کد خبر: 677703
تاریخ انتشار: ۰۷ مهر ۱۳۹۳ - ۱۷:۴۳
«ريشه هاي بحران سياسي در افغانستان وپيامدهاي آن»درگفت وشنود بامحمدرحیم افضلی
درآمد: سير كنوني تحولات دركشور افغانستان وتضادهاي سياسي موجود دراين كشور،ازسرفصل هاي شاخص مطالعه درباره مسائل اين كشور است.اين مطالعه وبازكاوي اما،بدون نظر به گذشته وتحليل آن ميسور نيست.به همين دليل درگفت وشنود پيش روي با «محمدرحیم افضلی»مشاور رئيس جمهور پيشين افغانستان چنين سيري پيموده شده است.ذكر اين نكته ضروري است كه اين گفت وشنود قبل از توافق اخير عبدالله واشرف غني انجام شده است.
شاهد توحيدي
شايد يكي از محوري ترين سوالات درباره وضعيت اجتماعي وفرهنگي افغانستان،پرسش از مقوله كشت مود مخدر است.اين مسئله همچنان از كليدي ترين مقولات در بررسي شرايط اين كشور به شمار مي رود. چرا اين مسئله كماكان در عداد يكي از مهمترين معظلات كشور شما قرار دارد؟

درپاسخ به اين سوال بايد بگويم كه کشت مواد مخدر در افغانستان است و کارخانههایش در پاکستان قرار دارد. آنجا افغانها به پول کمی میفروشند. 90 درصد کسانی که مواد مخدر میکارند، معتاد نیستند، هیچ نمیکشند، خودشان میکارند، ولی نمیکشند. کسانی هم که معتادان ما هستند، از ایران یا از پاکستان به افغانستان رفتهاند. ما در خود افغانستان معتاد کم داشتیم. چرا؟ چون در باره اعتیاد در افغانستان کار فرهنگی شده است. به معتاد زدن نمیدهند، مردم معتاد را به خانههایشان راه نمیدهند و به او اعتماد نمیکنند. در ایران تریاک زیاد است، بهعکس در افغانستان حشیش زیاد است. حشیش میکشیدند، ولی از مرفین و اینها هیچ خبری نبود.متأسفانه در جریان آمدن جامعه جهانی هم کشت دو برابر شد و هم تعداد معتادانمان زیاد شدند. منافع قدرتهای بزرگ در مدیریت مواد مخدر است. انگلیسیها به منطقه هیرمند ـ که بیشترین تمرکز نقاط کشت است ـ تسلط دارند. خود انگلیس اینها را پوشش میدهد و جالب اینکه خود دیپلمات انگلیسی هم پیشنهاد میدهد مواد مخدر قانونی شود!

یعنی در جنوبغربی افغانستان هممرز با ایران؟

بله، بیشترین کشت را در مرز و کارخانههای پاکستانی جمع میکنند.

در عرصه سياسي وفرهنگي افغانستان،انديشه جهاد ومجاهدين افغاني كه روزگاري كشور شما را آزاد كردند،چه جايگاهي دارد؟تاچه حد به آن بها داده ميشود؟

در شرایطی که افغانستان روسها را شکست میدهد، جهاد در مرکز قدرت قرار میگیرد. پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان یک رنسانس عملی تحول منطقهای ایجاد میکند و بستری برای کشورهای اسلامی به وجود میآید. بعدتر نظام دو قطبی در جهان فرو میپاشد و سه بدیل بر نظام دو قطبی وجود دارد.

