مرضيه تقلايي در اينباره ميگويد: بياييد با خودمان روراست باشيم، ما ايرانيها هميشه در مسند عقل كلهاي هر جمع، خانواده، محل كار، دوستان و فاميل هستيم. ما از معدود مردماني هستيم كه يكي از مهمترين دلايلي كه ترجيح ميدهيم كارهايمان را فردي انجام بدهيم اين است كه فكر ميكنيم همه درست و غلطها را فقط خودمان ميدانيم. ما كمتر طاقت بيان نظرات اطرافيانمان را داريم و چون فكر ميكنيم هميشه اين خودمان هستيم كه ميتوانيم بهترين تصميم و نظر را بدهيم حتي اگر كسي پيشقدم شود و نظرش را بگويد كم محلي ميكنيم.
بايد اعتراف كنيم كه ما كمتر تحمل سليقهها و نظرات ديگران را داريم و اغلب موارد از جايي كه نظرات و سلايق اطرافيان با نظرات ما تفاوت دارد به خودمان اجازه ميدهيم حتي فكر نكرده روي آنها خط بطلان بكشيم. ما در اين مرز خودخواهي و عقل كل بودنمان تا جايي پيش ميرويم كه حتي اگر كاري را جمعي انجام دهيم و به نتيجه خوبي برسيم ميگوييم «ميدانستم كار با نظر من خوب ميشود» اما درست زماني كه ميفهميم نتيجه كار دلچسب نبوده بلافاصله زبان باز ميكنيم كه «من ميدانستم انجام اين كار با حضور و نظر فلاني به نتيجه خوبي نميرسد اصلا همهاش تقصير او بود...» يعني وقتي نتيجه كار خوب ميشود ميگوييم كه نظر خودمان بوده و زماني كه كار جمعي خراب ميشود همه تقصيرها را به گردن سايرين مياندازيم. ما قدرت تشخيص نكات قوت و ضعف كارمان را نداريم يا خودبرتربينيمان اجازه نميدهد كه معترف باشيم.
من معتقدم دومين و مهمترين علت گريز از كار جمعي استقلال طلبي تكتك ماست. اگرچه اين حس استقلالطلبي در بسياري موارد باعث بالارفتن كيفيت كار ميشود اما ما فراموش ميكنيم كه در زندگي اجتماعي براي پيشرفت و صرفهجويي بهتر است گاهي اوقات به جاي چسبيدن به حفظ استقلال گزينه تعامل و كار گروهي را انتخاب كنيم.
كار گروهي اصلاً چي هست؟!
مشكل كاهش كار گروهي در كشور ما از جاي ديگر هم نشأت ميگيرد و آن عدم شناخت مردم از مراحل تشكيل يك كار گروهي موفق است. مردم وقتي نميتوانند قدم روي پلههاي اول نردبان كارگروهي بگذارند طبيعي است كه نتوانند به نتيجه و تشكيل گروه موفق هم دست پيداكنند و اين وظيفه ماست كه تكتك پلهها را برايشان توضيح دهيم.
براي مرد جواني كه از دوران كودكي به بهانه حفظ اسباببازيهايش از سوي پدر و مادرش به تنها بازي كردن تشويق شده، براي دخترخانمي كه در دوران مدرسه و دانشگاه به بهانه جلو ماندن درسي از رقيبانش از جمع شدن دوري كرده و براي زن و شوهر جواني كه از ترس رقابتهاي اقتصادي و اجتماعي از فاميل دوري كرده چه نسخه مشتركي ميتوان پيچيد كه به كار گروهي علاقهمند شوند؟!همه اينها را گفتم تا بدانيم ما خودمان ريشه فردي بزرگ شدن و زندگي كردن را در فرزندانمان ايجاد و بارور ميكنيم.
ما وقتي از كودكي داستانها و كتابهايمان را متفاوت با آموزههاي ديني و فرهنگ ايراني نا نوشتهايم به جاي مطرح كردن شخصيتهاي جمعي آن هم در كتابهاي دوره ابتدايي دنبال فردمحوري؛ حسنك، كبري، چوپان دروغگو و از همه بدتر پطروس دروغي بوديم چطور از فرزند تك فرد بزرگ شدهمان انتظار داريم يكدفعه و در دوران بزرگسالي شخصيتي گروهي پيدا كند؟ اين تغيير شخصيت محال است.
