فرصتي حاصل شد تا با اولين سفر جمهوري اسلامي ايران در عراق پس از سرنگوني صدام حسين گفتوگويي در بحبوحه تلاش امريكا براي ايجاد ائتلاف بينالمللي عليه داعش در عراق و سوريه داشته باشيم.
آقاي كاظمي قمي در گفتوگو با «جوان» خاطرنشان كرد اهداف امريكا از سال 2003 تا 2014 تغيير نكرده است بلكه در آن زمان به بهانه مبارزه با القاعده به دنبال لشكركشي و ايجاد بحران در منطقه بود و هم اكنون به بهانه مبارزه با داعش.
وي در اين گفتوگو استدلال كرد چگونه داعش در راستاي منافع و اهداف امريكا رفتار ميكند. وي معتقد است هدف از اين ائتلاف در نهايت استفاده از آن عليه دولت بشار اسد در سوريه است و هدفي كه امريكا از تشكيل اين ائتلاف اعلام كرده است با نيتي كه دنبال ميكند تفاوت دارد.
امريكا اخيراً اعلام كرده است يك ائتلاف جهاني براي مبارزه با پديده داعش تشكيل داده است، آيا واقعاً اين ائتلاف به دنبال مبارزه با تروريسم است؟ به نظر شما هدف واقعي از تشكيل اين ائتلاف چيست و چه كشورهايي با چه نيتي در اين ائتلاف شركت كردهاند؟در خصوص ائتلاف جهاني به رهبري امريكا در موضوع مبارزه با داعش به عنوان يك جريان تروريسم تكفيري و اينكه آيا اين ائتلاف واقعي است و چه هدفي را دنبال ميكند بايد بگويم خود امريكاييها اعلام كردند 40كشور در اين ائتلاف شركت ميكنند اما بعد در عمل اعلام شد كه پنج كشور امريكاييها را همراهي كردهاند. بنابراين از نظر من يك ائتلاف واقعي ديده نميشود.
مشخصه دوم اين است كه اگر اين يك ائتلاف جهاني است بايد مصوبه يا قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل كه مسئوليت نگهباني از صلح و امنيت جهاني را دارد، به همراه داشته باشد مبني بر اينكه يك ائتلاف جهاني براي مبارزه با پديده تروريسم شكل گرفته است. اما اين مسئله را نيز ما مشاهده نميكنيم و اين امريكاييها هستند كه سردمداري به اصطلاح اين ائتلاف بينالمللي را به عهده گرفتهاند.
اين اقدام امريكاييها ما را به ياد سال 2003 مياندازد. كاخ سفيد به رياست جرج بوش كه ميخواست به عراق حمله و نظام حزب بعث را سرنگون كند. در آن مقطع نيز امريكاييها به شوراي امنيت سازمان ملل رجوع نكردند.
دلايل اينكه امريكاييها در سال 2003 به شوراي امنيت مراجعه نكردند چه بود و مشخصههاي ائتلاف جديد چيست؟ در واقع امريكا ميخواست اين پيام را به جهان بدهد كه رويه بينالمللي عوض شده مبني بر اينكه امروز امريكا است كه در مديريت بينالمللي حرف اول را ميزند نه سازمان ملل و شوراي امنيت. اما بعداً كه در عراق دچار مشكل جدي سياسي و امنيتي شد مجبور شد با كمك انگليس و ساير كشورها به شوراي امنيت رجوع كند و قطعنامه 1483 را در رابطه با اينكه عراق يك كشور اشغال شده است و تحت اشغال بايد مديريت شود، به تصويب برسانند.
بدين ترتيب عراق پس از گذشت يك سال و پس از اينكه ديد با يك بحران جدي در داخل عراق مواجه شده است مجبور شد دست به دامان سازمان ملل شود. خب اين از نظر هنجارها و قواعد بينالمللي هيچ مشروعيتي نداشت.
درباره مداخله امريكا عليه داعش چطور؟از مشخصههاي اين ائتلاف جديد علاوه براينكه مشروعيت بينالمللي ندارد اين است كه از مقبوليت مردمي و كشورهاي منطقه برخوردار نيست. مردم عراق در قالب تظاهرات، اعتراض و مخالفت خود را با حضور نظامي امريكا در منطقه اعلام كردهاند و همچنين در موضعگيري مراجع ديني نجف شما اين مخالفت را ميبينيد. دولت عراق نيز اعلام كرد هيچ نيروي نظامي خارجي حق ندارد وارد اين كشور شود.
