ناظم عمر دباغ نماينده اقليم كردستان عراق در جمهوري اسلامي است. وي متولد شهريور ماه 1327 در شهور كويه در كردستان عراق است و پيش از آنكه خود را ديپلمات بداند، يك معلم معرفي ميكند. وي در حالي نمايندگي اقليم كردستان عراق در ايران را به عهده دارد كه از همرزمان و اقوام فؤاد معصوم رئيسجمهور فعلي عراق است؛ اگرچه ميگويد اين دوستي نزديك قرار نيست تأثيري در ارتقاي سمت وي داشته باشد؛ اين موضوع را هنگام نشان دادن عكسهاي قديمي خود با فؤاد معصوم در كوههاي كردستان به ما ميگويد. مصاحبه با ناظم دباغ در حالي در محل دفتر كارش شكل گرفت كه اين دفتر نمادها و المانهاي زيادي از فرهنگ كردي در خود جاي داده بود؛ از تابلوها و تصاوير رقص كردي گرفته تا پرچم كردستان عراق در كنار تصاويري از جلال طالباني و مسعود بارزاني. اگرچه بر خلاف ديدگاه مصاحبه كنندگان ناظم دباغ كه سكانداري اين نمايندگي را به عهده دارد، لباس كردي به تن نكرده است. وي در توضيح اينكه چرا از لباس كردي استفاده نميكند، ميگويد:«از روزي كه از كوه پايين آمديم ديگر لباس كردي نپوشيدم. تعصب ملي اين نيست كه من لباس كردي بپوشم و عملم عكسش باشد. وقتي شما مظلوم باشيد مجبور هستيد لباس كردي بپوشيد و آهنگ كردي پخش كنيد تا اثبات كنيد كه هستيد، اما من به اين موضوع اعتقاد ندارم.»
ناظم دباغ در گفتوگو با خبرنگاران روزنامه جوان به سؤالات مختلف اين روزنامه پيرامون موضوع داعش و ديگر مسائل مبتلابه اين اقليم پاسخ داد. آنچه در ادامه ميخوانيد حاصل اين گفتوگوي يك ساعته است:
آقاي دباغ با تشكر از زماني كه به ما اختصاص داديد. در پاسخ به سؤال اول بفرماييد كه چرا پس از فروپاشي رژيم صدام و آرامش نسبي كه پس از خروج نيروهاي خارجي از عراق در اين كشور شكل گرفته بود، گروهكي مثل داعش در خاك اين كشور سر بيرون آورد؟
آن آرامش نسبيتر از نسبي بود. پس از سقوط صدام انفجارهاي مختلفي در سطح عراق به وقوع ميپيوست و اين طور نبود كه آرامش كامل باشد. به نظر من اين به سياست امريكا بازميگردد. تاريخ امريكا را اگر خوب دقت كنيم، اكثر ديكتاتورهاي دنيا زير دست امريكاييها رشد كردند و توسط خود امريكاييها نيز سرنگون شدند. صدام حسين در عراق، علي محمد صالح در يمن، حسني مبارك در مصر، معمر قذافي در ليبي، طالبان در افغانستان و حتي شاه ايران همگي جزو ديكتاتورهايي بودند كه توسط امريكاييها حمايت ميشدند و سپس توسط امريكاييها سرنگون شدند. نكته مهمتر اينكه به جز ايران، در باقي كشورها باز حكومتهاي امريكايي قدرت را در دست گرفتند. البته نبايد فراموش كرد كه در برخي اوقات ديكتاتور يك فرد است و در ديگر اوقات ديكتاتوري يك سيستم است. آنها ميخواهند كه مردم كشورهاي مختلف همواره به امريكا نيازمند باشند و گمان كنند كه اگر توانست ديكتاتور قبلي را بردارد، ديكتاتور جديد را نيز ميتواند سرنگون كند. من قبلاً يك يادداشت براي روزنامه ايران نوشتم و در آن عنوان كردم كه داعش زاده سياستهاي اشتباه غرب است و ريشه آن در جنگ جهاني اول است. شما مشاهده كنيد زماني كه دنيا به بلوك شرق و غرب تقسيم شد، بلوك غرب هزينههاي زيادي روي جنبش ديني و مذهبي انجام دادند تا مقابل ماركسيسم و لنينيسم بايستند. اين حركت از دو نقطه شروع شد، اول در افغانستان بود و زماني كه شوروي اين كشور را اشغال كرد، غرب سعوديهاي سلفي و اخواني نظير اسامه بن لادن را برجسته كرد تا عليه شوروي بجنگند. اين جريانها در ادامه از خط كشورهاي حامي خود خارج شدند و يك نوع استقلال را تجربه كردند. اين روند تا آنجايي ادامه داشت كه واقعه 11 سپتامبر به وقوع پيوست و امريكاييها به هوش آمدند. آنها به افغانستان حمله كردند و باعث فروپاشي طالبان شدند و سپس با همين بهانه به عراق لشكركشي كردند و ارتش اين كشور را نيز از بين بردند. اما پس از فروپاشي ارتش عراق، القاعده عراق، بعث سابق، جهاد اسلامي، انصار السنه، انصار الاسلام و چندين گروه تروريستي ديگر تشكيل شدند.
در جريان بيداري اسلامي نيز ديديم كه در مصر حكومت مبارك سرنگون شد و مرسي با انتخابات روي كار آمد اما پس از گذشت يكسال، وي را كنار زدند و حكومتي ديگر را بر سركار آوردند. سپس امريكا دست روي سوريه گذاشت و به بهانه برداشتن بشار اسد، براي تقويت حكومت اسرائيل، اپوزيسيون سوري را حمايت كرد. بشار اسد در اين ميان دچار اشتباه شد و از بعثيهاي عراقي، حمايت كرد و با توجه به رشد سيستم اسلامي در رژيم بعث عراق در آخرين روزهاي حكومت صدام، اين روند باعث افزايش افراطيگري به نام اسلام در سوريه شد. قطر، عربستان و تركيه در آن زمان متحد شدند تا حكومت سوريه را در عرض 30 روز از بين ببرند و همين موضوع باعث شد كه حمايتهايي از داعش كنند. در اين ميان، داعش كه مخفف دولت اسلامي عراق و شام است، از بعثيها و انصار السنه سابق و ديگر گروههاي سني شكل گرفت. آنها به دنبال وحدت عراق و شام بودند، حركتي كه يك تفكر بعثي بود. در زمان شكلگيري حزب بعث، يكي از شعارهاي اصلي آنان اتحاد عراق، سوريه و مصر بود كه سه ستاره وسط پرچم اين كشورها در گذشته، هركدام به نمايندگي از يك كشور و نشانه همين تفكر بود. البته در ادامه مصر از اين اتحاد خارج شد و عراق و سوريه باقي ماندند.
در كنار اين ما شاهد بوديم كه به خاطر سوءمديريت آقاي نوري المالكي، زمينه براي رشد داعش در عراق فراهم شد. آقاي نوري مالكي در آن دوره با كردها و سنيها بسيار درگير بود و يك تشكيلات مذهبي متعصب تشكيل داد و حتي كار تا آنجا پيش رفت كه از بعثيهاي سابق كه در ارتش عراق بودند، تنها به خاطر شيعه بودن، استفاده كرد. البته در ادامه آقاي مالكي ديد كه ارتش عراق كه وي بازسازي كرد در مدت شش ساعت، 100 هزار نيروي آنها در منطقه تكريت، سامرا، نينوا و كركوك دچار فروپاشي شد. آنها يا به داعش پيوستند يا اسلحه خود را زمين گذاشتند و فرار كردند.
پس سكوت اقليم كردستان عراق در خصوص حمله داعش به خاك عراق، يك نوع انتقامگيري از دولت آقاي مالكي بود؟
خير. ما هرگز اين را به نام انتقام تفسير نميكنيم. ما هيچگاه از داعش حمايت نكرديم اما هرگز نميتوانيم اشتباهات دولت نوريالمالكي را نيز بپذيريم و در اين اشتباهات نيز شريك شويم. آقاي نوري المالكي بسياري از سنيها را از مناصب دولتي كنار گذاشت و همين موضوع باعث شد كه سنيها با داعش متحد شوند، چون تنها قدرت مخالف نوري المالكي همين گروه داعش بود.
شما مشاهده كنيد كه دو فرمانده تيپ در منطقه موصل كه 36 هزار نيروي ارتشي در اختيار داشتند و هر كدام يك فروند بالگرد در اختيار داشتند، نتوانستند براي فرار از دست داعش خود را به هليكوپترهايشان برسانند و مجبور شدند با خودرو به اربيل بيايند و از آنجا با هواپيما به بغداد بروند. دليل اين موضوع چه ميتواند باشد؟پاسخ بسيار ساده است؛ آنها هيچ اتصالي با مردم نداشتند و نتوانستند كاري كنند كه مردم ارتش عراق را به عنوان ارتش ميهني خود قبول داشته باشند. در آن منطقه مردم طرفدار دولت نبودند. مسئولان عراقي بايد درك كنند كه ارتش اين كشور چندبار شكست خورده و نياز به يك بازسازي اساسي دارد. اين ارتش از ايران شكست خورده است، در جنگ با شيعيان و كردها شكست خورده است، همين ارتش در جنگ خليج فارس شكست خورده است، پس همين ارتش كه چهار بار شكستهاي سختي خورده است، چرا بايد كارهاي سخت به آنها سپرده شود؟ اين ارتش نياز به يك تفكر جديد دارد.
بگذاريد من جور ديگري براي شما بگويم. زماني كه داعش از سوريه به خاك عراق حمله كرد، كلاً اين گروهك 3 هزار نفر بودند. يعني آنها 300 ماشين داشتند و اگر فرض كنيم كه هر ماشين 10 نفر را حمل كند كه قطعاً كمتر حمل كرده، جمعيت آنها در مجموع 3 هزار نفر بيشتر نبود. واقعاً چگونه اين 3 هزار نفر توانستند در زمان كوتاهي، اين مناطق وسيع را در عراق تصرف كنند؟ چه كسي با آنها همدستي كرد كه تا فلوجه جلو آمدند؟آيا كردها به كمك آنها رفتند؟ آيا شش ماه قبل موصل در اختيار آنها بود؟ شايد ما در قبال اين حمله سكوت كرديم، اما اين سكوت به معناي حمايت و همدستي از داعش نبود.
بسياري در آن زمان معتقد بودند كه اقليم كردستان با سكوت در قبال اين تهاجم، به دنبال زمينهسازي براي تشكيل كشور مستقل بود. آيا اين حرف درست است؟
بگذاريد من شفافتر صحبت كنم. زماني كه اين اتفاقات به وقوع پيوست، آقاي مالكي هشت ماه حقوق اقليم عراق را پرداخت نكرده بود. ما دو توافق با آقاي مالكي داشتيم كه قبول كرده بوديم ايشان نخست وزير بشود، ايشان اين توافق را ناديده گرفت. بعدها مالكي و دوستان ايشان بارها عنوان كردند كه ما موافق جدايي كردستان از عراق هستيم، با اين شرط كه كركوك از عراق جدا نشود.
قبل از فروپاشي ارتش عراق، ما 1050 كيلومتر مرز مشترك از سوريه تا خانقين و نفتخانه با دولت مركزي داشتيم. اين مرز مشترك عمقهاي مختلفي داشت و ما به اين مناطق ميگوييم مناطق محل تنازع كه ماده 140 قانون اساسي عراق را شامل ميشود. ما در سال 2011 توافق كرديم كه تا زمان حل اين مناقشه با دولت مركزي عراق اين منطقه توسط ارتش عراق و پيشمرگه به صورت مشترك محافظت شود و اينكه ميگويند پيشمرگه اين منطقه را تصرف كرده اشتباه است. ما از قبل در اين مناطق حضور داشتيم و زماني كه ارتش از اين مناطق فرار كرد، ما در منطقه مانديم و در مقابل داعش مقاومت كرديم. در حال حاضر در عراق بين مرز جغرافيايي اقليم كردستان و بغداد داعش حضور دارد و اگر كسي بخواهد از كردستان به بغداد برود، بايد به ايران بيايد و از قصر شيرين به بغداد برود. ما در ادامه بعد از آزادي آمرلي توانستيم چند راه براي رفتن به بغداد باز كنيم.
كردستان در آزادسازي آمرلي چه نقشي داشت؟
من ميتوانم بگويم كه نقش اصلي در آزادسازي آمرلي را پيشمرگههاي كرد داشتند.
در حال حاضر هم داعش در موصل حضور دارند. آيا خطر همچنان اربيل را تهديد ميكند؟
نيروهاي ما در موصل هماكنون حضور دارند و در حال پيشروي هستند اما همچون گذشته آزادسازي مناطق را رسانهاي نميكنيم. چند روز گذشته نزديك به 12 روستا از داعش پس گرفته شد و هماكنون در شرق موصل مستقر هستيم.