اصول و پايهاي پيش برويم
ما بايد در هر سني ياد بگيريم كه لازمه هر كار گروهي قدرت پذيرش همكاري به ويژه از نوع تقسيم كار، هماهنگي براي پذيرش نظم و انضباط و همفكري براي مشورت گرفتن و بيان نظرات خودمان در جمع است. ما باالفطره زوج آفريده شدهايم و تنها كافي است مشكلاتي را كه تا امروز خودمان بر سر راه جمع بودنمان ايجاد كردهايم رفع كنيم تا بتوانيم به فطرتمان بازگرديم. ما اسم مشكلات كارهاي گروهي را آفتهاي كارجمعي ميگذاريم آفتهايي كه معتقدم يا ريشه فردي دارند يا ناشي از جمع و محيط هستند اما به هرحال قابل رفع هستند.
براي تشكيل يك گروه موفق اولين نكته و اصليترين موضوع اين است كه يك گروه سالم از جمع تك تك اعضاي سالم كنار يكديگر تشكيل ميشود پس تهذيب فردي و رفع مشكلات فردي تك تك اعضاي گروه اولين قدم براي رفع مشكلات بعدي است.
وقت سمپاشي و آفت كشي است
مثلاً بياعتمادي و سوءظن، خودرأيي و استبداد، حسادت و بخل، ضعف فرهنگ كارجمعي، پنهانكاري، ضعف ساختار و مديريت زمان و ضعف مديريت كار گروهي از آفتها و معايب عمده كارگروهي در كشور ما هستند.
دين در همه امور كشور ما حتي بيشتر از فرهنگ نقش دارد پس جنبه ديني رفتارهاي ما مهمتر از فرهنگ و رسوم است دقيقاً به همين دليل است كه ما براي ورود به يك كار گروهي بايد از طريق تقويت باورهاي ديني، تهذيب و تعالي اخلاق فردي را سرلوحه امورمان قرار دهيم.
بالابردن قابليتها و ظرفيتهاي فردي از طريق آموزش، تحمل پذيرش نظرات مخالف و دوري از خودرأيي، بالارفتن ميزان اعتمادمان به سازمان، بالارفتن ظرفيت و قدرت انتقادپذيري، بردباري، نرمش و تساهل در همه اعضاي گروه، شفافيت در مسئوليتها، تقسيم وظايف و حوزه اختيارات، بالابردن سطح دانش گروه از طريق آموزش، به رسميت شناختن تفاوتها و اختلافنظرها، رعايت نظم و دقت و مديريت زمان تنها بخشي از خصوصيات فردي است كه براي ورود و ماندگاري در كار گروهي بايد اصلاح و به روزرساني شود.
با دانستن همه اين موارد كليد اصلي در دست كسي است كه واقعاً ضرورت انجام كارش را به صورت فردي درك كرده باشد. متأسفانه اطراف ما پر از آدمهايي است كه معتقدند به جاي هزينه كردن بيشتر و به كارگيري چند نفر نيروي كار ميتوانند خودشان تنهايي امور را رتق و فتق كنند. چنين افرادي به هزار و يك دليل نميخواهند كارهايشان به شكل جمعي انجام شود و از مزاياي كار جمعي مثل جامع بودن، متفاوت و به روز بودن اطلاع ندارند. اين نوع آدمها كه معمولاً دور و بر همه ما هستند اگر بدانند كه بايد فرهنگ كار جمعي را يادبگيرند چون به هرحال روزي ميرسد كه كاري به اصطلاح من به پست شان ميخورد كه هيچ رقمه نميشود آن را فردي انجام داد ديگر كسي حاضر نميشود كه با آنها همكاري كند.
بهتر است براي روشن شدن اهميت كار گروهي به چند مورد از مزاياي اين نوع كارها اشاره كنم. براي نمونه بايد بگوييم كارهايي كه در جمع انجام ميشود معمولاً حاصل همفكري و تقويت انديشههاي يك گروه كنار هم است كه حاصل اين گردآمدن ارائه ايدههاي قوي و آراي محكم خواهد بود. دقيقاً به همين دليل است كه خداوند در آيه 103 سوره آل عمران ميفرمايد: رأيها را برخي بر برخي ديگر عرضه كنيد و آنها را كنار هم بگذاريد تا رأي صحيح حاصل شود. اين آيه به وضوح اشاره ميكند كه در كار گروهي نتيجه حاصل كنار هم جمع شدن همه آراست.
دومين نكته اين است كه وقتي افراد براي انجام يك كار گروهي دست به كار ميشوند نسبت به چگونگي آن فكر و اظهارنظر ميكنند. مطمئناً كاري كه حاصل ميشود جامع است در حالي كه اگر آن كار با انديشه و اقدام يك نفر انجام شود نواقصي دارد.
