کد خبر: 678213
تاریخ انتشار: ۰۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۳:۲۱
سرسپرده ، مرد هزار چهره، جنایتکار جنگی، و در یک کلام "کار چاق کن رجوی" توصیفاتی است که جداشدگان از گروهک تروریستی منافقین از اسماعیل مرتضایی با نام مستعار "جواد خراسان" می کنند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی "مجاهدین"،  او از مزدوران و جنایتکاران اصلی گروهک تروریستی منافقین است که چند صباحی است از سوی مریم قجر ماموریت یافته تا مانع متلاشی شدن شعبه آلبانی منافقین شود. هرچندگزارش‌های منتشر شده از فرار منافقین و جدا شدن‌های پی در پی از آن طی ماه‌های گذشته به وضوح نشان می دهد که دیگر حتی خود شیطان هم نمی تواند کاری برای بقای این تروریستهای مفلوک انجام دهد، چه رسد به جنایتکارانی مثل جواد خراسان.  اما این مزدور جنایتکار کیست؟
 
جنایتکار جنگی
قادر رحمانی از جدا شدگان از گروهک درباره وی می گوید : «متاسفانه شنیدم همراهی و رابط ۳۰ نفر آزاد شده و انتقالی به سمت آلبانی شخصی است به نام جواد خراسان، در لحظه می‌خواستم فریاد بزنم! درست مثل کسی که می‌بیند شخص دیگری را مار نیش می زند یا شخص در لبه پرتگاه قرار گرفته ولی افسوس صدایش به نفر مخاطب نمی رسد. (جواد خراسان یا اسماعیل مرتضایی عضو قدیمی و از اعضای هیات اجرایی کروهک منافقین و اهل مشهد ) اگر اغراق نکرده باشم از یک جنایتکار جنگی نه تنها چیزی کم ندارد بلکه روی آنها را سفید نیز کرده است. بله، آقای جواد خراسان یا همان اسماعیل یکی از نفرات مسعود رجوی است که از ابتدا تربیت داده شده تا افراد معترض به ایدئولوژی و به تشکیلات را بی‌رحمانه به بند بکشد. خراسان و امثال او جزء دست راستی‌های فرقه رجوی محسوب می شوند و هر کجا نیاز به نیروی کمکی باشد مسعود ( رجوی ) آنها را وارد بازی می کند. مخصوصا الآن که مسعود به غیبت خودساخته فرو رفته و از ترس ، خودی نشان نمی دهد، چه کسی بهتر از جواد خراسان که فرامین او را یکی پس از دیگری به مرحله اجرا بگذارد؟!؟
این فرد که از سال ۶۴ جزو مرکزیت گروهک بود درسهای خود را خوب خوب حفظ است و می داند کجا باید خندید، کجا باید تهدید کرد و کجا باید از حربه شکنجه استفاده نمود و بدتر از همه کجا باید پته اشخاصی که نقطه ضعفی در سازمان دارند یعنی برای آنها پرونده سازی شده را کجا و چه وقت رو کند.  در مانورهای مسعود بر سر نفرات، این شخص با تعطیلی مرکزیت و آغاز برنامه‌های هیئت اجرایی جزو نفرات اصلی هیئت اجرایی بود. لازم به ذکر است که این فرد یعنی آقای جواد خراسان هر کجا که نفرات سازماندهی می شد و او در جمع افراد حضور داشت حتما در این مقرها یک خودکشی رخ می داد مثلا قرارگاه حبیب در بصره آقای کریم پدرام با مسلسل کلاش خودزنی کرد.
در قرارگاه علوی شخصی به نام یعقوب کر با گلوله به زندگی خود خاتمه داد و در دوران موسوم به چک امنیتی پرویز احمدی طبق شواهد زنده زیر شکنجه همین جواد خراسان به قتل رسید و بعدها فریبکارانه از سوی سران منافقین شهید نامیده شد.  در یک کلام آقای جواد خراسان از بس سرسپرده می باشد که در تمامی سرفصلهای خطرناک گروهک در خط مقدم قرار داشته است این مرد را باید مرد هزار چهره نامید »

