طالبان از حملات خود دست برنداشته و با عمليات انتحاري در كابل به نحوي اشرف غني احمدزي را در ابتداي راه رياست جمهوري بدرقه كرده است. روزهاي قبل از مراسم تحليف هم طالبان عمليات سنگيني در ايالت غزني داشت كه كماندوهاي ارتش افغانستان با تلاش زياد مانع سقوط والسؤالي اجرستان به دست طالبان شدند. به اين ترتيب، طالبان با افزايش حملات در ولايات و خود كابل به نحوي قدرت خود را به رخ رئيسجمهور جديد افغانستان كشيده تا مثل دو دوره قبل حامد كرزي معلوم شود هنوز مقوله برقراري امنيت در صدر مسائل اين كشور قرار دارد. با اين وضعيت توان احمدزي براي برقراري امنيت در همين ابتداي كار محك خورده و اين مسئله مطرح شده كه او ميتواند بعد از سالها جنگ سرانجام اين كشور را به صلح و آرامش برساند يا اينكه او هم مثل سلف خود در اين كار ناكام خواهد ماند؟ كرزي در مراسم تحليف رياست جمهوري احمدزي نتوانست دريغ خود را از برقراري صلح پنهان كند وگفت كه اين موضوع مهمترين وظيفهاي بود كه او نتوانست از عهده آن بربيايد و از اين بابت تاسف خورد.
اهميت موضوع آن قدر هست كه احمدزي در اولين روز كاري خود به عنوان رئيسجمهور افغانستان قبل از هر چيز اقدام به امضاي موافقتنامه امنيتي كرد. حالا كرزي ميتواند به خود افتخار كند كه با وجود تمام مشكلات تسليم فشار امريكا براي امضاي اين موافقتنامه نشد چون او معتقد بود كه اين موافقت نامه را همانند موافقت نامه خط ديورند تحميلي و برخلاف منافع مردم افغانستان ميدانست. موافقت نامه ديروند در سال 1898 بين سر هنري مارتيمر ديورند، وزير امور خارجه دولت هند بريتانيايي، و امير عبدالرحمان، پادشاه وقت افغانستان، امضا شد كه خط مرزي مشترك افغانستان و پاكستان را مشخص ميكرد. كرزي موافقت نامه امنيتي با امريكا را با آن موافقتنامه مقايسه ميكرد و معتقد بود كه در اين موافقت نامه هم منافع مردم افغانستان در نظر گرفته نشده و بدون ايجاد تغييراتي در آن حاضر به امضاي آن نشد اما احمدزي برخلاف وي با رسيدن به مقام رياست جمهوري به امضاي آن تن داد. واضح است كه فشار امريكا نقش تعيينكنندهاي در تصميم احمدزي داشت و از طرف ديگر، او در ابتداي كار جايگاهي مثل كرزي ندارد تا بتواند در برابر اين فشار مقاومتي داشته باشد. علاوه بر اين، بايد به نقش امريكا در توافق به دست آمده بين احمدزي و دكتر عبدالله عبدالله هم توجه داشت كه تركيب فعلي دولت وحدت ملي و رياست جمهوري احمدزي ناشي از آن است. به هر صورت، احمدزي در موقعيتي نيست كه بتواند منطق كرزي را در مورد صلح مطرح كند و بگويد تا زمان حضور نيروهاي نظامي در افغانستان صلح با طالبان و برقراري آرامش در كشور ممكن نيست. حالا او با امضاي موافقت نامه تداوم حضور نظامي امريكا در افغانستان را پذيرفته و در عين حال ميخواهد فرايند صلح با طالبان را هم پيش ببرد اما آيا چنين چيزي ممكن است؟
مسئله از طرف طالبان روشن است. اين گروه هميشه عنوان كرده كه تا زمان حضور نيروهاي خارجي به مبارزه خود ادامه ميدهد و حاضر به پذيرش صلحي با دولت افغانستان نيست. از نظر طالبان، افغانستان همچنان در اشغال نيروهاي خارجي و به ويژه نيروهاي امريكايي است و دولت هم دولتي مستقل و ملي نيست تا بتواند با آن صلح كند. اين رويكرد طالبان با امضاي موافقت نامه امنيتي تشديد هم ميشود و به اين دليل، نميتوان چشم انداز روشني براي ايجاد صلح در افغانستان ديد. نحوه عمل طالبان در روزهاي اخير هم چنين چيزي را تأييد ميكند كه عمليات اين گروه طي دو روز اول از رياست جمهوري احمدزي منجر به كشته و زخمي شدن دهها تن شده است. اين وضعيت تنها ميتواند به نفع امريكا و حضور نظامياش در افغانستان باشد تا با استفاده از آن، دورنمايي از حضور نظامي بلندمدت در افغانستان را براي خود در نظر بگيرد. شايد احمدزي بخواهد در اوايل كار مقاومتي در برابر امريكا نداشته باشد و كار را با موافقت نامه امنيتي پيش ببرد اما واقعيت امر اين است كه در ادامه كار نميتواند مسئله طالبان را تنها بر محور اين موافقت نامه در نظر بگيرد و شايد سرانجام متوجه منطق كرزي شده و خط ديگري را دنبال كند. در اين صورت، او بايد مسئله حضور نظامي بيگانگان در افغانستان را به صورت اصولي حل كند تا آن كه رهبران طالبان متقاعد به گفتوگوي با دولت و رسيدن صلح بشوند به جاي آنكه با حمله يا عمليات انتحاري كار كرزي سختتر بشود.