پس از فروپاشی شوروی سه شعار و سه حرکت همسو در جهان مطرح شد. یک طرح نظام یک قطبی دو قطبی بود که از اطرف امریکا با محوریت سه پتانسیل مهم اقتصاد، تکنولوژی و اطلاعات برتر دنبال شد. این دو سه پایه بود که امریکاییها میخواستند در محور نظام جدید قرار گیرد. یادم هست سمیناری در تهران برگزار شد. 60 کشور در آن شرکت کردند و این سه محور را شکافتند. آنجا پیشنهاد کردم یک محور دیگر هم هست، چهار محور اعمال کنید. البته میخواستم از آن یک بهرهبرداری کنم. کسی که فکر میکنم دکتر روشندل بود، پرسید: «آن محوری که میگویید چیست؟» جواب دادم: «عواملی که فروپاشی ایجاد کرده هم از عوامل مهم هستند». سئوال کرد: «آن عوامل چیست؟» پاسخ دادم: «انقلاب اسلامی». بدون تفکر انقلاب اسلامی جهان به سوی رهبری که باید [داشته باشد] نمیرود. باید این مطلب هم مطرح شود. یک محور همین نظم جهانی بود.اما اروپا که آمد جای خالی شوروی را پر کند، در رقابت وارد شد و طرحی به عنوان یک اتحادیه اقتصادی عنوان کرد. انگلیس درتبانی با امریکا در آنجا با اروپا موافقت نکرد. در جریانید که وقتی انگلیس با امریکا همسو شد و در کنار امریکاییها قرار گرفت، اروپا نتوانست در برابر امریکا حرف اول را بزند و عقبنشینی کرد، یعنی در طرح اقتصاد مشترک واحد که اروپا میخواست حرکت کند تا جای خالی شوروی را پر کند، متأسفانه انگلیسیها بر اساس دوستی دیرینه خود با امریکا نگذاشتند اروپا وارد این جریان شود.

جریان سوم چه بود؟ جمهوری اسلامی ایران که به عنوان یک قدرت منطقهای مطرح شد. امریکاییها برایشان ملموس بود جمهوری اسلامی ایران در کانون نهضتهای آزادیبخش و بیداری اسلامی ـ که بعد به وجود آمد ـ قرار خواهد گرفت. امریکا با یک نگاه فراتر به آسیا و کشورهای اسلامی میاندیشد و در حال وارد کردن فشار بیشتر به ایران است. چرا؟ به دلیل ترس از رفتن مردم به طرف انقلاب اسلامی است، زیرا این انقلاب در واقع یک رنسانس است.

حالا آیا تشدید حرکت تندروهای اسلامی در منطقه، افغانستان [طالبان]، داغستان، چچن، سوریه، عراق و در همه جا همسو عمل میکنند؟ امریکا تندروها را تحت پوشش حرکتهای اسلامی هماهنگ میکند تا این رنسانس در منطقه شکل نگیرد و از بین برود. متأسفانه بعضی از دولتهای اسلامی در اینجا با امریکا و شعاری که امریکاییها دارند همسو میشود. پاکستان را میبینید که عملاً در این تبانی هم با مواد مخدر و هم با تروریسم همکاری و در آن سرمایهگذاری میکند.

در مثلث طلایی؟

بله.

مثلث طلایی را پاکستان ایجاد کرده است؟

همینطور است. ببینید اینها حسابشده هستند. در مخالفت با تروریسم انتحاری نیروهای انتحاری پاکستان هیچوقت همکاری نمیکنند. همین الان هم اگر پاکستان همکاری کند، دیگر عملیات انتحاری نداریم. هیچ عامل انتحاری از افغانها نیست. افغان هیچوقت عمل انتحاری نمیکند. کسی این کار را میکند که فرهنگ ندارد. گفتم پاکستان فرهنگ ندارد. فرهنگش را آوردند و چیز دیگری به او دادند. آنها زیر پوشش گروههای وهابی میخواهند به بهشت بروند و خیلی راحت خود را در عملیاتهای انتحاری به کشتن میدهند. پس پاکستان در بخش مخالفت با عملیات انتحاری همکاری نمیکند.

در بخش استخبارات پاکستان همسو با اقدامات ضد تروریستی عمل نمیکند. وقتی این کشور کاری انجام نمیدهد، کشورهایی میمانند که قربانی تروریسم، مواد مخدر و هماهنگیهای منطقهای، استخباراتی و اطلاعاتی میشوند. عملاً جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی ایران تنها میماند. در حالی که روند رو به رشد و گسترش تفکر اسلامی با محوریت انقلاب اسلامی امروز در اروپا بیشتر است. شما فرانسه را ببینید، هر چه متفکر هست، وارد پروژه دینی میشود، به طرف اسلام میآید و آن را میپذیرد، یعنی متفکر وارد فضای رنسانس اسلامی میشود، ولی مسلمان متعصب از اینجا بیرون میرود. مهم نیست این مسلمان متعصب از خود ایران باشد یا نباشد، فرقی نمیکند این آدم متفکر معتقد که به رنسانس اسلامی اعتقاد دارد، از امریکا باشد یا جای دیگر. یک امریکایی متفکر معتقد به فضای انسانی وارد این رنسانس و یک متعصب و متحجر وارد جریان تندروها میشود. پس میبینیم در گستره جهان بر اساس تفکر انقلاب اسلامی یک ملت دارد اینگونه شکل میگیرد. انسانها با اندیشهای که میخواهند، زندگی میکنند. فکر و اندیشه انسان زندگی وی را رقم میزند. من که به این انقلاب باور و به این پتانسیل اعتقاد و به عنوان رنسانس اسلامی باور دارم، قطعاً اگر در فرانسه و اروپا باشم، جزو خانواده اسلام هستم. اسلام از ما یک خانواده پویا به وجود آورده، یک حرکت سازنده و بازدارنده که در عرصههای سیاسی قابل عملیاتی کردن است.

باور داریم اسلامی که بهواسطه تفکر امام و نهضتی که امام شکل داد ظهور یافت، یک اسلام عملیاتی و کاربردی است. اسلامی است که امروز تمام متفکران به دنبالش هستند. حکومت در جمهوری اسلامی 33 سال به آنان ثابت کرده است که این تجربه قابلیت عملیاتی شدن را دارد. یک نظام مبتنی بر اسلام که سیاست خارجی خود را هماهنگ کرده است، ممکن است مشکلات و ضعفهایی داشته باشد، ولی روابط اجتماعی و در المپیادهای جهانی حضور دارد و در تمام زمینهها در برابر تحریمها مقاومت کرده و بهترین عناصر علمی را عرضه کرده، اگرچه قربانی هم زیاد داده است.از طرف دیگر در جنگ پیروز شده است. گذشته از همکاریهایی که در منطقه انجام داده، در بیداری اسلامی نقش داشته است. این اندیشه فرامرزی است، این اندیشه کسانی است که به آن باور دارند، چه در اروپا باشند، چه در آسیا و چه در افریقا. از طرف دیگر حتی در افغانستان یا در جمهوری اسلامی ایران ممکن است افرادی باشند که این کشور را قبول نداشته باشد و با تحجر زندگی کنند. معتقدم آنچه که خیلی مهم است این است که جمهوری اسلامی ایران، انقلاب اسلامی ایران با مشکلات خودش روی پای خودش ایستاده است.

الان نگاه کنید جمهوری اسلامی ایران در پذیرش مهاجران یک ابرقدرت است. جذب مهاجران طی 33 سال شوخی نیست. درست است که منِ مهاجر مشکل دارم. این مشکلات هست، ولی تحمل این سه میلیون مهاجر ـ اگر در رفت و آمد باشند، هفت هشت میلیون ـ با میزبانی این مردم در جهان سابقه ندارد.امروز ایران نخستین کشوری است که در طول و عرض جغرافیا از مهاجر استقبال میکند. این نشان میدهد در فضای تفکر انقلاب اسلامی یک چیزی شکل گرفته است که امریکا از آن احساس خطر میکند. چیزی که امریکا فاقد آن است. چرا امروز در اندیشه نوین از روشنفکر مسلمان دینی ایدئولوژیزدایی میشود؟ ادعا میشود ایدئولوژی توان حکومت ندارد، در حالی که نمیتوان بدون ایدئولوژی حکومت کرد. اینطور میاندیشم که در حقیقت فضای باز شده توسط انقلاب اسلامی ایران با مکانیسمی که دارد با قوت و ضعفش برای هر متفکری بیرون از ایران در هر نقطه که باشد امید است. آنچه که در این راستا آسیب میزند، تندرویهاست. تندرویهایی که ممکن است در اثر یکسری مسائل حسابشده ما را هم کنار تندروها بگذارد.

مايليم دراين بخش از گفت وشنود،به مقوله اي بپردازيم که یک مقدار به شرایط داخلی افغانستان مربوط است. یک روز بعد از ترور احمدشاه مسعود قضیه 11 سپتامبر اتفاق افتاد و پس از آن امریکا به افغانستان حمله کرد. بین ترور احمدشاه مسعود، 11 سپتامبر و حمله به عراق و افغانستان رابطهای میبینید؟

دقیقاً!

چگونه؟

وقتی طالبان در افغانستان حضور یافت و همه جا را فتح کرد، ربانی با دولت و حکومتش به تاجیکستان و مرز رفت. طالبان همه جا را گرفتند، اما دو نقطه ماند، بامیان [نقاط مرکزی افغانستان] و پنجشیر. بامیان را هم در اثر یک جنایت با خونریزی زیاد فتح کردند، ولی در پنجشیر شکست خوردند. در یک حمله طالبان سه هزار کشته داد و عقبنشینیشان شروع شد. همینکه طالبان عقبنشینی کردند، پاکستان هم شکست خورد. اینجا بود که تبانی امریکا، پاکستان و عربستان شکل گرفت و امریکا وارد صحنه شد.

یعنی به مجرد اینکه احمدشاه مسعود توانست طالبان را بزند و شمارش معکوس حکومت آنها در افغانستان شروع شد، امریکا وارد صحنه شد. ورود امریکا بدون تبانی خود پاکستان، انگلیسیها و عربستان ممکن نبود. چه کار باید میکردند؟ ترور احمدشاه مسعود! چرا احمدشاه مسعود کشته شد؟ چون اگر وی زنده میماند، به هیچوجه به امریکا اجازه نمیداد وارد افغانستان شود، یعنی کنفرانس بُن شکل نمیگرفت. اگر استاد ربانی هم شهید نمیشد، به هیچوجه این اوضاع فعلی به وجود نمیآمد.

حسابشده عمل میشود. وقتی احمدشاه مسعود را ترور میکنند، افغانستان ملتهب شد. ممکن است افغانستان ملتهب کاری کند که پاکستان هم به بحران مبتلا شود، بحرانی که دیگر مهار نشود. چرا؟ اسرائیلیها میگفتند ما پایگاه اتمی را در پاکستان حفاظت میکنیم. افغانها یک عکسالعمل داشتند. امریکا باید چه کار میکرد؟ وقتی احمدشاه مسعود را ترور کردند، در پی آن برجهای دوقلو زده شد. چرا؟ فرو ریختن برجهای دوقلو مردم امریکا را متقاعد میکند که بپذیرند امریکا وارد افغانستان شود. بهانهای برای امریکا به وجود بیاید تا کشورهایی را که میخواهد با خود همسو کند. کشورهای دیگر را همسو کرد، از آنها پول و امکانات گرفت و نیروهای کشورهای دیگر را وارد کرد. امروز عمر و دوام حضورش در افغانستان بیشتر شده است. در یک ساختار مبهم همیشه یک دشمن خطرناک قابل طرح است، زدن یک دشمن خطرناک یا تبدیل کردن یک دوست به دشمن قابل طرح است. برجهای دوقلو را منفجر کردند، با یک طرح زیرکانه که هم برنامه حضورش را با عنوان جامعه جهانی در افغانستان در کنفرانسهای بُن، قبرس و رم مطرح کند، هم هر وقت خواست اقدام کند. ماجرای برجهای دوقلو اسرائیلیها، اعراب و پاکستانیها را هم زیر سئوال برد.

یعنی اسرائیلیها هم در انفجار برجهای دوقلو در 11 سپتامبر دخالت داشتهاند؟

بله! نگاه کنید همینکه قبل از انفجار یک اسرائیلی [یهودی] کشته نمیشود، نشان از یک بازی است. آرزو دارم امریکاییها هم سر عقل بیایند و از همین حربه علیه اسرائیل استفاده کنند. در این بازی مبهم امریکا باید خیلی سریع تصمیم بگیرد که وارد افغانستان شود. به بهانه بنلادن، عربها و نیروهای تندرو که گفته شد برجهای دوقلو را منفجر کردهاند. پاکستان اینجا از امریکاییها چه میخواهد؟ بیشتر گفتند پول و امکانات اقتصادی میخواهد. دقیقاً یادم نیست، اما گفته میشد طی همین چند سال پاکستان حدود 700 میلیارد دلار بیشتر یا کمتر از امریکا گرفته است.

اینها معاملات بسیار ظریفی است که صورت گرفتهاند. وقتی برجهای دوقلو را میزنند، بستری برای ورود امریکا در افغانستان به وجود میآید. اینجا سه جریان شکل میگیرد:

1) منافع امریکا: فرد مورد نظر امریکا به صحنه بیاید. از کدام راه؟ از طریق دموکراسی.

2) منافع افغانستان چیست؟ امنیت پایدار، صلح و بازسازی افغانستان ـ که نادیده گرفته میشود. اینها منافع افغانستان است.

3) پاکستان چه منافعی دارد؟ میخواهد پول نقد بگیرد.

يعني به منافع افغانستان توجهي نشد؟

دقیقاً همینطور است. میدانم که عمل نشده است و انتظار هم نداریم عملی شود، اما چرا افغانها نمیپذیرند؟ تمام مردم و صاحبنظران میگویند فشار روی افغانها بود که آنها از جنگ خسته شدهاند. افغانها مردمی هستند که بیشتر قبیلهای زندگی و مشورتی کار میکنند. این ساختار در افغانستان ریشهدار است. این در جامعه افغانستان ریشه دارد. بین پشتونها یک اصطلاح وجود دارد که وقتی در میان آنها قتلی صورت میگیرد که باید قصاص شود، بزرگشان میگوید: «خیلی خب، خدایی فیصله کنیم یا جرگهای؟ کدامش؟» طرف میگوید هر چه شما بزرگوار گفتید. یکی دیگری را کشته است، بزرگوار اینطور فیصله میدهد که در نهایت قاتل با خانم یا دخترش یک گوسفند میگیرد و میبرد که به خانه این عزیز بدهد تا بعد او خون را ببخشند و خون مقتول بخشیده شود.

این حرکت جمعی در باورها، فرهنگ و تاریخ افغانستان ریشه دارد. امریکا از این ریشه استفاده و 40 کشور را در بُن جمع میکند. میگویند ما این کارها را کردیم، فیصله کردیم و میگویند چشم! ببینید چطور ریشهها را میشناسند! در بُن میآیند و منافع افغانستان را با منافع امریکا فیصله میکنند. برعکس میگویند ایران چون یک کشور است، حق ندارد در افغانستان سهمی داشته باشد. نماینده جمهوری اسلامی ایران در توکیو عکسالعمل نشان میدهد. به او میگویند تو حق نداری! نماینده جمهوری اسلامی ایران میگوید چرا حق ندارم؟ ما حق داریم. همسایه هستیم. میگوید چند میدهی؟

هیچکس به اندازه جمهوری اسلامی ایران در کنفرانس توکیو برای صلح و ثبات در افغانستان سرمایهگذاری نکرد، در حالی که بیشترین امتیاز را خودشان گرفتند. امریکا قضیه را آنجا بسیار روشن مطرح میکند: برجهای دوقلو زده میشود، امریکا پیدا و وارد افغانستان میشود و از هوا و زمین این کشور را فتح میکند و میگیرد و طالبان سقوط میکنند.

حالا امریکا وارد مرحله دوم میشود. در اینجا پاکستان، افغانستان و امریکا هر یک بازی خود را انجام دادهاند. همیشه در بازیهای داخلی افغانستان و پاکستان انگلیس حرف اول را میزند نه امریکا، چون انگلیس خود را قیّم میداند. به امریکا میگوید تو دور هستی، من 115 سال است با افغانستان همسایهام. انگلیس 115 سال هند را اداره کرده و بین افغانستان و انگلیس جنگ بوده است. در نهایت خط دیورند ساخته شده و پاکستان به عنوان یک کشور اسلامی شکل گرفته است. چرا پاکستان تشکیل شد؟ برای اینکه انگلیسها از خطر حمله افغانها به هند در امان بمانند.

پرسشي هم درباره شرايط كنوني افغانستان مخصوصا تحولاتي كه در انتخابات رياست جمهوري آن در جريان است،داشته باشيم. در انتخابات قبلی که آقای عبدالله معتقد بود تقلب شد و آقای کرزای با تقلب بالا آمد، اما خودش را کنار کشید و بالاخره آقای کرزای رئیسجمهور افغانستان شد. در این انتخابات اخیر هم که باز آقای عبدالله معتقد است تقلب شده و رقیبش آقای اشرف غنی با تقلب در حال بالا آمدن است. آقای اشرف غنی مدعی است تقلبی صورت نگرفته است.آینده افغانستان را چگونه میبینید؟ چه خواهد شد؟ در هر انتخابات یا باید کسی که از طرف مردم افغانستان انتخاب میشود کوتاه بیاید و مثل دوره قبل کنار برود یا اگر میخواهد بایستد، افغانستان دو باره در آستانه جنگ داخلی قرار میگیرد. وضع آینده افغانستان را چگونه میبینید؟

سه نگاه وجود دارد: نگاه امریکا به افغانستان، پاکستان به افغانستان و افغانها به کشورشان. در باره نگاه خود افغانها باید بگویم به نظر افغانها نیروهای چند ملیتی به رهبری امریکا نیروهای متجاوزند، در نتیجه یک پروتکل آمدهاند و در نتیجه یک پروتکل هم میخواهند بروند. ما موافقت مشروط کردیم. جامعه جهانی به سرکردکی امریکا تا ده سال در افغانستان متعهد شده بود که این کشور را به چیزهایی برساند که نرساند: امنیت پایدار، صلح و ثبات، بازسازی و تشکیل اردوی (ارتش) ملی.

در هیچیک امریکا صادقانه عمل نکرد و افغانها مدیریت نداشتند، یعنی نه آقای کرزای مدیریت قوی داشت و نه امریکا دلسوزی. عدم مدیریت کرزای به خاطر این است که واقعاً مدیریت ندارد و اهلش نبود، ولی اینکه امریکاییها این قضیه را کش دادند، دلایل خودش را دارد. در همین جریان ده سال که قرار بود پس از ده سال امریکاییها به وعدههایشان عمل کنند ـ که نکردند ـ افغانها دست به کار شدند. زیر چتر رهبری استاد ربانی شورای صلح ساخته شد، استاد ربانی توانست در نه سال مقاومتی که داشت، با تفاهم بین تمام نیروها کار و فعالیت کند.

شب همراه دیپلماتهای دیگر افغانستان پیش استاد ربانی مهمان بودم. بحث و تحلیل شد و تحلیل کردم استاد در جای بسیار خطرناکی قرار گرفتی، ترورت میکنند و میکشندت، راحت هم میکشندت! پرسید: «چطور؟» جواب دادم جهاد موج برخاسته از مردم بود و شما رهبران بر موج سوار شدید و جهاد را هدایت کردید. در بین رهبران هم خودت آدم معتدل، ملایم و دینی بودی و توانستی قیادت جهاد را به دوش بگیری، ولی شورای صلح ساخته و پرداخته مردم نیست که تو بر موج سوار شوی. تو را بر موج سوار کردند. اگر روزی برسد که علیه این موج که تو را سوار کردند، حرف بزنی که منافع آنان در خطر باشد تو را هم جمع میکنند. در کنفرانس بیداری هم همین حرف را به او زدم و گفتم از قرائن اینگونه احساس میکنم.

دلیلش هم این بود که استاد ربانی از دو زاویه کار را شروع کرد و بسیار دقیق بود، یکی تشکیل یک حزب ملی که از حزب خودش که جمعیت اسلامی بود. با سایر اعضا و گروهها تفاهم کرده بود. برای ساختن یک حزب ملی و اسلامی مقتدر از همه اقوام، ملیتها و مذاهب با 110 نفر یک کمیسیون ساخت که برای شناسایی کارهایشان را بکنند تا بتوانند بعد از ده سال که وقت امریکاییها تمام میشود به عنوان یک حزب مقتدر قدرت را در دست بگیرند و افغانستان را رهبری کنند. این درون کل ملت بود. درون شورای صلح چه کار کردند؟ با تمام اپوزیسیون طالبان که اکثرشان برای استاد ربانی احترام قائل بودند ـ با طالبان افغانی، نه طالبان پاکستانی، نه طالبان چچنی و نه طالبان عربی ـ با سرانشان به تفاهم رسیده بود که در یک حکومت مشترک امریکاییها را بیرون کنند. این تفاهم کاری بود که استاد ربانی انجام داد و قبل از رسیدن به این مقصود وی را ترور کردند.

کجا و چه سالی؟

روزی که کنفرانس بیداری اسلامی شکل گرفت. شب در نخستین کنفرانس بیداری اسلامی شرکت کرد...

در تهران؟

بله، شب هم در جایی بودیم. همان شب از دفتر آقای کرزای تلفن زدند که از مولویها و طالبان آمدهاند و جلسه بسیار جدی با شما دارند، بیایید شرکت کنید. با او خداحافظی کردم و گفتم دو باره برمیگردم و میآیم. به دوبی رفت و در آنجا انفجار صورت گرفت. او را به ناحق زدند! در حقیقت آنچه در افغانستان بود و آنچه که افغانها به آن فکر میکردند با این ترور ناتمام ماند. پروژه پاکستان چه بود؟ آوردن فردی که به خواست پاکستان و ISI با منفعت امریکا کار کند. البته امریکا فرد را از طریق دموکراسی دارد وارد میکند، چون امریکا به منفعت خود فکر میکند.

فکر میکنید عبدالله عبدالله هم ترور میشود؟

ترورش کردند. نتوانستند. ماشینش را منفجر کردند.

آیا در آینده ترور میکنند؟

اگر عبدالله عبدالله تفاهم نکند، عاقبت چنین شخصیتهای ملی و مستقلی همین است. الان چه بخواهید چه نخواهیم رأی از عبدالله بوده است، چه در دوره کرزای و چه در دوره حال، ولی نه پاکستان موافق است و نه امریکاییها موافقاند. دلیل هم دارد، چون نیروهای جهادی، بهخصوص نیروهایی که زیر نظر استاد ربانی بودند، اکثراً با پاکستانیها و ISI مخالفاند. ISI نمیپذیرد فردی مثل عبدالله عبدالله در رأس حکومت باشد که فردا جلوی هر چه نیروی تروریست است گرفته شود. نمیخواهد او باشد و این طرف مردم قضیه را درک میکنند.

حالا نکتهای که ظریف است این است که اشاره کردم مجاهدان نقشه حمله زیر پوشش سازمان ملل را خنثی کرد، اما بعد از پانزده شانزده سال امریکا همان پروژه را زیر پروژه بُن پیاده کرد و همان حکومت را از خارج به افغانستان آورد، طرحی که مجاهدان برای رهبری افغانستان ریختند، بعد از پانزده سال و کشتن این همه مردم باز هم امریکا و جامعه جهانی و همان سازمان ملل متحد ناتمام ماند و طرح خود را از طریق بن به افغانستان تحمیل کردند. قضایای افغانستان بسیار پیچیده است و در عین حال ظاهر بسیار شفافی دارد. افغانها از این موج بیرون میروند، ولی به هیچوجه نمیگذارند افغانستان وارد بحران جنگ داخلی شود.

با بحران جنگ داخلی در افغانستان فاتحه امریکا خوانده است، اگر امریکا سنگ تمام نگذارد، واقعاً در افغانستان به سرنوشت شوروی مبتلا شده است. نظر انگلیسیها هم همین است که امریکا را به بله پرتگاه بیاورند. یک وقتی با دیپلماتی روسی صحبت میکردم، گفت ما ده سال امریکا را در افغانستان سرگرم میکنیم تا فشار اقتصادی را که بر ما آوردند، بردارند و امریکا شکست بخورد. آن روز گفتم آن وقت شما تنها پول میدادید. امروز پول را تنها امریکا نمیدهد، کشورهایی هم که با امریکا متحدند دارند پول میدهند. راه آسیبپذیر کردن امریکا این نیست که میگویید، بهعکس شما آسیبپذیر میشوید، ولی اگر در افغانستان بحران، ناامنی و جنگ شود، امریکا به سرنوشت شوروی دچار میشود. امریکاییها اولین قربانی جنگ میشوند.

اگر جنگ داخلی شود؟

بله.

آینده افغانستان را چگونه میبینید؟

این دوره را دوره گذار میدانم.

چقدر طول میکشد؟

شاید پنج سال. حداقل پنج سال، چون در انتخابات باید غرب از بستر انتخابات به جایی برسد که میخواهد. یک احتمال دوم این است که اگر جمهوری اسلامی ایران و امریکا مشکلاتشان را حل کنند؛ در افغانستان بحران فروکش میکند. مسئله پاکستان در قضیه افغانستان سادهتر است. مسئله آن هم رنسانس اسلامی و جمهوری اسلامی ایران است.

از شما سپاسگذاريم كه دراين گفت وشنود شركت كرديد.

من هم ممنونم،درپاين اين مصاحبه به اين نكته اشاره كنم كه داستان کشورها، ملتها و اقوام ادامه دارد و به جایی ختم نمیشود، اما امیدواریم انشاءالله خدا به مسلمانان جهان پیروزی نهایی را عنایت کند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار