است، يك بعدش همين است كه سينما درباره خيلي از معضلات به مردم هشدار دهد و جامعه را نسبت به عواقب آن آگاه كند. اين جرياني است كه در سينماي كشورهاي ديگر هم وجود داشته است. مثلاً شما فيلم‌هاي كوبريك را ببينيد؛ «پرتقال كوكي»، «دكتر استرنج لاو»، «تلألؤ» و... دارند نسبت به آينده جامعه امريكا هشدار مي‌دهند. اتفاقاً هيچ كدام از اين فيلم‌ها هم در اسكار هيچ جايزه‌اي دريافت نمي‌كنند.

فكر نمي‌كنيد در «زندگي مشترك... » مي‌شد يك روزنه‌اي براي رهايي از بحران ايجاد كرد؟ پايان فيلم فقط سردرگمي را القا مي‌كند...
من در تحقيقاتم در قوه قضائيه به چيزي به نام طلاق عاطفي برخوردم كه آمارش از طلاق رسمي بيشتر است. معضلي كه از يك طرف ناشي از برخي عرف‌ها و تصورات اشتباه است. از طرفي هم با مدرنيته‌اي مواجه هستيم كه به معناي واقعي مدرن نيست. يعني اغلب آدم‌هايي كه در جامعه ما خودشان را مدرن مي‌دانند در واقع دارند اداي مدرن بودن را در مي‌آورند. به نظرم با سكوت در برابر اين مسائل و اينكه خودمان را به نديدن بزنيم، فقط به مشكلات دامن مي‌زنيم. بايد درباره اين مسائل بحث كنيم. اتفاقاً موضوعاتي كه من در فيلم‌هايم به تصوير مي‌كشم قابليت زيادي براي شيطنت دارند. اما من هيچ وقت شيطنت نخواهم كرد. از اينكه عده‌اي من را به خاطر توجه به اين گونه مسائل مي‌زنند هم واهمه‌اي ندارم. اشكالي ندارد؛ بگذار بزنند. من مسئوليت دارم كه به جامعه هشدار بدهم.

اما اينكه چطور از بن‌بست خارج شوند را نمي‌گوييد. «زندگي مشترك...» به نظر مي‌رسد طوري ساخته شده كه خانواده‌هاي سنت‌گرا با ديدن فيلم از زن و شوهر به ظاهر مدرن فيلم بدشان بيايد و خانواده‌هاي مدرن هم نسبت به زن و شوهر سنتي فيلم زاويه پيدا ‌كنند.  
قبول دارم كه همه شخصيت‌هاي فيلم تاحدي حق دارند. اين پنج نفر يك سري حرف‌ها دارند كه درست است و يك سري از صحبت‌هايشان هم غلط است. اتفاقاً برخي هم به من معترض شدند كه فيلم «زندگي مشترك... » از سنت جانبداري مي‌كند. يعني هركسي از ظن خودش يار فيلم مي‌شود.

و البته برخي هم معتقدند كه شما در فيلم داريد سنت را نقد مي‌كنيد. خب حرف ما هم همين است. فيلم شما موضع ندارد و مخاطب بسته به افكار خودش موضع مي‌گيرد. كسي كه با سنت زاويه دارد، يك مدل فكر مي‌كند و مدرن‌ترها دقيقاً بر عكس او.
توي اين فيلم نقد اصلي من به عرف‌هاي اشتباه است. به نظرم بخشي از عرف‌هاي ما كه اتفاقاً هيچ ربطي هم به مذهب ندارند، آسيب‌زا هستند و من در اين فيلم خواستم آنها را نقد كنم. شما فقط به خانواده‌هاي خود و اطرافيانتان نگاه نكنيد. بخشي از جامعه ما امروز دارند مسيري را طي مي‌كنند كه خيلي خطرناك است. خيلي‌ها به من مي‌گويند كه اين چيز‌ها را در فيلم‌هايت نگو. پاسخ من به اين دوستان اين است كه اگر نگوييم، مطمئن باشيد كه پنج سال بعد وضعيت بد‌تر از امروز خواهد شد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار