چرا دفاع مقدس يك گنج است؟ شايد اين سؤال را كتابهاي نگاشته شده، خانوادههاي شهدا، ياد و خاطرات شهدا در مناطق عملياتي بتوانند پاسخ دهند. اما براي نسل بصري شده امروز بيش از هر چيز ضرورت دارد، جواب چنين سؤالاتي در رسانههاي تصويري، خصوصا سينما بيان شود. آيا سينماي دفاع مقدس توانسته است به چنين سؤالي جوابدهد؟
دفاع مقدس، يك گنج است . جنگي كه در آن جواناني كه با تكيه بر اخلاص و تقواي الهي توانستند، بيش از آنكه در ميدان ظاهري نبرد بر دشمن متخاصم پيروز باشند، در جنگ دروني با نفس سركش طغيانگر نفساني به مبارزه و مجاهده بپردازند. از اين جهت دفاع مقدس ماهيتي كاملاً متفاوت با ديگر جنگهاي دنيا پيدا ميكند؛ جنگهايي كه بهانه افزايش قدرت، ثروت موتور محركه با تكيه بر سلاحهاي پيشرفته بود . اما در جنگ هشت ساله موتور محركه اصلي ايمان به ولايت بود. لذا آن چيزي كه باعث ميشود، سينماي دفاع مقدس متفاوت و متمايز از سينماي جنگي غرب شود، تأكيد بر همين ارزشهاي آسماني و الهي است.
تاريخ نشان داده است كه هميشه برترينهاي آثار سينماي جنگ با تفاصل 20 ـ 30 ساله از همان جنگ ساخته شده است. هرچه تفاصل بيشتر ميشود نگاه واقعبينانه و موشكافانه نسبت به جنگ بيشتر ميشود و واقعيتها بهتر و شفافتر نمود پيدا ميكند. . . در مورد همه چيز اينگونه است. هنگامي كه احساس از واقعيت فاصله ميگيرد، قضاوت سهل و عريان ميشود. غالبا پس از وقوع اتفاق و تمام شدن آثارش انبوهي از سؤالهاي كاوشگر ذهن را درگير ميكند، نظير اينكه:
سينماي دفاع مقدس چقدر آيينهدار زيباييهاي جنگ بوده است؟ زيباييهاي انساني و معنوي كه باعث ميشد، نيروهاي رزمنده با حداقل امكانات در مقابل دشمن تا بن دندان مسلح ايستادگي كنند. تاكنون سينماي دفاع مقدس بر چه وجوهي از جنگ تأكيد كرده است؟ آيا جذابيت در به تصوير كشيدن صحنههاي اكشن و درگيريهاي نظامي با تجهيزات و اسلحه و ايجاد تهييج هيجانات كاذب است؟ يا نمايش صحنههايي از نيروهاي خير و شر و فيلمهاي وسترني و پليسي؟ گاهي هدف در ميانههاي روايت گم ميشود و رشته امور در بيراهههاي مخوف تكنيك از دست فيلمساز رها ميشود، عدهاي به بهانه جنگ غرضورزيها و حديث نفسها و گلايهها و انتقادهاي اجتماعي و سياسي خود را بيان ميكنند، اما حقيقتا سينماي دفاع مقدس چيست؟
هميشه جواب در سرچشمه است
بدون شك رزمندگان دفاع مقدس فاعلان جنگ هستند و آنان كساني بودند كه الگوي جنگيدن را از حقيقت هميشه زنده تاريخ يعني عاشورا ميگرفتند و از آن واقعه منشا اثر الهام گرفتند در رشادتها، ايثار و فداكاريها ، همانگونه كه واقعه عاشورا حرارت و پويايي خود را در قلوب مسلمين دارد و هيچگاه فروكش نميكند، جنگ هشت ساله نيز، هميشه ماندگار و پويا خواهد ماند. هرچه در عاشورا بود، زيبايي بود، اما اين زيبايي را ديدهاي ميبيند كه محرم خلوتگاه الهي باشد. به نظر ميآيد كه انتخاب ژانر دفاع مقدس در سينماي ما انتخاب سخت و دشواري است و بيش از ساير ژانرها مهم و حساس است و سازنده آن را به شدت زير ذرهبين مخاطبين عام و خاصش قرار ميدهد چراكه دفاع مقدس حيثيت ايماني و ملي كشور است. بنيان جنگ هشت ساله ما بر ايمان بنا شده بود و طبعا كساني ميتوانند در اينمورد صاحبنظر باشند كه با باورهاي حاكم بر جنگ شناخت و بصيرت كامل داشته باشند و صرفا جهت تنوع و پر كردن كارنامه آثار خود به اين مقوله نپرداخته باشند لذا بديهي است كه سؤالاتي اينچنيني مطرح شود ؛ سينماي دفاع مقدس چقدر به جنگ به عنوان يك حماسه جاويد نگاه كرده است؟ به چه ميزان به سينماي دفاع مقدس به عنوان يك حماسه پرداخته شده است؟ چقدر فيلمهاي جنگي از اين منظر ساخته شده است كه جنگ كارخانه انسانسازي و پالايشگاه هواهاي نفساني و جهاد اكبر با نفس و قواي شيطاني است؟
چشم تنگ دنيادوست، خواهان زندگي در دنياست و نه اينكه رزمنده جنگ از زندگي در دنيا بيزار باشد، زندگي براي او نيز زيبا و شيرين است اما زيباتر از زندگي برايش، شهادت است. سينماي دفاع مقدس چقدر توانسته است به اين زيباييها نزديك شود؟
ارزشهاي واقع در اذهان فاعلان جنگ بيش از هر چيز به باوري تبديل شده بود كه امروزه صحبت از اين ارزشها نامتعارف و دستنيافتني است ولي از يك هنرمند مدعي درك دفاع مقدس انتظار ميرود كه عالم نامتعارفات باورهاي امروزي را بشكند و پردهها را از هم بدرد و به باطن باورهاي فاعلان دست يابد؛ باشد كه اثرش بر جان بيننده بنشيند. هرچقدر باور و عقيده هنرمند از عمق جان و وجود او سرچشمه بگيرد، آن هنرمند اثر متعارف و متوازنتري را خلق ميكند. بدون شك سينماگراني كه سراغ چنين موضوعاتي ميروند، بايد ارتباط عميق و ناگسستني با مفاهيم و ارزشهاي جنگ پيدا كنند، تا بتوانند آن را در فيلم خود پياده كنند . سؤال اينجاست كه در سينماي دفاع مقدس چقدر سينماگران خود اهل سير و سلوك مقدس هستند براي همراهي با مرام پاك بسيجيان؟
بسياري از سينماگران اين عرصه از عدم همراهي و همياري مسئولان در زمينه عدم تخصيص تسليحات شكوه و گلايه ميكنند، اما هيچكس نميداند كه چه مقدار فاعلان جنگ يا همان رزمندگان از عدم همياري و همكاري و همدردي فيلمسازان در اين زمينه ناراحت و گلهمندند؟! آيا در سينما دفاع مقدس امكانات و تجهيزات حرف اول را ميزند؟ اصلا مگر در سينما دفاع مقدس تجهيزات و ادوات جنگي اصل و مبناست؟ به نظر ميرسد بعد از گذشت اين همه سال بايد دقيقتر بينديشيم كه از دفاع چه ميدانيم و چه ميخواهيم؟
در روايات اسلامي دو نوع جهاد داريم. نبرد با دشمن مهاجم بيروني كه متهاجم به وطن مألوف است و قصد تاراج در سر دارد «جهاد اصغر» و ديگري نبرد عقل و نفس امّاره شهوتگرا و غضبآلود «جهاد اكبر» است، در آثار شهيد آويني، در روايتِ فتح، فتح و پيروزي در جهاد ظاهري مورد توجه و اصل نيست، بلكه از جهاد ظاهري با دشمن پلي ميزند به جهاد اصلي كه جنگ با نفس است. كساني كه كه در سينماي جنگ درگير جهاد اصغر ميشوند و تأكيد و تمركزشان بر درگيرِي تانك و موشك و فضاهاي هيجاني اكشن و... است حسي از وطنخواهي و نفرت از دشمن را به بيننده القا ميكنند. در حالي كه فيلمسازي كه توجه به جهاد اكبر دارد، توجه و تمركزش بر سير و سلوك رزمندگان دفاع مقدس است، سؤال اينجاست كه به راستي سينماي دفاعمقدس كدام يك از اين دو جهاد بيشتر مورد نظرش بوده است؟