در سوريه نيز وضع همين گونه است يعني نه مردم و نه دولت سوريه اقبال نشان دادند. از طرفي دولت امريكا اعلام كرد من در عمليات نظامي هيچ گونه هماهنگي با دولت سوريه نخواهم كرد. اين اقدام امريكا به معني نقض حاكميت و سياست ملي يك كشور است. بنابراين، اين هم يكي ديگر از مشخصههاي ائتلاف بينالمللي امريكاست.
مشخصه ديگري كه درباره اين ائتلاف ميتوان مطرح كرد اين است كه آيا اين ائتلاف براي مبارزه با تروريسم شكل گرفته است؟ براي پاسخ به اين سؤال لازم است به اين مسئله توجه داشته باشيم كشورهايي كه در اين ائتلاف، وارد عمل شدهاند متهم به حمايت از تروريسم هستند؛ اظهاراتي كه وزير خارجه سوريه داشت مبني بر اينكه، اين تروريستها هليبرن نشدهاند بلكه از طريق مرزهاي زميني و از همين كشورهايي آمدهاند كه در اين ائتلاف به ظاهر بينالمللي شركت كردهاند. اين نيز يكي ديگر از مشخصههاي قابل توجه اين ائتلاف است.
بنابراين، اين ائتلافي كه امريكا مدعي رهبري آن است نه مقبوليت مردمي دارد و نه از مشروعيت بينالمللي برخوردار است و با هيچ هنجار بينالمللي هماهنگ نيست. از طرف ديگر امريكا ميگويد ميخواهد با بمبارانهاي هوايي با داعش مقابله كند اما در عمل ميبينيم اين بمبارانها منجر به كشته شدن مردم بيگناه و ويراني اماكن ميشود.
چرا امريكا كه طي اين سه سال گذشته از جريانات تروريستي داعش، جبهه النصره، جيش الحر و مجموعههاي تروريستي ديگر حمايت تروريستي علني در همه ابعاد مادي، سياسي، فرهنگي، نظامي، تبليغاتي و رواني كرده امروز مدعي اقدام عليه اين گروهها ميشود؟به نظر ميآيد اين هدفگذاري، هدفگذاري واقعي نبود و از طرف ديگر شما ميتوانيد در بعضي اظهارات مقامات امريكايي نشانههايي از حمايت آنها از جريانهاي همانند داعش و هدايت آنها مشاهده كنيد.
از جمله اينكه ميگويند، اينها بايد خاك عراق را ترك كنند و به سوريه بروند يا اينكه در ميان مردم پخش شوند كه هدف قرار دادن آنها را سخت ميكند. به عبارت ديگر در ميان اظهارات امريكاييها اين نوع خط دادنها و هدايتها ديده ميشود.
مسئله مهم ديگر اين است كه اقدامات و كشتارهاي بيرحمانهاي كه داعش انجام ميدهد از جمله اعدامهاي دستهجمعي، سربريدن و تخريب اماكن مقدس، مذهبي و تاريخي به گونهاي است كه با هيچ معيار انساني قابل توجيه نيست و فراتر از خشونتهاي تروريستي است تا چهره اسلام را تخريب كنند كه در راستاي خواستههاي امريكاييها و رژيم اشغالگر قدس است؛ چراكه امريكاييها نگران گرايش غرب به سمت معنويت هستند و از آنجايي كه خلأ اين معنويت را اسلام ميتواند پر كند پس بدينگونه ميخواهند چهره اسلام را مخدوش كنند.
از طرف ديگر همزمان كه امريكا ميخواهد به داعش حمله كند موضوع حمايت همه جانبه از جمله تسليحاتي، آموزشي و نظامي از جريانات معارض به اصطلاح ميانهرو دولت سوريه را نيز اعلام ميكند.
در حالي كه اسناد زيادي از وجود ارتباط بين اين جريانات به اصطلاح ميانه رو با داعش وجود دارد از جمله اينكه خانواده خبرنگار سربريده امريكايي اعلام كردند وي توسط ارتش آزاد به داعش فروخته شده بود.
دلايل اينكه امريكا همچنان اصرار دارد از گروههاي مخالفي كه آنها را ميانهرو سوري عنوان ميكند حمايت كند چيست و اين مسئله چه ارتباطي با ائتلاف بينالمللي مبارزه با داعش دارد؟در نظر داشته باشيد دولت سوريه است كه در مقابل همه توطئههايي كه در طول سه سال گذشته عليه اين كشور صورت گرفت، مقاومت كرد و همه اين توطئهها را ناكام گذاشت و همچنين در شرايط سخت و بحران امنيتي، انتخاباتي انجام شد كه در نتيجه آن مقبوليت نظام تثبيت شد. شما ميبينيد در اين انتخابات، نزديك به 83 درصد به آقاي بشار اسد رأي دادند با توجه به اينكه اكثريت جامعه سوريه سني است، نشان دهنده اقبال مردم از دولت كشورشان است.
از سوي ديگر بيشترين خسارت از توطئهها و اقدامات تخريبگرايانه تروريستي و طرحهاي خرابكارانه خارجي را مردم سوريه پرداخت كردند و همين مسئله باعث شد تا رابطه دولت و مردم سوريه قويتر شود و اين مسئله هم در انتخابات و مشاركت گسترده مردمي و هم در همكاريهايي كه مردم با دولت انجام ميدهند خودش را نشان ميدهد.
اينكه امريكا همزمان با اعلام اينكه به تروريستها حمله كرده و هم از معارضان سوري حمايت ميكند، نشان دهنده اين مسئله است كه هدفي كه اعلام ميشود با نيتي كه اعمال ميشود متفاوت است. به خوبي روشن است كه هدف اول اين نيست كه حالا داعش را بزنند و داعش را نابود كنند بلكه به بهانه مقابله با تروريسم سعي دارند عليه نظام سوريه اقدام كنند.
چرا امريكا در اين مقطع تصميم گرفته است با تشكيل ائتلافي به بهانه مبارزه با تروريسم از آن براي حمله عليه نظام سوريه استفاده كند؟به نظر من اينگونه نيست كه اين يك حركت خلق الساعه و فيالبداهه است كه يك لحظه به ذهن امريكا رسيده باشد تا يك ائتلاف بينالمللي ايجاد كند. اهدافي كه امريكا در سال 2003 دنبال ميكرد با اهدافي كه در سال 2014 دنبال ميكند تغيير نكرده است فقط روشها و ابزار رسيدن به اين اهداف در اين دوره فرق كرده است.
بدينگونه بعد از حادثه 11 سپتامبر 2001 بهانه خوبي به وجود آمد تا امريكا براي حفظ امنيت و صلح جهاني اقدامات جنگطلبانه و مداخلهجويانه خود را تشديد كند و به دنبال ايجاد خاورميانه جديد در چارچوب نظم نوين جهاني باشد. بدينترتيب حمله به عراق، گام اول در راستاي خاورميانه جديدي بود.
هدف امريكا از اين اقدام، سلطه بر انرژي منطقه كه در اقتصاد كشورها و در سياست جهاني نقش بسيار مهمي دارد، برخورد با نظامهاي مستقلي مثل جمهوري اسلامي ايران و تأمين امنيت پايدار اسرائيل و مقابله با مقاومتها و حركتهاي اسلامي به بهانه اينكه اينها تروريست هستند بود. بنابراين مشاهده ميكنيم در چارچوب اين هدفها، عراق اشغال شد.
اشغال عراق چهار هدف را دنبال ميكرد؛ امريكا حضور نظامي خود را دائمي كند، به بهانه انتخابات و دموكراسي يك نظامي سياسي- امريكايي ايجاد كند، ساختار امنيتي و دفاعي عراق را كاملاً امريكايي كند و مانع از شكلگيري رابطه با كشورهاي منطقه، به ويژه با جمهوري اسلامي شود. اما در داخل عراق مخالفتهايي از طرف رهبران ديني، سياسي و مرجعيت صورت گرفت آن هم به دليل بيصداقتيهايي كه امريكاييها كردند و بيتوجهي كه به هنجارها و فرهنگ اجتماعي عراقيها و نسبت به منافع مردم عراق مرتكب شدند.
امريكاييها در رفتارشان نه هنجارها و فرهنگها را در نظر ميگيرند نه به مصالح و منافع ملتها توجه دارند. به نظر ميرسد در تبليغات و آموزههاي نظامي امريكا، اين فرهنگ وجود دارد كه يك سرباز امريكايي وظيفه متمدن كردن متوحشين را به عهده دارد. اين نگاه باعث ميشود كه در داخل كشوري مثل عراق يك سرباز امريكايي به خود جرئت دهد وزير اين كشور را از خودرو پايين بياورد و آن را مجبور كند به بهانه اينكه من بايد شما را تفتيش كنم، در كف خيابان دراز بكشد. اين اقدامات باعث شد تا مردم عراق از امريكاييها منزجر شوند و يك تنفر عمومي در ميان مردم و بياعتمادي در ميان رهبران عراق ايجاد شود.
در سال 2003 هدف و روشهاي امريكاييها به نتيجه نرسيد و يك سناريو ديگر طراحي كردند. به همين دليل زماني كه در سال 2006 همچنان عراق در اشغال امريكا بود، حادثه تجاوز اسرائيل به لبنان صورت گرفت يعني در مقطعي كه انتخابات ميان دورهاي كنگره بود و جمهوريخواهان به يك حركت بزرگ براي پيروزي در انتخابات نياز داشتند، در همين راستا تجاوز اسرائيل شكل گرفت تا مقاومت اسلامي را شكست بدهد و پس از آن بتوانند سوريه و فلسطين را هدف قرار دهند.
در صورت دستيابي به اين اهداف امريكا به دستاورد بزرگي دست پيدا ميكرد، اما جنگ 33 روزه و مقاومت اسلامي اين سناريو را ناكام گذاشت. در نظر داشته باشيد در حمله 2006 هدف امريكا فرق نكرده بود، اما پيروزي مقاومت در اين جنگ باعث شد تا حمله بعدي كه به فلسطين و سوريه بود به عقب بيفتد. پس از ناكامي در جنگ 33 روزه، در سال 2008 رژيم اشغالگر قدس به غزه حمله كرد.
نكته مهم اين است كه در تمامي اين جنگها امريكا نقش حامي را بازي ميكند. اما باز با مقاومت 22 روزه فلسطينيها در نواره غزه اين طرح نيز با شكست مواجه شد، مطمئن باشيد اگر مقاومت در غزه شكست ميخورد هدف بعدي اسرائيل و امريكا حركت به سمت سوريه و همچنين لبنان بود.
حتي فتنهاي كه در سال88 در ايران اتفاق افتاد در چارچوب همين سناريو شكل گرفت. خود امريكا صراحتاً اعلام كرد از جريان فتنه حمايت ميكنيم اما باز با ناكامي مواجه شد. بعد از اين ناكاميها، امريكاييها سوريه را هدف اول توطئه خود قرار دادند. اين توطئه امريكاييها عليه سوريه مصادف با موج بيداري اسلامي شد كه به شدت براي اسرائيل و امريكا خطرناك بود.
بدين ترتيب امريكاييها به مدت سه سال اخير در سوريه دست به انواع اقدامات خرابكارانه زدند. تأكيد ميكنم هدف فرق نكرده بود، فقط پس از ناكامي در عراق، لبنان و فلسطين اين بار نوبت سوريه بود و اگر در سوريه موفق ميشدند هدف بعدي مقاومت اسلامي در لبنان بود و باز دوباره عراق را هدف قرار ميدادند. هدف اصلي تمام اين طرحها جمهوري اسلامي ايران و متحدان اين كشور است اما اين سناريو نيز شكست خورد.
برنامه بعدي حمله رژيم اشغالگر قدس به نوار غزه و حركت داعش به داخل عراق بود، نكته قابل توجه اينكه بين نوع عملياتهاي اسرائيل با نوع حركت داعش شباهتهايي وجود داشت. اين بار رژيم اشغالگر قدس در حمله به قدس فقط نيروهاي جهادي و مقاومت را هدف قرار نداد بلكه كل جامعه غزه را هدف قرار داد.
اگر دقت داشته باشيد بيشترين شهدا، مردم و غيرنظاميان بودند و اسرائيل بيشتر از اينكه به دنبال هدف قرار دادن حماس باشد به دنبال تخريب اماكن عمومي بود حتي به مدارس سازمان ملل نيز رحم نكرد. با وجود اينكه سازمان ملل اعلام كرده بود اين مناطق غيرنظامي است. اسرائيل حتي بيمارستانها و نيروگاههاي برق را نيز هدف قرار داد. اسرائيل از اينگونه حملات به دنبال فشار بر مردم فلسطين بود تا مردم عليه جهاد و حماس قيام كنند.
مشابه اين حركت را شما در اقدامات داعش مشاهده ميكنيد. داعش نه تنها شيعه را به عنوان رافضي ميكشد و سر ميبرد بلكه با سني، مسيحي و ايزدي نيز همين كار را ميكند. در واقع به نوعي برخورد كرد كه مردم به ستو ه بيايند و به دولت مركزي بگويند بايد به اين مسئله تن داد و همچنين به دنبال يك منجي باشند كه آنها را از اين بحران نجات دهد. اينجاست كه نقش اين منجي را امريكا ميخواهد بازي كند و اعلام ميكند كه من ناوها را به منطقه اعزام كردهام آيا با ناو ميتوان با تروريست مبارزه كرد.
امريكايي كه 160 هزار نيروي خود را به صورت مفتضحانه بيرون كشيد حال به عنوان منجي دوباره ميخواهد بازگردد. يعني داعش شرايطي را ايجاد كرد كه مردم بگويند شيطان بيايد ما را نجات بدهد. اين در حالي است كه امريكا به مدت سه ماه كه داعش هر جنايتي مرتكب شد سكوت كرد.
امريكايي كه در مقابل قوانين حجاب يك حكومت، به بهانه حقوق بشر چنان جنجال راه مياندازد در مقابل سربريدن داعش در مقابل چشمهاي جهاني سكوت ميكند.
هدف واقعي از ايجاد داعش و حمله آن به عراق چه بود؟آيا داعش به دنبال اين است كه نظام بغداد را سرنگون كند. شايد اين يكي از اهداف داعش بوده، اما حركتهاي بعدي و نوع اقدامات داعش نشان ميدهد اين گروه فقط به دنبال اين نيست.
داعش به عنوان دولت اسلامي شام و عراق مرزهاي جغرافياي سرزميني خود را مشخص كرده و به محض اينكه موصل را تصرف كرد، تبديل به خلافت اسلامي شد و رهبر اين جريان تروريستي اعلام كرد خليفه است و همه بايد با وي بيعت كنند و محدوده اين حكومت از شمال افريقا تا غرب آسياست و هركس رهبري اين خلافت را قبول نداشته باشد و با آن بيعت نكند كافر است و حكم اعدامش صادر ميشود.
از طرف ديگر شما در اظهارات مقامات اسرائيلي ميبينيد كه ميگويند، عراق بايد تجزيه شود و ما از استقلال كردستان عراق حمايت ميكنيم. حكومت داعش در مناطق مرزي سوريه و عراق تشكيل شده است.
پيام اين اقدام يعني اينكه ژئوپلتيك منطقه برداشته شده است. بنابراين هدفگذاري كه براي اين گروه تعيين شده فراتر از جنبههاي خشونتآميز آن است و به دنبال ايجاد بحران و آشوب در منطقه براي كشورهاي منطقه به ويژه محور مقاومت است. گروهي كه نه اصول دارد و نه اخلاق و دو ويژگي خباثت و جاهليت مشخصه بارز آن است. بنابراين اهدافي كه داعش دنبال ميكند در چارچوب اهداف رژيم اشغالگر قدس است. آشوب در منطقه خواسته رژيم اشغالگر قدس است.
از سال 2003 تا 2014 امريكا درتمام اهداف خود شكست خورد و جمهوري اسلامي تبديل به بازيگر قدرتمند منطقه شد. داعش در واقع انتقام ناكاميهاي امريكاست. كشورهاي بزرگ منطقه از نظر ژئواستراتژيك، ژئواكونوميك و ژئوكالچر همانند عراق از يوغ امريكا خارج شدند و مقاومتهاي مردمي در حال شكل گرفتن است از جمله در يمن كه سرآغاز يك حركت بزرگ خواهد بود.
اهداف امريكا از 2003 تا 2014 يكي است اما سناريوها فرق كرده است. داعش جرياني است كه امريكا، رژيم اشغالگر قدس و متأسفانه برخي از كشورهاي منطقه از جمله ارتجاع عرب و در داخل عراق نيز بازماندگان رژيم گذشته از آن حمايت كردند.
اگر امريكا از داعش حمايت ميكند چرا هم اكنون آن را هدف قرار داده است يا دستكم ميخواهد دست به اين اقدام بزند؟به نكتهاي مهمي اشاره كرديد. بايد بگويم داعش يك جريان مقبول امريكا نيست. گروههاي اينچنيني بايد يك نقش تسريع كننده و نيابتي ايفا كنند و در زمان مناسب كنار گذاشته ميشوند. اينكه امروز گفته ميشود امريكا دارد با تروريسم برخورد ميكند فرضيه حمايت امريكا از تروريسم را به چالش ميكشد، درست نيست و اين دو مسئله هيچ تناقضي با يكديگر ندارد؛ چراكه نمونههايي از اين مسئله را در تاريخ ديدهايم. بزرگترين همراه و عامل امريكا در منطقه زماني شاه ايران بود اما آنجا كه منافع امريكا ايجاب ميكرد حتي حاضر نشد اين فرد بيمار را به امريكا راه بدهد.
تا زماني كه صدام در چارچوب منافع امريكا عمل ميكرد، كاخ سفيد حمله شيميايي حلبچه و ساير عملياتهاي غير انساني صدام را ناديده گرفت اما آنجايي كه منافع امريكا در برخورد با صدام است ترديدي به خود راه نميدهد، موضوع داعش همينگونه است.
اما با مقاومت 50 روزه در غزه از يك طرف و با فتواي مراجع ديني در عراق و به ميدان آمدن مردم به كمك دولت و همكاريهاي كشوري مثل جمهوري اسلامي ايران به نظر ميآيد كمر داعش شكسته شد. يعني به نظر ميرسد شرايط امنيتي در عراق روند مثبت خود را در مقابله با تروريسم و ايجاد ثبات و امنيت آغاز كرده است.
جالب اين است كه در اين روند امريكا هيچ گونه شرايط و نقشي به عهده ندارد و اگر امريكاييها در مسئله مبارزه با تروريسم صادق بودند بايد در چارچوب توافقنامه امنيتي و دفاعي با عراق به تعهدات خود عمل ميكردند نه اينكه سه ماه سكوت كنند و حاضر نشوند حتي به تعهدات خود عمل كنند. اين نشان دهنده اين است كه يك توطئه صورت گرفته است؛ چراكه امريكا در شرايطي نيست كه به صورت مستقيم عمل كند بنابراين از داعش به عنوان يك ابزار براي ايجاد جنگ نيابتي استفاده ميكند.
آيا پرونده داعش تمام خواهد شد؟ چرا امريكا به اين نتيجه رسيد كه با داعش برخورد كند؟به نظر من اينطور نيست، داعش يك واحد سياسي مشخص نيست كه تابلوي مشخصي داشته باشد. گروههاي جديدي ايجاد ميشود اين بار نه به اسم داعش بلكه با عناوين مختلف و باز امريكا از همينها به عنوان معارض سوريه حمايت ميكند. اما در رابطه با اينكه چرا امريكا به اين نتيجه رسيد كه بايد با داعش برخورد كند، از نظر زمانبندي تعيين شده داعش به آن هدفي كه امريكاييها ميخواستند نرسيد.
موصل با تمام اهميتي كه دارد به گونهاي نيست كه بتواند نظامي سياسي را در بغداد ساقط كند و شريان حياتي و اقتصادي عراق را نيز دستخوش تغيير نميكند؛ چراكه اقتصاد عراق در جنوب و در منطقه كركوك است. قرار بود موصل گرفته شود تا به بغداد حمله شود اما در چارچوب زمانبندي اين اتفاق نيفتاد.
از طرف ديگر در منطقه جمهوري اسلامي محور واقعي مبارزه با تروريسم شد و امريكا در ميان ملتها به عنوان حامي اصلي تروريسم شناخته شد. اين براي وجهه امريكا كه مدعي مبارزه با تروريسم بود چيز كمي نيست. اين واقعيتي است كه در داخل عراق مردم ميگويند اگر امريكا واقعاً ميخواست با تروريسم مبارزه كند در چارچوب توافقنامه امنيتي به تعهدات خود عمل ميكرد. سناريوي جديد امريكا اين است كه به بهانه تروريسم در پوشش مبارزه با تروريسم در قالب اجماع بينالمللي حركت را از جنگ عليه داعش تغيير جهت دهد به سمت برخورد با نظام سوريه.
گفتوگو از: محمد بابايي نساز