آقاي دباغ، يكي از مسائلي كه همواره در كشورهاي مختلف به ويژه در كشورهاي اسلامي زمينهساز اتحاد داخلي شده، حمله يك دشمن خارجي به مرزهاي كشور بوده است. چرا به رغم حمله داعش به عراق، شما حاضر به متحد شدن با دولت مركزي عراق نشديد؟
شما يك طرف موضوع را ميبينيد. اثيل نجيفي برادر اسامه نجيفي از سياستمداران عراق در تلويزيون رسماً گفت، ما از مالكي رسماً درخواست كرديم، كه از پيشمرگه براي مقابله با داعش كمك بگيرد اما مالكي اين درخواست را رد كرد. دوم اينكه در آخرين لحظات سقوط موصل ما به آقاي مالكي گفتيم كه موصل در حال سقوط است و اجازه دخالت پيشمرگه را بدهيد اما مالكي عنوان كرد كه بگوييد مسعود بارزاني با من تماس بگيرد. بر اساس پروتكل موجود نيروهاي نظامي پيشمرگه زماني ميتواند وارد مناطق غير كرد شوند و همچنين نيروهاي نظامي عراق زماني اجازه ورود به مناطق كردنشين را دارند كه رئيس اقليم كردستان رسماً از نخست وزير عراق اين درخواست را بكند يا برعكس. . .
البته بعد از حمله داعش به اقليم كردستان اين وحدت شكل گرفت، چراكه حضور داعش در كردستان باعث گستردگي و قدرت گرفتن اين گروه ميشد. البته اولين تلاش داعش براي تصرف بغداد بود اما وقتي ديد كه نميتواند بغداد را فتح كند، به كردستان حمله كرد. دليل هم مشخص است، چراكه داعش با تحريك تركيه، قصد جلوگيري از استقلال كردستان را داشت.
يعني شما معتقد هستيد كه حمله داعش به كردستان، با تحريك تركيه صورت گرفته است؟
بر اساس آنچه رسانهها بازگو ميكنند، به نظر ميرسد كه اين طور باشد. چراكه داعش هم اكنون زخميهايش را در تركيه درمان ميكند و به رغم اينكه داعش به نزديكي مرزهاي تركيه رسيده بود، تركيه نه تنها يك گلوله به سمت اين گروه شليك نكرد، بلكه حتي حاضر نشد يك گلوله به كردها براي مقابله با داعش بدهد. از سوي ديگر ما ميبينيم كه جمهوري اسلامي ايران همكاريهاي خوبي با كردها براي مقابله با داعش داشت. اين موضوع را من نميگويم بلكه در نامه قدرداني رئيس اقليم كردستان به ايران به آن اشاره شده است و پس از آن با حضور آقاي ظريف در كردستان عراق، اين تشكر يك بار ديگر نيز تكرار شد. ايران اولين دولتي بود كه براي مقابله با داعش براي كردستان كمك فرستاد.
پس شما در كل منكر اين موضوع هستيد كه قصد استفاده از حمله داعش براي اعلام استقلال را داشتيد؟
موضوع استقلال يك تيغ دولبه است. چرا من نخواهم كه كردستان يك كشور مستقل باشد؟چرا شما نخواهيد كه كردستان يك دولت مستقل باشد؟ هماكنون بسياري از قوميتها در مناطق مختلف دنيا خواستار تشكيل دولت مستقل هستند و فقط به دنبال يك شرايط مساعد هستند.
شما يك نقشه قديمي در دست ميگيريد تا از حقوق خود در خصوص خليج فارس دفاع كنيد، ما نيز همين نقشه را براي كردستان قبول داريم.
در گذشته اكثر جغرافياي كردستان متعلق به ايران بوده است و بعد از جنگ چالدران و شكست ايران به حكومت عثماني، كردستان به دو بخش تقسيم شد. يك سمت تابع حكومت عباسي شد و طرف ديگر تابع حكومت عثماني شد. در جنگ جهاني اول، منطقه تقسيم شد و عراق جديد ساخته شد. در عراق جديد ولايت موصل از تركيه جدا شد و به عراق پيوست. سپس شيعيان فقير جنوب را وادار كردندكه در منطقه كركوك ساكن شوند و از طرف ديگر كرد و ارمني را از اين مناطق بيرون كردند تا جمعيت آنها دچار تغيير شوند. نبايد به تغييرات عراق به اين سادگي نگاه كرد و شما چون يك عراقي نيستيد، نميتوانيد به سادگي موضوع را درك كنيد. ما در زمان جنگ ايران و عراق ميخواستيم كه هر منطقه از كردستان عراق آزاد شد، به ايران بپيوندد اما در آن زمان مسئولان ايراني گفتند كه آقاي طالباني شما از اين طريق ميخواهيد كردستان بزرگ را كليد بزنيد.
ما خواستار استقلال هستيم اما بايد شرايط اين استقلال محيا شود. من معتقدم در شرايط فعلي، كردها اگر مستقل شوند، دچار ضرر خواهند شد. سياست ما در امروز، جداييطلبي نيست و خواهان حفظ وحدت عراق هستيم.
يعني شما خود را ايراني ميدانيد؟
ما خود را آريايي ميدانيم. چون ايران يك جغرافيا است اما آريايي يك نژاد است. ما همواره تأكيد ميكنيم كه ايران كشور دوم ماست.
نظر شما در خصوص نخست وزير جديد عراق چيست؟
من هيچ تفاوتي بين آقاي مالكي و العبادي در برنامهها نميبينم. البته امكان دارد كه آقاي العبادي با استفاده از تجربيات گذشته، راهحلهاي تازهاي پيدا كند. آقاي العبادي شخصي قدرتمند در حزب الدعوه هستند و ايشان مسئول كميسيون حل مشكلات مالي در پارلمان عراق بودند. ما كردها گاهي اوقات از آقاي مالكي ميخواستيم كه به آقاي العبادي بگويد كه مشكلات مالي را برطرف كند. بنابراين تغيير چهره مهم نيست. تغيير تفكر و كار بسيار مهم است.
يكي از مهمترين سؤالات ما اين است كه با توجه به حضور مجدد امريكا در منطقه به بهانه مقابله با داعش چه تضميني وجود دارد كه امريكا در كردستان عراق پايگاه نظامي تشكيل ندهد؟
امريكا به منطقه نيامده است كه خارج شود. البته اين موضوع به شرايط منطقه بازميگردد. ما مشكلات زيادي داريم. يكي از مشكلات ما كردها اين است كه در گذشته يك دوست واقعي نديديم. حتي سنيها نيز با ما صادق نبودند، به ويژه در موضوع مقابله با داعش. نكته دوم اينكه ما به عنوان كردها خواستار تقويت همپيماني كردها و شيعيان هستيم؛ چراكه خاطره خوبي از حاكميت اقليت سني در عراق نداريم. حال بايد ببينيم كه شيعيان اين موضوع را قبول دارند يا خير؟ حال اگر قبول نكنند ما تنها ميمانيم. بنابراين نبايد مقطعي فكر كنيم و ايران و كردها بايد يك همپيماني دوطرفه و با اطمينان خاطر داشته باشند. به نظر من شرايطي كه بتواند مانع از حضور نيروهاي خارجي در عراق باشد، وجود همين وحدت استراتژيك ميان ايران شيعيان كردستان است. وقتي كه من به ايران پشتگرم باشم، نيازي به حضور امريكا نميبينم.
من سؤالم را صريحتر ميپرسم و توقع دارم كه شما با يك بله يا خير، به من پاسخ دهيد. آيا در حال حاضر خواستي در بين دولت اقليم براي ايجاد پايگاه نظامي امريكا در اين منطقه وجود دارد يا خير؟
اين خواست وجود ندارد.
آيا شما پيشبيني حمله داعش را ميكرديد؟
من قبل از حمله داعش مصاحبه كردم و گفتم كه داعش به عراق و كردستان حمله خواهد كرد. نخستوزير اقليم نيز زماني كه به تهران آمد و با آقاي شمخاني ملاقات كرد، عنوان كرد كه داعش به كردستان حمله خواهد كرد.
يكي از موضوعاتي كه همواره براي جمهوري اسلامي ايران خطري جدي بوده، احتمال نفوذ رژيم صهيونيستي در خاك كردستان عراق است و گاهي گزارشهايي نيز در اين زمينه منتشر شده است. علاوه بر اين اخيراً هم عنوان شده كه يكي از نفتكشهاي كردستان، نفت به اين رژيم تحويل داده است. شما اين نگراني را چطور رفع ميكنيد؟
من انتقال نفت كردستان به اسرائيل را تأييد ميكنم اما نه به آن شيوه كه شما ميگوييد. اگر نگاه كنيد متوجه ميشويد كه يهوديان در همه جاي دنيا حضور دارند. حضور يهود در يك منطقه به معناي حضور رژيم صهيونيستي در آن منطقه نيست. همان طور كه حضور ايران در مناطق شيعه به معناي حضور شيعيان در آن مناطق است. از لحاظ سياسي ما بارها تأكيد كرديم كه به عنوان حكومت اقليم كردستان عراق، هيچ رابطهاي با اسرائيل نداريم و نخواهيم داشت. ما تابع دولت مركزي عراق هستيم. اگرچه ما از اعراب، عربتر نيستيم و حتي از فلسطينيها، فلسطينيتر نيستيم، چراكه آنها رو در روي اسرائيل مينشينند و با آنها مذاكره ميكنند. ما به هيچ وجه اين كار نكردهايم. در خصوص موضوع نفت هم بايد بگويم كه ما مستقيم نفت به اسرائيل ندادهايم. اين كشتيها در بازار جهاني بوده و شركتهاي مختلف اين نفت را از ما خريدهاند و سپس به اسرائيل دادهاند. من فكر ميكنم خود اسرائيليها دستور دادهاند كه اين نفت را بخرند، چراكه اين يك شيطنت است. آنها در گذشته تنها حكومتي بودند كه از استقلال كردستان عراق حمايت كردند و اين به معناي آن است كه به دليل حمايت اسرائيل كل كشورهاي عربي و اسلامي در مقابل شما ميايستند. آنها به دنبال ايجاد ناامني در منطقه هستند و ميخواهند روابط كردستان با عراق، ايران و تركيه را برهم بزنند.
بر اساس قانون اساسي عراق، شما بايد نفت خود را تحت نظر دولت مركزي به فروش برسانيد اما چند وقتي است كه برخلاف قانون اساسي، نفت را به صورت مستقل ميفروشيد. دليل اين موضوع چيست؟
ما دوبار اين موضوع را در دادگاه فدرال مطرح كرديم و هر دوبار نيز پيروز اين دعوي، اقليم كردستان بود. ما به قانون اساسي عراق پايبند هستيم اما آقاي مالكي حقوق ما را قطع كرد و ما مجبوريم كه براي تأمين هزينههاي خود نفت بفروشيم. اين براي ما بهتر است كه بودجه خود را از دولت مركزي بگيريم و نفت خود را زير زمين نگه داريم. ببينيد، ما 17 درصد بودجه از عراق ميگيريم كه سالانه حدود 5/12 ميليارد دلار ميشود. نفتي كه ما صادر ميكنيم روزانه 20 هزار بشكه است و تاكنون 10 ميليون و 630هزار بشكه نفت صادر كردهايم كه اگر بشكهاي 100 دلار هم حساب كنيم كلاً يك ميليارد و 630 ميليون دلار ميشود كه در مجموع هشت ماه فروش ما بوده است. حال در اين مدت ما بايد از عراق 8 ميليارد دلار بودجه ميگرفتيم. حال نكته اينجاست كه از اين مبلغ فروش، 30 درصد در اختيار شركتهاي سرمايهگذار و استخراجكننده قرار ميگيرد. 3 دلار نيز ما حق لوله ميدهيم. 5 دلار هم هزينه جبران جنگ خليج فارس را ميدهيم. يعني از اين مبلغ دريافتي نزديك 380 ميليون دلار كم ميشود و خالص 600 ميليون دلار براي ما باقي ميماند.
سؤال بعدي ما در خصوص بحث بعثيزدايي از ارتش و دولت عراق است. اين طرح تا كجا پيشرفته است؟
اين طرح به درستي پيش نرفته است و اگر درست اجرا ميشد امروز عراق با اين معضل روبهرو نبود. متأسفانه آقاي مالكي اجازه اجراي طرح را نداد. قانون تصريح كرده كه بعثيها نبايد به كار دولتي بازگردند چه برسد به آنكه فرماندهي ارتش را در اختيار داشته باشند. ما بارها در خصوص نفوذ بعثيها در بدنه دولت و ارتش هشدار داده بوديم و حتي پنج ماه قبل از حمله داعش به عراق در اين خصوص هشدارهاي لازم را داده بوديم اما ايشان توجهي نكرد.
سؤال آخر هم اينكه، با توجه به حضور شركتهاي ايراني در كردستان عراق، چه زماني اين شركتها ميتوانند با آرامش براي ادامه فعاليتخود به كردستان بازگردند؟
ناآرامي در كردستان كلاً يك ماه بود و هماكنون منطقه آرام است و همه ميتوانند فعاليتهاي خود را ادامه دهند. مشكل اصلي شركتهاي ايراني، مشكل بودجه است و دولت كردستان نتوانست بودجه ادامه فعاليت آنها را فراهم كند. به ناچار ما به آنها گفتيم كه براي جلوگيري از ضرر و زيان پروژهها را متوقف كنيد تا اين مشكل مرتفع شود.