کارچاق کن رجوی
یکی دیگر از  جدا شده گان  از منافقین نیز درباره این مرد هزار چهره جنایتکار می گوید:
«سرکردگان این گروهک از جمله فرزانه میدان شاهی و اسماعیل مرتضایی مشهور به «جواد خراسان»، به سایر افراد این گروهک اجازه خروج از مقر نگهداری آنها و تماس با خانواده‌هایشان را در آلبانی نمی‌دهند.  جواد خراسان که الآن یکی از فرماندهان کمپ آلبانی است یک کار چاق کن و به اصطلاح آچار فرانسه رجوی در فرقه اشرف بود .وقتی از واژه کار چاق کن استفاده می کنیم می خواهیم یک صفت از کاراکتر این شخص را روشن کنیم. البته تا آنجا که حرمت قلم و زبان اجازه دهد زیرا همه هم سن و سال های من به خوبی می‌دانند که به چه کسی می گفتیم کار چاق کن در پایین ترین محلات تهران به مردهای کار چاق کن امورات جنسی کلمه دیگری بکار می بردن و یک کم آبرومندانه از طرف می پرسیدن شغل تو چیست ؟ میگفت دلال هستم !!!! کار چاق کن !!»
 جدا شده دیگری  می گوید :«جواد خراسان، زبل خان تیرانا شده است. یک روز از دنده راست بلند شده و برایمان  نشست جنگ سیاسی میگذارد  و روز دیگر  با لب و لوچه آویزان با پوشه‌ای در دست بین بچه ها می چرخد و مطالب و نوشته های جداشده ها را به همه نشان می دهد  و دنبال این است که بفهمد  چه کسی راپورت می دهد.  یک روز هم یک دفعه فیثاغورث شده و میگوید همه باید موضع گیری کنند و اگر کسی اینکار را نکند معلوم است که نفوذی است ».
قاتل حرفه ای
 جدا شده دیگری نیز درباره جواد خراسان می گوید :«اسماعیل مرتضایی که در درون تشکیلات با نام جواد خراسان شناخته می شود اهل مشهد است و سابقه زندانی در زمان شاه دارد. به همین دلیل بعنوان یکی از نفرات سطح بالاتر تشکیلات و قدمت دار حساب می شود. او در گذشته و تا قبل از اینکه زنان را در کمپ های فرقه باصطلاح فرمانده کنند جز مسئولین و فرمانده هان لشگر به حساب می آمد. سالها فرمانده محورهای نظامی بوده است.  او در سال ۶۵ نیز یکی از مسئولین تیمهای عملیاتی که به داخل ایران فرستاده می شد، بود. و می‌توان گفت نقشی اساسی در به کام مرگ فرستادن تمام آن تیمها را دارد. او هم چنین در سوابق مشعشع خود شرکت در عملیات کردکشی در سلسله عملیات موسوم به مروارید را دارد که یکی از همان فرماندهان کر و کور رجوی بود که به معترضین و شیعیان و کردهای مظلوم به گناه قیام برعلیه صدام حمله نمودند و شریک در قتل و کشتار آنان است و به همین دلیل در لیست تحت تعقیب اینترپل و دولت عراق نیز قرار گرفت.
پس از رفرم های ظاهری تشکیلاتی که زنان در راس کار قرار گرفتند در طی سال های ۱۳۷۲ تا ۱۳۸۲ که فرقه رجوی دست اندرکار عملیاتهای خرابکارانه و تشکیل تیم های عملیاتی بود در سمت افسر عملیات مرکز به کار آموزش و تعلیم و تربیت تیمهای عملیاتی نظارت داشت؛ و در کنار آن در سرکوب و به بند کشیدن اعضای ناراضی در درون کمپ نیز یکی از مسئولین اصلی بوده است.
 
کارنامه سیاه جواد خراسان
 
جواد خراسان در کارنامه سیاه خود مشارکت در زندانبانی و شکنجه و قتل اعضای ناراضی در سال ۱۳۷۳ را نیز یدک می کشد.  در حالیکه در سال ۱۳۷۳ بیش از ۵۰۰ نفر از اعضای ناراضی تشکیلات را به زندانهای مخوف رجوی فرستادند از عناصر قدیمی و مورد اعتماد برای زندانبانی و شکنجه نفرات استفاده می شد. که اسماعیل مرتضایی (جواد) نیز یکی از همین شکنجه گران وزندانبانان معروف می باشد که بسیاری از نفراتی که در طی آن پروسه زندانی و شکنجه شدند شاهد شکنجه ها، بدرفتاری و شرکت فعال وی در آن پروسه بوده اند.
از سال ۱۳۸۲ به بعد نیز در سمت فرمانده قرارگاه در مراکز مختلف کمپ به امور مزدوری و برده داری نوین مشغول بوده است. اسماعیل مرتضایی در این سمت به مدت ۹ سال کارش نسق کشیدن ، برخورد های تشکیلاتی و بند کشیدن اعضای ناراضی، شتشوی مغزی و به اجبار نگه داشتن افراد در مراکز…. بوده است.
اکنون نیز به واسطه همین اعمال ننگین و بدلیل سابقه زندانبانی و به بند کشیدن اعضای ناراضی، هنگام فرستادن نفرات به آلبانی او را نیز همراه با فرزانه میدان شاهی در اولین سری ارسالی به آلبانی فرستادند تا شاید بتوانند در یک کشور دیگر بساط بند و زندان جدیدی را بگسترانند.
طبق اخبار و شنیده ها جواد خراسان در طی پروسه دو ساله در کشور آلبانی همچنان به کار تهدید و ارعاب و تطمیع نیروهای جدا شده می پردازد تازمان بیشتری برای جلوگیری از فروپاشی کامل گروهک و تشکیلات فرقه رجوی بخرد.
 
مامور مخفی پنتاگون
 
یکی دیگر از جدا شدگان  نیز وی را  این چنین معرفی می کند:
«این شخص تلاش میکند از موضع یک مسئول و عضو قدیمی بقیه افراد را تحت نظر و کنترل خود داشته باشد. به همین دلیل رفتارهای وی مورد اعتراض بقیه نفرات اکیپ قرار گرفته و همه سعی میکنند از وی دوری کنند. اسم وی در لیست اسامی مرکزیت سازمان در خرداد ۱۳۶۴ در ردیف ۶۰ قرار دارد.
بعد از انقلاب ایدئولوژیک و تغییرات ساختاری در تشکیلات مجاهدین اسم وی بعنوان یکی از اعضای هیات اجرایی سازمان در ردیف ۱۳۱ لیست که در پائیز سال ۱۳۷۰ منتشر شد، آورده شده است.   حدود یکسال بعد از اعلام جنگ مسلحانه توسط منافقین، وی به کردستان رفت و سپس از مرز این استان وارد عراق گردید.  اسماعیل مرتضائی در عملیات نامنظم سازمان در سال ۱۳۷۲ در منطقه بصره فعالیت میکرد و مسئول کلیه هماهنگی ها برای ورود تیم های عملیاتی به مناطق مرزی و داخل ایران از این منطقه با نیروهای عراقی بود. وی مدتی را هم در قرارگاه حبیب منافقین در بصره کار میکرد. ( مسئولیت ترور و انفجار لوله های نفتی و به کشتن دادن آن تیم ها )اسماعیل مرتضائی در جریان حمله آمریکا به عراق نیز بعنوان افسر عملیات در ستاد صدیقه حسینی، فرمانده وقت قرارگاه علوی که دو ارتش سوم و یازدهم را تحت امر خود داشت، خدمت می‌کرد.
وی ارتباط نزدیکی با فرماندهی سپاه دوم عراق و بویژه استخبارات آن داشت و یکی از مسئولین مورد اعتماد گروهک در دادن اطلاعات نیروهای نظامی ایران در مناطق مرزی این استان به آنها بود.   اسماعیل مرتضائی بلافاصله بعد از سقوط صدام حسین به یکی از افراد فعال در ارتباط گیری با نیروهای آمریکایی در این منطقه تبدیل شد. بعد از تسلیم شدن منافقین به نیروهای آمریکایی و استقرارشان در قرارگاه علوی و همچنین ایجاد یک پایگاه اطلاعاتی توسط نیروهای آمریکایی در این قرارگاه، وی نیز بعنوان طرف حساب رسمی اطلاعاتی سازمان با نیروهای آمریکایی به آنها معرفی گردید.
وی در هر نشست صدیقه حسینی با نیروهای آمریکایی حضور داشت و نقش مشاور وی در اینگونه جلسات را بعهده داشت.
اسماعیل مرتضایی نقش فعالی در شناساندن منطقه و شهرهای اطراف قرارگاه علوی به نیروهای آمریکایی به همراه اکیپ تحت امر خود داشت. تمامی اطلاعات نظامی ایران در مناطق مرزی استان دیالی، اطلاعات گروههای مبارز عراقی که علیه صدام حسین در عراق می جنگیدند و همچنین اطلاعات عشایر منطقه به همراه بیوگرافی سران آنها و شناساندن آنها به نیروهای آمریکایی و حتی تلاش برای ترتیب دادن ملاقات بین سران عشایر با نیروهای آمریکایی نیز توسط همین فرد صورت می‌گرفت.
در خبر دیگری نیز درباره وی  که  باز از سوی جدا شدگان منتشر شده، آمده است :«از زمان ورود این گروه به تیرانا حدود هفتاد تن از آنها از فرقه رجوی جدا شده اند و شروع به صحبت در مورد آنچه دیده اند و آنچه بر آنها رفته است کرده اند. اکنون اسماعیل مرتضایی (معروف به جواد خراسان) و حسن نایب آقا با چمدانی از پول (بیش از یک میلیون دلار نقد) از پاریس به تیرانا رفته اند. آنها به نفرات جدا شده ۵۰۰ دلار در ماه می پردازند به این شرط که آنها با کسی در مورد خودشان و آنچه در عراق دیده اند صحبت نکنند. با دوستان و خانواده تماس نگیرند و حتی با کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل هم صحبت نکنند و مبلغ ۲۰۰ دلاری که کمیساریا می‌پردازد را هم دریافت نکنند (در قید سازمان بمانند). آنها باید خلاف میل خود روزانه در شبکه‌های اجتماعی مطلب بگذارند و از منافقین خلق تعریف کنند. برخی از این پناهندگان بشدت تحت فشار و تهدید فیزیکی قرار دارند و در صورت عدم فرمانبرداری به آنها مستقیما گفته می‌شود که می‌توانند آنها را به لحاظ فیزیکی حذف کنند. جالب است که اسماعیل مرتضایی کارتی همراه دارد و به پناهندگان نشان می دهد که میگوید کارت شناسایی و کارت عبور وی است و از طرف دفتر پنتاگون در تیرانا صادر شده است. وی این کارت را به جدا شدگان تازه وارد نشان میدهد و مدعی است که وی تحت الحمایه سازمانهای مخفی امریکا عمل می کند و بهتر است که با دستورات وی مخالفت نکنند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار