اردوغان و نسخه پاكستاني
گويا اوباما در آن مكالمه از اردوغان درخواست كمك به يگانهاي مدافع خلق، شاخه نظامي حزب اتحاد دموكراتيك، را داشت اما رييس جمهور تركيه در پاسخ گفته كه حزب اتحاد دموكراتيك مثل پ ك ك در شورشهاي 30 ساله اخير نقش داشته و همانند آن گروهي تروريستي است. از آنجايي كه آمريكا پ ك ك را گروهي تروريستي ناميده ضميمه شدن اتحاد دموكراتيك به اين گروه تاكتيك اردوغان است تا اوباما براي كمك به اتحاد دموكراتيك ديگر اصراري نداشته باشد. او به اين وسيله سعي دارد تا از پاسخ به درخواست اوباما و مشاركت جدي در ائتلاف ضد داعش به نحوي شانه خالي كند اما مسئله اصلي اين است كه آنكارا در برابر اين مسئله چه نقشي را براي خود تعريف كرده است.
شايد بتوان اين نقش را نسخه المثناي نقشي است كه اسلامآباد از 11 سپتامبر 2001 براي خود تعريف كرده بود. آمريكا با وقوع 11 سپتامبر جبهه جنگ عليه القاعده را باز كرد و از متحدانش انتظار داشت تا در اين جبهه مشاركت جدي داشته باشند. يكي از اين متحدين پاكستان بود كه به دليل مرز مشترك با افغانستان و استقرار بن لادن و گروه القاعده او در افغانستان، مشاركت پاكستان براي آمريكا اهميت زيادي داشت. پاكستان به دليل رابطهاش با آمريكا چارهاي جز مشاركت در ائتلاف آمريكايي نداشت اما از طرف ديگر نميتوانست نابودي كامل طالبان و ديگر گروههاي تروريستي مستقر در افغانستان را قبول كند زيرا هم رابطهاي ويژه با طالبان داشت و هم برخي از اين گروهها حمايت ميكرد. پاكستان به دليل همين نوع روابط خاص بوده كه طي 13 سال گذشته بازي دو گانهاي را انجام داده: از يك سو در ائتلاف ضد تروريستي آمريكا شركت كرد اما از طرف ديگر، هيچگاه به آن صورت مورد قبول ائتلاف عمل نكرده بلكه برعكس، سعي به حفظ طالبان و برخي از آن گروهها را داشته است.
بازخواني اردوغان
اين نقش بار ديگر توسط آنكار و شخص اردوغان براي سياست تركيه در برابر مبارزه موجود بين ائتلاف تحت رهبري آمريكا و داعش تعريف شده است. اردوغان نميتواند به طور كلي مخالفت خود را با ائتلاف اعلام كند زيرا روابطش با آمريكا چنين اجازهاي به او نميدهد و هم آن كه بدنامي داعش به حدي است كه او و دولتش حداقل در ظاهر مجبور به گرفتن ژست ضد تروريستي هستند و به اين دو دليل مجبور است تا در ائتلاف شركت كند. از طرف ديگر، او نميتواند متعهد به هدف ائتلاف در تضعيف و سپس نابودي كامل داعش باشد چرا كه داعش محصول چند سال دخالت تركيه در سوريه است و آنكارا اين گروه را در جهت اهداف بلندمدت منطقهاي خود ميبيند. به اين دو جهت است كه اردوغان به نقشي روي آورده كه سالها پيش توسط پاكستان و شخص ژنرال پرويز مشرف، رييس جمهور وقت پاكستان، ابداع شد.
اردوغان در اين نقش و همانند مشرف در آن سالها از گروه تروريستي مورد هدف آمريكا حمايت علني نميكند و حتي در ائتلافي شركت ميكند كه قصدش در نابودي اين گروه تروريستي است. گروه تروريستي زمان مشرف القاعده بود و اين زمان اردوغان داعش است كه دست بر قضا ماهيتي مشابه دارند جز اين كه داعش در عمل و شعار بسيار تندروتر از القاعده است. بايد توجه داشت كه اردوغان تروريست خواندن كردهاي سوريه و پيوست آن به كردهاي پ ك ك تنها سياست او براي فرار مسئوليت در قبال كوباني نيست بلكه در چارچوب اين نقش انجام ميشود تا اصل عدم جديت او در برابر داعش توجيه شود. اين خود حمايت ضمني و البته عملي از داعش است تا آن كه بتواند به بقاي اين گروه تروريستي كمك كرده باشد در عين اين كه به صراحت تمام متهم به حمايت از آن نشده باشد.
در هر صورت، به نظر ميرسد اردوغان با بازخواني نقش پرويز مشرف در 13 سال گذشته اين بازي دوگانه را براي خود تعريف كرده است. او با اين بازخواني و نقش دو گانه حاضر نميشود در قبال داعش صداقت به خرج داده تا معلوم كند در كدام طرف ماجرا قرار دارد: عليه داعش است و مبارزه با آن را پيگيري ميكند يا آن كه مدافع داعش بوده و از آن حمايت ميكند. به جاي اين، او مدعي مبارزه با تروريسم ميشود و با انداختن بازي در زمين كردها سعي ميكند تا حمايت خود از داعش را پنهان كند. شايد اين سياست در نهايت باعث برهم خوردن فرايند صلح او با كردها باشد اما از ظواهر امر چنين برميآيد كه او نفع حمايت از داعش را بيشتر از مخالفت كردها ميداند و اميد دارد مثل مشرف، اين نحو حمايتش باعث بقاي داعش بشود تا آن كه در آينده از آن استفاده بكند.