مهمترين جنبه انجام كارهاي گروهي كه مورد تأكيد دولتهاست بالارفتن انگيزه جمعي افراد جامعه است. تجربهها نشان داده ما وقتي با ديگران در انجام كاري همراه ميشويم اميدمان براي به ثمر نشستن كار هم بيشتر ميشود و استقامت و پافشاري مان هم براي پيگيري و نتيجه بهتر گرفتن مازاد ميشود. همه اينها باعث بالا رفتن انگيزه كارجمعي بين مردم جامعه ميشود.
فراموش نكنيد ما اگر بخواهيم كارهاي گروهي موفق و افراد سازگار با اين نوع كارها را در جامعه تربيت كنيم بايد هدفمند و قدم به قدم در اين مسير پيش برويم. ما تا زماني كه نتوانستهايم نيروي كار جمعي را پرورش دهيم، مادامي كه در بيان محاسن كار گروهي كوتاهي كرده باشيم و تا زماني كه انگيزه و تمايل خودجودش به كار گروهي را در بين مردم ايجاد نكرده باشيم نميتوانيم انتظار بالارفتن آمارهاي گروهي و جمعي را در كشورمان داشته باشيم. در واقع جامعهاي كه در شناخت معايب و آفتهاي كار گروهي كوتاهي كند بايد انتظار فروپاشي بسياري از بخشهاي مهم و آموزههاي فردي افرادش را در زودهنگام داشته باشد.
فقط چند قدم تا كار گروهي فاصله داريم
اگر بخواهم يك چند قدمي كامل بعد از بالابردن مهارتهاي فردي و رفع آسيبهاي جمعي براي تشكيل يك كار گروهي بيان كنم بايد بگويم در اولين قدم بايد ياد بگيريم گروه تشكيل بدهيم. كافي است افرادي كه علايق، دغدغهها و حتي هدف مشتركي براي فعاليت دارند كنار هم جمع شوند. جمع اين افراد گروهي را ميسازد كه پايهگذار يك كار جمعي هدفمند است. با تشكيل گروه، بيان نظرات تكتك اعضا، قدرت رد يا دفاع هر كس از ايده خودش يا ديگري و بيان روشهاي مناسب براي رسيدن به هدف همه اتفاقهاي عادي است كه در جمع اعضاي گروه رخ ميدهد و به نتيجه رسيدن را تسريع ميكند.
در بسياري موارد مثل روزهاي دانشگاه يا جمعهاي فاميلي ما چنين اعضاي همفكري را كنار هم داريم اما چون هدف پررنگ و مشخص نيست گروه يا تيم تشكيل نميشود. فراموش نكنيم وجود چنين اعضاي كوچكي دربين خانوادهها نقطه قوت بزرگي براي كارهاي گروهي است.
دومين نكتهاي كه معمولاً در كارهاي گروهي ما خيلي به آن بها داده نميشود حفظ انسجام گروه و گرد هم آمدن اعضاست. ما نبايد در جمع كردن اعضا كنار هم، شنيدن صحبتها و نظراتشان و همينطور بيان كردن نظرات خودمان كوتاهي كنيم. اگر هر فردي از گروه اين فرصت را پيدا نكند كه در جمع نظرش را بازگو كند ممكن است بازگو كردن آن نظر و سوءتفاهمات در بين دوستان و خارج از گروه به ايجاد تنش منجر شود پس ياد بگيريم كه براي انسجام بيشتر گروهمان بايد روي حفظ و تشكيل گروه حساس باشيم.
روشهاي عبور از توفان گروهي را ياد بگيريم. خواه ناخواه وقتي جمعي از فكرهاي مختلف با سنين متفاوت كنار هم جمع ميشوند تفاوتها و تضادها ممكن است در كار اختلال ايجاد كند اما نكته مهم اينجاست كه يك: ما ياد بگيريم اين مشكلات نبايد به هدف اصلي و مشتركمان لطمه بزند و دو: روشهاي مقابله با اين دردسرهاي جمعي را كه من اسمش را توفانهاي گروهي ميگذارم بياموزيم. مهم اين است كه تحت همه شرايط انسجام گروه حفظ شود و هدف اصلي از گردهم جمع شدن مان فراموش نشود. قدم آخر بالابردن عملكرد و رسيدن به هدف اصلي با برنامهريزي است. ما كنار هم جمع شديم كه به هدف مشتركي برسيم. براي رسيدن به اين هدف هركدام روشها و ايدههايمان را بازگو كنيم و در بين همه تفاوتها به يك فصل مشترك فكري و جمعي برسيم؛ يك روش درست انتخاب كنيم. اصل ماجرا اين است اما اگر بين مسير ما دست به خودسازي و فضاسازي بهتر گروه ميزنيم همه اينها براي بالابردن و تقويت روحيه گروهي اعضاست و اين نبايد در رسيدن به هدف و بالارفتن عملكرد گروه اختلالي ايجاد كند.