کد خبر: 676435
تاریخ انتشار: ۰۲ مهر ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۴
يادها و يادمان‌هاي مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمين محسن دعاگو از منش رهبر معظم انقلاب
شاهد توحيدي

... درگذشت روحاني مبارز و غيور مرحوم حجت‌الاسلام آقاي حاج شيخ محسن دعاگو (رحمه‌الله عليه) را به خاندان محترم ايشان، همسر و فرزندان و ديگر بازماندگان و علاقه‌مندان تسليت مي‌گويم. تلاش‌هاي ارجمند در دوران مبارزات نهضت اسلامي در مشهد و خدمات گسترده در مسئوليت‌هاي گوناگون پس از انقلاب، بخشي از زندگينامه اين روحاني پر تحرك است كه به فضل الهي، مشمول رحمت و قبول حضرت حق خواهد بود ان‌شاء الله...

آنچه درسطور فوق آمد، بخشي از پيام تسليت رهبر معظم انقلاب (دام ظله)به مناسبت رحلت روحاني مجاهد، مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمين محسن دعاگو بود كه به سابقه طولاني شناخت ايشان از آن فقيد سعيد اشاره داشت. از همين روي نگارنده اين سطور درصدد برآمد كه رد‌پاي ارتباط و شاگردي مرحوم دعاگو در نزد رهبر معظم انقلاب را در خاطرات وي بجويد. پيش از ورود به اين بخش، ابتدا به زندگي سياسي و اجتماعي آن مرحوم مروري خواهيم داشت.

مرحوم دعاگو در يك نگاه

فقيد سعيد مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمين محسن دعاگو در سال 1331 در تربت‌حيدريه متولد شد. وي بخشي از دروس مقدماتي را در اين شهر گذراند و سپس جهت ادامه تحصيل به مشهد مقدس سفر كرد و در حوزه اين شهر از محافل درسي اساتيد مبرزي چون:«مقام معظم رهبري حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي»، سيدحجت‌هاشمي خراساني و عباس واعظ طبسي و... بهره برد. وي در تهران نيز از محضرآيات: حاج ميرزا احمد آشتياني، سيداحمد خوانساري و در قم از دروس آيات: حاج شيخ‌جواد آقاتبريزي، وحيد خراساني و سيد‌موسي شبيري زنجاني كسب فيض نمود. وي پس از استقرار در تهران با بسياري از روحانيون مبارز و سرشناس آن دوران آشنا شد و سخنراني‌هاي انقلابي و اقدامات حاد و پرشورش در مبارزه با رژيم فاسد پهلوي، موجبات خشم دستگاه امنيتي رژيم شاهنشاهي ساواك را فراهم ساخت. وي درآن دوره حدود دو سال تحت تعقيب بود و در سال 1355 توسط ساواك در قم دستگير شد و به تهران منتقل گشت. او در زندان با بسياري از علما و بزرگان مصاحبت و از آن خاطرات فراواني داشت. مرحوم دعاگو سرانجام در بيست و يكم دي ماه 1357 و همزمان با اوج‌گيري انقلاب اسلامي به رهبري امام‌خميني(ره) و آزادي زندانيان سياسي، از زندان آزاد شد.

دعاگو پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي و تشكيل نظام جمهوري اسلامي تا هنگام رحلت، در مسئوليت‌هايي مانند امام جمعه شميرانات، نماينده اول قوه مجريه در صداوسيما، رئيس كميته انقلاب اسلامي شهرستان شميرانات، رئيس شوراي سياستگذاري صداوسيما، معاونت بررسي دفتر مقام معظم رهبري، نماينده مقام معظم رهبري در امور دانشجويان آسيا و اقيانوسيه، عضويت شوراي سياستگذاري ائمه جمعه سراسر كشور، هيئت منصفه مطبوعات، دادگاه ويژه روحانيت، جامعه روحانيت مبارز و... حضور داشت.

آشنايي با آيت‌الله خامنه‌اي

در سال‌هاي منتهي به انقلاب اسلامي، آوازه حضرت آيت‌الله خامنه‌اي درشهر و حوزه علميه مشهد مقدس، هر طلبه نوورود و مبارزي را به خويش جلب مي‌كرد. از اين روي حلقه‌اي كارآمد از طلاب نخبه و نوانديش، در محضر رهبر معظم انقلاب كه درآن دوره از مدرسين سطوح عاليه حوزه مشهد بودند، رشد يافتند. مرحوم دعاگو كه از اعضاي اين حلقه بود درباره چگونگي آشنايي خود با «حضرت آقا» مي‌گويد:«چند سالي را كه در مشهد گذراندم، خصوصاً پس از آزادي از زندان جزو فعال‌ترين دوران طلبگي‌ام بود. در حقيقت در اين چند سال زندگي سياسي‌ام شكل گرفت. وقتي از زندان مشهد آزاد شدم، پيغامي از مقام معظم رهبري، آيت‌الله خامنه‌اي دريافت كردم. خدمت ايشان رسيدم و با يكديگر آشنا شديم و ارتباط ما برقرار شد. چند سخنراني در مشهد انجام دادم كه يكي از آنها در منزل جناب آقاي طبسي بود. آقاي طبسي هر چند وقت يك بار در منزلش مجلس روضه‌اي برپا مي‌كرد. آقايان طلبه جمع مي‌شدند. بنده هم كه مي‌رفتم تعارف مي‌كردند و سخنراني مي‌كردم. در بين يكي از جلسات ـ كه در منزل آقاي واعظ طبسي بود ـ آيت‌الله خامنه‌اي وارد شدند. روايتي را خواندم و آن روايت را توضيح دادم و بر مبناي اين روايت درباره نظام اسلامي و تأثير پذيرش نظام الهي و ولايت الهي در زندگي انسان و همچنين ثوابي كه خداوند براي پذيرش آن قرار داده است، سخنراني مفصلي كردم. چند روز بعد كه به منزل آيت‌الله خامنه‌اي رفتم، ايشان فرمودند: «از آن روايتي كه آن شب خواندي، اين برداشتي كه كردي از كجاي روايت استفاده مي‌شد؟» روايت را بار ديگر خواندم. آن روايت حديث قدسي بود. بعد توضيح دادم از چه قسمتي اين برداشت را كرده‌ام. ايشان آن را تصديق كردند و فرمودند:«درست است». (1)

نماد تواضع و حق‌طلبي

همانگونه كه اشارت رفت، مرحوم دعاگو از جمله شاگردان محافل درسي و تفسيري آيت‌الله خامنه‌اي بود، از اين روي از خصال علمي و فرهنگي ايشان شناخت و خاطراتي ارجمند داشت. وي درباب منش علمي و تربيتي رهبر معظم انقلاب درآن دوره، روايتي خواندني دارد: «روحيه حق‌پذيري و انصاف در آيت‌الله خامنه‌اي فوق‌العاده بالاست. تا به حال كسي را نديده‌ام كه تا اين حد استاد منصفي در بحث با شاگرد خودش باشد. آيت‌الله خامنه‌اي شب‌ها در مسجد امام حسن مجتبي(ع) و ظهرها در مسجد كرامت نماز مي‌خواندند و به دنبال آن بحث قرآني يا روايي را هم شروع مي‌كردند. سعي مي‌كردم در جلسات ايشان شركت كنم. يكي از خاطراتي كه هرگز فراموش نمي‌كنم و اوج خصلت‌هاي انساني را در ايشان نشان مي‌دهد اين است كه شبي در مسجد امام حسن مجتبي(ع) طلبه‌اي مبتدي ـ كه باسواد هم نبود ـ معناي ديگري را براي روايتي كه آيت‌الله خامنه‌اي خوانده بودند ذكر و شروع به استدلال آن كرد. شب بعد آيت‌الله خامنه‌اي آن روايت را بار ديگر خواندند و ديدگاهي را كه آن طلبه از آن حديث عرضه كرده بودند، توضيح دادند و پس از آن فرمودند:«برداشت آقاي فلاني از اين روايت بهتر از برداشت من است». ايشان در جمع آن طلبه را تشويق كردند. آن شب براي اين طلبه جلوه دنيايي از كمال بود و در مقابل براي من درس بسيار آموزنده. از ايشان روحيه انصاف‌حق‌پذيري، كسر شأن ندانستن و تواضع در مقابل فهم صحيح ديگران را آموختم». (2)

گليم اهدايي آقا

درس اندوزي شاگردان رهبر انقلاب از منش ايشان، تنها به محافل درسي و تفسيري محدود نمي‌شد، كه هر رفتاري درهرحوزه براي ايشان مي‌توانست مربي و آموزنده بوده باشد. مرحوم دعاگو كه با آيت‌الله خامنه‌اي رابطه‌اي فرا درسي داشت و از دوستان و مرتبطان ايشان به شمار مي‌رفت، دراين‌باره روايت مي‌كند: «خاطره‌اي در ذهنم هست كه نوع روابط بين نيروهاي مبارز و ارزش‌هاي اخلاقي آنان را كاملاً مشخص مي‌كند. بعد از ازدواج با توافق خانمم فرش جهيزيه ايشان و فرش‌هايي را كه از زمان مجردي خود داشتم فروختم و يك زمين 103 متري در كوي طلاب مشهد خريدم. روزي خدمت استادم آيت‌الله خامنه‌اي بودم. بدون اينكه قصدي داشته باشم مطرح كردم من يك زمين 103 متري در كوي طلاب خريده و هزينه‌اش را هم اين‌طور تأمين كرده‌ام. جلسه بعد كه خدمتشان رسيدم، ايشان گليمي پشمي و خيلي خوشرنگ را به من هديه كرد و به كارگري كه در آن محل حاضر بود دستور داد آن را برايم حمل كند. از ايشان تشكر كردم و گفتم: «اين گليم براي چيست؟» ايشان جواب دادند: «به آن نيازي ندارم، بهتر است شما كه فرش‌هايتان را فروخته‌ايد از اين استفاده كنيد». اصرار كردم حالا نيازي نيست، ولي ايشان قبول نكردند و فرمودند:«اين گليم مال شماست». تا زماني كه در مشهد سكونت داشتم از هديه آيت‌الله خامنه‌اي استفاده مي‌كردم. هنگامي كه همراه همسر و فرزندم از مشهد به تهران كوچ كردم، آن را براي پدرم فرستادم. با اينكه چندين سال از عمر گليم مي‌گذرد، هنوز هم در خانه پدري‌ام استفاده مي‌شود. آيت‌الله خامنه‌اي هر گاه احساس مي‌كردند دوستان مبارزشان به كمك نياز دارند به آنها توجه مي‌كردند. اين گليم از يادگارهاي خوب دوران مبارزه‌ام است». (3)

تفاوت آيت‌الله خامنه‌اي و ديگر مدرسان حوزه مشهد

مرحوم دعاگو از آن روي كه از در زمره طلاب و فضلاي مبارز حوزه مشهد بود، از گفت‌وگو و حتي چالش با برخي فضلاي غير انقلابي حوزه نيز غفلت نداشت. ايشان درخاطرات خويش از گفت‌وگوي خويش با دو تن از مدرسان وقت حوزه مشهد كه با انقلابيون همگام نبودند، سخن مي‌گويد و ضمن آن، به مقايسه‌اي لطيف ميان مكانت عملي و اجتماعي آيت‌الله خامنه‌اي با اين طيف مي‌پردازد: «دو نفر از روحانيون فاضل تربت حيدريه در حوزه علميه مشهد به نام‌هاي آقاي رضازاده و آقاي عباس‌پور از استادانم بودند و در بين طلبه‌ها به فاضلين تربتين معروف بودند. آقاي رضازاده قوانين درس مي‌داد و من جزو شاگردانش بودم. او اغلب درس‌هاي گذشته را از شاگردانش مي‌پرسيد و آنها جواب مي‌دادند. درس ايشان درس خوبي بود. آقاي رضازاده با نيروهاي مبارز و انقلابي مخالف بود. در آن زمان امام را قبول نداشت، اما بعداً از موضع خود برگشت و سخت از امام طرفداري كرد و اكنون پدر شهيد و از افراد خوب مشهد است. ايشان مدتي خدمت آقاي خويي درس خوانده بود و نسبت به مرحوم آيت‌الله ميلاني ارادت خاصي داشت. شبي به منزل آقاي رضازاده رفتم و مناظره مفصلي را با ايشان درباره اصل جهاد، مبارزه و نيروهاي مبارز شروع كردم. آقاي رضازاده مدعي بود مشغول تأليف كتابي درباره حكومت اسلامي است كه به مراتب از كتاب حكومت اسلامي حضرت امام(ره) هم مهم‌تر است. همچنين او نيروهاي مبارز، به‌خصوص شخصيت‌هاي برجسته و رهبران مبارز در مشهد را از نظر علمي زير سؤال مي‌برد. در جواب عرض كردم شما در مشهد كتاب قوانين تدريس مي‌كنيد و يكي از نيروهاي مبارز نيز مانند آقاي خامنه‌اي كتاب رسائل را تدريس مي‌كنند. من در كلاس هر دوي شما شركت مي‌كنم، به نظر من جناب آقاي خامنه‌اي به مراتب از شما فاضل‌تر و ملاترند. اين را قبول ندارم. در درس حاشيه ملاعبدالله آقاي واعظ طبسي شركت كردم و درس شما هم حضور داشتم. شما فاضل‌تر از بقيه نيستيد. افرادي مثل آقاي خامنه‌اي به مراتب از شما فاضل‌تر و ملاترند. بحث ما چند ساعتي طول كشيد. شايد اين بحث و گفت‌وگو در تغيير فضاي فكري و تصحيح مواضع ايشان نسبت به انقلاب بي‌تأثير نبود. در مجموع آقاي رضازاده در بين مدرسين حوزه علميه مشهد از عاقبت به خيرها شد». (4)

ديداري غير‌مترقبه با استاد در قم

ضرورت‌هاي تحصيلي و مبارزاتي، مرحوم دعاگو را به اقامت در قم سوق داد. وي در دوران اقامت دراين شهر، ديداري غير مترقبه با استاد را به ياد مي‌آورد كه متعاقب آن، دو روز فرصت پذيرايي از استاد بزرگوار و خانواده‌اش را يافته است. براي او بيان خاطره اين ديدار ملازم با برخي شهادت‌ها و نيز ابراز ارادت به ساحت مقدس استاد است:«اوايل سال 1354، يك روز در قم همين‌كه به اولين پل نزديك حرم رسيدم ديدم مقام معظم رهبري، آيت‌الله خامنه‌اي همراه خانواده وارد قم شدند و آنجا توقف كردند. بعد از احوالپرسي و تعارف، ايشان را به منزلم دعوت كردم و گفتم: «اين منزل هيچ مشكلي ندارد و كاملاً مي‌تواند در اختيار شما قرار بگيرد. اگر مايل هستيد تشريف بياوريد. قدمتان روي چشم ما». ايشان فرمودند: «آدرس را بفرماييد شايد آمدم». آدرس را خدمتشان دادم. بعدازظهر مقام معظم رهبري همراه خانواده تشريف آوردند. دو شب افتخار داشتم ميزبان استادم باشم. دو شب ميزباني از ايشان از خاطرات بسيار خوبم در دوراني است كه در قم بودم. ارادتي كه به شخص مقام معظم رهبري دارم، هيچ ارتباطي به جايگاه كنوني ايشان ندارد. به دليل اينكه ايشان رهبر امت هستند، از دستوراتشان اطاعت و از ديدگاه‌هايشان تبعيت مي‌كنم. بعضي‌ها فرمان‌هاي رهبري را به مولوي و ارشادي تقسيم مي‌كنند و تخلف از اوامر ارشادي را مجاز و تخلف از اوامر مولوي را جرم و مذموم مي‌دانند، اما علاوه بر اطاعت از اوامر ايشان از ديدگاه‌ها و نظراتشان هم تبعيت مي‌كنم. ارادتي كه به مقام معظم رهبري پيدا كردم مربوط به دوراني است كه در مشهد افتخار شاگردي‌شان را داشتم. از آن زمان تحت تأثير خلق و خو، رفتار، تدين و تفكر مقام معظم رهبري قرار گرفتم و بحمدالله هر روز اين ارادت بيشتر مي‌شود و هيچ ارتباطي به جايگاه رياست جمهوري و رهبري ايشان ندارد». (5)

مواجهه با ماركسيست‌ها با سلاح انديشه استاد

به شهادت شاگردان آيت‌الله خامنه‌اي در مشهد، دروس استاد به ويژه در حوزه تفسير، محملي براي طرح مباحث فكري روز و سنجش آن با اصول و معارف اسلامي بود. از اين رو شاگردان ايشان، در شناخت مكاتب مطرح به ويژه مكتب چپ چيره‌دست مي‌شدند. جلوه‌هايي از اين احاطه را مي‌توان در خاطراتي كه مرحوم دعاگو از بحث با مبارزان چپ در زندان داشته است، دريافت. وي يكي از اين مباحث را اينگونه روايت مي‌كند: «در كميته مشترك هر چند وقت يك بار سلولم را عوض مي‌كردند. يك بار كه با چهار نفر از چپي‌ها هم‌سلول بودم، درباره مسائل مختلف بحث كرديم. يكي از چريك‌هاي فدايي خلق، به نام صمد، قد بلندي داشت و مي‌لنگيد، براي اينكه مذهبي‌ها را مسخره كرده باشد رو به من كرد و گفت: «آقاي دعاگو! چطور است كه در دين اسلام هر مردي مي‌تواند چهار زن دائم بگيرد و هر تعداد كه دلش خواست صيغه اختيار كند؟» جواب دادم: «حالا خدا پدر اسلام را بيامرزد كه به چهار نفر دائم اكتفا كرده؛ اما ماركسيسم ديدش خيلي وسيع‌تر از اين است. ماركسيست‌ها معتقدند كه هيچ انساني نبايد احساس مالكيت كند. هر فرد در جامعه مثل يك سلول در بدن عمل مي‌كند. تمام بدن تلاش مي‌كند تا نياز سلول تأمين شود. هر تلاشي هم كه از جانب سلول انجام مي‌گيرد براي تمام بدن است. هيچ كس حق ندارد خود را مطرح كند. مطرح كردن خود از خصلت‌هاي بورژوازي (سرمايه‌داري) است. يك نفر ماركسيست اصلاً نبايد به خود فكر كند. خانم‌ها در جامعه مانند سلول عمل مي‌كنند. آنها متعلق به كل جامعه هستند و از هيچ كس هيچ چيزي نبايد دريغ شود. از ديدگاه ماركسيسم نه تنها ابزار توليد، بلكه مالكيت همه اجزا و عناصر اجتماعي عمومي است و هيچ انساني تعلق خصوصي و انحصاري به هيچ كس ندارد. بنابراين اگر يكي از خانم‌ها مي‌تواند نياز جمع را بر طرف كند، در اين صورت شما نمي‌توانيد ادعايي ويژه و انحصارگرايانه مطرح كنيد و مثلاً بگوييد فلاني زن من است. اگر چنين ادعايي از طرف شما شد، به شما مي‌گويند خصلت‌هاي خودت را حل نكردي و ادعاي مالكيت و تشخص مي‌كني؟ خانم شما به منزله يك سلول در كل جامعه است و بايد نياز كل جامعه را برطرف كند، متقابلاً جامعه هم نياز او را برطرف مي‌كند.» صمد به شدت از پاسخ و استدلال من عصباني شد و گفت: «تو ايدئولوژي انقلابي يك جامعه بزرگ را در دنيا به لجن مي‌كشي. اين چه كاري است كه انجام مي‌دهي؟» به او گفتم: «بله. تو حد خودت را نمي‌شناسي، ايراد بيخود مي‌گيري و به دنبال توهين به اسلام هستي. من جواب تو را از ايدئولوژي خودتان دادم، اينكه ناراحتي ندارد. از بين شما كسي نمي‌تواند منكر وجود اين اصول در ماركسيسم بشود. چون خوب مي‌دانيد ماركسيسم مالكيت شخصي و خصوصي را قبول ندارد و از مالكيت اجتماعي در همه عرصه‌ها دفاع مي‌كند هر فردي كه در جامعه كمونيستي زندگي مي‌كند دولت و جامعه او را اداره مي‌كند، حاصل كارش هم متعلق به جامعه است. ولي اسلام حد و حدودي براي اين مسئله قائل شده است. براي مثال عقد دائمي و صيغه را قرار داده است. بر اساس تعاليم اسلام اگر كسي داراي همسر است و نمي‌تواند عدالت را برقرار كند، حق ندارد زن دوم اختيار كند. در اسلام روابط خانوادگي داراي حريم‌ها و حرمت‌هاي خاصي است و در انتخاب همسر مجدد، عدالت شرط اساسي است. اگر كسي چارچوب خاصي را رعايت كرد، براي او تعدد زوجات مجاز است، ولي ماركسيسم هيچ حدي براي آن قائل نشده است، پس مي‌توان گفت ايدئولوژي ماركسيستي در اساس، لجن، بي‌ربط و مزخرف است.» با جواب‌هايي كه به صمد دادم، فضاي سلول به هم ريخت و به اصطلاح حال و هوا حسابي تاريك بود. بعد از چند روز كه به سلول ديگري انتقال داده شدم، ماركسيست‌هايي كه در سلول جديد به سر مي‌بردند و خبر بحث ما را شنيده بودند، به من چپ نگاه مي‌كردند. آنها به من گفتند:«شما بدجوري به ما توهين كرديد.» در جواب آنها گفتم: «صمد به اسلام توهين كرد، من هم جواب او را دادم. او تحليلي نادرست از تعدد زوجات و ازدواج موقت داشت و من حقيقت مطلب را برايش شرح دادم كه اشتباه از كدام مكتب است.» به همين دليل قهر بودند. اين بحث يكي از خاطرات خوب من در زندان است». (6)

پي‌نوشت‌:

1 ـ ر. ك به:خاطرات حجت‌الاسلام دعاگو، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، صص45 ـ 44

2 ـ ر. ك به: همان، صص46 ـ 45

3 ـ ر. ك به: همان، صص57 ـ 56

4 ـ ر. ك به: همان، صص55 ـ 53

5 ـ ر. ك به: همان، ص128

6 ـ ر. ك به: همان، صص 147 ـ 145

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار