«چالش سطل آب يخ» كه چندي پيش به راه افتاد و الگويي براي شكلگيري چالشهاي ديگري چون «چالش يك سطل برنج» در هند يا «چالش يك سطل خاك» ويژه مدافعان مردم مظلوم غزه شد، حالا به يك زورآزمايي در حوزه كتاب تبديل شده است.
اين بار در چالشي جديد تحت عنوان «چالش 10 كتاب» هر شخص 10 عنوان كتاب كه بر او تأثيرگذار بوده را معرفي ميكند و سپس يك، دو يا سه تن را به چالش ميكشد تا ليست 10 عنوان كتابشان را معرفي كنند و بدين شكل اين چالش گسترش مييابد. اين چالش هر چند ميتواند يك اقدام اجتماعي اثرگذار براي ترويج فرهنگ كتابخواني در جامعه باشد اما به نظر ميرسد كه مستعد به ابتذال كشيده شدن در جامعه جو زده روشنفكري ما باشد.
اين روزها بعد از چالشهاي مختلفي كه برخي با محتواي غني و برخي ديگر با محتواي سطحي در كشورهاي مختلف جهان از جمله كشورمان گسترش دورهاي پيدا كردند، نوبت به ورود «چالش 10 كتاب» به كشورمان رسيده است كه به نظر ميرسد فرهنگيترين چالش در مقايسه با ساير چالشهايي باشد كه تا به امروز شكل گرفتهاند.
در چالش 10 كتاب افراد كتابهاي اثرگذار بر زندگيشان را معرفي ميكنند و بعد چند تن ديگر را به اين چالش فرا ميخوانند تا آنها هم 10 كتاب اثرگذار بر زندگي خود را معرفي كنند. اين چالش از اين منظر كه ميتواند فرهنگ كتابخواني را ميان افراد ترويج دهد، مثبت و ارزشمند است ضمن آنكه به نوبه خود ميتواند منجر به معرفي كتابهاي مهم و اثرگذار شود؛ در واقع افراد معرفيكننده اين كتابها مدعي آن هستند كه اين آثار بر زندگيشان اثر گذاشته است. با اين حال «چالش 10 كتاب» فرق قابل توجهي با ساير چالشها دارد كه همين موضوع احتمال و امكان تصنعي بودن برخي ادعاهاي شركتكنندگانش را بالا ميبرد.
معمولاً جنس و سر و شكل چالشهايي كه تا به حال زاده شدهاند با يكديگر فرق ميكند؛ در چالش سطل آب يخ فرد يا آب يخ را روي سرش ميريزد يا ميپذيرد كه توانايي انجام اين كار را ندارد و در نتيجه جريمهاش را ميپردازد. در چالش سطل خاك كه يك اقدام نمايشي و تبليغي براي نقد بيتوجهي عمومي جهان به فجايعي چون غزه است، شركتكنندگان همدرد مردم مظلوم غزه بر سرشان خاك ميريزند يا در چالش سطل برنج در هندوستان، اغنياي اين كشور در اقدام عملي صفهاي طويل و چند صد نفره مردم فقير را با اهداي يك سطل برنج خرسند ميكنند اما در چالش 10 كتاب از اين خبرها نيست.
در اين چالش با دو دسته مختلف افراد رو به رو هستيم؛ افرادي كه در تجارب خود خواندن كتابهايي را سراغ دارند كه بر زندگيشان اثر گذاشته و آنها را به خواندن كتابهاي بيشتر تشويقكرده است و آنها آن كتابهاي اثرگذار بر خود را به ديگران معرفي ميكنند. اما دسته دوم افرادي هستند كه بيشتر پز كتاب خواندن را ميدهند و در اين بين كسي هم نيست كه بخواهد مچشان را بگيرد و صحت يا عدم صحت ادعايشان را بيرون بياورد.
«چالش 10 كتاب» بر اين اساس در كشور ما از مسير ثوابش فاصله گرفته، از شكل طبيعي خود خارج شده است و به مانند بسياري از اتفاقات خوب ديگر برخي آن را به ابتذال كشيدهاند. افراد كشورمان كه در اين چالش شركت ميكنند در ژستهايي روشنفكري در ليست كتابهاي اثرگذار خود عناويني را ميگنجانند كه بعيد به نظر ميرسد كه حتي يك ورق از آن كتابها را هم ورق زده باشند. شو آف عدهاي كه نميخواهند در اين دور فرهنگي كم بياورند يا به جاي معرفي كتابهاي واقعي اثرگذار بر زندگيشان ترجيح دادهاند كه ويترين نمايشي خود در اين چالش را با اسامي روشنفكرانهاي چون ماركز، سلينجر، كامو، دكارت و. . پر كنند.
به اين ترتيب تا بسياري از اين افراد نقيصه عوامفريبي و دروغگويي را در وجود خود اصلاح نكنند نميتوان به اثرات مثبت و ارزشمند «چالش 10 كتاب» در كشورمان اميد بست. هر چند در اين بين برخي نيز خوشبينانه بر اين تصور هستند كه گروهي از مردم به بهانه همين چالش تازه نفس، حتي به قصد شو آف نيز كتاب بخرند يا زمينه تبليغ مجاني و افزايش فروش كتب مهم را فراهم كنند و به بازار كتاب رونق ببخشند. اي كاش كه همين طور باشد!